جنبش «من هم» در ایران و بومی‌سازی آن

0
147
جنبش «من هم»

بیدارزنی: آزار جنسی و تجاوز تقریبا در همه کشورها وجود دارد و امری مختص به ایران نیست، اما هر کشور یا فرهنگی واکنش متفاوتی به آن دارد. «سکوت» رایج‌ترین واکنش زنان در برابر آزار و تجاوز در همه کشورها است. بازماندگان خشونت جنسی تقریبا در همه جا در مواجه با آزار جنسی و تجاوز سکوت می‌کنند چرا که روابط قدرت به گونه‌ای است که دست و پای آزاردیده را می‌بندد. از مناسبات «قدرت» در خانواده و جامعه ایران گرفته تا روابط قدرت در هالیوود و قدرت و شهرت تهیه‌کنندگان فیلم. اما دیگر نمی‌توان گفت سکوت فصل مشترک زنان کشورهای مختلف در برابر آزار و تجاوز جنسی است چرا که این سکوت هر بار به شیوه‌های مختلفی شکسته شده است؛ از اعتراضات و تجمعات خیابانی و شکایت‌های جمعی علیه آزارگر در آمریکای لاتین، هند، مصر و ایران گرفته تا جنبش «من هم» در ایالات‌متحده و سایر کشورها.

اگر جنبش «من هم» را صرفا یک افشاگری با ماهیتی فردگرایانه بدانیم، به زیر کشیدن واینستین (و امثال او) می‌تواند تنها دستاورد محسوب شود. در حالیکه این تنها بخشی از قدرت «من هم» بوده است. این جنبش توانست در فرهنگ ایالات‌متحده راه خود را به خوبی باز کند، بی‌آنکه قدرت و جهت رسانه‌ها را از یکسو و شهرت و قدرت سلبریتی‌ها را از سوی دیگر، در اقبال یافتن این جنبش نادیده بگیریم. اما آیا توانسته است در زمین ناهموار ایران با مختصات فرهنگی‌اش راه خود را بازکرده و پیش برود؟

این متن نگاهی دارد به مسئله بومی‌سازی جنبش «من هم» در ایران با طرح این پرسش مهم که چگونه این جنبش در فرهنگ ایران می‌تواند گسترده شود و به نتایج موردنظر برسد؟

جنبش «Me Too» در راه بومی‌سازی خود در ایران به‌عنوان جنبش «من هم»

تجربه حاصل از جنبش «من هم» در آمریکا و درک نقاط قوت و ضعف‌ آن ما را وامی‌دارد تا آن را در زمین اجتماعی خودمان بازی کنیم و این اتفاق در بدو ورود «من هم» در ایران رُخ داده است. جنبش «من هم» با خصلت ذاتی «افشاگری» توانست از بیان تجاوز و آزار جنسی در ایران تابوشکنی کند. وجود تابوهای محکم فرهنگی مانند «آبرو»، «شرم»، «حیا» و «دختران با صدای بلند حرف نمی‌زنند» در میان ایرانیان به لحاظ ساختارهای فرهنگی از اهمیت اجتماعی فراوانی برخوردارند. چنان‌که می‌توان گفت هر یک از این تابوها در فرهنگ ایرانی قادر است سرنوشت افراد را برای همیشه تغییر دهد. بدون شک تاثیر این جنبش در ایران با فرهنگی که شباهتی به ایالات‌متحده به عنوان خاستگاه این جنبش ندارد، متفاوت بوده است. بنابراین می‌توان به درستی سرآغاز این حرکت را در ایران یک «تابوشکنی تاریخی»[۱] دانست. حرکتی که راه خود را در میان اقشار تحصیل‌کرده، روزنامه‌نگار، هنرمند، پژوهشگر و غیره به خوبی باز کرد. از طرفی این جنبش در ایران به دلیل همان اختصاصات فرهنگی توانست از افشای فردی و با نام و نشان، تبدیل به افشاگری تحت پوشش «گروه‌های معتمد» و فمینیست برای انتشار آنچه به عنوان «روایت» می‌شناسیم شود. این پوشش در راستای اعتبار‌بخشی به روایت‌ها (با درس‌های آموزنده از امکانات اندک این گروه‌ها برای راستی‌آزمایی و چالش‌های پشت صحنه) از یکسو و محفوظ ماندن نام روایتگران از سوی دیگر صورت گرفت. محفوظ ماندن نام آزار‌دیده به دلیل نگاه فرهنگی خاص جامعه ایران و عمیق بودن باورهای زن‌ستیز در مقصر دانستن آزار‌دیده و فقدان قوانین حمایتگر، به منظور حمایت از آزاردیده، ضرورتی انکارناپذیر برای این گروه‌ها بوده است.

در قوانین ایران، شکواییه زنان درباره آزار و تجاوز به دلایل مختلف سیاسی، فرهنگی و قضایی (قوانین نابرابر، همچون مسئله عدم قبول شهادت زن، وجود چهار شاهد عادل در هنگام وقوع جرم و …) نه تنها به جایی نمی‌رسد‌، بلکه شاکیان با دیدگاه عمومی مقصرانگاری آزاردیده در بحث آزار جنسی و تجاوز روبرویند. آنها هم‌چنین در برابر تابوهایی مانند «آبرو» و «حیا» قرار می‌گیرند و با آسیب‌های دوچندان بعد از آزار و تجاوز نیز مواجه‌اند. این شیوه ناشناس نگاه داشتن آزار‌دیدگان توسط سایت‌های منتشر‌کننده روایات آزار و تجاوز، به نوعی بومی‌سازی جنبش «من هم» در ایران محسوب می‌شود. جنبشی که در راستای حمایت از آزاردیدگان، سعی در تطبیق خود با زمین ناهموار کشور میزبان دارد.

بحث «عدالت ترمیمی» و طرح آن به موازات جنبش «من هم»، مورد دیگری از تلاش این جنبش برای سازگاری (در عین جنگندگی) با زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی و قضایی در ایران بوده است. اگرچه عدالت ترمیمی از ایران آغاز نشده اما طرح به موقع آن در رسانه‌های فمینیستی حامی، توانست تا حدی از نقاط مورد نقد برخی منتقدین این جنبش، به عنوان یک جنبش تخریب‌گر، فاصله بگیرد. این موضوع در موضع‌گیری قاطع آنها در مخالفت با اعدام یکی از آزار‌گران، به اوج خود رسید. هم‌چنین باید به دیدگاه حامیان این جنبش که افشاگری را هدف اصلی آن نمی‌دانند، اشاره کرد که توانست جهت‌گیری‌های فردی را تا حدی به سمت نقد ساختارهای مردسالار تغییر دهد. همه این تلاش‌ها حتی اگر تحت تاثیر شرایط مختلف، کوچک و جزئی به نظر برسند، سرآغازی برای بومی‌سازی این جنبش در ایران بوده‌اند، راهی که تازه آغاز شده است.

از بومی‌سازی شیوه‌های بیان تا تفاوت در راهکارهای لازم برای تغییر

به نظر می‌رسد برای جنبش «من هم»، افق عمل دور‌تر از زادگاهش در توییتر و سایر شبکه‌های اجتماعی قابل تصور نیست. قدرت رسانه و اهمیت روزافزون آن در جوامع توانسته است به خوبی گروه‌های اجتماعی را در رسیدن به خواست‌هایشان یاری رساند. از طرفی فاصله دنیای مجازی با دنیای حقیقی، فضای متفاوتی را برای «ناشناس‌ها» از گزند خطرات واقعی ایجاد کرده است. فقدان آزادی بیان، نبود رسانه‌های آزاد و محدودیت‌های بی‌شمار در توجه عمومی به فضاهای مجازی در ایران نقش موثری داشته است. امکان به اشتراک گذاشتن هر اتفاق، خبر و یا تصویری در محیط‌های دور از دسترس، توانسته افراد را در شبکه‌های اجتماعی از وجود خود باخبر سازد.

همه این‌ها ابزار مناسبی برای پیشبرد یک جنبش به شمار می‌روند. اما فضای مجازی تنها یک «ابزار» است، نه یک جنبش. چنان‌که یک جنبش برای پویایی خود مجبور است ضمن خروج از محدودیت‌های ابزاری، به دامنه عمل خود بیندیشد، همان‌طور که «فریاد زدن» تنها بخشی از آن است و نه همه آن. مرور دوباره اهداف جنبش «من هم» می‌تواند در این زمینه راهگشا و ما را در بازیابی امکانات عمل یاری رساند.

مرور اهداف جنبش «من هم» و پیوند آن به مطالبات زنان

برهم زدن سکوت و اعلام همبستگی همه کسانی که آزار دیده‌اند، می‌تواند سرآغاز خوبی برای یک مبارزه باشد. نشان دادن آزار و تجاوز جنسی به عنوان یک «مسئله»، از طریق همبستگی افراد بی‌شماری که مورد آزار قرارگرفته‌اند، گام مهمی برای پررنگ کردن آن است. بدون شک هدف «من هم» آگاهی مردم از گستردگی و سیستماتیک بودن آزار جنسی بوده است. اما این فقط آغاز راه است. نشان دادن گستردگی آزار جنسی و تجاوز تنها یکی از اهداف هشتگ «من هم» در ایران بوده است. با این حال این جنبش برای پویایی نیازمند فراروی از اهداف اولیه خود است. این جریان نمی‌تواند به افشاگری محدود بماند چرا که در ذات خود خواهان بر هم زدن مناسبات قدرت است.

آزار و تجاوز جنسی پیامدهای روابط قدرت‌اند. بدون شک قوانین نابرابر در شکل‌گیری روابط قدرت موثرند اما دیدگاه‌های مردسالار و در کنار آن فرهنگ جنسیت‌زده و زن‌ستیز، بستر مناسبی برای تجاوز و آزار جنسی فراهم می‌کنند. شاید تغییرات بزرگ به نفع زنان در این بستر دور از دسترس به نظر برسد، اما درخواست‌هایی برای بهبود شرایط می‌تواند زمینه‌ساز تغییرات وسیع‌تری به لحاظ فرهنگی باشد. مطالباتی همچون محدود ساختن، نظارت و کنترل قدرت در محیط‌هایی که افراد آزارگر را در آنها افشا کرده‌اند از آن جمله هستند. بهره بردن از تجربه‌های ارزنده زنان در مصر، در تشکیل نهادهای مقابله با آزار جنسی در دانشگاه قاهره، نهادهای متشکل از دانشجویان، اساتید و افرادی از نهادهای مدنی[۲] بسیار آموزنده است.

از سوی دیگر خواست حمایت از آزاردیدگان و تعیین سازوکار آن می‌تواند سریع‌ترین مطالبه این جنبش باشد. شرایط فرهنگی جامعه ایران مانند هر جامعه دیگری باید به طرح راهکارهای عملی برای بیرون کشیدن صداهای آزار از یک سو و ارائه راه‌حل‌هایی برای پایان دادن به نابرابری‌های موجود بپردازد. این موضوع از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، چراکه فرهنگ تجاوز در جامعه ایرانی به راحتی به القای بی‌نتیجه بودن صدایی که می‌گوید: «به من تجاوز می‌شود» و یا «من در معرض آزار جنسی هستم»، از طریق تاکید بر بی‌آبرو شدن «افشاگر» به عنوان تنها نتیجه ممکن از افشاگری می‌پردازد.

بدون شک فرهنگ تجاوز نگرانی‌های بیشتری را نیز به بار خواهد آورد. اما این یکی از مخرب‌ترین و بازدارنده‌ترین نگرانی‌ها است. بنابراین ضرورت طرح راه‌حل‌های عملی برای روشن کردن مسیر، با تکیه بر اهداف کوتاه‌مدت و بلند‌مدت، دارای اهمیت است. تکیه کردن بر افشاگری صرف و تمرکز بیش از حد بر آن در جامعه ملتهب ایران به عادی‌سازی آن خواهد انجامید.

با این ‌همه نباید از دستاوردهای این جنبش چشم‌پوشی کرد. چراکه هر دستاوردی ولو کوچک در تعیین مطالبات و گام‌های بعدی و هم‌چنین فراگیر شدن جنبش موثر خواهد بود. دستگیری یکی از آزارگران افشا‌شده در جنبش «من هم» ایران، صرف‌نظر از صدور حکم اعدامی که در راستای اهداف زنان نبوده و نیست، متاثر از این جنبش بوده است. هرچند این دستگیری به نوعی نشان‌دهنده نگرانی دستگاه قضا از خدشه برداشتن چهره‌ای است که از یک نظام مقدس ارائه می‌شود، بی‌آنکه تلاشی برای بهبودی شرایط زنان انجام شود.

این در حالی است که در هند، قاضی دادگاهی در مقابل طرح شکایت وکلای یک فرد سرشناس سیاسی متهم به آزار جنسی، که از یک زن روزنامه‌نگار به جرم افترا و لکه‌دار کردن حیثیت شکایت کرده و خواهان محاکمه او شده بودند، گفت: «یک زن نباید به خاطر بلند کردن صدایش علیه آزار جنسی محاکمه شود».[۳] بدون شک دستاوردها در همه‌جا یکسان نیست. تلاشی که نهایتا در مصر منجر به جرم‌انگاری آزار جنسی و در هند باعث عدم محکومیت یک زن از افشای نام متجاوز شد، در ایران به نگرانی از خدشه برداشتن چهره یک سیستم با افرادی متحجر و قوانینی نابرابر و واپس‌گرا ختم شد.

اما تغییر قوانین تبعیض‌آمیز و به شدت جنسیت‌زده، خواست دیرینه جنبش زنان در ایران بوده است. موضوعی که سرفصل یک کمپین در ایران قرار گرفت و منجر به افزایش آگاهی و حساسیت جامعه به خصوص زنان نسبت به این قوانین شد. در حال حاضر امیدی به تغییر این قوانین در جامعه ایران در چارچوب حاکمیت فعلی وجود ندارد. با این حال به نظر می‌رسد هنوز می‌توان به تغییرات اجتماعی و فرهنگی امید بست. نباید فراموش کرد که راهکارها، بدون پشتوانه ایجاد آگاهی و حساسیت در جامعه تحقق‌پذیر نخواهند بود. اما اگر با فاصله طولانی از آگاهی به کار بسته شوند علاوه بر آنکه دچار سرخوردگی، کمرنگ شدن و حتی سرکوب خواهند شد، در شرایط بی‌ثبات و پرهیاهوی ایران نیز گم خواهند شد.

در حال حاضر فشارهای سیاسی در نبود آزادی بیان و سرکوب فعالانه اندیشه‌های اصلاحی، مخالف و تحول‌خواه از یکسو و فشارهای اقتصادی، ناکارآمدی گسترده، دزدی‌های کلان، گرانی‌های نفس‌گیر و گرسنگی و بیچارگی مردم و سقوط دمادم آنها از طبقات متوسط به طبقه بی‌چیز، بی‌وقفه منجر به تولید اخبار و حوادث تکان‌دهنده شده است. به طوری که گاهی به نظر می‌رسد فرصت پرداختن به یک «مسئله» از طریق آوار شدن «مسائل» و اخبار وحشتناک بعدی، از دست می‌رود.

بنابراین جنبش موظف است به سرعت راهکارهای عملی اعم از حقوقی و اجتماعی ارائه دهد. این در حالی است که حرکت مورد انتظار برای ارائه راهکارهای حقوقی به دستگاه قضایی هنوز به صورت جنبشی به راه نیفتاده است و تلاش وکیل یا وکلای آزاردیدگان در هیاهوی ناشی از افشاگری، بی‌صدا و کمتر به بحث گرفته شد. در حالی که گسترش آگاهی از تلاش‌های حقوقی، می‌تواند بطور موازی به جنبش «من هم» در ایران یاری رساند، هنوز به درستی به اقدامات حقوقی در این زمینه پرداخته نشده است.

محدود نماندن به فضای مجازی

با وجود گسترش شبکه‌های اجتماعی در جامعه ایران و اقبال و پذیرش آنها در فرهنگ ایرانی، نمی‌توان گفت که همه بخش‌های جامعه دارای دسترسی برابری به این شبکه‌ها هستند. از سوی دیگر جامعه ایران هنوز پایبند ارتباطات جمعی خود از طریق ارتباطات خانوادگی و جمع‌های فامیلی است. ترک تحصیل جمعیت قابل ملاحظه‌ای از دانش‌آموزان در مناطق محروم در دوران کرونا گواه عدم دسترسی آنها و خانواده‌هایشان به موبایل و بالطبع شبکه‌های اجتماعی است. این عدم حضور آنها در جنبش «من هم» به معنای عدم وجود آزار جنسی در میان این اقشار نیست‌، بلکه به معنای نبودن راهکار برای پیوستن آنها به این جنبش است.

در عین حال، این بدان معنا نیست که آنها به بیان تجربه آزار نپرداخته‌اند بلکه صدای آنها پیوسته در پستوهای در و همسایگی یا نزدیکان خانواده و حتی کلونی‌های کاری (قالی‌بافی، نخ‌ریسی، کشاورزی و مشاغل بسیاری که نیازمند جمع شدن زنان دور یکدیگر است)، حتی در میان تعدادی از معلمان مدارس دور و نزدیک، در حد کورسویی از زمزمه و پچ‌پچ باقی مانده است. اما اینکه این جمع‌های کوچک پتانسیل مقابله با آزار را از طریق پیوستن به جریان «من هم» دارند یا نه، موضوعی است که به درستی توسط الکس پرس[۵] مطرح شده است. چرا که او از لزوم پیوستن زمزمه‌ها و ساختارمند کردن آنها سخن گفته است.

از مجموعه مطالب ویژه‌نامه جمعی از فعالین زنان: «هم‌صدایی علیه سکوت» به مناسبت روز جهانی زن


پی‌نوشت:

[۱] آزاده کیان در مصاحبه با یورو نیوز جنبش «من هم» را یک تابوشکنی تاریخی توصیف کرده است.

[۲]– «مروری بر شیوه مقابله با آزار جنسی در دانشگاه‌های قاهره:‌ ما دیگر آزار جنسی را مخفی نمی‌کنیم»، غنچه قوامی، دیده‌بان آزار،‌ ۲۹ دی ۹۷

[۳]– حکم دادگاه به نفع زنان جنبش «من هم» در هند، بی بی سی،‌ ۲۹ بهمن ۱۳۹۹

[۴]– «ضرورت چار‌‌ه‌اندیشی جمعی برای مقابله با آزار جنسی:‌ زمان آن رسیده از «شبکه زمزمه‌های درِگوشی» ابزار مبارزه بسازیم»، نویسنده الکس پرس، ترجمه غنچه قوامی، دیده‌بان آزار، ‌۲۸ مهر ۹۹