تداوم این قیام تنها به پویایی زنان و پیشرویشان برای یک مطالبهی جمعی خلاصه نمیشود. همه جانهای باخته، چشمان ساچمهخورده و زندانیان در بند، تجسمی از ضرورت تداوم جنبش ژینا هستند.
بیدارزنی: در تحریریهی بیدارزنی طی یک گفتگوی جمعی سعی کردهایم از زاویهی دید خود جنبش سراسری ژینا را تحلیل کنیم. در بخش اول، به این پرسش پرداختیم که چه شد ستم جنسیتی علیه یک زن کُرد قیام سراسری ژینا را رقم زد. در بخش دوم به خاستگاه و مطالبات معترضان در جنبش ژینا پرداختیم.
در بخش سوم و پایانی این گفتگوی جمعی به دستاوردها و وضعیت فعلی این جنبش نگاهی انداختهایم؛ آیا این جنبش همچنان ادامه دارد یا از آن عبور کردهایم؟
پاسخهای ما صرفاً رویکرد ما در این مقطع زمانی است که میتواند توسط دیگران و یا خود ما حتی در آیندهای نزدیک به چالش کشیده یا تکمیل شود.
پایداری مقاومت زنان در برابر حجاب اجباری
به نظر میرسد جنبش خیابانی و اعتراضهای گسترده، فروکش کرده است ولی اعتراض و نافرمانی مدنی به ویژه از سوی زنان هنوز ادامه دارد، چه در سطح خیابان و چه در فضای مجازی. در خیابانها و فضاهای عمومی، هر روز با تعداد زیادی از زنان و دخترانی مواجه میشویم که با برداشتن حجاب و تا حدی تعیین پوشش خود، مبارزه را ادامه میدهند. این یکی از ملموسترین دستاوردهای قیام ژیناست چرا که در نگرش و رفتار مردم و عملکرد حاکمیت (به ناچار) توانسته است تغییر ایجاد کند.
ما شاهد آن هستیم که پایداری زنان در به دست آوردن حق پوشش در طول این جنبش، همراهی بسیاری از مردم را به دنبال داشته است. مثال بارز آن؛ تهدید دائمی صاحبان مشاغل به بسته شدن، به دلیل ارائهی خدمات به زنان بیحجاب، هرگز باعث نشد که صاحبان این کسب و کارها به طور کلی روی از زنانی که نوع پوشش خود را انتخاب کردهاند، برگردانند.
اگرچه طبیعتاً بسته شدن بسیاری از کسب و کارها باعث شد که برخی از آنها از ارائهی خدمات روی برگردانند ولی این امر نه تنها عمومی نشد، بلکه در اقلیت ماند. همچنین روز به روز مردم کمتری نسبت به انتخاب پوشش زنان واکنش نشان میدهند و به نوعی انگار آن را به عنوان یک امر طبیعی پذیرفتهاند. البته مهم است که به این نکته نیز اشاره کنیم که یکی از خصایص این جنبش، همراهی مردان با زنان از ابتدای آن بود. اگر چه جنبش زنان در ایران همیشه مردان همراهی را داشته است ولی هرگز به این گستردگی نبوده است.
از سوی دیگر، به دلیل همین پایداری مقاومت زنان و همراهانشان برای حمایت از آنها، حکومت حداقل در شکل فعلی ناچار به عقبنشینی در این زمینه شده است. مثال بارز آن را میتوان در تصاویر منتشر شدهی هر روز در شبکههای اجتماعی و نقل قولها و برخوردهای ضد و نقیض دستاندرکاران حکومت دید. با فروکش کردن اعتراضات، تهدیدها علیه بیحجابان گسترش یافت و در همان هفتهی سوم فروردین زنان بیحجاب تهدید به شناسایی از طریق دوربین مداربسته و جریمه و دستگیری شدند اما در نهایت اعلام کردند که اگر بخواهند با زنان بیحجاب برخورد کنند، باید بیش از ۶ هزار نفر را در روز دستگیر کنند.
زنان با مقاومت هر روزهی خود به واسطهی حضور در فضاهای شهری بدون حجاب اجباری و شکست قالبهای کلیشهای پیشین با رقصیدن، آواز خواندن یا حتی موتورسواری توانستهاند تا حدود زیادی حق به شهر و عرصههای عمومی را که بدون کنترل حکومت حق حضور در آنها را نداشتند، باز پس بگیرند؛ از فضاهای داخل و خارج سیستم حمل و نقل عمومی و اسنپ گرفته تا موزه و پاساژ و فرودگاه و ترمینال و بانکها و دانشگاهها و با همهی دشواریهایی که بر سر راهشان وجود دارد. از این منظر گویا برداشتن حجاب رویهی ماجراست و موضوع اصلی تسخیر فضاهایی است که با ایجاد محدودیت بسیار از زنان گرفته شده بود.
اگرچه لغو حجاب اجباری و حضور آزادانه در فضاهای شهری تنها خواستههای زنان معترض در قیام ژینا نیست اما این اولین باری است که در ایران و حتی در جهان، شاهد اعتراضات مردمی آن هم به این گستردگی در جهت یکی از حقوق زنان هستیم و نمیتوانیم آن را دستاورد اندکی بدانیم. از سوی دیگر انگار نورافکنی بر مسائل زنان تابانده شده و به نوعی دیگر مسائل آنها نیز در پرتو این جبش توان رخنمایی بیشتری یافته است.
ایجاد گروههای کوچک در فرصت فروکش کردن اعتراضات بزرگ
اگرچه در حال حاضر اعتراضات خیابانی -جز در بلوچستان- افول کرده است، اما بسیاری از تحلیلها، خیزشهای دوباره به دلیل وخامت اوضاع اقتصادی را پیشبینی کردهاند. از همین رو اکنون با افول اعتراضات خیابانی فرصت بیشتری برای کنشگران این جنبش به وجود آمده که تأمل کنند، نیرویشان را بازیابند و گروههای کوچکی را سازماندهی کنند. نشانگان این گروههای کوچک را کمابیش میتوان در حرکتهای کوچک میدانی در میان مادران و خانوادههای دادخواه دید که به دیدار یکدیگر میروند و به یاد و خاطره کشتهشدگان بر مزار عزیزانشان جمع میشوند و شعار می دهند.
همچنین این نشانگان را میتوانیم در میان گروههای کوچک مردمی معترض هم ببینیم؛ که در دفاع از زندانیان قیام، اعتراض علیه اعدامها و یا حتی زنکشی به خیابان میآیند یا حتی در انواع صفحات شبکههای اجتماعی از شهرهای مختلف و تحلیلهایی که ارائه میدهند میتوان نشانههایی از سازمانیابی را دریافت.
در نهایت هر چه فرصت سازمانیابی بیشتر باشد، نیروی معترض بهتر میتواند در بزنگاه بعدی مؤثر عمل کند چرا که جامعهی مدنی در ایران، سالها تحت سرکوب بوده و تشکلهای محدودی از گذشته برجای مانده است. به این ترتیب، این توقف اعتراضات خیابانی میتواند به نفع معترضان به وضع موجود نیز باشد تا شروع دوباره اعتراضات در بزنگاه بعدی متفاوتتر و حسابشدهتر از شهریور ۱۴۰۱ یا آبان ۱۳۹۸ باشد.
عمیقتر شدن پیوند مادران دادخواه با مردم در خلال جنبش ژینا
در این میان، مادران دادخواه، به عنوان نمونهای از جمعهای کوچکی که در بسیاری از شهرها قد علم کردهاند، یکی از مهمترین دستاوردهای جنبش ژینا است. اگرچه مادران دادخواه به طور خاص در دههی ۶۰ و به ویژه پس از اعدامهای دسته جمعی ۱۳۶۷ متولد شدند و با هر سرکوب و خشونتی شاهد تبلور دوباره نسل دیگری از آنها بودیم، اما به نظر میرسد در این دوره به کیفیت جدیدی در سازماندهی دست یافته و عمق پیدا کردهاند.
اکنون مادران دادخواه توانستهاند -به یمن فضای مجازی و پراکندگی جغرافیایی اعتراضات- دادخواهی را بسیار مردمیتر از دههی ۶۰ پیش ببرند. از سوی دیگر دادخواهی در میان دهههای مختلف به هم پیوند خورده است. اگرچه بسیاری از دادخواهان دههی ۶۰ جان باختهاند اما میراث دادخواهیشان همچنان باقی است؛ میراثی که در اعتراضات ۱۴۰۱ و بهویژه در کردستان توانسته است میان دادخواهان پیوند برقرار کند.
اکنون مادران دادخواه دیگر نه مانند برخی در سال ۸۸ نگاهشان به اصلاحطلبان است و نه مانند برخی در سال ۹۸ به خارج از ایران؛ نگاه آنها به مردم است و این دستاورد کمی نیست. برخی از خانوادههای آبان ۹۸ به این نکته اشاره کردهاند که بعد از قیام ژینا مردم بسیاری سر خاک کشتهشدگان میآیند و گل یا نوشتهای میگذارند. درواقع کیفیت متفاوتی که در قیام ژینا ایجاد شده است پیوند مردم با مادران دادخواه و جنبش دادخواهی است.
گسترش خلق هنر اعتراضی و پیوند هنرمندان معترض با مردم
رشدِ هنر و ادبیات اعتراضی به عنوان روشی برای مقاومت علیه ضد انقلابیون، یکی از دستاوردهای ویژه جنبش ژینا و اعتراضان سراسری ۱۴۰۱ است. البته ما از سالهای گذشته به ویژه ۹۶ به بعد شاهد پویایی و رشد هنر اعتراضی در ایران به ویژه موسیقی و گرافیتی بودیم. اما در جنبش ژینا این هنر بسیار درخشید و هنرمندان بینام بسیاری را به معترضان این قیام پیوند زد چه در داخل مرز و چه بیرون از آن. بیشمار هنر دیجیتالی، تصویرسازی، کلیپ ویدئویی، گرافیتی، اجرا، نقاشی، ترانه و سرود، موسیقی زیرزمینی و سایر آثار هنری در طول این جنبش خلق شدند.
هر کدام از این آثار به شیوهی خاص خود بر اقدامات اعتراضی و مقاومت در برابر نظام سرکوب تأکید داشتند.
تصویرسازان بسیاری از همان روزهای اول، طرحهای درخشانی را از لحظه به لحظهی قیام، از قتل ژینا تا تک تک کشتهشدگان، از مبارزهی دانشآموزان تا مسمومسازی آنها، از دادخواهی مادران تا زندانیان دربند واز چشمهای کور شده تا دلهای امیدوار به تصویر کشیدند. این تصاویر به بینهایت رسیدند و در صفحههای مردم معترض از هر گروهی به اشتراک گذاشته شدند و گرافیتیهایی بر دیوارهای سراسر ایران نقش بستند.
سرودهایی به سرعت عمومی و برلبها جاری شدند؛ از آواز «برای …» شروین حاجیپور که آرزوهای مردم را جایگزین سرود ملیِ غیرمردمی ایرانیان کرد و سرود سفارشی «سلام فرمانده» را شکست سختی داد تا سرود «زن» به خوانندگی مهدی یراحی و ترانهسرایی «مونا برزویی» و «آواز لیلاها» و «به نام دختران سرزمین آفتاب» که هر دو از هنرمندان گمنام خلق شدند.
این آثار هنری و سرودهها به ویژه در پیوست با شعار مترقی «زن زندگی آزادی»، همزمان با مطرح کردن مسائل و خواستههای زنان بهطور خاص، به مسائل گروههای مختلف مردم ایران در جغرافیا و شرایط متفاوت پرداختهاند و مقاومت مردم را نیز به رخ کشیدهاند. بسیاری از این سرودها در دانشگاهها و مدارس و خیابانها همخوانی شدند و به زنده بودن این جنبش کمک کردند به طوری که اکنون با کمرنگ شدن اعتراضات خیابانی همچنان سرودهها بر لبهایمان جاریاند و تصاویر بر ذهنهایمان نقش بستهاند.
تجسمی از ضرورت تداوم جنبش؛ جانهای باخته، چشمان ساچمهخورده و زندانیان در بند
تداوم این قیام تنها به پویایی زنان و پیشرویشان برای یک مطالبهی جمعی خلاصه نمیشود. در طول این قیام، طیفهای مختلفی از معترضان هزینه دادهاند که ممکن است از نظر ما لزوماً مرئی نباشند ولی همگی گواه پیشروی جنبش هرچند با قدمهای آهستهاند؛ همهی افرادی که زیر حکم اعدام هستند یا اعدام شدهاند، افرادی که شکنجه شدند، چشم یا عضو دیگری از بدنشان را از دست دادند، ناپدید شدند، کشته شدند و به دنبالشان دادخواهان گسیل شدند، همه کسانی که در حبساند یا با وثیقههای سنگین و مشروط آزاد شدند و منتظر دادگاه و حکم هستند، دانشجویانی که از خوابگاه اخراج شدند و مجبور شدند زیر بار هنگفت هزینههای اسکان خصوصی بروند، یا آنهایی که با احتساب سنوات یا بدون آن تعلیق شدند، مسموم شدند یا اخراج شدند، دانشآموزانی که تهدید شدند، احضار شدند، مسموم شدند، اخراج شدند، بسیاری از کسب و کارها که تعلیق یا بسته شدند، بسیاری از افراد که از کارشان اخراج شدند.
همهی اینها و اعتراضات پشتبند آنها گواه آن است که این جنبش و خواست بزرگ آن «زن زندگی آزادی» ناتمام است و ادامه دارد. به یک معنا، همهی خیزشهایی که در سالهای گذشته از ۹۶ و حتی پیشتر تا کنون در امتداد هم پیش آمدند، ناتمام ماندهاند تا به جنبش سراسری ژینا رسیدند و این جنبش نیز هنوز ادامه دارد.
با مرور آنچه از تردیدها و امیدهایمان نوشتیم، به زعم ما اگرچه اخبار زنکشیها، اعدامها، حبسها، خودکشیها، سنگینی روزافزون فشار اقتصادی و فقیر شدن هرچه بیشتر مردم، عادیسازی همه این شرایط توسط نهادهای حکومتی جان و روان تک تک مردم معترض را فرسوده است ولی در نهایت این یک نقطهی گذار است و مثل هر جنبش دیگری اوج و حضیضی دارد. از یک طرف حکومت از لحظههای فرود این جنبش بهره برده و به سوی سرکوب بیشتر پیش میرود، از سوی دیگر مقاومتهای مردمی و امید همچنان در جریان است.
فرسایش و ناامیدی بخشی از همهی جنبشهای اجتماعی است. به ویژه نسلهایی از معترضان که پیدرپی مبارزه کردهاند و به نتیجه دلخواهشان حتی نزدیک هم نشدهاند بیشتر از همه با این فرسودگی مواجه هستند، آنها خستهاند اما نسل های جوانتر همچنان یک زندگی را در پیش دارند و خود را متعهد میبینند که برای زندگی خود و همنوعانشان امید داشته باشند و مقاومت کنند.
اکنون گویی معترضان [به ویژه جوان] به وضع موجود در انتظار یک پیروزی هستند و همین باعث مقاومت و تابآوری بسیاری از آنها شده است؛ دانشجویانی که از پسِ اخراج، ماندهاند و مبارزه می کنند و حتی بورسهای تحصیلی آنها را به رفتن سوق نمیدهد، کسانی که در پی آزادیهای مشروط یا بعد از گذراندن احکام حبس از ایران نرفتند و ماندند و به مبارزه ادامه دادند و … . گویی بسیاری از آنها که ماندهاند یا مجبور شدهاند بمانند و بسیاری که همچنان نیرویی در خود دارند، برای بزنگاه بعدی آماده میشوند.