تحلیلی بر روایت‌های آزار جنسی منتشرشده توسط بیدارزنی

0
32
روایت‌های آزار جنسی

ماه‌ها از آغاز حرکت می‌تو (من هم) در ایران و انتشار روایت‌های آزار جنسی توسط آزاردیدگان می‌گذرد. اکنون بررسی مجموعه‌ی این روایت‌ها ضروری به نظر می‌رسد. این‌که مشخصات و ویژگی‌های این روایت‌ها چیست و راویان، آزار جنسی را چگونه تعریف می‌کنند. این بررسی می‌تواند ما را در فهم بیشتر می‌تو در ایران، سیاست روایت‌گری در جنبش فمینیستی و حمایت از آزاردیدگان یاری رساند.

بیدارزنی- به زحمت می‌توان تاریخ اولین روزی را که زنی در طول تاریخ از آزار جنسی خود سخن گفت شناسایی کرد. مشخص نیست آن‌چه زنی را به افشا و زنی دیگر را به سکوت وا‌می‌داشته چه بوده است. آن‌که سخن می‌گفته، چگونه خود را روایت می‌کرده و آن‌که پنهان می‌کرده، بار ستیز با کدام ساختار دیگر را بر دوش داشته که سکوت را شایسته‌تر می‌دانسته است؟ پاسخ به این سؤالات به مجموعه‌ای از پژوهش‌های تاریخی و اجتماعی فمینیستی نیاز دارد که بتوانند اولا نشان دهند در مجموعه روابط قدرت و در نظام جنس و جنسیت، آزار جنسی چگونه شکل می‌گیرد و ثانیا بتوانند تعامل آن‌ها با مجموعه‌ی نظام‌های سیاسی، مدنی و هم‌چنین قضایی را که در شکل‌گیری و تداوم تاریخی آزار جنسی و منع روایت‌گری نقش داشته‌اند آشکار سازند.

آن‌چه پژوهش‌های فمینیستی متأخر روشن می‌سازند این است که آزار جنسی (در کلیه‌ی اشکال آن) تا مدت‌ها صرفاً در نظام‌های قضایی تعریف می‌شده و مصادیق و اثبات آن‌ها به تمامی در حوزه‌ی اختیار نظام‌های حقوقی و سیاسی بوده است؛ به این معنا که اگر زنی مورد آزار جنسی قرار می‌گرفت ادعایش باید در محکمه‌ای قضایی صحت‌سنجی می‌شد و این دستگاه قانون و قضا بود که مشخص می‌کرد آیا این ادعا معتبر است یا خیر.

از دهه‌ی ۱۹۷۰ و با رشد و توسعه‌ی فمینیسم از سطح جنبشی صرفا سیاسی به کوششی نظری برای واکاوی اشکال ستم و نابرابری جنسی و جنسیتی، «سیاست روایت‌گری» به بخش مهمی از مبارزات فمینیست‌ها تبدیل شد. این بار برخلاف روال گذشته و واگذاری راستی آزمایی روایت‌گری به دستگاه قضا، سیاست فمینیستی کوشید از یک‌سو با نگاهی سوژه محور به زنان و دیگر گروه‌های جنسیتی فرصتی را فراهم کند که آنان بتوانند تاریخ تبعیض و ستم خود را خود روایت‌ کنند و از سوی دیگر برملا کرد که مکانیسم‌های سیاسی و تاریخی از جمله دستگاه‌های حقوقی و قضایی تا چه اندازه متأثر از/ و همدست با نظام‌های نابرابری جنسی و جنسیتی در سرپوش گذاشتن بر موضوع آزار جنسی مؤثر عمل می‌کنند.

در نتیجه‌‌ی این تحول، گروه‌های مختلفی از زنان شکل گرفت که با برگزاری میتینگ ‌و سخنرانی با موضوع آزار جنسی در میان گروه‌های مختلف زنان حاضر می‌شدند و از روایت‌های آزار جنسی خود می‌گفتند. اگرچه در ابتدا تصور می‌شد آزار جنسی اتفاقی خاص و نادر است و احتمالا فراوانی کمی دارد، اما هر چه می‌گذشت قفل سکوت زنان بسیاری می‌شکست و آنان که تا دیروز خود را فقط یک قربانی، یا در چنین تجربه‌ای «تنها» می‌دانستند دریافتند که آزار جنسی نه مسئله‌ای شخصی و فردی، بلکه تجربه‌ای جمعی و بنابراین درخور شنیده شدن است. از آن زمان تا کنون موضوع آزار جنسی در اندیشه و مبارزه‌ی فمینیستی هیچ‌گاه به حاشیه نرفته و توانسته است ادبیات غنی نظری و سیاسی خود را تولید کند.

در سال‌های اخیر و با شکل‌گیری جنبش‌هایی از قبیل می‌تو (من هم) مجددا موضوع روایت‌گری به یکی از بحث‌های داغ فمینیسم تبدیل شده است. گروه‌های مختلفی در سراسر جهان، از می تو استقبال کردند و با پیوستن به هشتگ‌هایش از روایت‌هایشان گفتند. در ایران اگر چه سخن گفتن از آزار جنسی قبلا توسط بعضی از گروه‌های فمینیستی آغاز شده بود، اما جنبش می‌تو به شکل کنشی هماهنگ و جمعی هم‌زمان با می‌توی جهانی شکل نگرفت و فقط گاهی روایت کوچکی در صفحه‌ای خصوصی منتشر می‌شد یا در میان افراد دهان به دهان می‌چرخید. با این وجود در چند ماه گذشته، سلسله‌ای از افشاگری‌ها و روایت‌گری‌ها آغاز شد که این بار نه فقط به صورت روایت شخصی، بلکه با هشتگ می‌تو یا روایت آزار منتشر می‌شدند.

نادقیق است اگر بخواهیم بگوییم نخستین روایت آغازگر این حرکت در ایران چه بود، اما هر که بود و آن روایت هر چه بود، به سرعت به انتشار روایت‌های آزار جنسی متعددی منجر شد که می‌توان آن را به نقطه‌‌ی عطفی در جنبش فمینیستی در ایران تعبیر کرد. افراد بسیاری با نوشتن در اکانت‌های شخصی خود و یا با ارسال این روایت‌های آزار جنسی به سایت‌های عمدتا فمینیستی دست به افشاگری زدند و روایت‌هایی منتشر شد که علی‌رغم انتقادات و حملات، دیگر قابل نادیده گرفته شدن نیستند. مقالات بسیاری نیز درباره‌ی این موضوع تألیف و ترجمه شدند و برای نخستین بار زمینه برای گفتگویی جمعی درباره‌ی این موضوع فراهم گردید.

یکی از وب‌سایت‌هایی که از همان ابتدا و به‌طور منظم روایت‌های آزار جنسی بسیاری را دریافت و منتشر کرد، وب‌سایت بیدارزنی بود. اگرچه از همان آغاز انتشار، به‌رغم حمایت‌های همدلانه، انتقادات بسیاری از شیوه‌ی روایت‌گری این سایت و نحوه‌ی انتشار آن‌ها صورت می‌گرفت اما انتشار منظم روایت‌ها و تأیید شدن بسیاری از روایت‌ها به وسیله‌ی روایت‌های جدیدتری که این سایت منتشر می‌کرد، توانست این سایت را به مرجع تا حدودی معتبر در حوزه‌ی انتشار روایات تبدیل کند. نوشته‌ی پیش رو می‌کوشد تا با نگاهی به مجموعه‌ی این روایت‌ها به شکلی مختصر به بررسی این موضوع بپردازد که ویژگی‌های روایت‌های آزار جنسی منتشرشده توسط بیدارزنی چیست؟

انجام این کار از آن رو ضروری به نظر می‌رسد که می‌تواند امکانات و داده‌هایی برای شناخت ویژگی‌های خاص موضوع آزار جنسی در ایران و انجام پژوهش‌های آتی فراهم کند. بدیهی است که این نوشته نمی‌تواند ادعای تعمیم داشته باشد، چرا که فقط به بررسی روایت‌های آزار جنسی منتشر شده در بیدارزنی می‌پردازد. هم‌چنین این نوشته تحلیلی درباره‌ی چرایی می توی ایرانی، انتقادات به آن و نقاط ضعف آن نیست. انجام چنین کاری موضوع پژوهش و نوشته‌ای مستقل است.

مشخصه‌های روایات

وب‌سایت بیدارزنی تا کنون تعداد سی‌وسه روایت را منتشر کرده است که از این تعداد روایت بیست و سوم به درخواست راوی، روایت سی‌ام به دلیل فشار به راوی و روایت سی و دوم به دلیل مخدوش بودن حذف شدند. هم‌چنین روایت پنجم و بیست و پنجم از آن‌جا که نه روایت‌هایی از جانب افراد آزاردیده بلکه یادداشت‌هایی هستند که توسط یک دوست یا آشنا و در حمایت از روایت‌های دیگران منتشر شده‌اند، علی‌رغم مهم بودن از این یادداشت حذف شده است. بنابراین آن‌چه در ادامه می‌آید روایت‌هایی هستند که مستقیما توسط آزاردیدگان نوشته شده‌اند.

هم‌چنین لازم به یادآوری است که دو روایت (روایت بیست و دوم و بیست و هشتم) به صورت رشتو (رشته توییت) هستند که طبیعتا هر روایت را به چند روایت تبدیل می‌کنند. ولی از آن‌جا که بیدارزنی آن‌ها را به صورت دو روایت منتشر کرده است، در این یادداشت هم با همان شماره‌ی خودشان مورد استناد قرار می‌گیرند تا مخاطب بعدا در رجوع به روایت‌ها دچار سردرگمی نشود.

نکته‌ی مهم دیگری که پیش از پرداختن به مشخصات روایات باید به آن اشاره کرد این است که این یادداشت آن‌جا که از عنوان آزار جنسی برای تحلیل روایت‌ها استفاده می‌کند این مفهوم را به صورت طیفی در نظر می‌گیرد که اشکال متعدد آن از جمله آزار جنسی کلامی، بدنی، روانی و دخول را در برمی‌گیرد.

سلب آزادی در تصمیم‌گیری/تحمیل فرم مطلوب رابطه‌ی جنسی

 در ده روایت از بیست‌وهشت روایت منتشر شده (روایت‌های ۱، ۲، ۱۴، ۱۷، ۱۸، ۲۰، ۲۲، ۲۹، ۳۱، ۳۳)، آزاردیدگان از رفتاری روایت می‌کنند که می‌توان آن را تحمیل رابطه در کلیه‌ی اشکال آن، اعم از «شوخی‌های جنسی»، «برهنه نمایی آلت جنسی»، «تحمیل فانتزی‌های جنسی» تا «دخول فیزیکی توأم با زور» نامید. آزارگران با ایجاد فضایی تحمیلی و اجباری، سعی می‌کرده‌اند فرد آزاردیده را متقاعد کنند که «ترسو نباشد و شجاعت کسب تجربه‌های جدید را داشته باشد»، «گارد نداشته باشد»، «به دلیل ناامن بودن جامعه با او رابطه‌ی جنسی امنی را تجربه کند» و یا «امل نباشد». به عنوان مثال نگاهی می‌اندازیم به سه روایت ۱۴، ۱۸ و ۲۲:

«در چارچوب در ایستاده بود، آلتش را تکان میداد و به من می‌خندید. می‌گفت مگر تا حالا مرد ندیدی؟! پورن هم ندیدی؟!… در همان چند دقیقه گفت که این کار را برای کمک به من و عبور از ترس‌هایم می‌کند» (روایت ۱۴).

«من از ترس قفل کرده بودم و اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم. اومدم بلند شم که بلند شد و گفت هیس کاریت ندارم فقط میخوام گاردت بریزه. خیلی بده اینقدر گارد داری باید حلش کنی… گفت الهی نترس کاری ندارم میخوام کمکت کنم خیلی بده اینجوری گارد داری» (روایت ۱۸).

«انواع ابزار جنسی خطرناک برنده و آسیب‌زننده را در خانه‌اش داشت و استفاده از آن‌ها غالبا بدون رضایت طرف مقابل بود. به قول خودش سورپرایز بود و اصولا وقتی این کار را می‌کرد که قربانی از نظر فیزیکی قادر به جلوگیری و دفاع از خودش نبود (با بستن دست و پا و دهان فرد)» (روایت ۲۲).

در هر سه روایت ذکرشده و روایت‌های مشابه، آزارگران آزاردیده‌ها را با وضعیتی روبرو می‌کردند که می‌توان آن را «تحمیل فضایی غیرمترقبه و ناخوشایند» نامید. آزارگران با سلب حق آزادی و قدرت انتخاب جنسی، آزاردیدگان را وادار می‌کردند که نه تنها به اجبار وارد رابطه‌ی جنسی شوند، بلکه از نگاه و دریچه‌ی آن‌ها به بدن خود بنگرند و از رابطه‌ی جنسی «تابو زدایی» کنند.

چنین رفتاری، رابطه را حتی در صورت توافق درباره‌ی عمل جنسی، به عملی یک‌طرفه، اجباری و توأم با خشونت تبدیل می‌کرده که در آن هرگونه مخالفتی از سوی زن با تحقیر به حس شرم پیوند داده می‌شده است. در واقع کلیدواژه‌ی شرم نقطه‌ی آغاز و مکانیسم کنترل بدن آزاردیده بوده است به گونه‌ای که سرباززدن از عمل جنسی را در تملک مطلق آزارگر می‌دانسته است.

از سوی دیگر، به نظر می‌رسد آزارگران با خلط مفهوم رضایت با «ماجراجویی‌، فانتزی‌ و بازی‌های جنسی» سعی می‌کردند به آزاردیدگان بقبولانند که آن‌چه برای آن‌ها معنای اجبار و آزار داشته است در واقع «لذتی در حال کتمان» یا تابویی اجتماعی بوده است که آزاردیده باید از آن عبور کند. به عبارت دیگر، تابوزدایی از رابطه‌ی جنسی و همراهی با فانتزی‌های جنسی آزارگر به امری اجباری تبدیل می‌شده است که آزاردیده باید از آزارگر می‌آموخته که با او همراهی کند، حتی اگر خلاف میلش باشد.

تحقیر آزاردیده

 اگرچه هر روایت آزاری طنین تحقیر آزاردیده را در خود دارد و اگرچه یکی از پایه‌های آزار جنسی پیشاپیش تحقیر روان ابژه‌ی آزار است، اما در این‌جا مشخصا منظور روایت‌هایی است که در آن آزارگر مستقیما از عبارات تحقیرآمیز استفاده کرده است. تعدادی از این روایت‌ها را مرور می‌کنیم:

«وقتی کارش تموم شد بهم فحش داد و گفت کارت همینه، دفعه اولت نبود» (روایت ۲).

«وقتی کارش تمام شد جمله‌ای که گفت این بود از حرکات پاهایت معلوم بود چندان هم ناوارد نبودی… مگه چند می‌شود خرج عمل بکارت؟ هفتصد هشتصد تومان می‌دهم برو ترمیم کن» (روایت ۳).

«برگشت گفت که خونی ندیده و اولین تجربه‌ی سکسیسم نبوده و با این توهین احساس کردم دوباره بهم تجاوز کرده» (روایت ۴).

«به زور لمس شدم و با عباراتی مثل «دهاتی» «امل» «دنیای تناقض هستی!» «فمنیستی هستی که به نیاز بدن خودش احترام نمی‌گذارد.» «وقتی خودت را سرکوب می‌کنی، قطعا نیاز باقی زنان را هم جایی سرکوب خواهی کرد.» تحقیر شدم» (روایت ۱۴).

«با نگاههای وقیح اشاره می‌کرد و می‌گفت می‌خوای بدیش مور و مار بخورن؟… یا برمی‌آشفت که شما زنها فکر کردید دو مثقالی که لای پاتونه چقدر می‌ارزه؟» (روایت ۲۷).

آزارگران در روایت‌های ذکرشده، پیش از رابطه، در حین رابطه و پس از رابطه از عباراتی استفاده می‌کردند که عدم رضایت آزاردیده (که در مورد قبلی بحث شد) و مقاومت او در برابر رابطه‌ی جنسی را تحقیر می‌کردند. سلب حق تصمیم‌گیری برای بدن، اشارات سکسیستی درباره‌ی بدن آزاردیده و ایجاد تردید درباره‌ی مرزهای بدن او همگی از مواردی هستند که می‌توان از آن‌ها به عنوان موارد حاد تحقیر جنسی یاد کرد.

از آن‌جا که آزارگر روایت‌های ۲، ۳ و ۱۴ یک نفر است که به واسطه‌ی دسترسی به منابع قدرت در حوزه‌ی پژوهش‌های زنان و اقلیت‌ها فرد شناخته‌شده‌ای در مجامع داخلی و خارجی است، به نظر می‌رسد او با تکیه بر همین منابع از پیش فرض‌ها و گزاره‌های فمینیستی برای تحقیر آزاردیدگان استفاده می‌کرده است.

از منظر فمینیستی، حق کنترل بر بدن و عاملیت در رابطه‌ی جنسی یکی از حقوقی است که زنان و دیگر گرو‌ه‌های جنسیتی باید از آن برخوردار باشند. آزارگر این روایت‌ها، با جعل مفاهیم فمینیستی از جمله حق بر بدن و تبدیل آن‌ها به مفاهیمی در خدمت نظام مردسالار، هرگونه مخالفت و مقاومت از سوی آزاردیده را نوعی «تناقض» در هویت فمینیستی او و لذا شایسته تحقیر می‌دانسته است. این موضوع، همان‌گونه که در بخش‌های بعدی به آن اشاره می‌شود، آزاردیده را با تبعات روانی بسیاری روبرو می‌کرده که اثر آن بر زندگی او تا سال‌ها با او همراه بوده است.

آسیب جسمی

تشخیص آسیب فیزیکی و خصوصا آسیب به اندام جنسی از جمله مواردی است که در سیاست‌های مقابله با تجاوز و آزار جنسی جزو اولویت‌های رسیدگی قرار دارد. این بدان معناست که باید شرایطی فراهم شود که فرد آزاردیده بتواند در همان ساعات نخستین پس از آزار، با مراجعه به مراجع قانونی و پزشکی مستندات آزار جنسی را ثبت نماید. از آن‌جا که انجام چنین امری به دلایل مختلفی از جمله نبود ساز و کار ثبت این شکایات، ترس آزاردیده از شکایت، شوک ناشی از آزار و نیز ناآگاهی از نحوه‌ی ثبت این مستندات با دشواری روبروست، ثبت آسیب جسمی بسیار به ندرت انجام می‌شود. آزاردیدگان در موارد بسیاری آسیب‌های جسمی فراوانی می‌بینند که ممکن است تا سال‌ها با آن دست و پنجه نرم کنند، بدون آن‌که حتی کلامی درباره‌ی آن بر زبان آورده باشند.

از میان بیست‌وهشت روایت، چهار روایت موارد شدید آسیب جسمی از جمله واژینیسموس[۱] (روایت ۱)، عفونت تناسلی (روایت ۲)، آسیب ناشی از فروکردن کدو به آلت تناسلی (روایت ۶)، زخم و کبودی ناشی از شلاق تیغ‌دار و سوزانده شدن با سیگار (روایت ۲۲) را گزارش کرده‌اند. در تمامی این موارد، آزاردیدگان تا مدت‌ها به دلیل ترس از خانواده، جامعه و نیز آزارگر قادر نبوده‌اند روایت آزار خود را در جایی ثبت کنند و برای برخی از آن‌ها جنبش روایت‌گری آغاز سخن گفتن درباره‌ی آن رنج‌ها بوده است.

آسیب روانی

تشخیص این‌که آسیب روانی دقیقا به چه معناست کاری ساده نیست. احتمالا کسانی که تجربه‌ی آزار جنسی را دارند تا سال‌ها از آسیب‌های روانی متعدد ناشی از آن رنج می‌برند. در این‌جا منظور از آسیب روانی، آن دسته از آسیب‌هایی است که به شهادت تعدادی از آزاردیدگان به عنوان مصادیق آسیب روانی بازگو شده‌اند. یعنی اگرچه احتمالا تمام آزاردیدگان و روایت‌گران آسیب روانی دیده‌اند، اما در این قسمت به آن‌هایی اشاره می‌کنیم که مستقیما توسط خود آزاردیدگان مورد اشاره قرارگرفته‌اند.

در هفت مورد از روایت‌ها (روایت‌های ۲، ۴، ۱۲، ۲۱، ۲۲، ۲۴، ۲۶)، آزاردیدگان به آسیب‌های روانی مختلفی که تا سال‌ها با آن درگیر بوده اشاره می‌کنند و می‌گویند:

«به لحاظ روحی هم افسردگی و احساس بی‌قدرتی سال‌هاست که با منه» (روایت ۲).

«من الان بعد از اون همه سال تو سکس و ارگاسم مشکل دارم و در کل از سکس بدم میاد»(روایت ۴).

«هنوز از صورتم متنفرم» (روایت ۲۲).

«کاری کرد که هیچ گاە در سکس احساس امنیت نکنم و همیشه بترسم» (روایت ۲۴).

بررسی این روایت‌ها و روایت‌های مشابه نشان می‌دهد که آسیب روحی ناشی از آزار جنسی اثرات بلندمدتی را به دنبال دارد و حتی روابط بعدی آنان را نیز تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. از این رو لازم است جلسه‌های روان‌درمانی و مشاوره در سیاست‌های حمایتی و پیشگیری از آزار جنسی مورد توجه خاص قرار بگیرند.

بیهوش ساختن با استفاده از بی‌حسی و مشروبات

بیهوش ساختن به روش‌های مختلف، یکی از جنبه‌های خاص روایات اخیر منتشر شده در زمان می توی ایران بود که به دلیل بازتاب رسانه‌ای بسیار، حتی در یک مورد منجر به بازداشت یکی از آزارگران شد. در میان روایت‌های منتشر شده توسط بیدارزنی، به طور مشخص دو روایت دوازدهم و سیزدهم به بیهوشی با تزریق ماده‌ای در قالب بی‌حسی بوتاکس و بیهوش شدن با مشروب اشاره می‌کنند. همان‌گونه که قبل‌تر توضیح داده شد، موضوع این نوشته فقط روایات بیدارزنی است و به بررسی موارد روایت‌شده در سایت‌های دیگر نمی‌پردازد، اما به دلیل تکرار بسیار بیهوش سازی در بخش مهمی از روایات می توی ایران، نوشته‌ای دیگر می‌بایست جداگانه به این موضوع بپردازد و تمامی مصادیق آن را بررسی کند.

قفل‌شدگی

در ماه‌های اخیر و پس از آغاز می تو در ایران، منتقدان بسیاری آزاردیدگان را متهم کردند که چرا در صحنه‌ی آزار از خود دفاع نکرده‌اند و یا این‌که چرا قادر نبوده‌اند روابط آزارگرانه را ترک کنند. این مسئله تا جایی پیش رفت که بسیاری از راویان به دروغ‌گویی و خیال‌پردازی متهم شدند. از این رو شناخت کنش‌های آزاردیدگان در هنگام بروز آزار جنسی می‌تواند تحلیل ما را از دوقطبی مقاومت/آزار فراتر ببرد و آن را با وضعیت واقعی صحنه‌ی آزار پیوند زند. این به این معناست که آزار جنسی همواره نتیجه‌ی منطقی عدم مقاومت نیست و هر کس که مورد آزار جنسی قرار می‌گیرد الزاما شرایط مقاومت نداشته است.

بنا بر منابع روان‌شناختی و فمینیستی، آزاردیدگان در هنگام قرار گرفتن در صحنه‌ی آزار جنسی، دچار بی‌حرکتی تونیک (Tonic Immobility) می‌شوند، به گونه‌ای که فریز شده و قادر نیستند از خود دفاع کنند یا واکنشی تهاجمی نشان دهند. اهمیت به رسمیت شناخته شدن این امر از آن روست که در نظام‌های قضایی و حقوقی عمدتا آزاردیدگان برای اثبات ادعای آزار مجبور به ارائه‌ی شواهد، خصوصا شواهد آسیب جسمی از جمله زخم یا خراش هستند که نشان دهد آن‌ها از خود مقاومت نشان داده‌اند اما به دلیل قدرت بیشتر آزارگر، موفق به نجات خود نشده‌اند.

گروه‌های فمینیستی مداخله‌گر در حوزه‌ی آزار جنسی سال‌هاست که با انجام مصاحبه با آزاردیدگان و برگزاری کارگاه‌های گروهی سعی دارند با جمع‌آوری شواهد درباره‌ی فریزشدگی، نظام‌های قضایی را متقاعد کنند که بی‌حرکتی تونیک بخشی از واکنش طبیعی بدن به هنگام بروز ترس و خشونت است و الزام مقاومت در صحنه‌ی آزار جنسی از واقعیت تجربه‌شده به دور است.

در حداقل دو مورد از روایت‌های بیدارزنی، آزاردیدگان به چنین واکنشی اشاره کرده و نوشته‌اند:

«زمانی فهمیدم از اون موقعیت راه گریز ندارم که خیلی دیر شده بود، هیچ درگیری و مقاومتی انجام ندادم. اون مست بود و منم تو یه منطقه خلوت، طبقه چهارم خونه‌ای بودم که درش از داخل قفل بود» (روایت ۱).

«شاید میشد فرار کنم. جیغ بزنم یا ممانعت کنم اما نکردم و نمی‌دونم چرا آنقدر ساده و ترسو بودم» (روایت ۱۰).

از این رو، لازم است که در تحلیل روایت‌ها به این جنبه از واکنش‌ها دقت بیشتری نشان داده شود و فضایی امن برای آزاردیدگان فراهم شوند که بتوانند بدون احساس شرم یا ترس از قضاوت شدن درباره‌ی بی‌حرکتی یا قفل‌شدگی صحبت کنند.

حفظ رابطه با آزارگر یا گیر افتادن در چرخه‌ی خشونت/وابستگی

منظور از حفظ رابطه با آزارگر، حفظ رابطه‌ای است که به دلیل نابرابری‌های ساختاری موجود در جامعه به فرد آزاردیده تحمیل می‌شود. از آن‌جا که در موارد بسیاری، آزار جنسی توسط همکار یا یکی از نزدیکان رخ می‌دهد، فرد آزاردیده اغلب قادر نیست خود را از رابطه‌ی آزار خارج سازد. در میان روایت‌های بررسی شده، راویان روایت‌های یکم، سوم و چهاردهم که آزارگر آن‌ها شخص واحدی است، علت تداوم رابطه با آزارگر را وابستگی اقتصادی و ناتمام ماندن پروژه‌های تحقیقاتی خود اعلام می‌کنند. در یک روایت، یعنی روایت بیست و هفتم، به دلیل داشتن دوستان مشترک و حفظ آبرو، راوی قادر نبوده آن رابطه را به طور کامل قطع کند.

از سوی دیگر، «گیر افتادن» در چرخه‌‌ی خشونت و وابستگی در موارد بسیاری از سوی آزاردیدگان مطرح می‌شود و آنان تا مدت‌ها قادر نیستند بدون دریافت خدمات حمایتی از این چرخه خارج شوند. این دو مورد به طور مشخص در دو روایت بیدارزنی مورد اشاره قرار گرفته‌اند:

«القای طولانی‌ مدت به طرف مقابل که «این کار باب سلیقه خود تو بوده» و قول عدم تکرار این امر، ابراز عدم آگاهی از آزار دیدن فرد، تأکید بر اتفاقی بودن ماجرا، محبت و ابراز عشق و خدمات‌رسانی‌های نامتعارف، جلب حس ترحم و احساس گناه دادن به فرد مقابل با گریه و زاری، پیگیری‌های مکرر و وقفه انداختن بین اعمال و رفتارهای جنسی آسیب‌زننده، باعث می‌شد که رابطه دوباره شکل بگیرد» (رشتوی روایت ۲۲).

«اگر بیرون آمدن از یک رابطه آزاردهنده ساده بود و اگر افرادی مانند #ب_الف کارشان را بلد نبودند هیچ رابطه‌ای به این شکل و هیچ قربانی‌ای در دنیا وجود نداشت» (رشتوی روایت ۲۲).

هم‌چنین لازم به یادآوری است که در چهار روایت دیگر از مجموعه روایات بیدارزنی، آزاردیدگان کودک بوده‌اند و طبیعتا نمی‌توانسته‌اند از رابطه‌‌ی آزار خارج شوند. از آن جا که این موضوع، مشخصات خاص خود را دارد، در یک مورد جدا به آن‌ پرداخته می‌شود.

سکوت ناشی از تهدید

معمولا فرض بر این است که در یک سیستم قضایی مبتنی بر عدالت جنسیتی، فرد آزاردیده باید بتواند به مرجع قانونی مراجعه کند و شکایت خود را ثبت کند. با این وجود، نه تمامی سیستم‌های قضایی موارد آزار جنسی را جرم‌انگاری کرده‌اند و نه تمامی افراد امکان ثبت شکایت دارند. همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد، در بسیاری از موارد، چون آزارگر از نزدیکان و آشنایان است، امکان ثبت شکایت برای آزاردیده سخت‌تر می‌شود.

هم‌چنین در جوامعی که تابوهای جنسی و کلیشه‌های جنسیتی بسیاری وجود دارد، اغلب فرد آزاردیده از ترس «آبرو» یا تهدید آزارگر وادار به سکوت می‌شود. پنج روایت از میان روایت‌های بررسی‌شده، نشان می‌دهد چرخه‌ی آزار پس از اتمام تجربه‌ی آزار در قالب‌هایی هم‌چون تهدید کلامی یا ارسال پیام‌های ناشناس ادامه می‌یابد که آزاردیده را تهدید به سکوت می‌کند.

«یک سال و نیمی که تهدیدم کرد چیزی رو علنی نکنم» (روایت ۱).

«به هیچکسی نمیتونستم بگم چی شده…مطمئن بودم که اگه کاری کنم یا حرفی بزنم بلایی به سرم می‌آید و آبروم میره و نهایتش خودم متهم میشم» (روایت ۲).

«تهدیدم کرد و گفت خونوادم رو می‌کشه!…ترسیده بودم. تنها بودم. هنوزم می‌ترسم و تنهام» (روایت ۲۱).

«تهدید با جملاتی مثل «خانوادت دیگه تو رو قبول نمی‌کنه»، «تو کسی به‌ جز من نداری» اعمال می‌شد» (روایت ۲۲).

«هنوز هم با اکانتهای فیک و با هم‌دستی دست‌کم یک نفر دیگر با سمپاشی و آزار و تهدید مجازی سعی می‌کند با ترس‌خورده کردن من و سایر قربانیان احتمالی‌اش، دهان ما را بسته نگه دارد» (روایت ۲۷).

بازگرداندن پیکان آزار به سمت خود

عرف اجتماعی اغلب آزار جنسی را یا به عنوان امری در نظر می‌گیرد که توسط افرادی خاص و دارای شرایط روانی خاص رخ می‌دهد، یا اغلب خود آزاردیده را متهم می‌کند که در پروسه‌ی آزار سهیم و همدست بوده است. چنین تصوراتی منجر شده است که در بسیاری از موارد افراد آزاردیده پس از تجربه‌ی آزار جنسی شروع به سرزنش خود ‌کنند و شاید حتی تا سال‌ها با این فکر درگیر باشند که احتمالا رفتاری از آن‌ها سر زده که زمینه‌ساز آزار آنان بوده است. روایت‌های اول، دهم، سیزدهم و شانزدهم مصادیق این باور هستند:

«من اون روز مشروب خورده بودم، با پای خودم به اون محل رفته بودم، تمامی شواهد تجاوز رو از بین بردم، برخی جزئیات ریز رو طی این سالها فراموش کردم» (روایت ۱).

 «او دیوث بود یا من احمق؟ چرا اجازه دادم به من نزدیکتر بشه؟ هنوز با این سوالها درگیرم» (روایت ۱۰).

«من با انبوهی از احساسات غیر قابل فهم و البته اون طور که بعدها فهمیدم آشنا و مشترک بین قربانیان خشونت جنسی، من جمله اینکه شاید واقعن من هم ناخودآگاه علاقه‌ای به ایشان داشته‌ام… گیج و مبهوت سر قرار حاضر شدم» (روایت ۱۳).

«خود را  یک دختربچه‌ی گنه‌کار و شیطانی و ناپاک می‌دانستم» (روایت ۱۶).

همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد، در بسیاری از جوامع، آزاردیدگان پس از ترومای آزار جنسی (دوران پساتروما) یا اغلب به حال خود رها می‌شوند یا درگیر نظام‌های حقوقی و قضایی می‌شوند که با برخوردی صرفا قضایی سعی دارند به وضعیت آزاردیدگان جنسی رسیدگی کنند. به رسمیت شناخته نشدن روایت آنان، اغلب آنان را در وضعیت رهاشدگی و عدم امنیت قرار می‌دهد که در قالب رفتارهایی هم‌چون خودسرزنش‌گری بروز می‌کند. در واقع، آزاردیدگان با درونی کردن باورهای عرفی و قضایی درباره‌ی آزار جنسی پس از مدتی درگیر این افکار می‌شوند که با پای خود رفتن به محل آزار و عدم مقاومت را به نوعی تقصیر نابخشودنی تبدیل می‌کند.

نوشته دیگر در رابطه با روایت‌های آزار جنسی: باید شرایط طوری باشد که آزارگر توسط وجدان عمومی جامعه شرمگین شود

آزار جنسی کودکان توسط نزدیکان (محارم)

 غالبا تصور می‌شود آزار جنسی فقط برای افراد بزرگسال رخ می‌دهد. تصور آزار جنسی به کودکان آن‌قدر برای برخی دور از ذهن و ترسناک است که ترجیح می‌دهند آن را جزو موارد نادر و شایسته‌ی چشم‌پوشی بدانند. اما بررسی‌ها و پژوهش‌های فمینیستی نشان داده است که همواره کودکان یکی از قربانیان آزار جنسی بوده و هستند. آزار جنسی کودکان خصوصا در جوامعی که آموزش مسائل جنسی و حریم بدن به کودکان ممنوع است، شدت می‌گیرد. سه روایت از میان روایت‌های آزار جنسی ارسالی به بیدارزنی (روایت ۱۶، ۱۹ و ۲۴) به طور مشخص روایت زنانی هستند که از کودکی توسط نزدیکان مورد آزار جنسی قرار می‌گرفته‌اند.

راوی روایت شانزدهم تا سال‌ها نمی‌دانسته که آن‌چه او تجربه می‌کرده آزار جنسی بوده است. او زمانی نیز که به این موضوع پی می‌برد و می‌خواهد افشا کند از سوی نزدیکان خود تشویق به سکوت می‌شود. هم‌چنین ترس از بر هم خوردن روابط خانوادگی دلیل دیگری بوده که او را مجبور به «نگاه داشتن آن راز پیش خودش» کرده است. او می‌گوید:

«تصورم این بود که اگر دهان باز کنم خون به پا می‌شود و جنگی درمی‌گیرد. روابط درهم‌تنیده‌ی فامیلی، اقتصادی و معیشتی که در گروی همین روابط بود را مدام به خودم یادآور می‌شدم».

روایت دیگر روایت نوزدهم است که راوی آن توسط دو نفر از نزدیکان خود در کودکی و تا سال‌ها مورد آزار جنسی قرار می‌گرفته است. او می‌نویسد:

«من رو کنار خودش روی تخت خوابوند و گفت بیا میخوایم با هم بازی کنیم… اون موقع من نمی‌فهمیدم چیکار میکنه اما میدونستم کار خوبی نیست… نمیدونم دقیق چقد طول کشید اما یه کم که گذشت ولم کرد و گفت بازی تموم شد برو اما به کسی این بازی رو بگی هرجا باشی میام محکم میزنمت».

او در توضیح روایت آزار دیگرش می‌نویسد:

«یادمه هر وقت که میخواستم روی پاش بشینیم آلتش‌رو صاف میکرد و منو روی آلتش مینشوند و من انقدر بچه بودم که نمی‌فهمیدم داره از من سو استفاده میکنه… میگف دایی چیزی نیست بازیه همه از این بازی ها میکنند».

روایت بعدی آزار جنسی کودکان، روایت بیست و چهارم است. راوی این‌گونه توضیح می‌دهد:

«دوران کودکی را با آزارها و اذیت‌های جنسی برادر به پایان رساندم و هیچ راە فراری نداشتم چون خانه خلوت بود و همه به او ایمان داشتند و اگر دم میزدم خود مقصر بودم».

بررسی این سه مورد نشان می‌دهد که کودکان می‌توانند یکی از اصلی‌ترین قربانیان آزار جنسی باشند. موقعیت بی‌دفاع کودک، ترس او از تهدیدهای بزرگسالان و عدم دسترسی به آموزشی که بتواند به کودکان بیاموزد تا در صورت وقوع آزار با چه کسی حرف بزنند، یکی از مهم‌ترین مسائلی هستند که باید در بررسی موضوع آزار جنسی مورد توجه قرار گیرند.

ناامیدی از اجرای عدالت

 اگرچه روایت‌گری خود فرمی از درخواست عدالت از جنبش‌های اجتماعی و وجدان جمعی است، با این وجود نمی‌توان انکار کرد که روایت‌گری همواره حاوی سطحی از ناامیدی از اجرای عدالت در دستگاه قضایی یا اذهان عمومی است. در اغلب روایت‌های آزار جنسی رسیده به دست بیدارزنی آزار دیدگان از این که افراد آزارگر با علم به جایگاه فرادست خود در سلسله مراتب قدرت دست به آزار جنسی می‌زنند نوشته‌اند و ناامیدی خود را از اجرای عدالت ابراز کرده اند. راوی شماره‌ی شانزده می‌نویسد:

«اصلا نمی‌دانم از چه کسی یا چه چیزی باید خشمگین باشم؟ از آن شخص؟ از مردم؟ برادرم؟ والدینم که همیشه غایب بودند؟ از نظام آموزشی و مدرسه‌ام؟ از این شهر کوچک؟ از محرومیت زندگی؟ از زن بودنم؟… واقعاً متجاوز کیست و قدرت دست چه کسی است؟ چه کسی قدرت را تقسیم می‌کند؟».

راوی شماره‌ی نیز می‌نویسد:

«اطمینان دارم که تنبیه و مجازات آدم معروف‌ها و آن دسته افرادی که سال‌ها سوار بر این سیستم جولان داده‌اند کافی نیست، هرچند برای مدتی کوتاه حساسیت‌های جنسیتی در جوامع روشنفکر را هم بالا ببرد. باید دید که زنان و مردان و دیگر اقلیت‌های جنسیتی زیر بار مردسالاری و ارتجاع و فقر و نبود آموزش، همه با هم له می‌شوند».

این دو روایت نشان می‌دهند که اغلب راویان، با اشاره به نابرابری ساختاری و مکانیسم‌های قدرتی که زنان و دیگر گروه‌های جنسیتی را در معرض آزار قرار می‌دهد، از اجرای عدالت ناامید هستند و آزار جنسی را به عنوان یکی از ابعاد سیستم کلان‌تری از بی‌عدالتی جنسیتی می‌دانند.

شکستن قفل سکوت: روایت‌گری

روایت‌گری آغاز شکستن قفل سکوت است، سکوتی که از سوی جامعه و نهادهای آن به افراد تحمیل می‌شوند. آزاردیدگان روایت می‌کنند تا دیگران را از وجود آنچه بر آن‌ها رفته است مطلع کنند. در واقع، روایت آنان پاسخ به دعوتی است که راویان قبلی از آنان داشته‌اند و هم دعوتی است برای تداوم سیاست روایت. در دست کم هشت مورد از روایت‌های منتشر شده در بیدارزنی (روایت‌های ۲، ۳، ۷، ۱۰، ۱۳، ۱۶، ۲۴، ۲۸) راویان بیان کرده‌اند که با الهام گرفتن از روایت‌های می تو، «احساس قدرت»، «شجاعت»، «مسئولیت» و «امیدواری» کرده‌اند و تشویق شده‌اند پس از ماه‌ها و حتی سال‌ها قفل سکوت خود را بشکنند. از آن‌جا که این نوشته‌ها خود گویای قدرت سیاست روایت‌گری هستند، از این رو بدون نیاز به توضیح بیشتر، برخی از آن‌ها در اینجا عینا بازگو می‌شوند:

«الان احساس قدرت می‌کنم از نوشتن چیزی که اتفاق افتاد» (روایت ۲).

«اگر پیام شجاعانه آن قربانی نبود من همچنان سکوت میکردم تا طرد نشوم…شما اما سکوت نکنید» (روایت ۳).

«این متن را می‌نویسم اول از همه برای شهادت دادن و وزن بیشتر بخشیدن به روایت زنی که از خشونت‌های رفته بر وی نوشته است» (روایت ۱۳).

«عمریست سعی در پنهان کردن دردی دارم که این روزها با دیدن جرئت‌ و شجاعت همجنسانم سعی به بیان دارم. شاید این نوشته دردی از من دوا نکند ولی شاید کمک کند تا دیگر کسی مثل من تمام عمر در استرس و درد نباشد» (روایت ۲۴).

«الان هم خیلی دیر است اما فکر میکنم همانقدر دیر است که واجب تا برای خواهرانم بنویسم» (روایت ۲۸).

سخن پایانی

روایت‌گری خود ارجاع و پیش‌برنده است. در هر روایت آزاری صدایی است که در همان حال که می‌گوید آزار چیست در همان حال نیز می‌گوید چگونه باید عمل کرد. از آن‌جا که هر صدایی در مختصات سیاسی، تاریخی و اجتماعی خاصی شکل می‌گیرد، به دشواری می‌توان گفت سیاست اصلی روایت‌گری چیست. می‌تو چه در جهان و چه در ایران، علی‌رغم شباهت‌های بسیار، شیوه‌های خاص و متفاوتی از تحلیل را طلب می‌کند که بتوانند هر روایت را در متن ساختار اجتماعی خاص و نهادهای قدرت آن قرار دهند.

یکی از نکاتی که بررسی روایت‌های آزار جنسی بیدارزنی به دست می‌دهد این است که به دلیل تابوهای اجتماعی و سیاسی، سخن گفتن از آزار جنسی در ایران معمولا به پستو رانده می‌شود. آزاردیدگان غالبا به دلیل ترس از آبرو یا متهم شدن در دستگاه‌های حقوقی و قضایی قادر به روایت آزار خود نیستند. هم‌چنین مناسبات نظام مردسالار و سیستم‌های آموزشی جنسیت زده در ایران سبب شده است که آموزش مسائل جنسی، از قبیل مقوله‌ی رضایت و حق کنترل بر بدن یا در حاشیه قرار بگیرند یا به فراموشی سپرده شوند.

در نتیجه‌ی این امر در موارد بسیاری، آزارگر، آزاردیده را در رابطه‌ای نابرابر قرار می‌داده، رابطه‌ی جنسی بدون رضایت را به او تحمیل می‌کرده و یا آن را با بازی‌ها و شیطنت‌های جنسی خلط می‌کرده است. به نظر می‌رسد این ویژگی یکی از خاص بودگی‌های موضوع آزار جنسی در ایران باشد و لازم است در پژوهش‌ها درباره‌ی آزار جنسی موردبررسی قرار گیرد.

از سوی دیگر، هر روایتی به طور ضمنی نشان از روایت غایب دیگری است. آن‌ هنگام که روایتی منتشر می‌شود، سدها و موانعی شکسته می‌شوند. شکستن این سدها و موانع برای همگان امکان‌پذیر نیست و همه‌‌‌ی افراد موقعیت روایت‌گری را ندارند. اگرچه می توی ایران، علی‌رغم اتهام طبقه متوسطی بودن، تاکنون طیف‌ وسیعی از روایات را پوشش داده است، اما این فقط آغاز این راه و پوشش صدای بخشی از آزاردیدگان است.

مثال آزار جنسی کودکان به خوبی نشان می‌دهد که افشای روایت یک آزاردیده می‌تواند تا سال‌ها به تأخیر بیفتد و خاموش بماند. هم‌چنین تقاطعی بودن وضعیت آزاردیدگان معمولا آنان را در شرایطی نابرابر قرار می‌دهد و باعث می‌شود همواره عده‌ای فاقد دسترسی برابر به منابع برای روایت‌گری باشند. سیاست روایت‌گری فمینیستی باید به دنبال این صداها بگردد و با بررسی مختصات خاص آن‌ها به تجربه‌ی آزار جنسی طبقات، گروه‌های جنسیتی و اقلیت‌های مختلف صدا ببخشد.

هم‌چنین سیاست فمینیستی باید موضوع آزار جنسی را در رأس اولویت‌های پژوهشی خود قرار دهد و با انجام مصاحبه‌های فردی و گروهی و تشکیل کارگروه‌های حمایت از راویان، در حالی که به صدای آنان قدرت می‌بخشد، فهم عمومی و سیاسی را درباره‌ی ابعاد آزار جنسی افزایش دهد.

در پایان باید گفت که اگرچه در سیاست فمینیستی مطالبه‌گری از نهادهای سیاسی و قضایی نقش مهمی در جرئت بخشیدن به آزاردیدگان و حمایت از آنان دارد، اما نباید فراموش کرد که آن کس که روایت آزار خود را منتشر می‌کند، پیش از هرچیز افراد آن جامعه را مخاطب قرار می‌دهد. او با فراخواندن جامعه به گوش دادن، هم‌زمان که رنج خود را بازگو می‌کند، از ما می‌خواهد که این رنج را رنج خودمان و خود را شریک در شکل‌گیری، تداوم و پایانش بدانیم. از این رو، هر روایت آزاری در همان حال که ما را غمگین یا خشمگین می‌کند، باید ما را به امری جمعی برای فهمیده شدن و پایان دادن به آن پیوند دهد.

 


پی‌نوشت:

[۱] واژینسموس (اسپاسم غیرارادی عضلات یک‌سوم خارجی واژن به دنبال دخول)

مطلب درباره بررسی روایت‌های آزار جنسی در جهان از سایت دیده‌بان آزار: از من هم به سوی ما هم