پیگیری مطالبات خاص هر جنبش بدون در نظر گرفتن شرایط معیشتی جامعه باعث دوری جنبشها از یکدیگر و همچنین زیاد شدن فاصله بین فعالان جنبشی با مردم عادی در خیابان میشود.
بیدارزنی: وقتی اواخر بهمن ۱۳۹۸ خبر شیوع ویروس کرونا در رسانههای رسمی کشورمنتشر شد فعالان جنبشهای اجتماعی چنان در اخبار سرکوب و بازداشتها غرق بودند که خبری برای برنامههای بیرون از خانه، توسط آنان به گوش نمی رسید، سرکوبهایی که از سال ۱۳۹۶ تاثیر عمیقی بر جنبش زنان داشته واین ضعف و سکوت طی روندی رو به افزایش قرار گرفته بود. تحلیلهای پژوهشگران سیاسی و اجتماعی نیز پیشبینی خیزشی دوباره توسط مردم را داشت نه کنشی از فعالان.
ویروس کرونا در ایران شیوع بیشتری یافت و به زودی یعنی از اسفند ماه سایهاش را بر همه چیز ازجمله کسب و کار و بیماری و فعالیت اجتماعی نیز گستراند. شمارش معکوس برای رسیدن به هشت مارس روز جهانی زن نیز آغاز شد اما فعالان زنان در سکوت، ایام قرنطینه را تحمل میکردند. هشت مارس سال ۱۳۹۸در سکوت گذشت و ما نیز به انتشارعکسی در پیجهایمان و یا شعری و شاخه گلی اکتفا کردیم. فشار اقتصادی به واسطهی این ویروس هر روز بیشتر شد. کارگران بیکارشده، کارهای از رونق افتاده و فقر عیان هر روز از جلوی چشمانمان میگذشت.
خشونت خانگی به حدی رسید که وزارت بهداشت نیز طی پیامکی از مردم خواست که موارد خشونت را به اورژانس اجتماعی اطلاع دهند اما موضعگیریهای جمعی فعالان از نگرانی برای زندانیان آن هم از نوع سیاسی فراتر نرفت. فضای رخوت و بیعملی چنان بر جنبشها چیره شده که گویی پیش از آن هم چیزی وجود نداشته است.
قرنطینهی نمایشی
از ابتدای اسفند اگرچه رسانهها و یا حتی وزارت بهداشت توصیه به ماندن در خانه میکردند اما در واقعیت دولت و ستاد مقابله با کرونا که در صدر آن رئیس جمهور قرار دارد،هرگز اقدامی جدی برای قرنطینه نکردند. ادارت دولتی و کارخانهها در همهی این ایام به فعالیت خود ادامه دادند. ایرج حریرچی معاون وزیر بهداشت پنچ اسفند سال گذشته ضمن مخالفت با قرنطینهی قم گفت «قرنطینه برای قبل از جنگ جهانی اول بود» و بدین ترتیب دولت موضع خود را در قبال قرنطینه نشان داد. اما با وجود این اعلام موضع و تاکید دوبارهی رئیسجمهور مبنی بر عدم قرنطینه همچنان تشویق مردم به ماندن در خانه صورت گرفت و البته این توصیهی مردم به مشاغل غیررسمی و خوداشتغالی بود. موج رسانهای مبنی بر تخریب مردمی که از خانه بیرون میآیند و جان دیگران را نیز به خطر میاندازند در حدی بزرگ بود که گاه مردم فراموش کردند هیچگاه قرنطینه در ایران اجرا نشده است. کارشناسان علل گوناگونی را برای عدم پذیرش قرنطینه از سوی دولت اعلام کردند و فعالان رسانه نیز از تاثیر «در خانه بمانیم» برای مشاغل مختلف و فقیر شدن مردم سخن گفتند اما آن چه مخفی ماند، تاثیرشعار «در خانه بمانیم» بر جنبشهای کمرمق اجتماعی در این کشور بود.
فعالان جنبشی که اکنون تمام سهمشان از فعالیت، شبکههای اجتماعی بود که از فیلمهای پختن انواع نان در خانه و «چگونه سرگرم شویم» پر شده بود. گاه سیستم قضایی یکی از زندانیان سیاسی را به مرخصی میفرستاد و فضای شادی و تبریک در شبکهها بهوجود میآمد و منتظر مرخصی زندانی بعدی میماندیم. فعالان جنبش زنان نیز از این قائده مستثنی نبودند درحالیکه خشونت خانگی، سیل عظیم زنان مشغول در مشاغل غیر رسمی که اکنون بیکار شده بودند، مشکلات زنان پرستار و … بهواسطهی شیوع ویروس تشدید شده بود. پس از تعطیلات نوروز اعتراض کارگران بیکارشده و پرستاران اخراجی و یا با حقوق معوقه آغاز شد اما فعالان اجتماعی هنوز نتوانستند از خانه و محل امن بیرون بیایند و دوباره جنبش هر چند کمرمق را بازسازی کنند. ماشین سرکوب که هرگز به واسطهی اپیدمی متوقف نشده بود پس از تعطیلات نوروز به روال سابق خود برگشت.
پاسخ این سوال که آیا باید همچنان در خانه بمانیم و جز در موارد ضرورت بیرون نیاییم برای فعالان اجتماعی امروز حیاتی است و آیا از سر گرفتن فعالیتهای اجتماعی در فضای عمومی ضرورت دارد؟
فعالیت با حفظ اصول برای پیشگیری از ویروس
امروزه وقتی دولت به هر کسبوکاری اجازه فعالیت میدهد بر حفظ اصول فاصلهی اجتماعی برای پیشگیری از بیماری تأکید دارد اما اینکه در عمل چقدر این اصول امکان اجرایی شدن دارند، امری دیگر است. استفادهی مردم از وسایل حملونقل عمومی برای رسیدن به محل کار و شلوغی بازار و بانکها و … نشان میدهد که اصول فوق در عمل قابل اجرا نبوده و امکان پیشروی این بیماری در فضای کنونی بسیار بالا است. بنابراین چگونه میتوان در این فضا فعالیتی حقیقی داشت در حالی که مانع پیشروی ویروس باشیم و آیا اساساً لازم است در فضای سرکوب و هجمهی بالا به حقوق کارگران و زنان و … ما به دنبال فعالیتهایی جایگزین باشیم؟ آیا نگرانی برای شیوع ویروس، وقتی تعداد زیادی از مردم مدتی است که به کار خود بازگشتهاند و یا حتی یک روز هم فعالیت کارخانهها متوقف نشده، امری منطقی است؟
در ایام اوج ویروس عدهای از دستفروشان در تجمعی خواستار گشایش شغلهایشان شدند. چندین کارخانه نیز شاهد اعتراض کارگران برای عدم دریافت دستمزد بود. کارگران شهرداری برای دستمزدهای معوق دست به تجمع زدند و همچنین پرستاران که اغلب تعداد آنان را زنان تشکیل میدهند، هنگامی که دولت تلاش میکرد تا جایگاهی فراانسانی و مقدس برایشان تعیین کند، تلاش کردند تا در رسانهها اعتراضشان را به وضعیت حقوق و مشکلات معیشتی بیان کنند. این اعتراضات گاهی با عکس و نوشتهای نشان داده میشد. فعالان اجتماعی فرصت بزرگی را در رابطه با پرستاران از دست دادند و خصوصاً فعالان زنان که طی این سالها تلاش کرده بودند که توجه جامعه را به این قشر جلب کنند بهترین فرصت را برای همراهی با این قشر از دست دادند.
هشت مارس امسال در حالی با سکوت مواجه شد که در استان کردستان تجمعی در خیابان به همین مناسبت برگزار شد و روز کارگر در حالی بدون حتی یک فراخوان تجمع از فعالان کارگری سر رسید که کارگران در اعتراض به حقوق ازدسترفتهشان تجمع داشتند.
در حقیقت «نمایش در خانه بمانیم» ضربهای بر پیکر فعالان اجتماعی وارد کرد و ترمیم آن قطعاً زمان میخواهد که میتواند هزینههای زیادی برای جنبش به همراه داشته باشد. اعتراضات کوچک کارگری در ایران زیاد و ادامهدار شده و این موضوع بیانگر آن است که فعالان باید هر چه زودتر به راهی برای بیرون آمدن از این فضا بیندیشند.
راه برونرفت چیست؟
هنگامی که این ویروس شیوع پیدا میکرد عدهای از فعالان به دنبال فعالیتهایی بودند که بیرون از فضای خیابان نیز عملی باشد. «اعتصاب اجاره» یکی از الگوهایی بود که در آمریکا جریان داشت. در ایران مردم از سوی صفحاتی تشویق به عدم پرداخت قبوض شدند اما چنین حرکتهایی هیچگاه مورد توجه فعالان نبود و بین مردم نیز مقبولیتی نیافت و البته در تجربههای پیشین مانند افزایش قیمت بنزین و تورم بازار نیز چنین نبوده است. عدهی زیادی از فعالان نیز درگیر جمعآوری ماسک و گان و … برای مراکز درمانی و مردم شدند. چنین کارهایی به واسطهی ماهیت خیریه بودن همواره در کشور ما مقبولیت زیادی داشته و مورد احترام نیز واقع بوده است و فعالان نیز در تمامی بحرانها مانند سیل، زلزله و کرونا به چنین حرکتهایی روی آوردهاند، اما چنین فعالیتهایی نمیتوانست جای خالی جنبشهای اجتماعی و ماهیت اعتراضیشان را درجامعه پر کند. اساساً چنین فعالیتهایی حتی مانع اندیشیدن جدی فعالان به فعالیتهای جنبشی خواهد شد.
از سر گرفتن فعالیت حقیقی برای جنبشها در زمانهای که مجازی شدن فعالیت همواره یک خطر محسوب میشد و به واسطهی اپیدمی خطر جدیترخود را نشان داده است یک کارزار جدی میطلبد. در این زمان اتحاد و همدلی بین جنبشهای اجتماعی که آسیب دیدهاند شاید بتواند به بهبود شرایط کمک کند. در حقیقت هر کدام از جنبشها یک قسمت از مبارزهای را بر عهده گرفتهاند و برای احیای این مبارزهی گسترده جنبشها نیاز به مشاوره، همدلی و احیای جمعی دارند و مناسبتی شدن جنبشهای اجتماعی و مطالبهمحور شدن مانع چنین همراهیای خواهد شد.
پیگیری مطالبات خاص هر جنبش بدون در نظر گرفتن شرایط معیشتی جامعه باعث دوری جنبشها از یکدیگر و همچنین زیاد شدن فاصله بین فعالان جنبشی با مردم عادی در خیابان میشود.
در این زمان فعالان باید به کاهش فاصله با مردم بیندیشند که بعد از اتفاقات آبان ماه بیشتر نیز شده است و دور ماندن از خیابان هر لحظه این معضل راعمیقتر میکند. هر چند این فرآیند از سوی فعالان جنبش زنان مدتی است که در سطح گفتمان آغاز شده است اما ما در عمل نشانههای کمتری از آن دیدهایم. برای همراه شدن بعد از شیوع این اپیدمی نیاز به گفتگو بیش از هر زمان دیگر احساس میشود و این گفتگوها ابتدا باید از درون هر جنبش و پس از آن در همراهی جنبشها با یکدیگر صورت گیرد. این نزدیکی در گفتمان میتواند به همراهی و فعالیتی جمعی منجر شود که خواستههای فعالین جنبشها در راستای یکدیگر و در راستای مطالبات و مشکلات جامعه قرار گیرد. آسیبشناسی حرکتهای پیشین و چگونگی واکنشی شدن جنبشها میتواند به یافتن راه حل در گفتگوها کمک کند تا برنامهای عملی برای یک پله جلوتر بودن داشته باشیم. عدم تعریف برنامهای منسجم با توجه به شرایط جدید سرکوب، فعالان جنبش زنان را در بحرانهای خاص دچار چالشهای جدی میکند. شاید زمان آن رسیده تا به جای تعریف پروژههای کوتاهمدت مانند کمپینهای مختلف، برنامهای جامع و درازمدت داشته باشیم.
شرایط بهوجودآمده در پی این ویروس به ما یادآوری کرد که برای فعالیت نیاز به ارادهای جمعی داریم و قطعاً گفتگوهای جمعی به برونرفت ما از شرایطی که به آن دچار شدهایم، کمک خواهد کرد.