بیدارزنی: آزار جنسی در محیط کار یکی از بارزترین و شایعترین نمودهای تبعیض جنسیتی است. طبق اعلام سازمان بینالمللی کار، بین ۴۰ تا ۵۰ درصد زنان در کشورهای اتحادیه اروپا، اشکال مختلف آزار و خشونت جنسی را تجربه کردهاند. در ایران هیچ آماری در این زمینه وجود ندارد. آزار و اذیت جنسی علیه زنان جایی ثبت نمیشود و زنان شاغل حتی از حمایت حداقلی قانون در برابر آزارگر برخوردار نیستند، اغلب آنان حاضر به حرف زدن در مورد این مساله نیستند و بسیاری از زنان ناچارند برای حفظ شغل و درآمد ناچیزشان، این آزار و اذیت را تحمل کنند.
نتیجه تحقیقی که در سال ۱۳۸۲ توسط کمیته جمعآوری اسناد و گزارشهای ستاد مبارزه با خشونت علیه زنان با عنوان «خشونت کاری، اعمال سلطه کارفرمایان» منتشر شد، نشان میدهد که آزار جنسی زنان در محیطهای کاری در ایران بسیار رایج است و اغلب زنانی که مورد پرسش قرار گرفتند، همگی یا خود چنین تجربهای را داشتند یا شاهد آن بودهاند. این تحقیق میگوید که در میان تعداد زیاد جامعه آماری فقط سه نفر حاضر به صحبت در مورد تجربیات خود از آزار جنسی شدند. ۱
در نبود سازوکارهای قانونی برای حمایت از زنان و همچنین نبود آموزشهای لازم برای زنان و مردان برای شناخت الگوهای مختلف آزار جنسی و چگونگی مواجهه با آن، گروهی از فمینیستها در ایران، آستین را بالا زده و خود اقدام به برگزاری کارگاههای مقابله با آزار جنسی در محیط کار میکنند. کارگاههایی که در چند ماه گذشته و همزمان با جریان افشاگری آزار جنسی در ایران، اقبال بیشتری پیدا کردهاند. نوشین کشاورزنیا از فعالان باسابقه جنبش زنان که سالهاست در این حوزه فعالیت میکند یکی از بنیانگذاران این کارگاههاست. با او در خصوص چگونگی شکلگیری این کارگاهها، تجربیاتش و لزوم شکلگیری عزمی ملی برای مقابله با آزارجنسی و رفتار با آزارگر گفتگو کرده ام.
***
خانم کشاوزنیا، چه مدتی است که کارگاههای مقابله با آزار جنسی در محیط کار را برگزار میکنید و این ایده از ابتدا چطور شکل گرفت؟
قبلا کارگاههایی را تحت عنوان «رابطه برابر» در حاشیه تهران به اتفاق دوست دیگری (محبوبه حسینزاده) و در قالب یک طرح عام المنفعه و داوطلبانه برگزار میکردیم. خیلی اتفاقی آن را برای گروهی از همکاران یک مجموعه هم برگزار کردیم و در آنجا چند نفر از تجربیاتشان درباره آزارهای جنسی در محل کار صحبت کردند. با توجه به اینکه خودمان هم جنین تجربههایی داشتیم به این مساله بیشتر از قبل حساس شدیم. علاوه بر این دیدیم تقریبا درباره خشونتهای دیگر از جمله خشونتهای حوزه خصوصی بیشتر کار شده و محتواهایی لااقل در بخش آموزش وجود دارد.
مهمترین محور کار ما آموزش است. بهعنوان فعال و تسهیلگر اجتماعی معتقدم یکی از پایههای اصلی پیشگیری از خشونت در جامعه آموزش افراد و ارتقا آگاهیهای جنسیتی است. طرحی در این مورد نوشتیم و شروع کردیم به مصاحبه با زنانی که تجربه آزار جنسی در محیط کار را داشتند. تدوین دستورالعمل آموزشی و بعد آییننامه انضباطی، ارتباط با شرکتها و محیطهای کاری مختلف و اجرای کارگاههای آموزشی و … از سال ۹۵ کار را رسما شروع کردیم.
جریان اخیر افشاگری آزارگر جنسی در شبکههای اجتماعی چقدر منجر به اقبال بیشتر به این کارگاهها شده است؟
قطعا تاثیر مثبتی داشته است. من فکر میکنم اینجا رسانه نقش خودش را درست ایفا کرده و ما هم به درستی داریم از آن استفاده میکنیم. ما معتقدیم برای مقابله با آزارهای جنسی باید یک کار واقعی انجام شود. قطعا روایتگری آنلاین در جلب توجه عموم به مساله مفید است مخصوصا وقتی که اسمهای مشهور هم در میان باشد. آزار جنسی مسالهای است که همیشه وجود داشته ولی مثل بقیه خشونتهایی که علیه زنان یا گروههای فرودست اعمال میشود به نوعی عادیسازی شده، انگار آدمها میگویند همینه دیگه تا بوده همین بوده. ولی وقتی خبرنگارها، دانشجوها، پژوهشگران و سایر کاربران شبکههای مجازی از درد و رنجشان صحبت میکنند.
وقتی تعداد زیادی شروع به حرف زدن میکنند آنوقت است که با خودمان فکر میکنیم چه کار باید کرد؟ اصلا چرا وضعیت اینگونه است؟ ما باید دست به کار شویم. واقعیت این است که ما در تمام سالهایی که برای پیشبرد حقوق زنان و کاهش آسیبهای اجتماعی کار کردیم از خودمان این سؤالها را پرسیدیم و در طول چهار سال گذشته سعی کردیم در حد توانمان در میدان عمل به این سؤالها پاسخ دهیم و برای بهبود وضعیت محیطهای کاری راهکار عملی داشته باشیم. میدانم بعد از افشاگریهای آنلاین افراد بیشتری هستند که این سؤالها را میپرسند، اینها زنها و مردهای شاغلاند، اینها کارفرماهایی هستند که نمیخواهند این مساله در محیط کارشان وجود داشته باشد، کسانی هستند که دیگر نمیخواهند این مساله را نادیده بگیرند پس با ما تماس میگیرند و میخواهند یک اقدام موثر انجام دهیم.
افشاگریها از این منظر روی کار ما تاثیر مثبت داشته است. بگذریم که خیلی از گروههای دیگر را هم واداشته تا دست به تولید محتوا بزنند. خب این خیلی خوب و امیدوار کننده است. من خوشحالم که ما هم در حد توان و بضاعتمان به این مساله توجه کرده بودیم.
مهمترین نکتهای که در کارگاهها با آن برخورد میکنید چیست؟ احتمالا مشاهدات شما میتواند شاهد خوبی برای دانستن میزان اطلاع و آگاهی مردم در مورد الگوهای مختلف آزار جنسی و رفتار آزارگر جنسی باشد.
برداشتهای متفاوتی درباره تعریف آزار جنسی وجود دارد. آدمها ضرورتا درک مشترکی از مساله ندارند. یکی از اهداف ما هم در این گفتگوها این است که این درک به وجود بیاید. به همین دلیل در تشخیص و اطلاق آزار جنسی اختلاف نظر وجود دارد. مصادیق به راحتی در نمیآیند، چون گاهیاوقات آدمها آن را به یک سوءبرداشت یا رفتاری که صرفا به خاطر تفاوت فرهنگی انجام شده، تقلیل میدهند؛ اما واقعیت این است که رفتار نادرست، نادرست است. نمیشود اینقدر نسبی نگاه کرد. هر چقدر اعتقاد به برابری جنسیتی کمتر باشد آدمها سختتر از این سردرگمی درمیآیند چون نمیتوانند نقش جنسیت را به عنوان یک امتیاز یا عامل قدرت درک کنند.
واکنش مردانی که در این کارگاهها شرکت میکنند نسبت به روایتهای اخیر چیست؟ آیا قبل و بعد از جریان اخیر، تفاوت معناداری را در میزان اقبال و حساسیت آنها مشاهده کردهاید؟
روایتهای آزار باعث شده گروهی از مردان جوان به این مساله بیشتر از قبل حساس شوند. در واقع انتشار روایتها، همدلی گروههایی از مردها را با آزاردیدهها بالا برده است. اینها مردهایی هستند که دست کم از لحاظ نظری اعتقاد به برابری جنسیتی دارند اما به دلیل جامعهپذیری جنسیتی، مردانگی مسموم و امتیازاتی که کسب کردهاند، همچنان در برخی از موقعیتها آزارگرانه عمل میکنند. به نظر میرسد آمادگی این گروه برای بازنگری رفتارهایشان بالا رفته است. این گروه از مردها مشتاقانهتر بحث را دنبال و همراهتر عمل میکنند. البته همچنان کسانی هم هستند که مسئولیت اصلی را به گردن زنها میاندازند و معتقدند آزاردیدهها (زنان) باید از خودشان مراقبت بیشتری کنند، باید مرز و حریم بیشتری را برای خودشان قائل شوند. بعضیها هم این را به تفاوت طبیعت مردها و زنها ربط میدهند.
به نظر شما، بهترین راه مقابله با آزار جنسی در سطح ملی چه میتواند باشد؟
ما نیاز به اصلاحات اساسی در کلیه محتواهای آموزشی داریم که آموزش و پرورش آن را ارائه میکند. محتواهای بصری و غیربصری که رسانهها ارائه میدهند، اینها همه باید وارد مجموعه تعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی جامعه شود. باید محتواهایی باشد که به افراد گوشزد کند قرار نیست از امتیازاتی که منصب، جنسیت یا موقعیت بالا و منحصر به فرد اجتماعیتان به شما داده، برای رسیدن به خواستههای جنسیتان سوءاستفاده کنید. مجاز نیستید نظرات تبعیضآمیز و توهینآمیر جنسیتیتان را به بهانه اینکه این فقط نظر من است در جمع همکارانتان بازگو کنید.
اینها یک اظهار نظر ساده نیست، اینها خشونت است، اینها باعث میشود آدمها حس بدی نسبت به خودشان پیدا کنند. من میدانم که موانع زیادی برای ترویج این مساله وجود دارد. در کنارش باید قوانینی هم وجود داشته باشد؛ قوانینی که در همه محیطهای کاری و تحصیلی اجرا شود، قوانینی که هم بازدارنده باشد و هم پیامدهای رفتاری برای آزارگر داشته باشد.
در جامعه مردسالاری که تبعیض سیستماتیک علیه زنان وجود دارد چگونه میتوانیم فضاهایی امن برای زنان ایجاد کنیم؟
خشونت سیستماتیک چالش و مانع مهمی است. مقاومت در برابرش بسیار سخت است. در خیلی از مواقع آنچه که شما رشته کردید به راحتی پنبه میشود. بگذریم که گاهی هم اصلا نمیشود کاری کرد. من به اینها آگاهم، بااینحال تاکید میکنم هر چقدر زنها و مردها نگرشهای برابرانهتری نسبت به مساله جنسیت داشته باشند، هر چقدر مهارتهای ارتباطی سالم را ترویج کنیم، احتمالا بیشتر میتوانیم در برابر پیشروی ریشههای سمی خشونتهای سیستماتیک دوام بیاوریم. بیشتر میتوانیم جلوی رفتارهای نادرستی مثل آزارهای جنسی را بگیریم. احتمالا فرودستان گروههای حمایتی و امن بیشتری پیدا میکنند. اگر این اتفاق بیافتد، آزارگر ها در اقلیت قرار میگیرند و دیگر به راحتی نمیتوانند خودشان را پشت مناصب یا شهرتشان پنهان کنند. هر چند همچنان میتوانند از قوانین نابرابر سود ببرند.
باید شرایط طوری شود که وجدان عمومی جامعه آنها را شرمگین کند. طبیعتا فقط درباره افراد مشهور حرف نمیزنم، من درباره سرپرست یک کارگاه کوچک که همکار زنش را آزار میدهد هم صحبت میکنم. این اتفاق نمیافتد مگر اینکه آزاردیده چه در محیط کاری، چه دوستی و چه خانوادگی گروههای حامی داشته باشد. سایر همکاران و دوستانش به این درک رسیده باشند که آزار جنسی مخرب است، آزار جنسی حق هیچکس نیست. این فرد آزارگر است که دست کم از نظر اجتماعی باید منزوی شود نه آزاردیده. آزارگر ها نباید به راحتی و با گستاخی سالهای سال بدون هیچ زحمتی هر طور که خواستند خواستهها و نیازهایشان را به قیمت رنج دیگران برطرف کنند. علاوه بر این ما به سازمانهای خدماتی با نیروهای آموزشدیده نیاز داریم که بدانند نیازهای بازماندگان آزارهای جنسی چیست و چطور میتوانند آنها را به جریان زندگی برگردانند.
آیا از نظر شما افراد آسیبدیده میتوانند نقشی در ایجاد سیاستهای ملی برای پیشگیری از آزار جنسی ایفا کنند و با چه شیوه و یا روشی باید اینکار انجام شود؟
این مساله در صورتی امکانپذیر است که در درجه اول آسیبدیدگان بتوانند سازمانهای خودشان را داشته باشند یا در سازمانهایی که در این زمینه فعال هستند موقعیتهای اثرگذار داشته باشند. علاوه بر این آسیبدیدگان باید دورههای درمانی را متناسب با مشکلاتی که برای آنها ایجاد شده، خصوصا درمان تروماهای احتمالی، طی کنند. در اینصورت خشم این افراد متوجه آزارگر بهخصوصی نخواهد بود. مساله فقط شخصی نیست. در واقع خشمهای فردی افراد تبدیل به یک پتانسیل جمعی برای بهبود وضعیت اجتماعی میشود. در اینجا تاکید بر این است که ما خواهان یک عدالت اجتماعی هستیم و این میتواند نفطه قوت سازمانهایی از این دست باشد. هر چقدر بستر فعالیتهای مدنی در جامعه بیشتر مهیا باشد این سازمانها میتوانند در تصمیمسازیهای اساسی موثرتر باشند؛ مثلا از طریق اتخاذ انواع استراتژیهای ترویجی، مطالبهخواهی از افراد در قدرت در زمینه تغییر سیاستگذاریهای مربوط به مساله آزار جنسی محیط کاری و عمومی.
از جزوه «محیط کار باید امن باشد»، منتشر شده توسط وبسایت بیدارزنی