دیدگاههای فمینیستی در رسانهها به طور کلی به نقد نحوه بازنمایی زنان به شیوهای جنسی، ناعادلانه و استثماری در فرهنگ عمومی و رسانه نقد دارند. فمینیستها معتقدند در فرهنگ تودهای امروز به طور کلی زنان به عنوان اُبژه یا موجوداتی حاشیهای و ابزاری بازنمایی میشوند.
تصویر فرهنگی زنان در رسانههای جمعی از نظر فمینیستها در جهت حمایت و تداوم تقسیمکار جنسی و تقویت مفاهیم پذیرفته شده درباره زنانگی و مردانگی به کار میروند که با امحای نمادین زنان به ما میگویند زنان باید در نقش همسر، مادر و کدبانو ظاهر شوند و در یک جامعه پدرسالاری سرنوشت زنان جز این نیست
نیکولاس ابرکرامبی در کتاب خود «درآمدی بر جامعهشناسی»از ارزشهای مشترک در جامعه میگوید. وی در یکی از بخشهای کتاب با عنوان «چرا همهچیز از هم نمیپاشد؟» ارزشهای مشترک در جامعه را ارزشهایی میداند که چنان بنیادین هستند که افراد بدون تأمل به آنها عمل میکنند و آنها را درونی کردهاند. این درونی کردن ارزشها نیز خود مستلزم فرآیند جامعهپذیری است.
در تهران از هر سه ازدواج یک مورد به طلاق میانجامد، در آمریکا از هر دو ازدواج و در فرانسه بسته به منطقه متفاوت است. معمولاً طلاق در دو و یا شش سال اول ازدواج رخ میدهد. طلاق یک سری اثراتی روی زنان، مردان و کودکان دارد. تا آنجایی که میدانم تعداد بیشتر این طلاقها به درخواست زنان است، آمار جهانی هم همین مسئله را نشان میدهد؛ و این سؤال پیش میآید که چرا زنان بیشتر درخواست طلاق میدهند بااینکه اثرات طلاق در همه جای دنیا بر روی زنان بیشتر است تا مردان. البته این روند که گفتم جهانی است ولی در ایران میتواند مشخصات خاص خود را داشته باشد، ممکن است یک امر مسئله ما باشد و مسئله درجاهای دیگر دنیا نباشد.
: لیلا خالد (۱۹۴۴-) یک مبارز فلسطینی است که به یک سیاستمدار تبدیل شد. او در شهر ساحلی «حیفا » به دنیا آمد. شهری که پس از جنگ جهانی دوم توسط سازمان ملل به اسرائیل ضمیمه شد. خانواده لیلا در پی جنگ حاصل از این اتفاق، پدر لیلا را که در حیفا مشغول فعالیت های سیاسی بود، ترک کردند و به یک کمپ پناهندگان در لبنان گریختند. لیلا در سن ۱۵ سالگی به خودش قول داد تا مبارزه مسلحانه را در پیش بگیرد و به جنبشی پیوست که بعدها به «جبهه مردمی برای آزادسازی فلسطین » تبدیل شد (PFLP).
«هذیانهای زنی مرده که شوهر داشت» روایتی است برگرفته از واقعیتهای زنانی که خشونت میبینند، نه از یک «مرد یا مردان» بلکه از ساختاری که زنانگی و مردانگی را برساخته تا یکی را برتر و دیگری را فرودست کند. یکی قوی باشد و دیگری ضعیف! روایت زنی است که میخواهد حرف بزند اما اجازه ندارد، محبوس شده است و نمیتواند خودش باشد. زیر بار این ستم شکسته است و در ساعات پایانی عمرش فرصتی دارد تا برای اولین بار زندگیاش را روایت کند، خودش روایت کند؛ آنچنان که دوست میداشت.
شبنم راعی در یک مونولوگ ۴۵ دقیقهای با چشمان بسته، این زن و داستانش را روایت میکند، آنچنان تلخ است شنیدن رنجهای زنی در اسارت، که وقتی زن، مردش را در خیالش میکشد آن را چنان واقعی میبینی که مستاصل میشوی و فکر میکنی زن با آنکه حق دارد اما چرا باید به جایی برسد که کشتن تنها راه باشد برای رهایی از خشونت!
با توجه به بازتاب گسترده خبر تعرض به زنان از سوی مهاجرین در آلمان و واکنشهای پیش آمده، بر آن شدیم تا در این خصوص و چالش رودررو قرار گرفتن مسئله زنان و مهاجرین، با محسن فرشیدی فعال حقوق زنان و ادمین صفحه زن = مرد در فیسبوک که در آلمان سکونت دارد، به گفتگو بنشینیم. گفتوگویی که در ادامه آن را میخوانید
«افسوس برای نرگسهای افغانستان»، عنوان کتاب تازه منتشر شدهای دربارهی افغانستان، به قلم ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار است. این کتاب به گفته نویسنده حاصل ۶ سفر کوتاه و بلند به افغانستان، و گزارشی میدانی از دیدهها و شنیدههایی از وضعیت مردم بهویژه زنان در افغانستان است.
اوندینا پتینی (۲۰۰۳-۱۹۲۵) یکی از اعضای مقاومت ضد فاشیسم در ایتالیای زمان جنگ جهانی دوم و فعال سیاسی دوران پساجنگی است. او در شهر تریسته ایتالیا متولد شد و در زمان سلطه فاشیسم رشد کرد. اوندینا اولین فعالیتهای ضد فاشیستی خود را در سال ۱۹۴۲ بهعنوان کارگر کارخانه کشتیسازی در مالفالکن آغاز کرد. ازآنجاکه اکثر رفقای ضد فاشیسم او کمونیست بودند، او نیز گرایشهای کمونیستی قوی پیدا کرد.
علی افشاری در برنامه پرگار بیبیسی گفت معتقد به فرا جنسیتی بودن سیاست است و اینکه مجلس نه جای زنان که احزاب سیاسی است! او همچنین با نشان دادن یک نمودار اعلام کرد بین دموکراسی و تعداد زنان نماینده رابطهای وجود ندارد. در اینجا قصد دارم نشان دهم چرا حضور زنان در مجلس مهم است و چطور علی افشاری نمیخواهد بهعنوان نماینده تفکر مردانه سیاسی به زنان اجازه حضور در مجلس را بدهد؛ و چه مسائلی را شاید به دلیل مرد بودن عامدانه یا ناآگاهانه در نظر نمیگیرد.
فیلم «عروسکها نمیدانند» که برای اولین بار در جشنواره سینما حقیقت سال گذشته نمایش داده شد و تا امروز جوایز مختلفی را هم به دست آورده، قرار است با روایت زندگی تکتم و رضوانه (دختر مهاجر افغان) به معضل رو به افزایش ازدواج کودکان در ایران بپردازد. دختربچههایی که در کودکی مجبور به ازدواج میشوند. ازدواج با مردانی که غالباً سن و سال بالایی دارند. ازدواجی که برای دختران مهاجری چون رضوانه که از تبعیضهای مضاعفی رنج میبرند قطعاً بغرنجتر و تراژیک تر است. «عروسکها نمیدانند» اما در بازگویی درد و رنج کودکانی که کودکیشان به دلیل ازدواج در سنین پایین بربادرفته است، موفق عمل نمیکند
از نقطهنظر تاریخی، فمینیسم با غرب شناخته شده است، و هر دوره بهعنوان یکی از موجهای فمینیسم، با ریشههایی در انتقاد اجتماعی (از جمله فعالیتهای طرفداران الغای بردهداری)، مدافعهگری۳ و کنشگری، دیده شده است. این امواج بهعنوان لحظات مشخصی در تاریخ که در آن چهرهی فمینیسم به بعضی دلایل قطعی تغییر کرده است، تعریف شدهاند.
تا چندی دیگر، باوجود سردتر شدن هوا، اردوهای انتخاباتی بر پا و تنور تبلیغات و موجهای رسانهای داغ میشود. موضوع انتخابات به بحث اصلی بسیاری از منتقدان و کنشگران مستقل تبدیل میشود، فعالیتهای روزمره متوقف میشود و همه سعی میکنند تا موضع خود را در قبال انتخابات مشخص کنند. به سیاق سالهای قبل، برخی بر طبل «انتخاب بین بد و بدتر» میکوبند و هشدار میدهند که اگر رأی ندهیم، بدتر میآید و اوضاع وخیمتر میشود؛ عدهای هویت ازلی و ابدیِ «تحریمی» خود را یادآوری میکنند که اساساً انتخابات آزاد نیست و نباید به آن مشروعیت داد،گروهی نیز سیاست «مطالبه محوری» که در چند سال اخیر رایج شده را بر می گزینند و رأی خود را مشروط به پاسخ کاندیداها به طلبهایشان میکنند.