بیدارزنی: در ماههای اخیر پیروزی زنان در مسابقات پارالمپیک و موفقیت زنان در فوتبال توانسته است باورهای زیادی را درباره ورزش زنان و قهرمانی آنها در مسابقات ورزشی مورد تردید قرار دهد. بخصوص در میان جوانان کلیشههای جنسیتی در ورزش زنان به نوعی مخدوش شده است. اگر چه دسترسی به شبکههای اجتماعی و ماهوارهها به دلیل فراهم کردن امکان مشاهده زنان ورزشکار و حضور آنها در مسابقات قهرمانی بینالمللی، پیش از این توانسته است کلیشههای مبتنی بر جنسیت در ورزش را متزلزل کند. اما پیروزیهای اخیر در فرهنگ عمومی و اعلام آن در رسانههای داخلی، علیرغم اینکه اهدافی سیاسی را دنبال میکنند، زمینه تغییر این باورها را ناگزیر ساخته است. افزایش تعداد ورزشکاران زن، حضور زنان ورزشکار در مسابقات داخلی و یا بینالمللی مردم را تشویق میکند تا به مفهوم جنسیت در جامعه بیشتر بیندیشند. همچنین دربارۀ اعتبار سیستم طبقهبندی جنسیتی پرسشهایی را مطرح کنند. این مقاله با این بهانه به این کلیشهها میپردازد.
ایدئولوژی جنسیتی و کلیشههای جنسیتی در ورزش
جامعه با تقسیم فعالیتهای ورزشی به ورزشهای زنانه یا مردانه بخشی از افراد را از انجام بسیاری از ورزشها به بهانۀ زنانه یا مردانه بودن این فعالیتها منع میکند. این تقسیم مبتنی بر جنسیت تنها در ورزش اتفاق نمیافتد بلکه در همه عرصههای زندگی وجود دارد و مرزهای بعضاً غیر قابل عبوری را در میان انسانها، فعالیتها و ارتباطات میان افراد ایجاد کرده است.
ایدئولوژی جنسیتی مجموعه باورها و دیدگاههای ما درباره جنسیت را تشکیل میدهد و در واقع بر نحوۀ اندیشه ما به خود و دیگران، ارتباطاتمان با یکدیگر و بطور کلی بر نظم و نظام زندگی اجتماعی در تمام سطوح، از خانواده تا جامعه، تاثیر میگذارد. ایدئولوژی جنسیتی بر اساس یک سیستم طبقهبندی دو بُعدی ساده پایهریزی شده است.
بر اساس این سیستم تمام افراد در یکی از دو گروه جنسی «زن» یا «مرد» طبقهبندی میشوند. این ساختار اجتماعی جنسیت به نوعی یک سلسله مراتب مرد-زن را رقم میزند که رفتار نابرابر با زنان را مشروعیت میبخشد. این طبقهبندی براساس خصوصیات بیولوژیکی تعریف و برای مشخص کردن تفاوتها و موقعیتهای افراد در ذهن ایجاد میشود. بر این اساس هر فردی در گروه «مردان» با فرد دیگری در گروه «زنان» متفاوت است و وقتی حرف از احساسات، دیدگاهها و رفتار هر کدام به میان میآید، ضوابط مشخص و متفاوتی برای هر کدام در نظر گرفته میشود.
همچنین بخوانید: زنان ورزشکار در متنهای فالوسمحور
این ضوابط، کلیاتی را برای تعریف کردن و شناسایی جنسیت از نظر مردم مشخص میکند، به عبارتی مشخص میکند که مرد بودن یا زن بودن به چه مواردی اطلاق میشود. سیستم طبقهبندی دوبُعدی دربارۀ اینکه مردان و زنان در این دو گروهِ فرض شده، چگونه میاندیشند، چه احساساتی دارند و یا چگونه رفتار میکنند، دارای نظرات و ضوابط ثابتی است. [۱]
در حالی که ثابت شده است به لحاظ علمی پیچیدگی و تفاوتهای موجود در آناتومی، هورمونها، کروموزومها و خصوصیات جنسی ثانویه بیش از آن است که در یک طبقهبندی سادۀ دوگانه خلاصه شود. شاید به همین دلیل وقتی برخی افراد با ویژگیهای جسمانی ای متولد میشوند که با شناخت ما از مردانگی و زنانگی جور در نمیآیند، جراحیهایی برای تغییر اندام تناسلی و یا جراحیهای ترمیمی بر روی بدنشان صورت می گیرد تا با آنچه ما در نظر داریم متناسب شوند. هورمونها نیز از شخصی به شخص دیگر متفاوت است.
مردان و زنان هردو دارای مقادیری از هورمونهایی هستند که به هورمونهای مردانه (تستوسترون) و زنانه (استروژن) شناخته میشوند. هر میزان کم یا زیادِ این هورمونها میتواند خصوصیات افراد را فارغ از زن یا مرد بودن متفاوت سازد و تعاریف ما را از زنانگی و مردانگی برهم بزند. با الگوهای کروموزومی نیز خصوصیات ثانویه بشدت تغییر میکند و همیشه به دقت، با دو طبقه مجزا، متناسب نمیشود. با این حال همۀ تلاش ما بر این است که از الگوهای پوشش و لباس مختص به هر جنسیت به عنوان برساختهای از اجتماعمان و مدیریت بدنهایمان به عنوان زنانه یا مردانه پیروی کنیم تا در تعاریف رایج از «زنانه» یا «مردانه» قرار بگیریم.
تحقق جنسیت در ورزش
از آنجایی که ورزش یک فعالیت بدنی و شامل نمایش فیزیکی و بروز بدن است، به نظر می رسد که شواهد قانع کننده ای از دوگانگی جنسیتی و سلسله مراتبی طبیعی جنس ها در آن ارائه می شود؛ مردان با ماهیچه هایی بزرگتر و زنان با توانایی محدود ماهیچه ای از لحاظ فیزیولوژیک براحتی سلسله مراتب جنسیتی را توجیه می کند. ورزش ها به عنوان مردانه یا زنانه برچسب گذاری و ساخته می شوند. ورزشهای زنانه ورزشهایی هستند که عناصر زیبایی و حفظ ظرافت در آنهابیشتر است در حالیکه ورزشهای مردانه بر نمایش قدرت یا برخوردهای فیزیکی و بدنی تمرکز دارند. از طرفی زنان و مردان برخی از ورزش ها را بر اساس هنجارهای جنسیتی، ارزش ها و انتظارات جامعه انتخاب می کنند. [۵ و ۷]
این ارزشها، هنجارها، انتظارات و بطورکلی فرهنگ مبتنی بر جنسیت در فعالیتهای ورزشی، از یک کشور به کشوری دیگر متفاوت است و نه تنها بطور سنتی و بر اساس ظاهر یک ورزش ایجاد میشود، بلکه توسط شرکتکنندگان در آن رشتۀ ورزشی محقق میگردد و مطابق با تصاویری است که فرد از خود دارد. مثلا رشتۀ پرورش اندام و بدنسازی زنان به دلیل عضلهای شدن بدن در فرهنگ ما مناسب زنان تشخیص داده نمیشود و زنان کمتری خود را در قالب زن با عضلاتی پرورش یافته در رشته پرورش اندام تصور می کند. به این دلیل که کاملا مغایر با تعریف ما از زنانگی است. وقتی صحبت از عضلات و استقامت میشود، زنان به عنوان جنس ضعیفتر پذیرفته شدهاند. اگرچه این تصاویر توسط کسانی که به دنبال تعاریف جدید و گستردهتر از زنانگی هستند و با تصورات کلی از ضعف زنان مخالفند، مورد چالش قرار گرفته است.
تصاویر جنسیتی در ورزشها، فرهنگها و دورههای مختلف نیز متفاوت هستند. در گذشته زنان خود را به عنوان یک دونده سرعت، بوکسور و یا یک بسکتبالیست تصور نمیکردند. در حالیکه در میان افراد زیادی باله یک تصویر شناخته شدهای از یک زن بالرین را به ذهن میآورد. هرچند این تصویر ذهنی ممکن است دیگر تنها تصویر موجود در ذهن ما نباشد.
تحقق جنسیت در ورزش در فرایند جامعهپذیری اتفاق میافتد و ما جامعهپذیری را به مثابه «خود تمرینی از طریق تمرینات اجتماعی» تعریف میکنیم. [۶] در اینجا نه تنها والدین و همسالان بلکه مدرسه و رسانهها نیز اهمیت دارند. خانوادهها ممکن است ورزش کردن برای دختران را نه تنها فعالیتی غیرضروری و بیارزش بلکه مضر برای سلامتی جسمی یا حتی اخلاقی دختران خود تصور کنند. یا در مدارس، زنگ ورزش، زمانی برای وقتگذرانی محسوب شود تا اینکه به آن عنوان یک فعالیت نظامیافته بدنی نگاه شود. ممکن است حتی معلم ورزش باور عمیقی درباره اهمیت ورزش در رشد جسمی، فکری و اجتماعی دختران نداشته باشد بنابراین نسبت به آن بی توجهی کند. این دیدگاهها در خانوادهها، مدارس و جامعه، مجموعهای از باورهای عمومی درباره ورزش زنان را تشکیل می دهند که ریشه در ساختار ایدئولوژی جنسیتی داشته و با ایدئولوژی های غالب همراهی میکند.
این موضوع در حاکمیتهای ایدئولوژیک و مذهبی میتواند دامنهای وسیعی بیابد و از تبلیغ پر رنگ نقشهای اجتماعی زنان در خانه و خانهداری گرفته تا عدم توجه به ورزش زنان و دادن امکانات ورزشی کافی به آنها و در نهایت محو دختران ورزشکار و عدم نمایش یا گفتگو درباره موفقیتهای ورزشی آنها در رسانهها گسترده شود و در نهایت منجر به ساخت و یا محکم شدن هنجارهایی علیه ورزش زنان شود. نظریههای روانشناسی اقدام منطقی و نیات رفتاری و رفتار برنامهریزی شده، نشان میدهند که چگونه انگیزۀ رعایت هنجارهای اجتماعی میتواند دختران جوان را از ورزش و فعالیتهای ورزشی دور سازد. هنجارهای اجتماعی و بطور خاص باورهای هنجاری افراد مبتنی بر این تصور است که آیا توسط دیگر همسالان، خانواده و اجتماع مورد حمایت قرار میگیریم یا خیر. مطابق این نظریهها نگرش همسالان بویژه هنگامی که همسالان خود را برای ارزیابی شایستگی شخصی با یکدیگر مقایسه کنند دارای اهمیت زیادی است. [۲]
کلیشههای جنسیتی تصویر ذهنی یکنواخت و قالببندی شدهای از رفتارهای خاص مربوط به زنان و مردان را بدون آنکه مورد بررسی و آزمون قرار گرفته باشند، ارائه میدهند. این کلیشهها از طریق سیستم غالب در فرهنگ، استعارهها، کنایهها، داستانهای اساطیری و نظایر آن، به افراد جامعه القا میشود. [۲] مردم از بدو تولد تا زمان مرگ، با کلیشههای جنسیتی بمباران میشوند. هنگامی که جنسیت یک نوزاد مشخص میشود، به آنها لباسهای صورتی یا آبی میپوشانند و با توجه به جنسیتشان هدایایی از کامیونها و سربازان یا عروسکها و حیوانات داده میشود و به عنوان پسر قوی و شجاع یا دختر ناز و لطیف منتسب میشوند. اینها تنها تعدادی از کلیشههای جنسیتی هستند که یک کودک تازه متولد شده در طول زندگی خود با آنها روبرو میشود [۴].
در جامعه از مردان انتظار میرود که ویژگیهای خاصی از خود نشان دهند و رفتاری کنند که «مردانه» باشد، در حالی که زنان برای«زنانه» بودن باید در طول عمر خود پاسخگو باشند. همچنین از زنان انتظار میرود که لباس مناسب بپوشند، غذا بپزند، تمیزکاری کنند، بچهها را بزرگ کنند، بدن خود را زیبا و ظریف نگه دارند و غیر فعال، اخلاقی و پاک باشند. [۴] همه این باورها برای زنان به عنوان «زنانگی» کلیشه شده است.
زنانگی، موضوعی است که از لحاظ اجتماعی ساخته میشود و مجموعهای از ویژگیهایی ست که به زن منتسب میشوند. به عنوان مثال صفاتی مانند لطافت، ظرافت، جذابیت، حساسیت، مطیع بودن، مادر بودن صفاتی هستند که به زنان نسبت داده میشوند. همچنین از آنها انتظار میرود که با این نقشهای جنسیتی خاص زندگی کنند، نقشهایی که هم توسط مردان و هم زنان در جریان اصلی جامعه حفظ میشوند. این انتظار از زنانگی اغلب زنان را از بلند کردن وزنه، عرق کردن، شرکت و رقابت در ورزش و فعالیتهای بدنی منصرف میکند. دلیل اصلی این است که جامعه انتظار دارد زنان «زنانه» باشند و ویژگیهایی که به عنوان مردانه تعریف شده است از خود نشان ندهند.
شرکت زنان در ورزشهای رقابتی، باورهای سنتی درباره آنها را به دلیل ارتباط ظاهری ورزش با تفاوتهای جسمی بین زنان و مردان نقض میکند. تصویر اجتماعی ساختیافته از مردان قوی هیکل، درشت اندام و مردانه و در مقابل تصویر اجتماعی زنان ظریف و زنانه است. از سوی دیگر این باور که برخی ورزشها نیازمند قدرت بدنی بیشتر دارند و باید توسط مردان انجام شوند، زنان زیادی را از فعالیت در رشته ورزشی مورد علاقهشان منع میکند.
در حال حاضر زنان از انجام فعالیت در رشته ورزشی وزنهبرداری، کُشتی یا ورزشهای زورخانهای، با همین دیدگاه و تقسیمات ناشی از آن منع میشوند. این دیدگاه باور دارد که این نوع ورزشها مختص مردان است و حضور زنان در این نوع ورزشها باعث مشکلات جسمی برای آنها میشود. علاوه براین به نظر میرسد حضور زنان در این رشتهها تهدیدی برای آنچه مردانگی و جایگاه سنتی مردان در این رشتههاست محسوب میشود. این جایگاه، آنها را در یکتا بودن جنس نر در بدنمندی و «قدرت»، «کشمکش»، «نبرد» و هرآنچه آنان را قرنها بر فراز این قلهها نگه داشته است، حفظ میکند.
کلیشههای جنسیتی در ورزش به پیوند قوی بین رفتار ورزشی و «مردانگی» اشاره دارند. در باور عمومی مردان بطور طبیعی در هر فعالیتی که منجر به مقاومت، مهارتهای فیزیکی و کنترل احساسی شود بر زنان برتری دارند. بنابراین زنان در فعالیتهای ورزشی بطور طبیعی ضعیف و فرودست انگاشته میشوند. کلیشههای شکل گرفته براین اساس، دویدن دختران را به تمسخر میگیرد در حالیکه مردان را در تواناییها، قدرت، سرعت و نمایشی از رقابت و زور بازو تجلیل میکند.
در این کلیشهها، ورزش و فعالیتهای ورزشی از پسر بچه یک مرد میسازد در حالیکه طنازی یک زن در کنار مهارت او درآشپزیست که قادر است قلب یک مرد را تسخیر کند و نه مهارت ورزشی او. برای دختران، حتی اگر قهرمان یک فعالیت ورزشی باشند، آیندهای جز بچهداری و «کهنهشوری» (در اصطلاح رایج میان مردم برای تحقیر و کوچکشماری کار زنان) تصور نمیشود و این کلیشه بارها و بارها از سوی جامعه به آنها القاء میشود تا آنها نقش اجتماعی خود را به عنوان «زن» و «همسر» هرگز فراموش نکنند.
در باور عمومی وابستگی زنان به مردان خانواده و تصمیماتی که برایشان گرفته میشود، تبعیت هرچه بیشتر و سرسپردگی به عنوان «یک زن خوب» و یک «ارزش» تفهیم، تبلیغ و تشویق میشود و ورزش تا آنجا که انتظارات مردان را در تقویت نقش اجتماعی زن به عنوان یک همسر و مادر مخدوش نکند قابل قبول است. عدم اجازۀ خروج کاپیتان فوتبال زنان ایران توسط همسرش به این بهانه که زمان شروع مدرسه فرزندشان است نمونه بارزی است از ضرورت تابعیت زنان از نقش اجتماعی «همسر»، حمایت بیچون و چرای قوانین جاری از مردان و نقشهای اجتماعی از پیش تعیین شده به عنوان «مادر» و در نهایت دیدگاهی که به ورزش زنان به عنوان امری غیر ضروری و غیر لازم برای حیات اجتماعی زنان مینگرد.
با این حال ورزش، یک حوزه اجتماعی است که در آن جنسیت نه تنها تولید بلکه «تخریب» و تغییر داده میشود. ورزشکاران زن به تدریج در جامعه شناخته شدهاند و موفقیتهایشان توسط دختران و حتی پسران زیادی دنبال میشود. از طرف دیگر، ورود ورزشکاران زن به ورزشهایی که به عنوان مردانه تلقی میشود، حداقل در فرهنگهایی که فعالیت ورزشی زنان تا حدی قابل پذیرش است، ورزشهایی مانند بدنسازی یا بوکس، نشان میدهد که زنان درحال مبارزه و مقاومت دربرابر نظم جنسیتی موجودند. تلاش آنها برای راهیابی به ورزشهایی مانند وزنهبرداری یا شرکت در ورزشهای زورخانهای، مرزهای ایجاد شده در ورزشهای زنانه و مردانه را مورد تردید قرار میدهد. همچنان که فوتبال زمانی یک ورزش مردانه محسوب میشد در حالیکه امروز تیم فوتبال زنان در ایران پیروزیهای چشمگیری در آسیا نصیب خود میکند. حضور زنان در ورزشها نه تنها ساختار جنسیت را عریان و از دیدگاههای سنتی پرده برمیدارد، بلکه آن را تغییر نیز خواهد داد.
منابع:
۱- کوکلی ج. (1386). ورزش در جامعه. ترجمه قدیمی ب.، دانشگاه آزاد اسلامی، پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی
2-Yi-Hsiu & Chen-Yueh C. (2013). Masculine versus feminine sports: The effects of peer attitudes and fear of negative evaluation on sports participation among Taiwanese college students. Revue internationale de psychologie sociale, 26, 5-23.
2- Meyers D. T. (2002). Gender in the mirror: Cultural imagery and women’s agency. New York: Oxford University Press.
3- Wilde K.(2007). Women in Sport: Gender Stereotypes in the Past and Present. https://www.semanticscholar.org
4- Scraton S., Fasting K., Pfister G., & Bunuel, A. (1999). IT’S STILL A MAN’S GAME?: The Experiences of Top-Level European Women Footballers. International Review for the Sociology of Sport, 34(2), 99–111. https://doi.org/10.1177/101269099034002001
5- Pfister, G. , Hartmann-Tews, I.(2002), Sports and Women social Issues in International Perspective, Routledge.
6- Messner M. A. & Sabo D. F. (1990). Sport, men, and the gender order: Critical feminist perspectives. Champaign, Ill: Human Kinetics Books.