سهم اندک زنان در سینمای ایران؛ سهمی که هر روز کوچک تر می شود

0
200

تاقانون خانواده برابر: سی و یکمین جشنواره فیلم فجر بزرگترین رویداد سینمایی کشور که مطابق هر سال از 12 بهمن به مدت 10 روز فعالیتش را آغاز کرده بود با انتخاب برگزیدگان آن به فعالیت خود پایان داد. جشنواره ای که مانند دیگر عرصه های کشور حال و روز خوشی نداشت. چندسالی است که این جشنواره به علت نبود نام های بزرگ سینمای ایران که به مرور زمان به خاطر سیاست های فرهنگی و هنری حاکم بر کشور حذف شده اند، بی رونق و کساد گردیده است. بسیاری از سینماگران بزرگ کشور به علت سانسور و ممیزی های سلیقه ای و بی سابقه این روزها و عدم دریافت مجوز ساخت فیلم یا ترجیح داده اند همانند ناصر تقوایی در شرایط کنونی فیلم نسازند یا همانند بهرام بیضائی و بهمن قبادی راه مهاجرت را انتخاب کنند. عده ای هم چون اصغر فرهادی و عباس کیارستمی برای رهایی از تیغ سانسور و تکه پاره شدن فیلم هایشان، به ساخت فیلم در خارج از ایران مشغول شده اند. اما در این میان سهم سینماگران زن در اوضاع نابسامان فعلی اسف بارتر است. از سال 85 به بعد عملاً نامی از کارگردانان زن مطرح سینمای ایران در جشنواره های فیلم فجر نیست. به نظر می رسد در چارچوب ذهنی مسئولین تصمیم گیر امور فرهنگی و هنری حاکم، پرداختن به مسائل زنان و به تصویر کشیدن دغدغه های زنانه جایی ندارد. از این رو در سال های اخیر عملاً شاهد حذف تدریجی سینماگران زنی بوده ایم که در کارهای شان با نگاهی زنانه به موضوعات چالشی زندگی آنها در جامعه مردسالار ایران پرداخته اند. سینماگرانی که یا همانند رخشان بنی اعتماد و منیژه حکمت عملاً مجوز ساخت و نمایش فیلم های شان را در سالهای اخیر نگرفته اند و یا همچون تهمینه میلانی با تغییر سویه فیلمسازی شان که دیگر زنانه نیست، با فیلم هایی صرفاً گیشه پسند، به حیاتشان در این عرصه ادامه داده اند.

 

در جشنواره امسال تنها نام دو کارگردان زن دیده می شد: پوران درخشنده با فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» و انسیه شاه حسینی با فیلم «زیباتر از زندگی». روند سانسور و ممیزی در این روزها آن چنان فراگیر است که حتی دامان فیلم پوران درخشنده که در کارنامه سینمایی اش معمولاً فیلم هایی بی دردسر و بی حاشیه ای داشته است را هم گرفته آن اندازه که درخشنده در گفتگویی با روزنامه اعتماد می گوید « مميزي‌ها روحيه و انرژي من را گرفت»[1].

 

سینماگران زن غایب: سینماگرانی با دغدغه های زنانه

رخشان بنی اعتماد بعد از ساخت فیلم خون بازی در سال 85 تا سال 91 که فیلم توقیف شده «قصه ها» را ساخت عملاً فیلمی را مقابل دوربین نبرد. هرچند در بین این سال ها با ساخت مستند«حیات خلوت خانه خورشید» که به مسئله اعتیاد زنان و «ما نیمی از جمعیت ایران هستیم» که به طرح مطالبات زنان از دولت دهم می پردازد، علی رغم تمامی سنگ اندازی ها به طرح مشکلات و مسائل زنان پرداخته است. مستندهایی که تا به امروز امکان نمایش عمومی نیافته اند. در سال 88 هنگامی که نام مستند «حیات خلوت خانه خورشید» به یک باره در لیست نمایش فیلم های مستند جشنواره فجر 88 گنجانیده شد، بنی اعتماد در یادداشتی این تصمیم را صرفاً برای پرکردن لیست جشنواره دانست[2].

نمایش «قصه ها» آخرین فیلم رخشان بنی اعتماد علی رغم دریافت مجوز نمایش محدود در چندساعت مانده به نمایش فیلم لغو شد تا بیش از پیش هرج و مرج و اعمال نظرهای شخصی حاکم بر فضای پرتلاطم عرصه هنری کشور عیان شود. گویی در ساختمان وزارت ارشاد هرکس ساز ناکوک خویش را می زند و قادر است در هر زمان که تشخیص دهد جلوی نمایش فیلم هایی که از همین وزارتخانه مجوز ساخت را داشته اند بگیرد. 

رخشان بنی اعتماد سازنده فیلم های تحسین شده ای چون روسری آبی، نرگس، گیلانه و زیر پوست شهر، این روزها به همراه دخترش باران کوثری مانند بسیاری دیگر از اهالی هنر، مغضوب دست اندرکاران و تصمیم گیران این روزهای عرصه فرهنگ و هنر کشور قرار گرفته اند. به مادر اجازه ساخت فیلم نمی دهند و به دختر اجازه بازی در آن را. 

 

به تو مجوز نمي‌دهيم و تا در بر اين پاشنه مي‌گردد آمد و رفت تو وقت تلف كردن است[3]

منیژه حکمت نیز از سال 87 عملاً اجازه ساخت فیلمی را در مقام کارگردان پیدا نکرده است. به گفته او تمامی تلاش هایش برای گرفتن مجوز از دفتر سینمایی بی نتیجه مانده است. حکمت در نامه ای خطاب به وزیر ارشاد که در شهریور ماه سال جاری منتشر شد از اوضاع و روند دریافت مجوز به شدت انتقاد کرد و این رویه را عین بی قانونی دانست. کارگردان فیلم زندان زنان در قسمتی از نامه انتقادی اش نوشت: اين روزها كه همه جا صحبت از قانون است و گردن نهادن به آن، در وزارتخانه متبوع شما حوادثي رخ مي‌دهد كه يا شما از آن بي‌اطلاعيد يا خبرها از مسير درست به شما نمي‌رسد. مديران زير مجموعه شما در سازمان سينمايي به لطف فضايي كه شما سخاوتمندانه در اختيارشان گذارده‌ايد، آنچنان بي‌مهار جولان مي‌دهند كه اعتبار سينما و وزارتخانه را يكجا به بازي گرفته‌اند و به نظر مي‌رسد حساب و كتابي هم در كار نخواهد بود و خيال دوستان راحت است. لطماتي كه از اين رويه ‌هاي قانون‌گريزانه، به حيثيت سينما و به تبع آن به متولي اصلي ‌اش كه شما باشيد وارد مي‌شود بيشتر از آن است كه تصورش را بكنيد و آثار زيانبارش در آينده گريبانگيرمان خواهد شد.

آیا زنان به نقش های قبلی خود باز می گردند؟

با روی کارآمدن دولت اصلاحات در سال 76 و تغییر سیاست های فرهنگی کشور، عملاً شاهد ساخته شدن فیلم های بیشتری با موضوعات زنان بودیم. فیلم هایی که در آن زنان از نقش های کلیشه ای سابق که غالباً یا نقش مادری داشتند یا همسری، تبدیل به زنان دانشگاهی و شاغلی شدند که بیشتر وقت خود را در خارج از خانه و در اجتماع می گذراندند. در تحقیق انجام گرفته بر روی 16 فیلم پرفروش در دو دوره 1375-1370 و 1381-1376 سهم زنان شاغل در دوره قبل از سال 76 تنها 3/33 درصد و در دوره بعد از 76 این میزان به 9/86 درصد افزایش پیدا کرده است[4]. به نظر می رسد که تغییر نقش زنان در سینمای ایران که از زنان سنتی خانه دار به سمت زنان مدرن و امروزی که اغلب شاغل و در اجتماع بودند تغییر پیدا کرده بود؛ به مذاق محافظه کاران و اصولگرایان سنتی خوش نیامد به طوری که با روی کار آمدن دولت اصولگرای نهم عملاً شاهد کم رنگ شدن نقش زنان در فیلم ها و به حاشیه راندن فیلم هایی که دغدغه های زنانه داشتند، بوده ایم. فیلم هایی چون «عصر جمعه» مونا زندی(84) و «آیینه های روبروی» نگار آذربایجان(89) که به طرح موضوعات چالشی تجاوز محارم و اختلالات جنسی در افراد می پردازند، برای نمایش عمومی دچار مشکلات زیادی شدند و نهایتاً با عدم نمایش در شهرهای مذهبی به طور محدود در برخی سینماهای کشور به نمایش در آمدند.

 

به دنبال محدودیت های بوجود آمده برای حضور زنان در سینما، در سال 87 آیین نامه ای توسط معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت احمدی نژاد تحت عنوان« آیین‌نامه اجرایی اصول و سیاست‌های بهینه سازی حضور زن در سینما» تنظیم شد. هدف از تنظیم این آیین نامه «ارتقاء و تعمیق آگاهی جامعه از موضوع جایگاه، شخصیت، حقوق و نقش زن از منظر اسلام در عرصه‌های مختلف زندگی و حضور شایسته زن در سینما» عنوان شد[5]. در بخش اصول و سیاست‌‌های این آیین نامه نیز طی ۱۰ اصل به نحوه حضور زن در سینما پرداخته شد که از آن جمله می توان به «اصل استفاده صحیح و اصولی از حجاب به عنوان نماد فرهنگ دینی و ضامن مصونیت اخلاقی و روانی در جامعه، اصل حذف سکس و خشونت و عدم تلقی آن به عنوان ماهیت ذاتی سینما، اصل پرهیز از تشکیک در اصول و مبانی و احکام شریعت تحت عنوان دفاع ازحقوق زنان» اشاره کرد.

 

به نظر می رسد با توجه به تغییر نگرش به نقش زنان در جامعه در سال های اخیر، جریان هایی خواستار حذف زنان نه فقط در سینما که در جامعه هستند و برای اجرایی شدن آن به اعمال محدودیت های مختلف برای زنان در عرصه های مختلف جامعه دست زده اند. سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها، حذف تدریجی دختران از بسیاری از رشته های دانشگاهی و تفکیک جنسیتی در حوزه های علمی و دانشگاهی، ارائه طرح هایی چون دورکاری، استخدام دو زن به جای یک زن در ادارات، کاهش سن بازنشستگی زنان در صورت فرزندآوری بیشتر در حوزه اشتغال، تفکیک جنسیتی اعمال شده در صدا و سیمای جمهوری اسلامی که به موجب بخش نامه ای به تمامی شبکه های آن، مهمانان برنامه های تلویزیونی باید از همجنسان مجری آن برنامه انتخاب شوند و این که هیچ کدام از مجریان مسابقه‌ های تلفنی، حق گفت ‌وگو با غیرهم‌جنس خود را ندارند[6] در حوزه فرهنگی گواه نگرش جنسیتی است که این روزها تمامی زمینه های زندگی زنان را در بر گرفته است و می خواهد با زنانه – مردانه کردن جامعه عملاً امکان حضور فعال زنان در اجتماع را از آنها بگیرد.

 

 سوال این جاست که آیا زنان عادی جامعه نیز قرار است همانند سینماگران زن سینمای ایران که در سال های اخیر عملاً از عرصه سینمایی کشور حذف شده اند، به اعمال محدودیت ها که هرروز بر دامنه آن افزوده می شود، تن در دهند و با بازگشت به نقش های سنتی که سال ها به آنها تحمیل شده است، از همین حضور اندک در اجتماع که برای به دست آوردنش سال ها جنگیده اند بگذرند و آنها را به مردان وانهند؟ یا زنان امروز نیز همانند زنانی که در گذشته در برابر اعمال محدودیت ها علی رغم تمامی سرکوب ها ایستاده اند و قدمی واپس نگذاشته اند برای رسیدن به جامعه ای که در آن زنان حقوقی برابر با مردان آن جامعه دارند و حضورشان در آن جامعه به اما و اگرهای مردانه وابسته نیست، به مبارزه خود ادامه دهند؟