بیدارزنی: در پی درگیری مسلحانه در کمپ «رزگویز» در اقلیم کردستان عراق میان دو شاخه از حزب کومله که در پی خیزش انقلابی ژینا پس از سالها باهم ائتلاف کرده بودند، دو پیشمرگه کشته شدند. در واکنش به این درگیری فمینیستهای کرد بیانیهای را منتشر کردند که علاوه بر محکوم کردن خشونت، و اشاره به «تعمیق شکلی از سیاستورزی غیردموکراتیک برخی از احزاب در کردستان» عواملی را برجسته میکرد که اساسا امکان چنین درگیریای در میان احزاب کرد را فراهم کردهاند. این بیانیه در فضای فارسی زبان بازتاب چندانی پیدا نکرد. این مطلب تلاشی است برای نشان دادن ضرورت پرداختن به این بیانیه در مقام امری فمینیستی.
کردستان و جایگاه کانونی آن در جنبش
جنبش انقلابی ژینا علاوه بر به چالش کشیدن رویکرد حکومتی-غالب به مسئله جنسیت، رابطه سلسله مراتبی آنچه «مرکز» و «حاشیه» دانسته میشد را نیز به پرسش کشیده است. طی یک سده حکمرانی حکومتهای مرکزگرا، مناطق حاشیهای شده در جغرافیای سیاسی ایران، بهصورت چندگانه در پی تبعیض ملی، از حق تعیین سرنوشت خود نیز محروم شدند. از میان این جغرافیاها، کردستان (۱) به عنوان خاستگاه جنبش و شعار فراگیر آن «ژن، ژیان، ئازادی» (۲) در این حرکت اعتراضی جایگاهی کانونی و الهام بخش یافته. به این واسطه نوع سیاستورزی در آن این پتانسیل را دارد که در جهتدهی به اعتراضات ناگزیر آینده نیز نقشی اساسی ایفا کند.
کردستان در مقام آخرین سنگر مقاومت علیه ارتجاع حاکمِ برآمده از پس انقلاب بهمن و اولین «نه» سراسری به رفراندوم جمهوری اسلامی، آخرین پناهگاه نیروهای مترقی تحت سرکوب از سراسر ایران، و پایگاه آزمودن تجربیات ساماندهی اجتماعی آلترناتیو (از جمله بنکهها – شوراهای محلات و همین طور حضور رهبری مشترک زنان و مردان در برخی احزاب کرد) همچنان از نظر سیاسی سازمانیافتهترین منطقه ایران باقی مانده است. احزاب کرد به رغم کمپنشینی ناگزیر بر اثر فشارهای امنیتی، همچنان رابطه خود را با مردم حفظ کردهاند و یکی از نمودهای این پیوستگی را در پاسخ به فراخوان احزاب برای اعتصاب به عنوان یک نافرمانی مدنی میتوان دید.
همچنین بخوانید: سلطهی مردسالاری بر میدان سیاست (یا همان سیاست مردانه)
زنان، جنسیت و مبارزه در کردستان
رابطه دستورکار سیاسی احزاب کرد با مسئله جنسیت و وزن ستم جنسیتی در مبارزه آنان، و همچنین نقش زنان در آنها در طی دههها، متاثر از تحولات مادی و ایدئولوژیک این احزاب، یکسان نمانده و طیفی را شامل جذب زنان به عنوان کمّیتی در مبارزه طبقاتی/ ملی به رهبری مردان تا رهبری مشترک زنان و مردان -با الهام از همرزمانشان در باکور- در میان احزاب مختلف میتوان دید.
در سالهای منتهی به انقلاب ۵۷ و پس از آن، زنان کرد چه در مقام اعضای احزاب سیاسی و واحدهای نظامی این تشکیلات و چه به صورت مستقل در سازماندهی اقدامات جمعی سیاسی پیشگام بودند.
در دهههای بعد نیز شکلگیری حضورِ جمعی زنان در فضای عمومی در اعتراض به فقر، خشونت و تبعیض سیستماتیک، از بزرگداشت پیگیرانه و هر ساله مراسم ۸ مارس تا تشییع پیکرهای زنان قربانی خشونتهای به بهانه «ناموس» بر دوش زنان و تأسیس تشکلهای فمینیستی چون ژِیوانو در سنندج و پدید آمدن فیگورهای الهامبخشی چون ژینا مدرس گرجی، زینب جلالیان و زارا محمدی و مادران دادخواهی چون دایه شریفه را خارج از بستر این میراث مشکل بتوان درک کرد.
در نهایت، پیشگامی زنان کرد در آرامستان آیچی سقز با شعار ژن، ژیان، ئازادی (که از دل مقاومت در باکور و روژاوا زاده شده بود) و درآوردن روسری ها جرقه جنبشی انقلابی و برابری خواهانه را زد که زمان-مکان در ایران را برای همیشه به پیش و پس از خود تقسیم کرده است. فیگور زن ترقیخواه کرد در مقام سوژه برانگیزاننده انقلاب در حافظه جمعی ما حک شده است.
نقد فمینیستی از درون
درهفته گذشته و در واکنش به درگیری مسلحانه میان دو شاخه از حزب کومله در کمپ «رزگویز» در اقلیم کردستان عراق که به کشته شدن دو نفر از اعضای این حزب انجامید، گروهی از فمینیستها و دیگر فعالین کرد بیانیهای صادر کردند. متن بیانیه در تریبون زمانه و مصاحبهای با سمیه رستمپور از دستاندرکاران تهیه این بیانیه در وبسایت رادیوزمانه دسترس است.
در این بیانیه که در میان رسانههای فارسی زبان بازتاب محدودی پیدا کرد میخوانیم که این تراژدی «نتیجه تعمیق شکلی از سیاستورزی غیردموکراتیک برخی از احزاب در کردستان است که در انحصار مردانی قرار گرفته که حتی ابایی از بهکارگیری خشونت یا استفاده ابزاری از مبارزه مسلحانه برای پیشبرد اهداف جاهطلبانه و فردی-حزبی خود ندارند… جامعه مدنی آگاه کورد، که بعد از «قیام ژینا» مصممتر از همیشه پرچم مقاومت در برابر تمام اشکال پدرسالاری شاهی و شیخی(ها) را در دست گرفته، با صراحت تمام در تقابل با این شکل از سیاستورزی قیممآبانه خواهد ایستاد و به همین ترتیب اجازه سوءاستفاده و ماهیگیری از آب گل آلود را به نیروهای مرتجع و ناسیونالیستی بیرون از کردستان نخواهد داد.»
در ادامه این بیانیه هشدار داده شده «اگر احزاب نقشی فراتر از همبستگی با مردم و پیشبرد منافع جمعی آنها دنبال میکنند، باید بدانند که پیشاپیش محکوم به شکستاند… این احزاب که بالقوهگیهای زیادی برای ایفای نقش در پیشروی مسیر انقلابی این خیزش دارند، چنانچه گامهای مهم رادیکالی برای تغییر ساختارهای درونیشان برندارند، هیچ بعید نیست که روزی در ضدیت با جنبش عمل کنند. احساس مسئولیت جمعیِ احزاب ایجاب میکند که بیش از این به حافظه تاریخی مردم کردستان، فداکاری پیشمرگها، و آرمانهای دموکراتیکی که خاستگاه احزاب کوردی بوده، خیانت نکنند…»
این نگاه منتقدانه و مشفقانه فمینیستی و نگرانی از انحراف جنبشهایی رهاییبخش (در حیطههای مختلف) از درون فعالان کرد نشان میدهد که «جامعه کردستان پیشروتر از این احزاب است و قادر به نقد عملکرد آنهاست». هر چند این اولین بار نیست زنان منتقد کرد آشکارا علیه مردسالاری و جنسیت زدگی درون احزاب اعتراض کردهاند (۳)، وقت آن رسیده که در بستر جنبش انقلابی ژن ژیان ئازادی فعالانی که در ایران تحت ستم ملی نیستند، رابطه خود را با این اعتراض فمینیستی روشن کنند.
چرا پرداختن به این بیانیه از سوی فمینیستهای «مرکز» امری ضرورتا فمینیستی است؟
مقاومت جمعی در کردستان از طرف حکومت با نظامی و امنیتی کردن فزاینده این منطقه، اعمال اشد مجازات قضایی ممکن و رویههای معمول فراقانونی -از فتوای جهاد رهبر علیه مردم کردستان در دهه شصت تا اعدامهای بیرویه- و فشار حداکثری بر فعالین تمام حوزهها، از فعالان زبان مادری تا محیط زیست پاسخ داده شده است. سیاستورزی فمینیستی در حال حاضر و به ویژه در بستر جنبش انقلابی جاری نمیتواند به این ستم ملی مضاعف و فجایع حاصل از آن بیاعتنا باشد، چنانکه نباید بر محافظهکاریهای مبتنی بر سنت و عرف محلی نیز چشم ببندد.
در این فضا تحقق منافع استراتژیک زنان تنها از مسیر تلاش برای دستیابی به حقوق فردی و مشارکت آنان در تصمیمگیریها نمیگذرد. رهایی زنان در این جغرافیا نیازمند به چالش کشیدن ساختار سیاسی، نظامی و امنیتی کلانتری است که علاوه بر سرکوب مستقیم، رابطه نیروهای سیاسی با بستر جامعهشان را قطع کرده است. از دست دادن امکان داد و ستد با جامعه از «تاثیر مهارکننده سیاسی مردم کردستان که خواستار روابط سیاسی دوستانه میان احزاب کرد بودند» (۴) کاسته و در نتیجه سیاست ناسیونالیستی راستگرایانه (و لزوما ضد فمینیستی) و خشونتهای سکتاریستی مانند آنچه در کمپ رزگویز رخ داد را ممکن کرده است.
امنیتی شدن فضا و نظامیگری، چنان که پژوهشگران فمینیستی چون سینتیا انلو و نادیه العلی (در بررسی مورد عراق پس از حمله آمریکا) نشان دادهاند، زندگی زنان و دیگر اقلیتهای جنسی و جنسیتی را متفاوت از مردان تحت تاثیر قرار میدهد و پرداختن به موضوعاتی چون امنیت انسانی، حقوق بشر و برابری جنسیتی را از اولویت جنبشها خارج و ارزشهای مردسالارانه را تثبیت میکند. در مقابل خشونت بیحد حکومت مرکزی که زندگی را در سطوح مختلف و برای اکثریت زندگان -از کودکان تا درختان- ناممکن کرده، و مردسالاری همهی طرفهای درگیر، زنان کرد به پاسداری از زندگی و ارزشهای برابری و عدالت برخاستهاند و از این ارزشها کوتاه نمیآیند. همبستگی خواهرانه با این صدای آزادیخواه در بستر انقلاب زن، زندگی، آزادی بیش از هر وقت ضروری به نظر میرسد.
پانوشت:
۱. علاوه بر کردستان، بلوچستان و جمعههای اعتراضی مداوم آن حاوی نوع ویژهای از کنش است که شعله همبستگی و مقاومت را زنده نگه داشته است.
۲. درباره زادگاه اصلی این شعار نگاه کنید به ژن.ژیان.ئازادی یعنی «وقتش رسیده است»: https://www.radiozamaneh.com/738295
۳. https://www.bbc.com/persian/iran-37543598
۴.کردها، کامران متین در گفتگو با غزل صدر: https://www.aasoo.org/fa/articles/2858