پیشتازی زنان در اعتراضات سال‌های اخیر معلمان

0
86

جعفر ابراهیمیبیدارزنی: اعتراضات سراسری معلمان به شکل اعتصاب و تحصن سراسری، ابتدا در روزهای ۲۲ و ۲۳ مهر به دعوت شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران شکل گرفت. معلمان و فرهنگیان طی این ۲ روز در مدارس و مراکز آموزشی حاضر شده و در دفاتر مدارس تحصن کردند. این اعتصاب سراسری در بسیاری از شهرهای کشور برگزار شد و در بسیاری از نقاط، مورد حمایت دانش‌آموزان و خانواده‌های آنها قرار گرفت.

از آنجا که به هیچ‌کدام از خواسته‌های اعلام شده در این تحصن توسط دولت و مقامات مسئول پاسخی داده نشد، شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، برای تحصن و اعتصاب سراسری مجدد فراخوانی صادر کرد. در پاسخ به این فراخوان، تحصن و اعتصاب سراسری بار دیگر در روزهای ۲۲ و ۲۳ آبان در شهرهای مختلف و در عموم مدارس و مراکز آموزشی کشور انجام شد. بعد از این تحصن‌ها، ۱۳ نفر از معلمان بازداشت شدند که تا کنون همگی آزاد شده‌اند. اقبال از این تحصن‌ها به‌ویژه تحصن‌های آبان ماه در بسیاری از استان‌ها از جمله البرز در میان زنان معلم به‌قدری بود که توجه فعالان اجتماعی و رسانه‌ها را به خود جلب کرد.

در راستای این اقدام مبتکرانه، با «جعفر ابراهیمی» از فعالان جنبش معلمان گفتگویی انجام داده‌ایم تا ضمن پرسش درباره مطالبات، مقاومت‌ها، موانع و دستاوردهای این دو مقطع تحصن‌ها، نظر وی را درباره چگونگی تشکل‌یابی معلمان و اتحاد با جنبش‌های دیگر، نقش زنان در فعالیت‌های صنفی معلمان و توجه فعالان صنفی به مطالبات جنسیتی زنان معلم جویا شویم.

بیدارزنی: اگر ممکن است درباره تحصن و اعتصاب مهر و آبان ۹۷ معلمان بگویید؟ با چه اهداف و چگونه این دو تحصن صورت گرفت؟ چه تعداد معلمان مدرسه از کدام استان‌ها به آن پیوستند؟ در استان شما وضعیت چطور بود؟ چگونه با آن برخورد شد؟

ابراهیمی: این تحصن‌ها با اهداف مشخص و معین مانند توقف طرح معلم تمام‌وقت، افزایش حقوق معلمان و توقف روند پولی‌سازی آموزش و حمایت از حقوق دانش‌آموزان برگزار شد. شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران فراخوان تحصن را صادر کرد و در بیش از ۲۰ استان و بالغ‌بر ۱۰۰ شهر و روستا معلمان تحصن کردند.

معلمان در روزهای تحصن ضمن حضور در مدرسه از رفتن به سر کلاس خودداری کردند و با گرفتن عکس و فیلم و ارسال آن برای کانال شورای هماهنگی، اعتراض و تحصن خود را به نمایش گذاشتند.

البته این تحصن‌ها در تمام نقاط یکسان نبود در استان‌هایی مانند کرمانشاه، کردستان، اصفهان، فارس، البرز، یزد و … استقبال بی‌نظیر بود اما متأسفانه در استان‌هایی مانند تهران و گیلان تحصن ضعیف بود و فعالان صنفی کم‌فروغ ظاهر شدند.

برخورد امنیتی با این تحصن‌ها در مناطق مختلف متفاوت بود مثلاً در استان تهران تنها چند نفر از فعالان به‌صورت محدود به نهادهای امنیتی احضار شدند اما در استان البرز تقریباً از قبل از تحصن مهرماه تمام فعالان صنفی شناخته‌شده احضار و مورد بازجویی قرار گرفتند ولی مقهور نشدند. بعد از تحصن مهر هم معلمان زیادی احضار شدند ولی باز تحصن آبان ماه ادامه پیدا کرد و حتی فراگیرتر هم شد. در استان فارس و استان مرکزی هم نیروهای امنیتی تعدادی از معلمان را بازداشت کردند؛ اما گسترده‌ترین برخورد در خراسان شمالی با اعضای هیئت‌مدیره انجمن صنفی معلمان این استان صورت گرفت. این تشکل ریاست دوره‌ای شورای هماهنگی را بر عهده دارد و تمام اعضای هیئت‌مدیره این تشکل بازداشت شدند.

درمجموع در کشور ۱۳ نفر بازداشت شدند، وسایل و گوشی حداقل ده نفر ضبط شد و ده‌ها نفر به نهادهای امنیتی احضار شدند و بیش از صد نفر توسط حراست آموزش‌وپرورش و تخلفات اداری احضار یا تهدید تلفنی شدند؛ اما تحصن دوم در آبان بهتر و قوی‌تر برگزار شد. در حال حاضر تمام معلمان بازداشتی با وثیقه سنگین آزاد شده‌اند؛ اما شورای هماهنگی در آخرین موضع‌گیری خود بر توقف کامل بازداشت‌ها و آزادی بدون قید و شرط معلمان بازداشتی تأکیدکرده است.

از ویژگی‌های بارز این تحصن‌ها پیشتازی زنان معلم، غیر مرکز بودن اعتراضات و ابتکارات و خلاقیت‌های فردی معلمان و عقب‌نشینی نکردن تشکل‌ها و شورا در اثر تهدیدات بود.

البرز
سنندج
مشهد
اعتراضات سراسری معلمان
خرم آباد

بیدارزنی: دستاورد دو تحصن مهر و آبان برای تشکل‌های صنفی معلمان چه بوده است؟

ابراهیمی: اولین دستاورد برای شورای هماهنگی و تشکل‌های عضو این بود که نشان داد هر استان که تشکل یا کنشگران صنفی آن پشت تحصن ایستادند، تحصن آنجا درخشید و ثابت کرد معلمان در ایران به جایگاهی رسیده‌اند که اول تشکل‌های صنفی و در گام بعد فعالان صنفی صادق و شناخته‌شده را مرجع حرکت صنفی خود می‌دانند و این حاصل ۲۰ سال تلاش صادقانه تشکل‌ها و کنشگران صنفی است. اگرچه نقدهای جدی به این تشکل‌ها وجود دارد اما می‌توان گفت شورای هماهنگی به‌عنوان تشکیلات رهبری و هماهنگ‌کننده تشکل‌ها قادر است حرکت سراسری را با موفقیت سازمان‌دهی و رهبری کند. متأسفانه به خاطر همین ویژگی نیروهای امنیتی، تشکل خراسان شمالی (ریاست شورا) را تقریباً متلاشی کردند ولی تشکیلات شورا منسجم‌تر هم شد و روند کار متوقف نشد و این خودش دستاورد بزرگی است. البته حرکات منسجمی که این سال‌ها توسط بازنشستگان، شاغلان و در گروه‌های تلگرامی سازمان‌دهی و انجام‌شده است منافاتی با فراخوان‌های تشکل‌ها ندارد و بخشی از فعالیت فرهنگیان بوده است.

متأسفانه کسانی که به‌صورت غیرقانونی برای بار دوم آقای «محمدرضا رمضان زاده» را دستگیر کردند، تصور می‌کردند تحصن متوقف می‌شود اما اولاً وی اصلاً در تحصن آبان نقش نداشت. دوما اصولاً افراد در شورا، به خصلت فردی جایگاه و نقشی ندارند و تصمیمات به‌صورت دمکراتیک توسط تشکل‌ها گرفته می‌شود نه افراد. این سازمان‌دهی مناسب محصول سال‌ها تجربه و هزینه دادن فعالان صنفی است. پس می‌توان گفت تشکل‌های صنفی به سطحی از توانمندی دست پیداکرده‌اند که قائم به افراد نیستند و اگر سازمان دهنده‌هایی مانند محمد حبیبی، اسماعیل عبدی و یا محمود بهشتی لنگرودی با دستگیری از کنشگری صنفی حذف شوند افراد جدید جایگاه آنها را پر می‌کنند. این دینامیسم باعث شده شورای هماهنگی و تشکل‌های عضو، بیشتر اجتماعی شوند. جا برای گسترده و فراگیر شدن بیشتر تشکل‌ها و شورا بسیار است و من امیدوارم معلمان با آگاهی از حق تشکل‌یابی، تشکل‌های مستقل خود را تشکیل دهند.

اعتراض به دستگیری معلمان (رمضان زاده و شاه محمدی)

بیدارزنی: به نظر شما تشکل‌یابی مستقل چگونه در شرایط فعلی ممکن است و چه موانعی پیش روی فعالان صنفی است؟

ابراهیمی: به نظر من حاکمیت و در رأس آن دولت مانع اصلی تشکل‌یابی مستقل هستند. درحالی‌که هرماه شاهد شکل‌گیری تشکل‌های دست‌ساز هستیم، به بهانه خلأ قانونی از صدور مجوز و پروانه فعالیت برای تشکل‌های صنفی امتناع می‌کنند؛ ولی به اتکای همین قانون اساسی معلمان نیازی به اجازه حاکمیت و دولت ندارند. کافی است در هر شهر فعالان صنفی به‌عنوان هیئت مؤسس اساسنامه فعالیت را تهیه کرده و با فراخوان مجمع عمومی را برگزار کنند.

نقش دولت به‌عنوان مرجع صادرکننده مجوز برخلاف قانون اساسی است و ما این مهم را از معاون اجرای قانون اساسی معاونت حقوقی ریاست جمهوری استعلام کردیم و به اطلاع معلمان رساندیم. اخیراً نیز با پیگیری کانون صنفی معلمان الیگودرز، وزارت کشور به خاطر اعمال محدودیت توسط دیوان عدالت اداری محکوم‌شده است. با این‌ وجود معلمان کافی است بعد از مجمع اولیه و انتخاب هیئت‌مدیره و تصویب اساسنامه، تشکیلات خود را در هر شهر و روستا ایجاد کنند و با دریافت حق عضویت از اعضا امورات صنفی را سامان دهند. این برای استان‌هایی است که تشکل فعال ندارند، در استان‌هایی که تشکل فعال وجود دارد باید با همین مکانیسم انتخابات هیئت‌مدیره جدید را شکل داد و شعبات را در شهرستان‌ها شکل داد البته باید بر این نکته تأکید کرد که استانی بودن تشکل، حقی برای مرکز استان ایجاد نمی‌کند و اگر معلمان در هر سطح چه کشوری و چه منطقه‌ای بخواهند متشکل شوند، هیچ دولتی حق ندارد و نمی‌تواند معلمان را محدود کند.

این شکل از تشکل‌یابی نه‌تنها ممکن است بلکه ضرورت امروز جنبش معلمان ایران است. ضمن اینکه ضروری است شورای هماهنگی که اینک نقش تشکیلات سراسری را به عهده دارد با توجه به این رویکرد اساسنامه خود را برای جذب حداکثری تشکل‌ها تغییر دهد تا بتواند نماینده تعداد بیشتری از معلمان باشد. در اینجا باید تأکید کرد بعد از ساختار سازمانی تشکل‌ها، محتوای مترقی در قالب اساسنامه و پرداخت حق عضویت توسط اعضا تضمین‌کننده استقلال تشکل‌های صنفی خواهد بود. به نظر این‌جانب معلمان نباید پشت تضاد قانونی بودن و قانونی نبودن تشکل بمانند و باید از حق قانونی خود برای متشکل شدن استفاده کنند.

لازم به ذکر است همان‌طور که بارها اعلام کرده‌ایم معلمان ظرفیت دارند که شورای معلمانِ هر واحد آموزشی را به‌عنوان یک سلول تشکیل‌دهنده تشکل شهر و روستا فعال کنند و شورای معلمان را از حالت صوری خارج کنند. تشکل‌یابی با تبعیت از مدل‌پایین به بالا که مشارکت اکثریت معلمان را در پی دارد یک رویکرد مترقی و پیشرو است که جنبش معلمان ایران را به تشکیلات قدرتمند و دموکراتیک مجهز می‌کند. جهت‌گیری تکاملی فعالان صنفی باید به سمت این شکل از متشکل شدن سراسری و شورایی باشد و با پیشروی جنبش این شکل از سازمان‌یابی ناگزیر است.

البته شکل سازمان‌یابی در هر مرحله تاریخی متناسب با شرایط مادی و عینی آن مرحله است و این بستگی به ذکاوت، قدرت و بینش سازمان‌دهندگان جنبش است که بتوانند ساختار و ظرف مناسب تشکیلاتی را ایجاد کنند. به عبارت دیگر نمی‌توان به‌صورت اراده‌گرایانه و ذهنی و بدون توجه به پایه‌های مادی، شکل مترقی از سازمان‌یابی را بالغ کرد.

بیدارزنی: آیا تشکل‌های صنفی معلمان به‌صورت شورایی اداره می‌شود؟

ابراهیمی: تشکل‌های صنفی تحت عنوان کانون یا انجمن صنفی ساختار هیئت‌مدیره دارند که مجمع عمومی متشکل از معلمان عضو تشکیلات، این هیئت‌مدیره را انتخاب می‌کنند. متأسفانه به خاطر سرکوب از یک‌سو و فقدان تجربه کار جمعی و آشنایی با الگوهای مترقی سازمان‌یابی، در همین ساختار موجود نیز تعداد کمی معلم فعال هستند. اگرچه نسبت به سایر اقشار اجتماعی، معلمان متشکل‌تر هستند ولی تا وضعیت مطلوب فاصله بسیار است. برخی افراد هم در برخی تشکل‌ها میل به قبضه کردن تشکیلات دارند، ولی درمجموع اگر معلمی واقعاً فعال باشد می‌تواند در تشکل‌های موجود فعالیت کند. مشخصاً در کانون استان تهران، از هر معلمی که بخواهد همکاری کند، استقبال می‌شود.

بیدارزنی: برگردیم به بحث قبلی، گفتید که در هر استان تشکل یا کنشگران صنفی پشت تحصن ایستادند تحصن آنجا درخشید اما در استان گیلان و تهران ضعیف بود. آیا تشکل صنفی این دو استان با تحصن مخالف بود و از آن حمایت نکرد یا اساساً این مسئله به ویژگی‌های خاص این استان‌ها برمی‌گردد؟ با توجه به اینکه این دو استان تشکل‌های صنفی قدیمی دارند و مشخصاً در گیلان مراسمی درون سالن پیش از تحصن از طرف کانون صنفی برگزار شد.

ابراهیمی: بر اساس اساسنامه شورای هماهنگی، کلیه تشکل‌ها موظف هستند مصوبات شورا را اجرا کنند؛ مستقل از اینکه موافق یا مخالف آن مصوبه باشند. خوشبختانه تاکنون هیچ تشکلی در مخالفت با شورا اقدام نکرده است به‌جز مواردی که تحت ‌فشار امنیتی‌ها یا بازداشت، بیانیه جعلی علیه شورا صادرشده است و در هیچ‌یک از استان‌های گیلان و تهران کانون‌ها با تحصن مخالفت نکردند. اما دلایل عدم مشارکت در جاهای مختلف متفاوت است.

پیش از تحصن، شورا یک مصوبه برای روز جهانی معلم داشت و قرار شد همایش برگزار کند. از قضا در هیچ جا به‌جز گیلان این برنامه برگزار نشد. کانون گیلان موفق شد با پیگیری مستمر همایش را برگزار کند درصورتی‌که در سایر استان‌ها، استانداری‌ها و ادارات اطلاعات به‌صورت نرم و معتدلی مانع برگزاری برنامه شدند و عملاً اینها بودند که تحصن را به معلمان تحمیل کردند. شما فکر کنید اینها به ما اجازه برگزاری همایشی مانند همایش گیلان ندادند و طبیعی است معلمان به شیوه‌های اعتراضی چون تحصن و تجمع رو بیاورند. اما اینکه چرا در برخی استان‌ها تحصن کم‌فروغ بود، علت مخالفت کانون نبود بلکه دلایل متعدد و متفاوت است.

به‌عنوان نمونه درگیلان، چون معلمان با همان تحلیل تا حدود زیادی از حرکت فعالان صنفی پیروی می‌کنند و تعدادی از فعالان مؤثر و اعضای هیئت‌مدیره در گیلان بازنشسته هستند، طبیعی است که نمی‌توانستند در تحصن شرکت کنند و چون حمایت از تحصن از سوی فعالان، کم‌فروغ بود استقبال هم ضعیف بود. به عبارتی هر کنشی رابطه مستقیم با میزان فعالیت تشکل‌ها و کنشگران صنفی دارد. حالا به هر دلیلی (در اینجا بازنشسته بودن فعالان) اگر کنشگران ضعیف ظاهر شوند، این موضوع بر موفقیت آن کنش تأثیر منفی دارد. نیروی امنیتی این مسئله را نقطه فشار قرار داده و اقدام به احضار و تهدید گسترده فعالان در سراسر کشور کرد البته موفق به محاق بردن تحصن نشد.

اما مورد تهران با گیلان فرق دارد همین الان سه نفر از اعضای هیئت‌مدیره تهران در زندان هستند بازرس کانون آقای بداقی و دبیر کل کانون آقای فلاحی پرونده مفتوح دارند پس فضا امنیتی است و تعداد زیادی از کنشگران مدام احضار و مورد بازجویی قرار می‌گیرند. از سویی تعداد قابل‌توجهی از فعالان بازنشسته هستند و این عزیزان هم امکان تحصن نداشتند.

یک نکته بسیار مهم در مورد تهران، شرایط خاص معلم بودن در پایتخت است. اگرچه تورم و گرانی در تهران شدیدتر است اما هنوز امکان شغل دوم به نسبت برای معلمان تهرانی بیشتر از سایر شهرهاست. یک راننده اسنپ در تهران درآمدش بهتر از یک معلم است به خاطر همین برخی از معلمان ترجیح می‌دهند به‌جای تمرکز روی آموزش روی شغل دوم و حتی سوم متمرکز شوند که از پس هزینه‌ها بربیایند که البته تبعات آموزشی زیادی هم دارد ولی مقصر حاکمیت است نه معلمان. اگر شغل دوم در شهرهای کوچک وجود ندارد و در شهرهای بزرگ یک نوع «شبه خروج از شغل معلمی» است، در مواردی در مورد برخی معلمان تهرانی می‌بینیم «خروج از شغل معلمی» برای آنها کامل است به‌طوری‌که برای محدود معلمانی، متأسفانه «شغل معلمی» شغل دوم است. شما می‌توانید تعداد زیادی معلم در تهران پیدا کنید که در وقت غیرموظف خود خارج از مدرسه به فروشندگی و مسافرکشی مشغول‌اند یا کسب‌وکار جزئی ایجاد کرده‌اند، عملاً این‌ها از شغل معلمی خارج‌شده‌اند و دغدغه صنفی و آموزشی ندارند.

طیف دیگری از معلمان هستند که سود و درآمد خود را در آموزش کالایی شده و کنکور محور یافته‌اند و بازار کنکور و تدریس خصوصی در تهران نسبت به هر جای دیگر داغ‌تر است و مدرسه جایی برای گذراندن ۲۴ موظف است جایی که این معلمان شاگرد خصوصی می‌گیرند کتاب‌ها و جزوات خود را می‌فروشند و کاسبی خود را تبلیغ می‌کنند. این افراد اگرچه خروج از شغل نکرده‌اند ولی به خاطر ارتزاق از این ساختار بیمار به پولی شدن آموزش اصلاً نقد ندارند و چون درآمد خوبی از این مسیر دارند دغدغه مالی هم ندارند پس اکثر این‌ها در صف مطالبه گری نیستند.

البته به‌جز این موارد خاص در گیلان و تهران، اکثریت معلمان در ایران به خاطر اشتغال در یک دستگاه ایدئولوژیک باسابقه سرکوب، عملاً منفعل هستند و این افراد اکثریت نیروی آموزشی را شامل می‌شوند، اما شواهد نشان می‌دهد با تحمیل گسترده فقر و نداری به معلمان در آینده، شاهد این باشیم که طیف بیشتری از این اکثریتِ منفعل جدا خواهند شد و به‌صف اقلیت فعال خواهند پیوست چون باوجود تورم، گرانی و بیکاری و بسته شدن راه شغل دوم عملاً امکان دیگری وجود ندارد.

حمایت دانش آموزان همدانی از معلمان در اعتراض به صدا و سیما

بیدارزنی: تحصن مهر و آبان ماه ۹۷ معلمان ازآن‌جهت مهم است که حمایت دانش آموزان، دانشجویان و کارگران را با خود به همراه داشت. شما دلیل اینکه حمایت برای اولین بار به‌صورت شفاف و علنی از اعتصاب صورت گرفت را چه می‌دانید؟

ابراهیمی: اول اینکه بخش اعظمی از مطالبات فرهنگیان، پیگیری حقوق دانش‌آموزان است، مثلاً وقتی ما آموزش رایگان، کیفی و عادلانه را مطالبه می‌کنیم داریم حرف اکثریت جامعه را می‌زنیم چراکه به دنبال پولی و کالایی‌سازی آموزش، این کودکان طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه هستند که از چرخه تحصیل طرد می‌شوند.

از سوی دیگر دانشجویان با معلمان در مطالبه توقف خصوصی‌سازی آموزش و استقلال نهاد آموزش (مدرسه و دانشگاه) همسو هستند. همچنین معلمان و کارگران دارای مطالبه و شعار مشترک امنیت و آزادی فعالان صنفی، دستمزد و حقوق بالای خط فقر، تشکل‌یابی مستقل و سراسری و… هستند.

در یک روند مستمر اینک اتحاد کارگر، معلم و دانشجو ضروری و اجتناب‌ناپذیر شده است. اگر در گذشته برخی با حرکات ماجراجویانه و طی برنامه‌هایی که بیشتر شبیه شو بودند و می‌کوشیدند به‌صورت فانتزی کارگر و معلم را متحد جلوه دهند، اینک بر زمینه مادی شرایط، این اتحاد شکل گرفته است و از یک حرکت آوانتاریستی به یک حرکت جمعی و عینی تبدیل شده است، چرا که اعتراضات دی‌ماه ۹۶ یک ‌قطب‌بندی جدید را در جامعه به وجود آورده است. یک‌طرف تمام جریانات حامی وضع موجود هستند که از اصولگرایان افراطی تا اصلاح‌طلبان پوشالی و حتی نیروهای ملی مذهبی را شامل می‌شود و قطب مقابل اقشار مختلف اجتماعی از دانشجو تا رانندگان، معلمان و پرستاران را شامل می‌شود. این قطب‌بندی واقعی است و هر روز وجه طبقاتی آن بارزتر می‌شود و به‌جای تبلور در چهره افراد و سلیبریتی‌های جنبش، در شعارها، حرکات اعتراضی و توده‌ای نمایان می‌شود. این مرزبندی به حدی جدی و عینی است که جابجایی افراد از یک قطب به قطب دیگر، مرزبندی را مخدوش نمی‌کند. به خاطر همین تلاش افراد و چهره‌های شاخص اصلاح‌طلبان، برای مردمی جلوه دادنِ این جریان، مؤثر واقع نمی‌شود و با موضع‌گیری‌های به‌ظاهر رادیکال فردی، تحول خواهان و نیروهای پیشرو این جماعت را در صف مردم ارزیابی نمی‌کنند.

از سویی، اقشار مختلف جهت تغییر وضع موجود به این جمع‌بندی رسیده‌اند که به‌صورت منفرد نمی‌توان کاری را انجام داد و اکنون معلمان، کارگران، زنان و دانشجویان در یک هم سرنوشتی تاریخی به سر می‌برند. به خاطر همین شعار «معلم زندانی آزاد باید گردد» از هفت‌تپه و دانشگاه شنیده می‌شود و معلمان رو به کارگران می‌گویند ما در کنار شما ایستاده‌ایم و بازنشستگان از تهران تا اصفهان و از یزد تا کرمانشاه یک‌صدا خواستار آزادی فعالان صنفی و مدنی هستند. این حمایت اقشار اجتماعی از معلمان، محصول اجتماعی شدن جنبش معلمان است و حمایت معلمان از دانشجویان و کارگران محصول تکامل و پیشروی جنبش معلمان است.

اگر از این مطالبات مشترک بگذریم خود تنها مطالبه «حق تحصیل رایگان، کیفی و عادلانه برای همه» به‌عنوان یک مطالبه‌محوری و حلقه مفقوده پیوند تمام جنبش‌های اجتماعی مطرح است. از نظر ما این مطالبه از حقوق زنان در برخورداری از یک آموزش بدون تبعیض جنسیتی دفاع می‌کند و جنبش زنان را یاری می‌کند و با دفاع از تحصیل رایگان بخشی از مطالبه طبقه کارگر مطرح و سازمان‌های حامی حقوق کودک را متحد خود می‌سازد و جنبش دانشجویان را به‌عنوان یک متحد استراتژیک در کنار معلمان قرار می‌دهد.

بیدارزنی: همان‌طور که در بیانیه شورای هماهنگی گفته شد تحصن بزرگ‌تر و بیشتر از عکس‌هایی بود که در فضای مجازی دیده شد. اما از بعضی استان‌ها عکسی منتشرنشده است. آیا این استان‌ها به اعتصاب نپیوستند؟ اگر پاسخ مثبت است دلیل عدم استقبال این استان‌ها چه بوده است؟

ابراهیمی: کم‌فروغ بودن تحصن در برخی موارد ممکن است به خاطر فضای سرکوب باشد به‌طوری‌که معلمان عکس خود را منتشر نکنند. درجایی مثل کردستان و کرمانشاه اگرچه سرکوب سخت‌تر است ولی چون تعداد معلمان متحصن خیلی زیاد بود نیروهای امنیتی و حراست نمی‌توانست فضای پلیسی ایجاد کند.

در برخی استان‌ها هم متأسفانه ما تشکل صنفی فعال نداریم مثلاً استان کرمان یا هرمزگان چنین وضعیتی دارند. بااین‌حال ما شاهد اعتراضات پراکنده در این مناطق بودیم.

تحصن آبان ماه معلمان

مریوان

بیدارزنی: بنا بر روایت عکس‌ها در تحصن دوم معلمان زن بیشتری به این حرکت پیوسته‌اند. بر اساس ارزیابی شما این مسئله درست بوده کلاً استقبال معلمان زن از این حرکت چگونه بود؟

ابراهیمی: به نظر من از سال ۱۳۸۶ به بعد زنان در اعتراضات معلمان مؤثر و در اعتراضات ۹۲ به بعد پیشتاز بودند. بخصوص زنان بازنشسته در شکستن برخی تابوها نقش داشتند. حتی زنان بارها در تجمعات با فداکاری حلقه انسانی شکل دادند که مانع کتک‌کاری یا دستگیری فعالان شوند. آنها به حقوق خودآگاه‌اند و شجاعانه در اعتراضات فعال‌اند و در تحصن مهر و آبان نیز بسیار مؤثر بودند.

با این ‌همه زنان معلم در هیئت‌مدیره تشکل‌ها به نسبت کمتر هستند و باید به لحاظ کمی نیز زنان در تشکل‌های صنفی بیشتر شوند. البته سرکوب زنان به‌مراتب سیستماتیک و شدیدتر است و موانع مشارکت آنان نسبت به مردان مضاعف است.

بیدارزنی: به نظر شما چگونه می‌توان فعالیت زنان را در تشکل‌ها افزایش داد؟

ابراهیمی: اگرچه به‌صورت کلی مطالبات زنان مانند رفع تبعیض ساختار جنسیتی در شعارها و مطالبات فعالان پیشرو مطرح‌شده است اما جنبش معلمان ایران با توجه به آموزه‌های جنسیتی در ساختار نظام آموزشی، نیازمند این است که به سمت طرح مطالبات برابری‌خواهانه در حوزه جنسیت برود. نظام آموزشی در ایران به لحاظ فرم و محتوا ضد زن است و همان مناسبات تبعیض‌آمیز در حوزه جنسیت را بازتولید می‌کند. یکی از راه‌ها طرح مطالبات خاص زنان معلم و دانش آموزان دختر است. باید این مطالبات ملموس و با توجه به نیاز واقعی زنان معلم و دانش آموزان دختر باشد و از دل شرایط عینی آنان بیرون بیاید.

به‌خصوص در مورد زنان معلم سرپرست خانوار و مجرد باید مطالبات آنان در دستور کار تشکل‌ها قرار گیرد مثل حذف ردیف حقوقی زنان معلم مجرد. از سویی به‌صورت سنتی وقتی نوزادی متولد می‌شود این زنان هستند که نظم کاری آنها به هم می‌خورد در همین راستا باید خدمات ویژه‌ای به مادران ارائه شود به‌عنوان نمونه در این سال‌ها حداقل ظرفیت دولتی مراکز پیش‌دبستانی به بخش خصوصی واگذارشده است و خدماتی در زمینه مهدکودک به معلمان ارائه می‌شود و ضروری است به این بخش توجه شود.

بیدارزنی: مبارزه با خصوصی‌سازی و اداره شورایی فصل مشترک مطالبات جنبش معلمان و کارگران در اعتراضات اخیر بوده است. آیا این مطالبات مشترک به اتحاد بین دو جنبش کمکی کرده است؟ فکر می‌کنید چنین مطالباتی می‌تواند با جنبش‌ها و گروه‌ها دیگر هم مشترک باشد و زمینه اعتراضات مشترکی را فراهم آورد؟

ابراهیمی: سال ۹۳ وقتی ما شعار «توقف خصوصی‌سازی» را به‌صورت گسترده در بین دیگر مطالبات مطرح کردیم اول بازخورد خوبی نداشت پیش‌ازاین البته اعتراض به‌ خصوصی‌سازی در مواضع تشکل‌های صنفی مانند کانون تهران و انجمن صنفی کردستان و برخی تشکل پیشرو به‌صورت پراکنده دیده می‌شد اما فراگیر و اجتماعی نبود. اما امروز شاهد آن هستیم که مخالفت با خصوصی‌سازی به‌عنوان اصلی‌ترین سیاست اقتصادی حاکمیت در دستور کار تمام تشکل‌های صنفی قرارگرفته است. چهار سال پیش برای تبیین ضرورت این شعار باید کلی بحث می‌کردیم تا وجوه و پیامدهای ویرانگر این سیاست‌ها عریان گردد ولی با گسترش خصوصی‌سازی، ما امروز شاهد آن هستیم که چگونه سیاست سلب مالکیت عمومی اکثریت جامعه را از زندگی ساقط می‌کند و طبیعی است همراهی بیشتری با مطالبه توقف خصوصی‌سازی وجود داشته باشد.

چند سال پیش برای نشان دادن عینیِ پیامدهای خصوصی‌سازی و کالایی‌سازی خدمات اجتماعی به حلقه مفقوده اتحاد جنبش‌ها حول «مطالبه آموزش رایگان و باکیفیت» اشاره نمودم اما حالا می‌توان خواستار توقف تمام اشکال ویرانگر خصوصی‌سازی شد. امروز مدرسه و دانشگاه و کارخانه مورد هجمه سیاست‌های دست راستی است و طبیعی است مقاومت مقابل این سیاست‌ها نیاز به اتحاد جنبش‌های اجتماعی دارد.

اما نکته بسیار مهم این است که مخالفت با خصوصی‌سازی از دیدگاه امثال من به معنای پذیرش ساختار فاسد دولتی نیست بلکه بدیل ما سپردن کار به دست مردم است. تنها یک آموزش مردمی و مشارکتی است که قادر است ما را از بحران کنونی نجات دهد. پیش‌زمینه این کار این است که ما به آن شکل از تشکل‌یابی شورایی دست پیدا کنیم، شورای معلمان، شورای دانش‌آموزان و شورای والدین به‌صورت واقعی شکل بگیرند و شورای مدرسه را تشکیل دهند و شورای محله و شهر در ارتباط و تعامل با شورای مدرسه باشد. این‌که می‌گویم شورا به معنای واقعی کلمه یک تشکیلات پایین به بالاست، نه تشکیلات اخته و بی‌خاصیت که امروز به اسم شورای معلمان و دانش آموزان در مدارس وجود دارد.

همان‌طور که گفتم این مدل از کار شورایی در مدرسه باید کلید بخورد و افقش به سمت شکل‌دهی به شوراهای سراسری باشد تا پایه‌ای برای شکل‌گیری تشکیلات سراسری و مستقل هم برای معلمان و هم دانش آموزان باشد. اما بافت متصل سیاسی این نوع از سازمان‌یابی را برنمی‌تابد و اگر ساختار سیاسی دموکراتیک شود می‌توان به این مسئله امیدوار بود. منظورم این است که هژمونی و قدرت در ساختار مدرسه و دانشگاه مستقل از هژمونی مسلط در سطح کلان اقتصادی و سیاسی نیست اما نباید مقهور شد و باید برای مشارکتی و شورایی شدن تلاش کرد.

بیدارزنی: با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید و به امید دستیابی به مطالبات بر حقتان.