تقریبا هیچ آماری درباره میزان آزار جنسی زنان در محیطهای کاری در ایران وجود ندارد. تنها در جزوه ای که در سال ۱۳۸۲ به کوشش کمیته جمعآوری اسناد و گزارشهای ستاد مبارزه با خشونت علیه زنان با عنوان «خشونت کاری، اعمال سلطه کارفرمایان» منتشر شد، به رواج گسترده آزار جنسی زنان در محیطهای کاری ایران اشاره شده است. پاسخگویان در این گزارش نهتنها منکر وجود آزار جنسی در محیطهای کاری نشدند، بلکه یا خود گرفتار چنین رفتارهایی شده بودند یا از نزدیک شاهد آن بودند. آنچه باعث پنهان ماندن آزارهای جنسی در محیط کار در حوزه خصوصی است این ادعاست که در میان تعداد زیاد جامعه آماری مورد بحث فقط سه نفر از مصاحبه شوندگان حاضر به صحبت درباره تجربههای خود برای گزارش پیش رو شدند . در متن پیش رو، با یکی از زنان شاغل درباره مواجهه وی با آزار جنسی، استراتژیهای برخورد او با آن، میزان آگاهی در این زمینه در میان زنان شاغل و راهکارهای مقابله با این مسئله گفت وگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
هیچ یک از زنانی که با ما تماس گرفتهاند معتاد یا روسپی نبودهاند بلکه به دلیل نگاههای سنتی جامعه در زمان حیات خانواده مشغول به کار کردن نبودهاند یا به دلیل فقر و تنگدستی بعد از مرگ آنها و فروش مایملک والدین توسط دیگر خواهران و برادران امکانی برای اجاره منزل نداشتهاند. برادرها یا خواهرهایشان هم حاضر به نگهداری از آنها نیستند؛ اما سیاستگذاران ما اصلا چنین زنانی را نمی بییند. چندی پیش تعدادی از نمایندگان محترم زن مجلس شورای اسلامی در سمن ما حاضر شدند و من به یکی از آنها درمورد این تلفن ها گفتم؛ او اما گفت که خیلی از این زنان زمانی مراجعه می کنند که اوضاع بسیار بدی دارند و بهتر است سازمان بهزیستی به جای هزینه کردن برای این زنانی که به ته خط رسیده اند این هزینه را برای کودکان بیسرپرست و بد سرپرست لحاظ کند. بهعنوان کسی که از نزدیک با این زنان در ارتباط هستم تاکید میکنم که این زنان روسپی، معتاد و به ته خط رسیده نیستند و نیاز به دیده شدن و برنامهریزی و داشتن سقفی امن دارند. از دیگر سو حتی اگر این زنان به ته خط هم رسیده باشند وظیفه انسانی ما این است که آنان را نجات دهیم نه نادیدهگیری بخشی از جامعه به نفع بخش دیگری. همچنین چگونه میشود جلو رشد کودکان بد سرپرست را گرفت وقتی زنانی هستند که سرپناهی برای ماندن ندارند؟ زمانی که افراد تکیهگاهی ندارند، جایی برای ماندن و فرصت اشتغال ندارند چگونه میشود توقع داشت که کارتنخواب و گور خواب نشوند؟
بسیاری از زنان که در محیط کار با آزار جنسی مواجه هستند، به دلیل عدم حمایت موثر قانون، عدم حمایت شوراها یا اتحادیههای کارگری از آنها و همچنین عدم حمایت اطرافیان از جمله خانواده، راهی جز کنارهگیری از شغل، تغییر آن و یا سکوت و تن دادن به آزارهای جنسی نمیبینند.
از همان روزهای آغازین فعالیت رسمی در حوزه زنان که اتفاقا برای اولین بار از سوی تشکیلات ما و به عبارتی از طرف خود ما به گفتمان حرکت تبدیل شده بود و از سوی تشکیلات به شکلی جدی دنبال میشد و در سرفصل مسائل مطروحه برای تشکیلات و جامعه قرار داده شده بود و حل بحرانهای اجتماعی جامعه ایران و منطقه مد نظر را در صورت حل مسئله زنان اعلان کرده بود. بهطوری که در اساسنامه تشکیلات بهعنوان یکی از ارکان اساسی ذکر شده و در صدر مطالبات قرار داده شد؛ اما با وجود اینکه اعضاء تشکیلات که در حوزه زنان حساسیتهای لازم را نیز داشتند و نسبت به طیف غیر متشکل این حرکت دید همه جانبه تر و معتدلتری در این حوزه را صاحب بودند باز هم لزوم ایجاد شاخه زنان-در داخل حرکت بهطور عام و داخل تشکیلات بهطور خاص- و در دست گرفتن رشته امور در سیاستگذاریها و مانعشدن از سیاستگذاریهای غلط در این حوزه بهشدت احساس میشد.
زنان در محیطهای کاری با انواع مختلفی از آزار روبهرو هستند که بسته به نوع محیط و جایگاه شغلیشان متفاوت است. از طرفی استراتژیهای برخورد خود زنان نیز بر اساس شرایط کاری و پایگاه اجتماعی و اقتصادیشان متفاوت است. بسیاری از زنان به دلیل عدم حمایت موثر قانون، عدم حمایت شوراها یا اتحادیههای کارگری از آنها و همچنین عدم حمایت اطرافیان از جمله خانواده، راهی جز کنارهگیری از شغل ، تغییر آن و یا سکوت و تن دادن به آزارهای جنسی نمیبینند. در متن پیش رو، با «فروغ قره داغی» یکی از زنان شاغل درباره مواجهه وی با آزار جنسی، استراتژیهای برخورد او با آن، میزان آگاهی در این زمینه در میان زنان شاغل و راهکارهای مقابله با این مسئله گفت وگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
بدیعی (۱۳۷۸) پیشنهاد داده است تا متصدیان امور زنان در جامعه بخصوص زنانی که دارای مشاغل مهم در مناصب دولتی هستند به طرح مطالب مربوط به زنان در مطبوعات کمک کنند. در ایران تنها در سالگردهایی همچون روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، روز زن و روز مادر به زنان پرداخته میشود. درحالیکه لازم است این امر دائمی و متداول باشد. تهیه گزارشهای خبری، توصیفی، تحقیقی و تحلیلی و اجتماعی از وضع زنان در اقصی نقاط کشور ضروری است و این کار حتی میتواند با برنامهریزیهای بلندمدت انجام شود. روزنامهنگاران میتوانند ورای دیدگاه جنسیتی مصاحبه با زنان موفق در عرصههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را رسالت خود کنند.
شواهد تجربی متعدد و آمارهای ملی و جهانی نشان می دهد که زنان معمولا نرخ امید به زندگی بالاتری نسبت به مردان دارند اما بیشتر از مردان بیمار می شوند. پژوهش های داخلی نیز گزارش می کند که زنان علیرغم داشتن سن امید به زندگی بیشتر، وضعیت بدتری در سلامت عمومی و روانی نسبت به مردان دارند (گشتاسبی و همکاران، ۱۳۸۲). برای نمونه نتیجه پژوهشی که در سال ۱۳۹۲، درباره ۶۵۰ نفر از والدین خانوارهای تبریزی انجام شده است نشان می دهد که نمرات سلامت جسمانی و روانی مردان و زنان تفاوت معناداری با هم دارند و مردان از وضعی سلامت روانی و جسمانی بیشتری نسبت به زنان برخودار هستند و این تفاوت در متعییر سلامت روانی بیشتر هم هست (بنی فاطمه و دیگران، ۱۳۹۳). آیا این اختلاف سطح سلامت تنها به دلیل تفاوت های زیست شناختی میان زن و مرد ایجاد می شود؟ مطالعه رابطه «سلامت و جنسیت» از دهه ۱۹۷۰ میلادی برای پاسخ به این سوال آغاز شده است. بیشتر مطالعاتی که در سراسر دنیا صورت گرفته است،«جنسیت» را به عنوان یک برساخت اجتماعی موثر بر وضعیت سلامت افراد معرفی می کند. این یادداشت بر آن است تا مروری اجمالی درباره رابطه سلامت و جنسیت داشته باشد. برای ورود به این بحث می توان با مرور رویکردهای نظری مسلط در این حوزه آغاز کرد.
میگویند: حق طلاق زن، نهاد خانواده را سست میکند. این نهاد، سلامتِ روان نمیخواهد؟ صِرفِ افزایش کمیتش کافیست؟ جامعهی سالم در گرو بالا بردن کیفیتِ هستههای اولیه نیست؟ ازدواج امری مقدس نیست. پشت تمام احساسات و عواطفی که شالودهی اصلی ازدواج است، قراردادی نوشته میشود. چگونه میتوان دو نفر را تشویق به بستن قرارداد، تشویق به ایجاد خانواده کرد درصورتیکه یک نفر از ابتدا بداند مالک خانوادهای که به وجود میآورد نیست، چون حق حضانت از آنِ او نیست. به محض امضا، حق خروج از خودِ قرارداد و کشور، از آنِ او نیست؟
در روزهایی هستیم که عزم جهانی برای مقابله با خشونتی که نیمی از جمعیت جهان به خاطر زن بودن به اشکال مختلف با آن روبه رو هستند، شکل گرفته است. خشونتهایی که دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. همینکه زن باشی کافی است که خود را برای مواجه با آنها آماده کنی.
در نهمین روز این کارزار جهانی، دخترکم زنگ در را میزند. چهرهاش شادتر و خندانتر از همیشه است. کاغذی در دست دارد و با هیجان آن را جلوی صورتم میگیرد. بالا و پایین پریدنش نمیگذارد نوشتهی روی کاغذ را درست بخوانم. کاغذ را از دستش میگیرم و نگاهی سریع به آن میاندازم. مسئولان مدرسه در چند خط کوتاه توضیح دادهاند که دستور آمده که جشن تکلیف دانش آموزان کلاس سوم بهجای اردیبهشت در آذرماه برگزار شود و از والدین میخواهند که در جلسهای که بهمنظور هماهنگی برای جشن ترتیب دادهشده حاضر شوند. چشمم روی کلمه آذرماه متوقف میشود؛ چه تصادفی!
چرا حفظ برخی جلسات سبب میشود که زنی در آن میانه تذکر حجاب دریافت کند؟ چرا افراد، خود را شبیه سیستم سرکوب میکنند؟ به فرض سانسورچی از سر فراغت بخواهد که کل جلسه را ببیند آیا او با تذکرش خواست در فیلم مشخص باشد که به وظیفه سازمانی خود عمل کرده است؟ این وسط انتخاب افراد چه میشود؟ مامورم و معذورم بدترین دست آویز برای آدمی است که انتخاب یکی از مهمترین جنبه های زندگی اوست. بر اساس نظریههای روانشناسی علیالقاعده نبایداجباری برای هیچ انسانی وجود داشته باشد، بلکه انسانها هستند که برای خلاص کردن خود از پذیرش مسئولیت در موارد مختلف برای خود بایدها و اجبارها را میسازند تا دستآویزی برای گریز داشته باشند.
میخواهم از این بحث نقبی بزنم به داستان اخیری که در مورد حجاب اجباری زنان ورزشکار طی مسابقات شطرنج به ایران شکل گرفت. تعدادی از فعالان زن خارج از ایران تصمیم گرفتند کمپینی راه بیاندازند و از زنان ورزشکار سایر کشورها بخواهند به ایران به دلیل حجاب اجباری سفر نکنند. کمپینی با حاشیههای بسیار در ایران؛ چرا که برخی از فعالان زن داخل فکر میکردند عدم حضور زنان ورزشکار خارجی به دلیل حجاب اجباری زمینهای است برای کاهش فرصتهای زنان ورزشکار ایرانی که با مصائب بسیار و نبود امکانات تلاش میکنند در صحنههای مسابقات در ایران و خارج از آن حضور یابند.
هیچ آماری درباره میزان آزار جنسی زنان در محیطهای کاری در ایران وجود ندارد. تنها در جزوهیی که در سال ۱۳۸۲ به کوشش «کمیته جمعآوری اسناد و گزارشهای ستاد مبارزه با خشونت علیه زنان» منتشر شد، با عنوان «خشونت کاری، اعمال سلطه کارفرمایان»، به رواج گسترده آزار جنسی زنان در محیطهای کاری ایران اشاره شده است. سوالشوندگان در این گزارش نهتنها منکر وجود آزار جنسی در محیطهای کاری نشدند، بلکه یا خود گرفتار چنین رفتارهایی شده بودند یا از نزدیک شاهد آن بودند.
مرجان رستگار وکیل پایه یک دادگستری از وضعیت زنانی که به دلیل آزارهای جنسی در محیط کار به وکیل مراجعه می کنند می گوید. مشروح این مصاحبه را در زیر می خوانید: