بیدارزنی: در چند سال گذشته نظام اقتصاد سیاسی سرمایهداری و به تعبیری دولت سرمایهداری کنونی ایران با بحران مواجه بوده است؛ بحرانی که در ماههای اخیر با تحریمهای گسترده علیه ایران و سقوط ارزش ریال به نقطه اوج خود خواهد رسید. در حالی که دولت سعی دارد از این بحران با سرکوب کارگران، فعالان اجتماعی، افزایش نرخ ارز و …، بهره برداری کند، این مردم هستند که باید با این بحران دست و پنجه نرم کنند. نتایج اسفناک این بحران در گسترش مشکلات اجتماعی و اقتصادی بر هیچ کس پوشیده نیست؛ از جمله توزیع نابرابر و ناعادلانه ثروت، تورم و گرانی، تنزل قدرت خرید عمومی و معیشت مردم، بحران صندوقهای بازنشستگی، ورشکستگی کسبوکارهای کوچک، بحران بانکها، رکود و تورم بازار مسکن، متوقف شدن کار در بسیاری از کارخانجات تولیدی و شرکتهای بازرگانی، قاچاق و سوءاستفاده مواد مخدر و الکل، کودک آزاری، خشونت علیه زنان، تنفروشی، فقر، کار کودکان، بیکاری و …
در این میان لبۀ تیز بحران و نیروی ویرانگر آن بیش از همه متوجه کارگران، زنان و دیگر گروههای تحت ستم و محروم خواهد بود. از آنجا که نابرابری جنسیتی و جنسگرایی عمیقاً در ساختار روابط اقتصاد جاری نهادینه شده است، بحران اقتصادی کنونی موقعیت زنان را بدتر کرده است. در همه شاخصهای اجتماعی محرومیت از جمله درآمد، اشتغال، تحصیلات و…، تفاوتهای جنسیتی به شکل عمیق و گستردهای رو به رشد است. بهویژه، بیشترین آسیبها به زنانی میرسد که تحت ستمهای چندگانه هستند همچون زنان ساکن در زیستگاههای غیررسمی، زنان مهاجر، زنان کارگر، زنان در مشاغل غیررسمی، زنان روستایی، زنان بلوچ، زنان سنی، زنان مرزنشین و … .
اما نه تنها کمترین توجه به مسائل روبه رشد آنها میشود بلکه هرروز با طنزهایی نظیر بالارفتن ارزش طلا و پر پول شدن جیب زنان و مصوبههایی برای ارزیابی مهریه و تغییر آن به دلیل بالارفتن نرخ طلا، موضوع به حاشیه رانده میشود. حال آنکه در چنین شرایطی احتمال فقیر شدن عموم زنان بیشتر است.
بحران کار و درآمد
عدم رعایت برابری جنسیتی در ارائۀ تسهیلات و یا سیاستگذاریهای جاری در مقابله با بحران امری معمول شده است. حضور پررنگ زنان در بخش اقتصاد غیررسمی، لحاظ نکردن کار بیمزد و نقش باروری آنان، و همچنین بالا بودن میزان تبعیض و نابرابری در دستمزد و حقوق کار، زنان را در بحران اقتصادی آسیبپذیرتر کرده است. با ورشکستگی کسبوکارهای کوچک، زنان از گردونۀ اشتغال به صورت قراردادی یا حتی بدون قرارداد و بیمه نیز به سرعت خارج میشوند. در مواجهه با این شرایط در شهرهای بزرگ زنان دستفروش در حاشیه معابر، وسایل نقلیه عمومی و … روز به روز حضور گستردهتری پیدا کردهاند. علاوه بر این بسیاری از زنان شهری به تولید صنایع دستی از جمله حصیربافی که پیش از این بیشتر توسط زنان روستایی تولید میشد روی آوردهاند. اما آنها نیز مانند زنان روستایی به دلیل نداشتن دسترسی به بازار مجبور به فروش فلهای کار خود به ارزانترین قیمت میشوند، تازه اگر به این شیوه کار خود را به بازار برسانند.
پس از ورشکستگی کسبوکارهای کوچک، نوبت به شرکتهای بزرگ، بانکها و کارخانهها رسیده است. آنها برای بقای خود و کاهش هزینهها سادهترین راهحل را برمیگزینند؛ اخراج کارگران با نام تعدیل نیرو. زنان معمولاً در صف اول اخراجها قرار دارند. اخراج کارگران باعث گسترش روزافزون اعتراضات کارگری شده است و دولت از سرکوب کارگران هیچ ابایی ندارد. اما اگر به تصاویر اعتراضها نگاه بیندازیم عمده اعتراضها از آن مردان است. زنان به دلیل نداشتن تشکل و وظیفه مراقبت از فرزندان و دیگر اعضای خانواده اغلب از گردونه اعتراضات هم به اجبار خارج میشوند و در این وضعیت کمتر صدایشان شنیده میشود. قانون هم از آنها حمایت نمیکند. به طور نمونه لغو قانون ممنوعیت اخراج نیروی کار باردار، بیانگر همین بیحقوقی زنان در بازار کار و ناامنی شغلی آنهاست. زنان ابتدا از وسایل پیشگیری از بارداری منع و به بچهداری تکلیف میشوند. بعد قانون کار دوران مرخصی شیردهی را برای آنها بیشتر کرده و به اصطلاح میخواهد آنها را از کانون گرم خانواده دور نگه ندارد. اگر بخواهند از این مرخصی استفاده کنند، در بازگشت به کار با احتمال اخراج روبه رو میشوند. چرا که زنان اغلب دارای قرارداد موقت هستند و کارفرما پس از اتمام دوره قرارداد میتواند قرارداد آنها را تمدید نکند.
در چند سال گذشته با گسترش اینترنت و بیکاری گسترده در میان تحصیلکردگان، بازار بی اجر و مواجب فریلنسرینگ[1][۱] خودنمایی کرده است؛ بازاری با کمترین حقوق کار برای فریلنسرها، بدون قرارداد، با دستمزد پایین، بدون حق اعتراض. عجیب نیست که کارگران این بازار اغلب زن باشند؛ زنانی که برای بقا و تامین آینده خود و فرزندانشان به کاری مبهم و تاریک روی آوردهاند. به طور مثال اگر به سایت پونیشا در خمام مراجعه کنید که یکی از سایتهای فریلنسرینگ مطرح است، شیوه کار را میبینید. مشتری یا کارفرما پروژه تعریف میکند و فریلسنرها پیشنهاد خود را برای آن پروژه میدهند. اغلب کارفرما فریلنسری که قیمت پایینتر و امتیاز بیشتر در پروژههای پیش داشته است را برمیگزیند. در واقع (قیمت) به مناقصه گذاشته میشود.
همچنین بخوانید: فراز و فرودهای برابری جنسیتی در سال ۲۰۲۱
وظیفه دشوار مدیریت مخارج خانه در شرایط بحران اقتصادی
موضوع مهم دیگر واگذارکردن مسئولیتهای مراقبتی به زنان است که حکومتهای سرمایهداری به آن تمایل دارند. در ایران به دلیل تبعیض گسترده جنسیتی این مسئله بسیار نمایان است. با کاهش نقش دولت در بسیاری از امور اجتماعی، مراقبتهای پزشکی و مسئولیتهای مراقبتی و آموزش، اکنون این نقش به عهدۀ زنان گذاشته شده است و آنها چه کاربازتولیدی (کارخانگی) بکنند یا به کار خارج از خانه مشغول باشند، عهدهدار اغلب این کارها هستند. بنابراین با کاهش مسئولیت دولت در تأمین هزینۀ مدارس، زنان بهطور نامتناسب فشار بیشتری را متحمل میشوند. به طور نمونه، مدت هاست که وظیفه برخی از امور آموزشی به خانه منتقل و برعهده مادران گذاشته شده است.
در کنار این مسئله زنان دارای فرزند باید دائماً در فکر متعادل کردن دخل و خرج خانه باشند و بتوانند با درآمد اندک خانواده هزینههای خوراک، پوشاک و مدرسه فرزندان را مدیریت کنند. اکنون که فشار اقتصادی، زندگی بسیاری از مردم را در تنگنا قرار داده است، زنان باید دائما در فکر چگونگی خرید و فراهم کردن مایحتاج فرزندان و تهیه غذا با کمترین هزینه باشند. شهریور، ماه سختی برای والدین بود. شاید آن موقع به بازار رفته باشید و درددل آنها را شنیده باشید.
در چنین شرایطی بسیار محتمل است که مادران از مایحتاج خود بگذرند و خانواده را در اولویت قرار دهند. به تغذیه و سلامت خود کمتر توجه کنند و آن را در صف آخر قرار دهند و در نتیجه سلامت خود را به خطر بیندازند.
گسترش خانوادههای مادر سرپرست و فقر زنانه
اگر به اخبار توجه کنیم میشنویم که تعداد زنان سرپرست خانوار (به تعبیر درستتر مادرسرپرست) رو به افزایش است. سال ۹۴ کمیته امداد درباره زنانه شدن فقر به علت بالارفتن زنان سرپرست خانوار هشدار داد (خبرگزاری آنا، ۴ خرداد). اما چرا با بالارفتن این گونه خانوادهها، فقر زنانه محور شده است؟
در اغلب کشورها درآمد مردم از طریق سه منبع تامین می شود: در آمد حاصل از بازار کار، انتقال از سوی خانوادهها (والدین یا همسران) و پرداخت از سوی دولت (تامین اجتماعی و …). اغلب در آمد زنان کمتر از مردان است، چرا که بیشتر در کارهای نیمهوقت یا با حداقل دستمزد و همراه با مزایای اندک یا بدون مزایا فعالیت میکنند. در خانوادههایی با سطح درآمد پایین، بسیار امکان دارد که زنان به دلیل ازدواج زودرس از ادامه تحصیل بازبمانند و در سن کم باردار شوند. بنابراین دارای سرمایه انسانی کمتری هستند و تنها میتوانند به کارهای بدون مزایا با حقوق کم اشتغال ورزند. آنها به دلیل مادر بودن درآمد کمتری از زنان بدون فرزند دارند. حالا اگر این زنان به واسطه طلاق یا فوت همسر، مادرسرپرست شوند خانواده فقیرتر میشود. چرا که این زنان باید وقت بیشتری را برای مراقبت از فرزندان بگذارند و تجربه کاری کمتری به دست بیاورند. ضمن آنکه اگر در خانوادههایی با سطح پایین اقتصادی باشند، مردان به دلیل نداشتن شغل مناسب از آنها حمایت نمیکنند. حالا با محدود شدن فرصتهای بازار کار چقدر امکان دارد که این مادران بتوانند به شغلی با درآمد مناسب دست یابند؟ از همین رو درآمد خانواده کاهش مییابد. اگر پای دردردل زنان دستفروش بنشینید بسیاری از آنان مادر سرپرست هستند.
همچنین بخوانید: نگاهی به وضعیت زنان شالیکار استان گیلان
خشونت علیه زنان
براساس گزارش سال ۲۰۱۱ شورای اروپا، نابرابری در دسترسی به منابع به خودی خود شکلی از خشونت (اقتصادی) علیه زنان است. اما همین نابرابری، قابلیت زنان برای دریافت خشونت و بدرفتاری را افزایش میدهد و موجب تداوم وضعیت خشونت به وسیله محدود کردن ابتکار عمل زنان در خاتمه دادن به این وضعیت میشود.
نابرابریهای درآمدی که به تبعیضهای جنسیتی علیه زنان در حوزههایی مانند اشتغال، درآمد، دسترسی به منابع اقتصادی و یا عدم استقلال اقتصادی مرتبط است، توان زنان برای عمل و تصمیمسازی را کاهش میدهد و در کنار آن آسیبپذیری آنها به خشونت را افزایش میدهد. شاید به همین دلیل است که این روزها اخبار بسیار ناراحت کنندهای از افزایش خشونت خانگی علیه زنان و کودکآزاری که رابطه نزدیکی با آن دارد میشنویم.
اینجا تنها اشاره کوچکی به چند نمونه مسائل اجتماعی و اقتصادی پیش روی زنان در شرایط بحران اقتصادی شد. تا زمانی که زنان و دیگر فرودستان جامعه هیچ نقشی در سیاستگذاریها نداشته باشند، منافعشان هم دیده نمیشود. تضمین مشارکت آنها تنها با نهادسازی، سازماندهی و بسیج نیرو برای نشاندن خواستههایشان ممکن خواهد بود.
پینوشت: این مطلب، نوشته جمعیِ نویسندگان «یاور» است. نشریه یاور، مجله گروهی از زنان همکار در نشریه «گیلان اوجا» است که نخستین شماره آن در شهریور ۱۳۹۷ منتشر شد. این گروه که پیش از این در نشریه نیز مطالبی با تمرکز بر ستم مضاعف (تلاقی جنسیت و طبقه) منتشر میکردند، تصمیم گرفتند تا اولین ویژهنامه خود را با نام یاور منتشر کنند و در آن به وضعیت زنان گیلان به صورت متمرکز بپردازند.
نام یاور از زنان زحمتکش گیلان وام گرفته شده است. برنجکاری که یکی از مشاغل سخت و مهم در گیلان است اغلب بر عهدۀ زنان است. از قدیم تا امروز، روشی به نام «یاور گرفتن» در شالیکاری وجود دارد که در آن زنان به صورت گروهی هر روز نشاءکاری یکی از شالیزارهای اعضاء را بدون گرفتن دستمزد به عهده میگیرند، به این زنان «یاور» گفته میشود. یاورها با همکاری، زمینهای کشاورزی همدیگر را نشاء میکنند. این الگو مختص زنان کشاورز گیلان است. در گیلان، یاور شدن از صبح خیلی زود شروع میشود. همه در کنار هم نشاء میکنند، وجین میکنند، غذا میخورند و در تمام مدت برنجکاری در کنار هم هستند؛ نمونۀ روشنی از کار گروهی برای رسیدن به نتیجۀ مشترک با کار برابر و بدون چشمداشت مادی.
[۱] اصطلاح فریلنسر اولین بار در قرن هجدهم توسط سر والتر اسکات در رمان مشهور ایوانهو به کار برده شد. این واژه اشاره به سربازهایی داشت که در جنگهای قرون وسطایی به صورت مزدور والبته بدون التزام و تعهد به اربابی خاص، میجنگیدند یا اصطلاحاً نیزه میزدند. بعدها واژه فریلنسر شکلهای دیگری هم به خود گرفت و کمکم تبدیل شد به اصطلاحی رایج. امروز به معنای کسی است که با گرفتن مزد، به صورت پارهوقت یا ساعتی پروژهای را انجام میدهد. اکنون فریلنسر کسی است که خدمات تخصصی را به مشتریان یا کارفرمایان، بدون داشتن قرارداد بلند مدت ارائه میکند. هزینه کمتر به روی پروژه و انتخاب مجری پروژه بر اساس موفقیت در پروژههای قبلی اساس انتخاب یک فریلنسر است.