روایتی از تبعیض‌ها و فشارها بر پرستاران زن

0
94
پرستاران زن در اعتراضات صنفی

جمعیت زیادی از پرستاران زن بیکارند. اما متأسفانه کسی این بیکاری را نمی‌بیند چون فکر می‌کنند کار زنان ضروری نیست.

بیدارزنی: از کمترین فرصت استفاده می‌کند و با گوشی‌اش به این و آن زنگ می‌زند و التماس می‌کند تا شیفت فردا را به‌جایش بیایند. همراهِ مریض شاکیانه می‌گوید: «وای خانم، چقدر به این و آن التماس می‌کنی… خب فردا نیا، برو سراغ بچه‌ات، ول کن، کسی پیدا نشد که نشد…» چیزی نمی‌گوید و به یک نفر دیگر زنگ می‌زند: «الو ملیحه‌جان… ای وای ببخشید، خانم انصاری… چه‌کار کردید فردا به‌جای من می‌آیید… خیلی ممنونم… بچه‌ام تب شدیدی کرده…» صدایش می‌لرزد و با کلی تشکر، نفس راحتی می‌کشد. به همراه مریض نگاه می‌کند و می‌گوید: «اگر فردا کسی جایم نیاید، اجازه‌ی مرخصی ندارم، ضمن اینکه شماها اولین کسانی هستید که شاکی می‌شوید.»

به‌سرعت وسایل تزریق را برمی‌دارد و می‌رود تا گزارش داروها، مریض‌ها و وضعیت بیماران را بنویسد. می‌گوید همسرم از شغلم راضی نیست اما نمی‌تواند حرفی بزند چون می‌داند اقساط خانه‌ای که خریده‌ایم و خیلی از وسایل زندگی‌مان از حقوق من تأمین می‌شود. با نگرانی از بچه‌اش می‌گوید و اینکه: «بار زندگی اجازه نمی‌دهد شغلم را رها کنم، هرچند پولی که به ما می‌دهند به این‌همه استرس و عذابش نمی‌ارزد اما متأسفانه جایگزین دیگری هم نیست.»

شاغلان بهداشت و درمان، به‌خصوص پرستاران، از آبان سال ۹۸، به‌شدت درگیر یک همه‌گیری جهانی به نام ویروس« کرونا» شدند که جان بسیاری را ستانده و هنوز هم جان‌های بسیاری را تهدید می‌کند. پرستاران در صف مقدم مبارزه با مرگ‌ومیر ناشی از این ویروس بوده‌اند. با شیوع ویروس، آن‌ها در بیمارستان‌هایشان در چند شیفت متوالی کار کرده‌اند؛ تعداد بالای مرگ‌ومیر بیمارانشان را تاب آورده‌اند؛ مشکلات روحی زیادی را متحمل شده‌اند و طبق گزارش‌ها تعداد ۴۰۰ پرستار به‌دلیل مشکلات ریوی از چرخه‌ی درمان خارج شده‌اند[۱]. این فقط بخشی از مصائب شغلی آن‌هاست.

بسیاری از آن‌ها، به‌خصوص در اوایل بحران کرونا، تا چندین روز از دیدن فرزندان، پدر، مادر و خانواده‌ی خود محروم ماندند. در اوج این بیماری، برخی از آن‌ها حداقل روزی بیست گواهی فوت می‌نوشتند که منجر به آمار بالای افسردگی و اضطراب در میان آن‌ها شد. مشکلات معیشت، گرانی و آمار بالای تورم و مشکلات مربوط به مسکن نیز در این مدت آن‌ها را آسیب‌پذیرتر کرده است.

مدتی پیش، آن‌ها موفق شدند تجمعی را در مقابل ساختمان وزارت بهداشت شکل دهند که تقریباً از سراسر کشور گرد آمده بودند. دو خواسته‌ی عمده در این تجمع هم بر روی بنرها و هم در شعارهایشان دیده می‌شد: تبدیل وضعیت نیروهای قراردادی و برقراری فوق‌العاده خاص برای شاغلان در مراکز بهداشتی درمانی و دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور.

به همین بهانه با چند تن از زنان شاغل در این حوزه مصاحبه کرده‌ایم. آن‌ها از شرایط زندگی کاری و خانوادگی خود و اینکه چگونه به صفوف مطالبه‌گری این صنف پیوسته‌اند، می‌گویند.

«روح‌انگیز» که یک پرستار رسمی با بیش از بیست سال سابقه است می‌گوید: «حجم کاری که ما پرستاران در بیمارستان‌ها انجام می‌دهیم به‌هیچ‌وجه تناسبی با حقوق و مزایایمان ندارد، بیگاری واقعی‌ست. به‌خصوص در دوران اپیدمی کرونا، شیفت‌های کاری‌مان به‌شدت شلوغ و با بیمار شدن هرکدام از ما، بقیه مجبورند جای خالی همکاران را پوشش بدهند. این یعنی هرکدام ممکن است تا دو و حتی سه شیفت در بیمارستان بمانیم و این به‌غیر از دوران قرنطینه و در زمان پیک‌های کرونا بوده است؛ در دوران قرنطینه و اوج پیک‌های کرونا، بسیاری از ما از یک‌سو به‌دلیل شلوغی بیمارستان و از سوی دیگر برای اینکه بیماری را با خود به خانه‌هایمان نبریم، مجبور به تحمل شیفت‌های طولانی در بیمارستان شده‌ایم. حتی اگر بیمارستان ما سانتر کرونا نبود، بازهم در زمان‌هایی ممکن بود هجوم افراد مبتلا به بیمارستان‌های «غیر ریفرال» فرصت کار را از دستمان بگیرد. تلاش ما برای فرستادنشان به مراکزی که سانتر کرونا بود گاهی به نتیجه نمی‌رسید و مجبور به خالی کردن بخش‌هایی جهت اختصاص به این افراد شده‌ایم.» او سرش را تکان می‌دهد و با ناراحتی می‌گوید: «روزهای خیلی بدی بوده و هست، روزهایی که هنوز خستگی‌اش از تنمان بیرون نرفته.»

پرستاران زن

بی‌ثباتی و نگرانی‌های شغلی نیروهای قراردادی

«مریم» از شیفت‌های طولانی، تعداد بالای مرگ‌ومیر و بغضی که دائم در گلوی کادر سلامت است می‌گوید. او پرستاری است که از سال ۹۰ تا کنون به‌صورت قراردادی کار می‌کند.

او تصریح می‌کند: «با همه‌ی این کمبود نیروی پرستار و نیازی که بیمارستان‌ها دارند، تعداد زیادی از ما دارای ثبات شغلی نیستیم و هنوز، هرساله، ما قراردادی‌ها را گزینش می‌کنند. این یعنی هربار ممکن است برای ادای توضیح به مدیریت گزینش برویم و مثلاً بگوییم چرا با فلان همکار مرد در حال خندیدن دیده شده‌ایم و یا چرا آرایش می‌کنیم یا چرا مقنعه‌مان عقب است و موهایمان دیده می‌شود.»

مریم ادامه می‌دهد: «واقعیت این است که در محیط کارِ ما، همیشه امکان تأمین خواسته‌های آن‌ها وجود ندارد؛ تقصیر من نیست که موقع کار با این ماسک‌ها و این گان‌ها و دستکش‌ها، امکان مرتب کردن این مقنعه‌ی روی سرم، آن‌طور که آن‌ها انتظار دارند، وجود ندارد. ما در محیط کارمان آنقدر استرس و نگرانی و آه و ناله‌های مریض داریم که این بی‌ثباتی هرساله و گاهی هر شش ماه فقط بر استرس ما دامن می‌زند و هربار روحمان را می‌خراشد.»

مریم همچنین اضافه می‌کند: «این فشارها بیشتر بر روی زنان است. هم جامعه و هم به‌تبع‌آن مسئولان مربوطه، مثل گزینش و حراست، روی زن‌ها خیلی بیشتر حساس‌اند. وضعیت پوشش و نحوه‌ی ارتباط ما با همکار، بیمار و همراهانشان همیشه تحت کنترل بوده است. نه اینکه رسمی‌ها آزاد بوده باشند، بلکه لزوم تأیید مدیریت گزینش برای ما، در ابتدای هر سال، برای بستن قرارداد جدید اهمیت اساسی دارد و این موقعیتمان را بی‌ثبات و تابع سلایق کسانی می‌کند که شایستگی شغلی ملاک تأیید یا عدم تأییدشان نیست. آن‌ها بارها به ما گفته‌اندکه شما نیروهای قراردادی هستید و گزینش می‌تواند تأییدتان نکند.»

او در ادامه ماجرای دوستی را تعریف می‌کند که گویا عکس‌های بدون حجابش در صفحه‌ی اینستاگرامش توسط شخصی به گزینش گزارش می‌شود و گزینش به‌دلیل داشتن عکس بی‌حجاب در شبکه‌های مجازی قراردادش را فسخ کرده است. او تأکید می‌کند که «سایه‌ی ترس از عدم تمدید قراردادمان همیشه روی سر ماست.»

مریم توضیح می‌دهد: «علاوه بر این موارد، ما هیچ‌گونه حق اعتراضی به هیچ وضعیت ناخوشایندی نداریم. اگر مثلاً گفتیم چرا تعداد شیفتمان زیاد است و یا چرا حقوقمان کم است و یا حرفی حاکی از اعتراض به زبان بیاوریم، بلافاصله به ما یادآوری می‌کنند که شماها قراردادی هستید و به‌راحتی با یک عدم نیاز و یا هر بهانه‌ی دیگر می‌توانند قراردادمان را فسخ کنند.»

«فرشته» دارای لیسانس پرستاری و فوق لیسانس گردشگری است و او هم درحال‌حاضر پرستار قراردادی‌ست. او وضعیت نیروهای قراردادی زن را اسفبارتر از مردان می‌داند و در این مورد می‌گوید: «در میان نیروهای قراردادی، وضع زنان از خیلی جنبه‌ها متزلزل‌تر است. همان حساسیت‌های ویژه‌ای که در جامعه رواج دارد در محیط کار نیز وجود دارد: چگونگی پوشش زنان، شیوه‌ی برخوردشان، جایگاه شغلی‌شان، همه و همه درباره‌ی زنان با حساسیت بیشتری برخورد می‌شود. خیلی از مدیران بارها گفته‌اند «جوانان» بیکاری (منظور مردان) در جامعه وجود دارند که می‌توانستند جای هرکدام از شما (زنان) را بگیرند و با شغلشان می‌توانستند تشکیل خانواده بدهند… آن‌ها از یک‌سو شغل پرستاری را مناسب ما زن‌ها می‌دانند و نه مردان، از سوی دیگر در حرف‌هایشان شغل اصلی هر زن را «خانه‌داری» می‌دانند و ترجیح می‌دهند زنان به‌عنوان یک همسر یا مادر نقش‌آفرینی کنند. خیلی از آن‌ها می‌دانند که در میان مردان از شغل پرستاری استقبال چندانی نمی‌شود و اگر می‌شد بدون شک تعداد آن‌ها بیش از ما زن‌ها در این شغل بود، چون بسیاری فکر می‌کنند شغل پرستاری یک شغل زنانه است. در دانشگاه‌ها هم تعداد کمتری از مردان این رشته را انتخاب می‌کنند.

بنابراین، جمعیت زیادی از پرستاران، که اتفاقاً زن هستند، بیکارند. اما متأسفانه کسی این بیکاری را نمی‌بیند چون فکر می‌کنند کار زنان ضروری نیست.» او در ادامه می‌گوید: «تبلیغ زن خانه‌دار کار و مشکلات ما زنان شاغل به‌خصوص پرستاران با این حجم کاری وحشتناک را دوچندان می‌کند، چون از یک‌طرف به نارضایتی از شاغل بودن ما دامن می‌زند و از طرف دیگر فشار را بر روی ما برای مطابقت با یک زن ایده‌آل بیشتر می‌کند. یعنی انتظارات خانواده را بالا می‌برد و برعکس آن، درک اعضای خانواده از وضعیت یک زن شاغل در بیمارستان را برهم می‌زند و البته مشکل سومی هم وجود دارد و آن اینکه بیشترین استفاده از حقوق ما را «خانواده» می‌برد، چون بخش زیادی از رفاه خانواده با ماست؛ ماییم که فرش می‌خریم؛ ماییم که پرده می‌خریم؛ لوازم زندگی را تکمیل می‌کنیم و اقساط ثبت‌نام بچه‌ها در مدارسِ تماماً پولی را می‌دهیم… و خیلی جنبه‌های رفاهی دیگر که از چشم مبلغان خانه‌نشین کردن زن‌ها پنهان است.»

پزشک‌سالاری و لایه‌های تفاوت و تبعیض

در میان کادر سلامت، علاوه بر انواع قراردادها، مانند کار معین، مشاغل کارگری، هشتاد و نه روزه، قراردادی‌های شرکتی، که منجر به انواع تفاوت و تبعیض در میزان حقوق آن‌ها شده است، تبعیض‌های دیگری هم وجود دارد.

«روح‌انگیز» از پزشک‌سالاری در بیمارستان‌ها می‌گوید و معتقد است پزشکان اعم از هیأت‌علمی یا غیر هیأت‌علمی نه‌تنها در دانشگاه‌های علوم پزشکی بلکه در کلیه‌ی مراکز بهداشتی‌درمانی و بیمارستان‌های زیرمجموعه‌ی دانشگاه‌ها دست بالا را دارند. آن‌ها با کار کمتر دارای منزلت بیشتر نسبت به پرستاران و دیگر مشاغل بهداشتی‌درمانی هستند.

او در این مورد توضیح می‌دهد: «تمام فشار اقدامات مراقبتی بر دوش ما پرستاران است و پزشکان بار وظایف حفظ و کنترل وضعیت حیاتی بیمار را تماماً بر دوش پرستاران گذاشته‌اند. از طرفی دیگر، مدیریت بیمارستان‌ها، مدیریت دانشگاه‌ها، مراکز بهداشتی‌درمانی همگی در دست پزشکان به‌خصوص اعضای هیأت‌علمی است و آن‌ها نیز اکثراً مرد هستند. هرچند مدیران و مسئولان زن هم هستند، اما انگشت‌شمارند و بیشتر در سطوح سرپرستار، سوپروایزر و مترون.

مسئله اینجاست که مدیریت‌های کلان در دست آن‌هاست. آن‌ها هم کار درمانی می‌کنند هم مدیریت و اتفاقاً تعداد زیادی از آن‌ها در هیچ‌کدام موفق نیستند و شاید بخشی از آشفتگی موجود در نظام سلامت ناشی از همین دوگانگی‌ها باشد. ضمن اینکه حقوق اعضای هیأت‌علمی در دانشگاه‌ها تفاوت چشمگیری با بقیه دارد. منظورم از بقیه سایر شاغلان در بخش‌های بهداشت و درمان و سلامت است.»

او معتقد است وضعیت پزشکان و به‌خصوص اعضای هیأت‌علمی و سایر کادر سلامت مثال بی‌خبریِ سوار از پیاده و سیر از گرسنه است.

همچنین بخوانید: طرح تحول نظام سلامت فشارکاری را روی پرستاران زن بیشتر کرد

کمبود پرستار، شیفت‌های طولانی، حقوق کم

بنا بر اظهارات دست‌اندرکاران مراکز بهداشتی‌درمانی و بیمارستان‌ها، تعداد پرستاران نه‌تنها به‌ازای تعداد بیماران در شرایط کرونا که به‌ازای تخت‌های موجود هم فاصله‌ی‌ بسیاری از استانداردهای جهانی دارد[۲]. از آنجایی‌که پرستاری یک شغل حساس، پُراسترس و پُرزحمت است و با سختی‌های متعددی مانند شب‌کاری، شیفت‌های بعضاً طولانی یا شیفت‌های پشت‌سرهم و عدم امکان استفاده از مرخصی روبه‌روست، به‌نظر می‌رسد حقوق و مزایای مناسب می‌تواند حداقل بخشی از این مشقات را جبران کند. اما افزایش مهاجرت پرستاران و نارضایتی آن‌ها از وضعیت حقوقی‌شان نشان از وجود یک بحران دارد. از یک‌سو کمبود نیروی پرستار و از سوی دیگر تعداد فارغ‌التحصیلان بیکار در این رشته، قراردادهای کوتاه‌مدت و یا بی‌ثبات، حقوق‌های ناچیز و سختی‌ها و مشقات این رشته‌ی شغلی، بحرانی بودن اوضاع در مراکز درمانی را نشان می‌دهد.

«ناهید» پرستاری است که با شیوع کرونا و نیاز مبرم به رشته‌های پرستاری، بر اساس قرارداد با شرکتی که درواقع تأمین‌کننده‌ی نیروی مورد نیاز دانشگاه در بخش بهداشت و درمان است، مشغول به کار شده است.

او می‌گوید: «قراردادی که شرکت با ما می‌بندد یک قرارداد حداقلی‌ست که ظاهراً براساس طرح طبقه‌بندی مشاغل و براساس مدرک تحصیلی تعیین می‌شود. شرکت مدارک بالاتر از لیسانس را نمی‌پذیرد و می‌گوید فقط با لیسانس می‌تواند عقد قرارداد کند. بنابراین، افراد دارای مدرک کارشناسی ارشد مجبورند برای اینکه با شرکت قرارداد ببندند به مقطع تحصیلی کارشناسی خود بسنده کنند و ادعایی در زمینه‌ی تحصیلات بالاتر نداشته باشند. در این قرارداد، حقوق ما از حداقل دریافتی تعیین‌شده در قانون کار بالاتر نیست و با کسر بیمه، دریافتی ناچیزی نصیبمان می‌شود که واقعاً کفاف زندگی در شرایط فعلی و این گرانی‌ها را نمی‌دهد و گاهی در برابر مشقاتی که ما در این شغل متحمل می‌شویم هیچ است.»

او صاحب فرزند خردسالی است که از وقتی مشغول به کار شده (یعنی از دوران پاندمی کرونا) او را نزد مادرش می‌گذارد بی‌آنکه بتواند گوشه‌ای از لطف مادرش در نگهداری از فرزندش را جبران کند.

ناهید در این مورد تأکید می‌کند: «اوضاع اقتصادی آنقدر خراب است که وقتی می‌خواستم برای جبران محبت مادرم مبلغی از حقوقم را به او بدهم، بعد از یک حساب سرانگشتی و کسر هزینه‌ی پوشک و شیر خشک و سایر لوازم مصرفی بچه‌ام، مطمئن نبودم که بتوانم سایر هزینه‌ها مثل اقساط وامم را تأمین کنم. بنابراین، عملاً امکان جبران زحمت مادرم به‌صورت مالی نبوده و این تبدیل به یکی از عذاب‌های من شده است.»

او از شیفت‌های طولانی و کمبود نیروی پرستار می‌گوید: «ما واقعاً با کمبود پرستار به‌ازای تعداد تخت‌ها و به‌ازای تعداد بیماران مراجعه‌کننده در بیمارستان روبه‌رو هستیم و این در دوران کرونا و الان هم با اُمیکرون اوضاع را وحشتناک‌تر می‌کند. اگر یکی از ماها دچار این بیماری شود، به تعداد روزهای استعلاجی همکارمان، بر شیفت‌های ما اضافه می‌شود و ما مجبوریم با همین تعدادی که هستیم جای خالی همکارانی را که مبتلا به کرونا می‌شوند پوشش بدهیم و این یعنی شیفت‌های طولانی و دوری من از بچه‌ام و استراحت‌های کوتاه، افسردگی، بی‌خوابی…»

ناهید اضافه می‌کند: «در این شرایط، زندگی ما عملاً مختل می‌شود و واقعیت این است که ما دیگر یادمان رفته که «عادی» زندگی کنیم و حقوق ناچیزمان آخر برج هم بیش از هر زمان دیگری تحقیرآمیز به‌نظر می‌رسد. این اوضاعِ کادر سلامت در بیمارستان‌هاست.»

مشقات بهیاران و کمک‌بهیاران

تا پیش از شیوع کرونا، به‌دلیل کمبود نیرو، بخشی از خدماتی که بیمار لازم داشت توسط همراه بیمار انجام می‌شد. اما با شیوع کرونا و ممانعت از حضور همراه بیمار در بیمارستان‌ها، کار بهیاران و کمک‌بهیاران چندبرابر شد بی‌آنکه ما‌به‌ازایی برایشان در نظر گرفته شود.

«زینت» که کمک‌بهیار است و خسته و با گام‌های سنگین از این تخت به آن تخت می‌رود تا ملحفه‌های شسته را رویشان بکشد، بالش‌ها را مرتب و به مریض کمک کند تا جابه‌جا شود، می‌گوید: «پسرم امسال کنکور می‌دهد و می‌گوید با این درس دادن آنلاین چیزی یاد نمی‌گیرد، مجبور شده‌ام برای دلگرم کردنش بگذارمش کلاس مشاوره و کلی کتاب و فایل و سی‌دی و چیزهای دیگر بخرم. همه‌شان هزینه می‌خواهد. دخترم از الان خط و نشان کشیده که باید برای من هم همین کارها را بکنی.» با لبخندی اضافه می‌کند: «هنوز کلاس هشتم است… داِئم در رقابت با برادرش است، هر کاری برای آن‌یکی می‌کنم این‌یکی هم طلب می‌کند. با این حقوق و این‌همه زحمت، واقعاً برایم امکان ندارد اما چه کنم؟ چاره‌ی دیگری دارم؟ پدرشان دیالیزی‌ست، نه‌تنها خرجی درنمی‌آورد باید دائم خرجش کنیم و در نوبت کلیه است و ما هم بی‌پول… شب‌کاری می‌گیرم تا اموراتمان بچرخد اما با این‌همه مریضی و کرونا در بیمارستان، پولی که به ما می‌دهند خیلی کم است و کار کردنمان فقط مایه‌ی ترس و وحشت از این مرض است. بخشی از مخارج دیالیز همسرم را یک خیریه می‌دهدکه اگر آن‌ها نبودند کمر من زیر بار زندگی شکسته شده بود. همین الان هم شکسته… نمی‌دانم این پول را باید چند جا خرج کنم.» او می‌گوید: «کرونا کار ما را چندبرابر کرد اما حقوقمان را نه. کارهایی مانند بهداشت فردی بیماران، جابه‌جایی و یا نقل‌وانتقال آن‌ها، نظافت تخت بیمار، گرفتن وزن، بردن نمونه‌ی ادرار و امور دیگر همه توسط ما انجام می‌شود و این کارها تمامی ندارند چون همه‌ی تخت‌ها پر است و تعداد ما کم. دائم در حال چرخیدن در بخش هستیم اما به همه‌ی کارهایمان نمی‌رسیم.»

راه دشوار احقاق حقوق از اتحاد می‌گذرد

کادر سلامت برای طرح مطالبات خود راه‌های مختلفی را آزموده است. بارها مشکلات آن‌ها در مطبوعات مهم کشور مطرح و در شبکه‌های اجتماعی به‌طور گسترده‌ای منتشر شده است. شیوع کرونا از یک‌سو مشکلات آن‌ها را صدچندان کرد اما باعث توجه همراه با قدردانی ویژه‌ی جامعه از کار و مشقات شغلی‌شان شد.

روح‌انگیز از تلاش‌هایی که کادر سلامت به‌ویژه پرستاران برای احقاق حقوق خود کشیده‌اند و شیوه‌هایی که برای رساندن صدایشان به گوش مسئولان به‌کار بسته‌اند می‌گوید: «ما بارها در یک وقت محدود، بی‌آنکه بیمار را در مضیقه بگذاریم، در حیاط بیمارستان دست به تجمع زده و نارضایتی خود را از وضعیت حقوقی‌مان ابراز کرده‌ایم، بارها طومار نوشته و هزاران پیامک به شماره‌های نمایندگان مجلس زده‌ایم و از مشکلاتمان گفته‌ایم اما هیچ‌کس تا کنون ترتیب‌اثری نداده است.» او معتقد است تلاش‌ها هرگز منسجم نبوده است و تشکل‌هایی که بتوانند گروه‌های بهداشت و درمان را زیر یک چتر جمع کنند بسیار پراکنده هستند. او علت این پراکندگی را تنوع مشاغل در حوزه‌ی بهداشت و سلامت می‌داند و می‌گوید: «نظام پرستاری سعی کرده است به‌عنوان یک تشکل باسابقه، مشکلات پرستاران را مطرح کند و بارها در مصاحبه با مطبوعات کمبودها را گوشزد کرده و در جلسات مختلف با دست‌اندرکاران از وضعیت بد پرستاران گفته است. درحالی‌که مشاغل دیگری هم در حوزه‌ی بهداشت و درمان وجود دارند که دارای مشکلات متفاوتی هستند و یا حقوق و مزایای متفاوتی از پرستاران دارند. گاهی ما مجبوریم بر خواسته‌هایی تأکید کنیم که برای آن‌ها موضوعیت ندارد. مثلاً ما روی نظام تعرفه‌گذاری برای پرستاران پافشاری کردیم که در زمینه‌ی مشاغل پرستاری بوده است درحالی‌که این خواست ما مربوط به شغل آن‌ها نیست و منافع آن‌ها را تأمین نمی‌کند. این چندگانگی در مشاغل حوزه‌ی بهداشت و سلامت همیشه مانعی برای اتحاد نیروهای این حوزه بوده است.»

مریم نیز معتقد است بیشترین تلاش‌ها به‌صورت فردی بوده است. او می‌گوید: «ما به‌دلیل اینکه شغلمان با جان انسان‌ها سروکار دارد نمی‌توانیم به شیوه‌های مرسوم اعتراض کنیم، دست از کار بکشیم و مثلاً به‌عنوان اعتراض تحصن کنیم، ما حتی امکان حضور جمعی در اعتراضات را هم نداریم چراکه همیشه تعدادی از ما در شیف کاری هستند و فقط یک عده امکان حضور در تجمع را پیدا می‌کنند. بنابراین، ما سعی کردیم با نوشتن متن‌های کوتاه در پیج مسئولان رده‌بالا و یا نوشتن خواست‌هایمان در واتس‌اپِ آن‌ها تغییری در رویه و تصمیمات آن‌ها به‌نفع جامعه‌ی پرستاری ایجاد کنیم، اما متأسفانه این تلاش‌های فردی تا کنون نتیجه‌ای نداده است.»

او تأکید می‌کند: «تنوع در نوع بکارگیری هرکدام از ما باعث شده که خواسته‌هایمان در یک ظرف جمع نشود. مثلاً خواست اول ما نیروهای قراردادی، تبدیل وضعیت استخدامی به رسمی است درحالی‌که نیروهای رسمی چنین خواسته‌ای ندارند، بنابراین کنار ما نمی‌ایستند.» او تأکید می‌کند که اگرچه در تجمع اخیر جلوی وزارتخانه، نیروهای رسمی در کنار آن‌ها شعار تبدیل وضعیت سر دادند و با حمل پلاکاردهای نیروهای قراردادی، عملاً از آن‌ها پشتیبانی کردند اما این مشکل آن‌ها نبوده است.

فرشته نیز اضافه می‌کند: «ما بارها از طریق طومارنویسی سعی کرده‌ایم خواسته‌هایمان را به گوش مسئولان برسانیم اما دغدغه‌ی آن‌ها همیشه چیزهای دیگری بوده است و ما فقط کاغذ سیاه کردیم.» او فاصله‌ی طبقاتی موجود میان مدیران و رؤسا را، که اکثراً اعضای هیأت‌علمی با حقوق‌های غیرقابل‌قیاس با سایر مشاغل هستند، یکی از دلایل مهم برای عدم درک آن‌ها از وضعیت معیشتی و حقوق ناچیز کادر سلامت به‌خصوص پرستاران می‌داند و می‌گوید: «آن‌ها مشکلات ما را به هیچ می‌گیرند و طومارهای ما بی‌تأثیر بوده است و باید راه‌های دیگری را امتحان کنیم، راه‌هایی که آن‌ها را تکان بدهد و از خواب بیدار کند.»

زینت نیز تصریح می‌کند: «من به‌دلیل داشتن همسر بیمار، امکان حضور در تجمع جلوی وزارتخانه را نداشتم اما به‌نظرم حق گرفتنی‌ست. به همین دلیل مانند خیلی از همکاران در بیمارستان با پرداخت مبلغی در هزینه‌ی ایاب‌وذهاب سایرین برای شرکت در تجمع، مشارکت کردم و این کار خوبی‌ست که می‌تواند ما را به هم نزدیک و امیدوارمان کند که همه به‌نوعی در رسیدن به خواست‌هایمان مشارکت داریم و دست به دست هم می‌دهیم.»


پی نوشت:

[۱] پرستاری از روان پرستاران

 [۲]  http://khp.ir