بیدارزنی: نویسنده در این نوشتار به استعارههای جنسی اشاره میکند که از منبرها و تریبونهای مذهبی به عرصه عمومی وارد شد. این استعارهها بدن زنانه را کالایی نشان میدهند که توسط مردها مصرف میشود. شما را به خواندن این مقاله دعوت میکنیم.
انسان جنسی: دستمال و مگس
دههی شصت، وقتی با مقنعههای چانهدار و مانتوهای بلند مدارس دو شیفته را پر کرده بودیم، عفت و پاکدامنی حرف اول را در مدارس میزد. معلمها مشغول نصیحت ما بودند و ما ردیف به ردیف زل زده به تخته سیاه یاد میگرفتیم که مبادا بازیچهی دست پسرهای هوسران شویم. آن سالها قرار بر این بود که پسرها ما را مثل دستمال استفاده کنند و بعد از آنکه کثیف و لکهدار شدیم دورمان بیندازند. البته تشبیه زنان به دستمال سابقه طولانی در ادبیات عامیانه ما دارد. کلمه «جنده» که برای تحقیر جنسی زنان به کار میرود، در زبان ترکی به معنای کهنه دستمال مخصوص تمیزکاری است.
تشبیه بدن زنان به دستمال محدود نمیشود. دههی هشتاد و نود که کار فرهنگی برای گسترش عفاف و حجاب مد روز بود، سمبلها و استعارههای بسیاری از پستوها بیرون آمد و وارد عرصهی عمومی شد. حرفهایی که پیش از آن در خانهها یا کلاسها پچ پچه میشد، کم کم از منبرها و تریبونهای مذهبی فریاد میشد. سال ۱۳۸۸ آیتالله حسنی، در خطبههای نماز جمعه زنان بیحجاب را مانند اتوبوس دانست.
در همان ایام روحانی معتبر دیگری زنان را به چلوکباب تشبیه کرد و از مردان خواست برای آنکه بقیه هوس نکنند، زن و دختر خود را بپوشانند. به مرور ارگانهای رسمی برای گسترش حجاب به تبلیغات بصری روی آوردند. بنرهای خیابانی، پوسترهای دیجیتال، دیوار مدارس و مانند آن پر از اشکال و طرحهایی شد که سمبلهای موجود در جهانبینی انسان ایرانی را عینیت میبخشید و استعارههای از نظر دورمانده را به سخن در میآورد. از جنجال برانگیزترین این تبلیغات استعاره شکلات و مگس بود. متافورهای مبتنی بر خوراکی به سرعت تکثیر شد و به آجیل هم رسید.
این استعارهها بدن زنانه را کالایی مصرفی معرفی میکنند که توسط مردها استعمال میشود. این استعمال به ماهیت بدن زنانه آسیب غیرقابل جبرانی میزند. آنچه که بدن زن را از این آسیب محافظت میکند، حجاب است. مشخص است که اینجا منظور از مصرف کردن، رابطه جنسی است و منظور از آسیب همان لکهدار شدن دامن زن است. به این معنا که اگر زنی با یک مرد رابطه برقرار کند چنان بیعفت میشود که مرد دیگری سراغ او نخواهد آمد. از این جهت بدن زنانه نه صرفا کالایی مصرفی بلکه کالایی یک بار مصرف است. حجاب کالا را تا سررسیدن مصرفکننده مشروع، دستنخورده نگه میدارد.
مردان مگسها و سوسکهاییاند که اختیاری بر تصمیمات خود ندارند؛ موجودات هوسرانی که برای رفع نیاز خود دست به هر کاری میزنند و بعد از رفع نیاز طعمه خود را رها میکنند. آنها هرگز طعمهای را که مگس دیگری بر آن لب زده باشد انتخاب نمیکنند. ماهیت مرد ذاتاً شهوانی، غیرقابل کنترل، آسیبزننده و انحصارطلب توصیف میشود. رابطه جنسی هم همان رابطه بین مگس و شکلات است. عجیب آنکه این استعاره فقط به رابطه خارج از چارچوب ازدواج اشاره دارد، اما تکلیف رابطه مشروع بعد ازدواج را مشخص نمیکند. احتمالا رابطه در چارچوب ازدواج، مصرفی به جا، مشروع و برای زن امن خواهد بود.
همچنین بخوانید: دشواریهای زیستن در بدن زنانه
افکار عوض میشوند، هیجانات نه!
بکارت: کابوس شبانه
برگردیم سر کلاس دهه شصت، زمانی که دختر ۱۴ سالهای بدنش را همانند دستمالی فرض میکند که با هر سهلانگاریای آلوده میشود. این دختر آینده طولانی را پیش روی خود میبیند که باید با هوشیاری بسیار مراقب «گوهر» تنانه خود باشد. پیش از فراگیر شدن آموزشهای غیررسمی، اطلاعات بسیار اندکی در مورد رابطه جنسی، بکارت، بارداری و مانند آن وجود داشت. دبیرستانها پر از دخترهایی بود که پس از اولین پریود با توهم بارداری یا از دست دادن پرده بکارت تا سرحد جنون میترسیدند. همچنین گفته میشد اگر بعد از پدر یا برادر خود به حمام بروید، ممکن است باردار شوید. از دیگر نصایح شایع آن بود که با لمس اندام جنسی خود، ممکن است بکارت خود را از دست بدهید.
در آن سالها دختری که برای حفظ آبرویش، خود را از ماشین آدمربایان به بیرون پرت کرده و جان باخته بود، مورد تحسین قرار میگرفت. به این معنا اهمیتی نداشت که پرده بکارت به چه طریقی زایل شود، با تماس اشتباهی دست موقع خودارضایی، طی رابطه جنسیِ مورد توافق یا توسط متجاوزی که دختر را به قتل رسانده است. در هر صورت حفظ بکارت از حفظ جان واجبتر بود. قتلهای ناموسی و خودکشی دختران باردار حاکی از تداوم این نگرش در فرهنگ ما است. حتی در شهرهای توسعهیافته پزشک زنان با توهم حفظ بکارت از معاینه واژینال دختران مجرد یا جراحی دخترانی که هایمن سپتومدار دارند پرهیز میکنند. میبینیم استعارهی لکهدار شدن دستمال چه سازوکار فرهنگی گستردهای را نمایندگی میکند. از نهاد آموزش تا پزشکی همه درگیر حفظ بکارت دختران هستند.
همچنین بخوانید: حجاب اجباری و بدن زنانه در ایران
میل جنسی و حس گناه
استعاره به ما میگوید زن طبیعی کالایی مصرفی است و شخصا تمایل به مصرف متقابل ندارد. از همین ابتدا میل جنسی زنان یا حتی لذت از رابطه جنسی غیرطبیعی معرفی میشود. لازم نیست دختری وارد عمل جنسی شود، همین که میل جنسی در او پدیدار میشود از لمس اندامهای جنسیاش یا حرف زدن با پسری خوشش میآید، احساس گناه شروع به سرزنش فرد میکند. چه توبههای طولانی که فقط برای شرمساری از صرف داشتن میل جنسی به وقوع پیوسته است.
نوجوانان بسیاری را میبینیم که دوستپسر دارند یا خودارضایی میکنند اما به ندرت کسی را میبینیم که با دل خوش و خیال راحت این تجربهها را طی کند. اغلب درگیر گفتگوهای درونی و کشمکش طولانی بین میل و احساس گناه هستند. بسیاری از این نوجوانان در بزرگسالی افکار خود را مورد بازاندیشی قرار میدهند، میل جنسی و رابطه را حق مسلم خود میدانند و سعی میکنند با وجدانی آسوده بدن خود را تجربه کنند اما جلسات روانتحلیلیِ بعد از رابطه نشان میدهند که احساس گناهی که در دوران کودکی و نوجوانی نهادینه شده به این راحتی روان ما را ترک نمیکند.
اشاره کردیم که متافورهای گفته شده حرف زیادی در مورد رابطه جنسی بعد از ازدواج ندارند. اگر رابطه جنسی مثل مصرف یک دستمال یا خوردن یک شکلات باشد، چه طور بعد از ازدواج میتواند ماهیتی مثبت به خود بگیرد. تبلیغات در مورد گناهآلوده، پست و حیوانی بودن رابطه جنسی به قدری زیاد است که بسیاری از افراد حتی بعد از ازدواج به خود حق داشتن میل جنسی، ابرازگری جنسی و لذت از رابطه را نمیدهند. بیهوده نیست که واژینیسموس در بین زنان و عقده فرشته _ فاحشه در بین مردان تا این حد شایع است.
خوشمزه به حد کافی!
طبیعت زن آن است که مثل چلوکباب باشد، دهن هر مردی را آب بیندازد؛ شیرین مثل عسل که همه مگسها را دور خود جمع میکند. استعاره به شکل متناقضی از زنان میخواهد جذابیت جنسی دائمی و بسیار بالایی داشته باشند، طوری که گویا با اراده کوچکی میتوانند هر مردی را در مشت بگیرند. معلوم است که زندگی واقعی بسیار پیچیدهتر از آن است که یک زن بتواند برای همه مردها و در همه شرایط جذابیت جنسی داشته باشد. به خصوص بعد از ازدواج که هیجان جنسی زن و شوهر نسبت به هم کاهش پیدا میکند. مردها هم سر تا پا پرشهوت نیستند که هر لحظه در پی زنان باشند. اما استعاره چنین طبیعتی را برای زنان قائل است و این انتظارِ نقش را به او تحمیل میکند. زن از طرفی بابت میل جنسی خود احساس گناه میکند، از طرف دیگر بابت آنکه نتوانسته به حد مورد انتظار جذاب و وسوسهانگیز باشد احساس نقص و بیکفایتی میکند. اوج این احساس را در مواجهه با خیانت جنسی میبینیم. خیانت جنسی موضوع بسیار پیچیده با عوامل متنوع و متعدد است، اما بیشتر زنها در مواجهه با آن انگشت اتهام را سمت خود میگیرند و گمان میکنند برای شریکشان «به حد کافی جذاب» نبودهاند.
در اختیار بودن
دیگر ویژگی چلوکباب/دستمال/شکلات در اختیار بودن آن است. همان طور که در نظام حقوقی ما تمکین کردن وظیفه زن است و تجاوز شوهر به زن به رسمیت شناخته نمیشود. اما استعاره با سهلانگاری عجیبی این «وظیفه فقهی-حقوقی» را به مثابه خصیصه ذاتی زنان به ورای مرزهای ازدواج تعمیم میدهد. گویی زن ذاتاً در اختیار مرد است یا باید باشد. این هنجار اجتماعی چنان در عمق و جان ما فرو رفته که معمولا زنان بیش از خود تابع میل شریکشان هستند. «نه» گفتن به رابطه جنسی ترکیب عجیبی از حس گناه و شرم را در زنان بیدار میکند. اینجا، تخطی از «در اختیار بودن» تخطی از هنجار اجتماعی است.
عشق پاک
سادهاندیشانه است که گمان کنیم این استعاره فقط زنان را نشانه میگیرد. مگس بودن هم چندان خوشایند نیست. شاید در این استعاره میل جنسی مردها طبیعی انگاشته شده باشد، اما معنای مثبتی به خود نگرفته است. بلکه هوسی است خارج از کنترل، گذرا و همراه با سوء استفاده و آسیب به فرد مقابل. موتیف رایج «عشق پاک» در دهههای شصت و هفتاد اشاره به همین موضوع داشت. عشق پاک به معنای «علاقه بدون میل جنسی» به طرف مقابل بود. پسرها باید انرژی زیادی را صرف اعتمادسازی در روابط عاطفی کنند و به طرف مقابل اثبات کنند که قصد سوء استفاده از آنها را ندارند.
«سوء استفاده مرد از زن» بر این ایده استوار است که زنها فاقد میل و علاقه جنسیاند و تن دادن به رابطه ناشی از «در اختیار بودن» و برای ارضای نیاز مرد انجام میشود. با چنین حسی به رابطه جنسی چه طور میتوان با لذت و رضایت سراغ آن رفت. برقراری رابطه جنسی برای مردها امری پیچیده و گیجکننده است. آنها نگرانند که به مگسهای شهوتران تبدیل شوند و ناخواسته به افرادی که دوستشان دارند آسیب زنند. با توجه به اینکه شفافیت و صراحت در امور جنسی چندان رواج ندارند، احتمال دارد شریکشان هم به وضوح از تمایلات خود و مرزهایش سخن نگوید. این ابهامات و حسهای متناقضی که خود زنان درگیرشان هستند اضطراب مردها را افزایش میدهد.
مرد کامل، مرد جنسی است!
گفتیم در استعاره مرد موجودی است که هر لحظه شهوت جنسی دارد و در پی برقراری رابطه جنسی است. نیازی به گفتن ندارد که این تصویر چه فشاری بر مردهای نرمال جامعه میآورد. میل جنسی در افراد مختلف بسیار متفاوت است، همچنین عواملی مثل ورزش، تغذیه و اضطراب بر میل جنسی تاثیر میگذارد. بسیار پیش میآید که زنی خواهان برقراری رابطه جنسی باشد و شریکش تمایلی به رابطه نداشته باشد، در این صورت آیا به راحتی میتواند «نه» بگوید یا «نه» گفتن حسی از ناکافی بودن و غیرطبیعی بودن را در او بیدار میکند؟
استعاره و کنترل بدن
هرچند تبلیغات گفته شده از سطح شهر جمع شدند، اما استعارهها و معنای پنهان در آنها یک شبه و توسط گرافیستها متولد نشده بودند که با رفتن بیلبوردها، ناپدید شوند. این استعارهها ریشههای عمیقی در جهانبینی جامعه ما دارند. رد پای آنها را میتوان در اشعار فولکلوریک، متلکهای جنسی، ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه و همچنین شبکههای مجازی جدید پیدا کرد. بسیاری از ویدئوهای طنزی که در شبکههای مجازی منتشر شده و مورد استقبال قرار میگیرد، دارای معانی مشابهی (به ویژه در مورد ماهیت زن و مرد) هستند و همان ارزشهای فرهنگی را بازتولید میکنند.
اما نکته اساسی آن است که این تصاویر با چه گستره و شدتی ما، بدنمان و انتخابهایمان را کنترل میکنند.
جمعبندی
در این نوشتار نشان دادیم که کسب هویت جنسی یا تجربه جنسی چه طور در بستری از احساسات شرم، ترس، اضطراب، بیکفایتی و حس گناه محقق میشود. از طرفی فرد برای آنکه عملکرد جنسی کاملی داشته باشد تحت فشار است، از طرف دیگر حرکت به سمت آن، آزمون و خطا کردن، گفتگو درباره آن و حتی آموختنش همراه با سرزنش درونی و سایر احساسات آزاردهنده است. نه تنها امر جنسیِ مستقیم بلکه هر آنچه که برای فرد در رابطه با امر جنسی معنا میشود به این سرزمین ممنوعه تعلق میگیرد.
به این ترتیب ممکن است امور ساده روزمره از جمله پوشیدن یک لباس معمولی، گفتگوی صمیمانه با جنس مخالف، بلند خندیدن، دعوت شدن به صرف چای و مانند آن برای فرد در رابطه با امر جنسی معنا شود و احساس شرم و گناه را در او بیدار کند. به بیان دیگر سایهٔ امر جنسی به تمام ساحت زندگی روزمره تسری پیدا میکند و آن را به کنترل خود درمیآورد. افراد برای برآوردن ابتداییترین نیازهای خود مانند خوردن و آشامیدن، نظافت شخصی، خرید کردن، معاشرت و میهمانی و غیره در سیطرهٔ امر جنسی قرار دارند و همین ممکن است موجد حس ناکافی بودن، گناه و ترس در ما شود. بسیاری از ما میترسیم که عملکرد ما از طرف دیگران به مثابه یک کنش جنسی معنا شود. برای دوری از این احساسات آزاردهنده (شرم، گناه و ترس) دایره انتخابها و کنشهایمان را کوچکتر و کوچکتر میکنیم تا با هیچ خوانشی در دایره امور ممنوعه قرار نگیریم.
با این حال از همان دهههای شصت و هفتاد همواره مقاومت در برابر این ایدئولوژی وجود داشته است. دانشآموزان و دانشجویان در نظام آموزشی و هم دیگر افراد در سایر عرصههای جامعه به مقابله با این استعارههای جنسی و روند جنسیسازی زندگی روزمره برخاستهاند. در دورههای زمانی مختلف به فراخور نظام سیاسی حاکم و به نسبت باز یا بسته بودن فضای جامعه، افراد تلاش کردهاند این استعارهها را رمزگشایی کرده و پس از دریافت معنای مستقیم آن به مخالفت با آن برخیزند و به لحاظ جنسی سبک زندگی دلخواه خود را در پیش گیرند. افراد هیچگاه تام و تمام، مصرفکنندگان صرف این استعارهها نبودهاند و به روشهای گوناگون در تلاش بودهاند تا بر این هژمونی فرهنگی فائق آیند.