شکلگیری انقلاب صنعتی زمینهساز حضور تمام اقشار جامعه از جمله زنان و کودکان به بازار کار شد. اما پیششرط لازم برای حضور زنان در عرصه اشتغال و کار در دوران صنعتی، کار با تکنولوژیهای جدید بود. ازاینرو باید گفت انقلاب صنعتی تأثیری دوگانه بر زنان داشت. اولاً تقسیمات طبقاتی را توسعه داد و نخبگان جدیدی شامل زنان را پدید آورد بهگونهای که این اقلیت در مقایسه با زنانی که فاقد مهارتهای کار با تکنولوژی جدید بودند از امتیازاتی برخوردار شدند و از سویی دیگر حضور زنان در بازار کار (حیطه¬ئی که مردانه تلقی میشد) منجر به پایین آمدن دستمزد مردان شد و ازاینرو با مقاومتها و مخالفتهای مردان مواجه شد. به این ترتیب رفتهرفته زنان دریافتند که بهعنوان زن دارای منافع مشترکی با زنان جوامع دیگر و منافع متفاوتی با منافع مردان هستند و همین منجر به شکلگیری طبقهبندی جدیدی در جامعه شد که در آن زنان در طبقه فرودست و مردان در طبقه فرادست قرار گرفتند
در بازارهای محلی گیلان یکی از مولفههایی که زیاد به چشم میخورد و به سوژه مناسب دوربینهای عکاسان نیز تبدیل شده˛ زنان دستفروشیاند که مشغول فروش محصولات کشاورزی این استان هستند. پدیده دستفروشی در بازارهای محلی گیلان هر چند عرفا پذیرفته شده اما در قوانین عادی بهخصوص در قانون کار و استخدامی هیچ حق و حقوقی برای این افراد مطرح نشده است و اصلا دستفروشان به رسمیت شناخته نشدهاند.
واقعیت آن است که ما از رسانه و محیط تاثیر میپذیریم. خوب یا بد بر ذائقه ما اثر میگذارد؛ اما متر و معیار نیستند، عُرفی، وجود ندارد. همه میدانیم بهخصوص در فرهنگ ما، بدن زن بهراحتی موضوع اظهار نظر و نگاههای سنگین آشنا و غریبه است و اولین سیبل، اعتماد به نفس است. اگر کم شود؛ راه را برای تبدیلِ بدن او به آنچه مورد قبول اکثریت است، باز میکند.
در بخش دوم این بحث در مورد جایگاه سایر گروههای اجتماعی سوال شده است. در طرح این سوال با دقت در انتخاب واژهها و گنجاندن کلمه ملیت در کنار قومیت طراحان سوال خواستهاند خاطر دوستان هویت طلب را مکدر نکنند که این خود جای سپاس و قدردانی داشته و اشارهای بر جدی بودن گفتمان مطروحه -اینترسکشنالیتی، تقاطع، گرهگاه- دارد.
و اما در پاسخ باز صحبت از نیاز به متشکل شدن به میان آمده تا وضعت نابسامان این گروههای اجتماعی را سامان دهد! البته با قرار دادن وجه تفاوت بین جریانهای واپسگرا و جریانهای مترقی!
اگرچه دولتها بنا بر ماهیت خود، توجه ویژهای به این نقدها حداقل بهظاهر نشان نمیدهند؛ اما شکلگیری یک گفتمان گسترده در میان فعالان صنفی در نقد پولی سازی آموزش، به نظرم نقش موثری در کندی روند این جریان آسیبزا دارد. بیشک اولین گروهی که از منافع این گفتمان بهره میگیرند، کودکان طبقه فرودست جامعه هستند که با گسترش آموزشهای عمومی و رایگان و جلوگیری از روند کالایی شدن آموزش، امکان برخورداری از فرصتهای برابر در آینده را با بهرهگیری از آموزش پیدا میکنند.
افزایش زنان ثبتنامکننده در این دوره نشان از این دارد که بخشی از فعالان مدنی و سیاسی تلاش میکنند سدهای پیش رو را بشکند و موانع حضورشان را در ساختار سیاسی کشور پشت سر بگذارند.
به باور من عمدهی زنان جامعه نسبت به فرودستی خود آگاهی دارند، این آگاهی البته همهجانبه و دقیق نیست اما فراگیر است. زنان به ویژه نسبت به نابرابری در حقوق مدنی خود آگاه و معترضند. در میان طیفهای مختلف زنان جامعه آگاهی و اعتراض به نابرابری گاه از حقوق مدنی فراتر رفته و به آزادی پوشش و نابرابری در بازار کار و ... نیز میرسد. این آگاهی نسبی بستری بسیار آماده برای نضج جنبش زنان فراهم میکند، اما آنچه ما با آن مواجهیم جنبشی متناسب با این بستر آماده نیست. به باور من جدای از موانع بیرونی در برابر قدرت یافتن جنبش، عوامل درونی متعددی نیز بر سر راه جنبش وجود دارند.
در روزهای آینده بنا بر رویه مرسوم سالهای گذشته و در روزهای تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری، ما جامعه زنان شاهد شعارهای انتخاباتی در حوزه زنان خواهیم بود. بسیاری از زنان که خواهان افزایش مشارکت سیاسی زنان در ساختار قدرت هستند، احتمالاً در ستادهای انتخاباتی کاندیداها حضوری فعال خواهند داشت. توانمندسازی زنان، از بین بردن شکاف جنسیتی، اشتغال زنان، حضور زنان در کابینه و هزاران وعده انتخاباتی دیگر در روزهای آینده در تریبونهای رسمی و مصاحبههای نامزدهای ریاست جمهوری با رسانههای مختلف، مدام شنیده خواهد شد. وعده و وعیدهایی که تجربه نشان داده است صرفاً در حد همین شعارهای انتخاباتی باقی خواهند ماند و با کشاندن زنان به پای صندوقهای رأی به حیطه فراموشی سپرده خواهند شد
زنان قدرتمند با چالشهای چند برابری در محیط کار با مردان، در جامعه با مردان و در خانواده با مردان مواجه هستند. زنان قدرتمند بهخصوص در جوامعی که پیشینه پدرسالاری دارند، هنگام حضور در عرصه تصمیمگیری و اجرا با باندهای مردانهای مواجه میشوند که عرصه را بیش از پیش برای آنان تنگ میکنند.
زنان سوری در انقلاب مسالمتآمیز سوریه در کنار مردان مشارکت داشتند. اما پس از آن که گروههای اسلامگرا کنترل را در دست گرفتند، مردها دست به اسلحه بردند و مشارکت زنان به تدریج کاهش یافت.
رژیم، تمام فعالیتهای مستقل مربوط به حقوق زنان شامل سازمانهای خدمات اجتماعی زنان که پیش و پس از کسب استقلال سوریه آغاز شده بود را به شدت محدود کرده است.
حضور زنان در نهادهای اپوزیسیون مانند ائتلاف برای تغییر دموکراتیک و شوراهای محلی به رغم این واقعیت که اینها پیشروترین نهادها هستند بسیار ناکافی بوده است.
چنان که از حرکت فمینیستی سوریه برمیآید مشخص است که زنان تنها تحت یک رژیم دموکراتیک سکولار که جلوی اجرای قوانین کهنه و عقبمانده از پیشرفتهای مدرن بشری را بگیرد، میتوانند به حقوق خود دست یابند.
ممانعت از حضور زنان در سطح شهر اما با اعتراضهای بسیاری روبرو شد و تعدادی از زنان و مردان در اقدامی نمادین همزمان با برگزاری مسابقه مردان در سطح شهر، کیلومترها دورتر از آنها، سهم خود را از شهری که در آن زندگی میکنند باز پس گرفتند و در حرکتی اعتراضی مسیر حسنآباد به سمت میدان آزادی را آزادانه دویدند. زنان ورزشکاری که معتقد بودند بیابانهای تهران جای مناسبی برای دویدن آنها نیست و آنها هم باید بتوانند همانند مردان در خیابانها و سطح شهر آزادانه بدوند و ورزش کنند. این گروه از زنان و مردان معترض به حذف زنان از سطح شهر پس از رسیدن به میدان آزادی به تشویق دوندگان مرد شرکتکننده در مسابقه پرداختند. زنانی که علیرغم تمامی تلاشها برای حذف و نادیده گرفته شدن، تصاویر حضورشان بهسرعت در رسانههای داخلی و خارجی منتشر شد و صدای اعتراضشان به گوش همگان رسید. زنانی که خواهان حضور برابر با مردان در سطح شهر بوده و هستند.
تبعیض جنسیتی در تمام عرصهها وجود و نمود دارد و با سرعت کم یا زیاد همچنان ادامه دارد و بدتر از همه، نهادینه شده است. یکی از نتایج این تبعیض، اعمال خشونت است. طرف قدرتمند از ابزارش برای اِعمال قدرتش استفاده میکند. عرصهی این اعمال قدرت وقتی به محیط خانه میرسد چه بسا عریانتر شود. بسیار شاهدیم مردانی که در محیط اجتماعی رفتاری معقول و چه بسا پسندیده دارند اما در محیط خانه حجاب را کنار نهاده و خشونت و خلق بد را نثار شریک زندگی میکنند. آمار دقیقی وجود ندارد که خشونت خانگی ارتباط معناداری با طبقهی اجتماعی دارد یا خیر؟ و اساسا مسئلهی اصلی، آمار دقیق از خشونت خانگی است.