در خلال یا پس از حوادث زیستمحیطی مانند سیلها یا طوفانهای بزرگ، زنان بیشتر از مردان فقیر میشوند، یا در نتیجه به حاشیهرفتن بیشتر، دسترسی آنها به آب سالم، خدمات بهداشتی-درمانی یا آموزشی محدودتر میشود.
تشر زدن، تشنهی قدرت بودن، ریسکپذیری، مطالبهگری و سلطهگر بودن از جمله کیفیتهای مرتبط با رهبری عنوان میشود. مطالعات زیادی نشان میدهند که از قضا این ویژگیها از جمله ویژگیهای کلیدی رهبران موثر نیستند. بلکه ویژگیهایی چنین موجب افت نوآوری شده، بر کیفیت تصمیمات اثر منفی دارد و قادر به تشویق مردم در نشان دادن قابلیتهایشان نیست. برعکس ویژگیهایی که معمولا زنان نشان میدهند یعنی فروتنی، همکاری، تیمسازی و ترغیب دیگران در راستای خیر عمومی بسیار مهمتر است.
در تاریخ ایالاتمتحده، اتهام تجاوز جنسی یکی از قدرتمندترین دروغهای ساختهوپرداختهی نژادپرستی است که هم چنان پابرجا مانده است. هر زمان که اعمال خشونتهای مکرر علیه اجتماع سیاهان نیاز به توجیهات قانعکنندهای داشته باشد، افسانهی «متجاوز سیاه» قویا به کار میرود.
«این کتاب برای همه زنان نوشته شده است.» شاید در نگاه نخست این جمله کمی خنک و غیرعلمی به نظر برسد اما برای ما زنانی که در فضای فرهنگی رشد کردهایم که درباره بدنمان، روانمان و نسبت این دو باهم آموزش خاصی ندیدهایم و بعضاً تا سالهای میانسالی هم با واقعیتهای جسمی و روحیمان غریبه میمانیم؛ توصیف دقیقی برای کتاب «چرخه زندگی زنانه» خواهد بود.
ما همچنان با سکوت بخش بزرگی از جامعهی زنان در ایران مواجه هستیم؛ زنانی که دسترسی به اینترنت ندارند و یا در شهرهای کوچک زندگی میکنند و بهواسطهی فرهنگ و یا مذهب خاص آن مناطق هزینههای بیشتری را در صورت بیان روایتهایشان پرداخت خواهند کرد و به همین دلیل سکوتشان همچنان ادامه دارد. بهواسطه سکوت و خاموشی این گروه از زنان تصویری که از خشونت علیه زنان ساخته میشود گویی محدود به طبقهی خاصی است و تنها در میان گروهی خاص از زنان رواج دارد.
در جامعهی آرمانی فمینیستی صدور حکم مرگ ریشه در ساختارهای مردسالارانه و خشنی دارد که قرنها با سیاستهای تشدید کنترل و مجازات، بدنهای افراد را به سیطرهی خود درآورده و بر آنها حکم رانده است. نظامهای قضایی و حقوقی همواره در طول تاریخ بخش مهمی از سازمانهایی بودهاند که خشونت علیه زنان را به طور نظاممند نهادینه کردهاند.