اثرات خشونت خانگی بر کودکان/ برگردان: سیمین فروهر

0
61

بیدارزنی:

نیاز کودکان چیست؟

ما از زمان کودکی خود، جواب این سؤال را می‌دانسته‌ایم. اولین و مهم‌ترین نیاز کودکان زیستن در خانه‌ای امن، بی‌خطر و عاری از خشونت و داشتن والدینی است که به آن‌ها عشق بورزند و از ایشان مراقبت کنند. آن‌ها نیاز دارند که وجود یک جریان عادی و باثبات در زندگی خود را احساس کنند. به‌ این‌ ترتیب حتی اگر اوضاع جهان بیرون از خانه مرتب نباشد، خانه برای آن‌ها محلی آکنده از آسایش، یاری و حمایت است.

برای بسیاری از کودکان اما، خانه از یک ایمن‌گاه بی‌خطر فرسنگ‌ها فاصله دارد. هر ساله میلیاردها کودک در خانه مورد خشونت خانگی قرار می‌گیرند و این اتفاق تأثیری عمیق بر زندگی‌ و امیدهای آن‌ها در آینده می‌گذارد. این کودکان نه‌تنها شاهد اِعمال خشونت یکی از والدین خود بر دیگری هستند؛ بلکه غالباً صدای دلهره‌زای این خشونت را می‌شنوند و یا به‌واسطه‌ی سایر نشانه‌ها از وجود آن آگاه هستند.

دختر نه‌ساله‌ای که در خانه‌ای پرخشونت زندگی می‌کند می‌گوید: «من و خواهرم می‌ترسیدیم. پدر و مادرم خیلی دعوا می‌کردند و ما می‌ترسیدیم که آن‌ها از هم جدا شوند. وقتی ما طبقه‌ی بالا بودیم آن‌ها با هم دعوا می‌کردند. خیال می‌کردند ما نمی‌دانیم چه خبر است؛ اما ما می‌فهمیدیم».

خشونت در خانه یکی از فراگیرترین چالش‌های حقوق بشری است که در زمانه‌ی ما وجود دارد. تنها شمار اندکی از کشورها، جوامع و خانواده‌ها هستند که علناً با آن مقابله می‌کنند و در بیشتر مواقع، مسئله در سطوح گسترده‌ای نادیده انگاشته می‌شود. خشونت خانگی به منطقه‌ی جغرافیایی، قومیت و یا جایگاه خاصی محدود نمی‌شود؛ خشونت یک مسئله‌ی جهانی است.

تعریف خشونت خانگی:
خشونت خانگی یا خشونت شریک جنسی الگویی از رفتارهای فیزیکی، جنسی و روانی و همچنین رویکردهای اقتصادی تهاجمی و زورگویانه است که از سوی بزرگ‌سالان و جوانان علیه شریک جنسی کنونی یا سابقشان اعمال می‌شود.
سیلی زدن، تکان دادن شدید بدن، مشت یا کتک زدن، فشردن گلو، سوزاندن، لگدزدن و تهدید با چاقو از مصادیق خشونت فیزیکی هستند. مجبور کردن فرد به رابطه‌ی جنسی با تشر یا تهدید یا اعمال زور فیزیکی، واداری به اَعمال جنسی ناخواسته، وادار کردن به برقراری رابطه‌ی جنسی در حضور دیگران و نیز واداری به رابطه‌ی جنسی با دیگران نیز مثال‌هایی از خشونت جنسی هستند. ازجمله موارد خشونت روانی نیز می‌توان به جداکردن فرد از سایرین، حسادت مفرط، کنترل‌گری، پرخاشگری کلامی، ترساندن فرد با نابود کردن اموال او، آزار دادن، تعقیب کردن، تهدید به خشونت و تحقیر کردن مدام اشاره کرد.

 

برخی از بزرگ‌ترین قربانیان خشونت خانگی، کوچک‌ترین آن‌ها هستند.

درباره‌ی اثرات مخرب خشونت خانگی بر زنان، به‌تفصیل سخن گفته‌شده است؛ اما موضوع کمتر شناخته‌شده، تأثیر آن بر کودکانی است که شاهد مورد خشونت قرار گرفتن یکی از والدین خود هستند. کودکان، این قربانیان فراموش‌شده‌ی خشونت خانگی، محور بحث این گزارش هستند.

نتایج پژوهش‌ها حاکی از آن است که کودکانی که در معرض خشونت خانگی هستند، ممکن است آسیب‌های شدید و پایداری را متحمل شوند. کودکانی که در خانه‌های پر از خشونت بزرگ‌شده‌اند، بسیار بیشتر از سایر کودکان ممکن است در معرض آزار جنسی قرار گیرند. کودکانی که قربانیان مستقیم خشونت نیستند، به برخی از همان اختلالات رفتاری و روانی‌ کودکانی دچار می‌شوند که خود، آزار فیزیکی دیده‌اند.

کودکانی که در معرض خشونت خانگی هستند؛ ممکن است به‌سختی مهارت‌های اجتماعی را بیاموزند، ابراز خشونت کنند، رفتارهای خطرناک یا مجرمانه انجام دهند و یا دچار اضطراب و افسردگی شدید شوند. کودکان در سال‌های اولیه‌ی زندگی بسیار آسیب‌پذیر هستند: مطالعات نشان می‌دهد که خشونت خانگی در خانه‌هایی با فرزندان کم سن‌وسال‌تر رایج‌تر از خانه‌هایی است که فرزندان بزرگ‌تری دارند.

مسئله‌ای ناگفته با جواب‌هایی دشوار

خشونت خانگی مسئله‌ی تعداد بسیار زیادی از مردم دنیا است. اگرچه گاهی مردان نیز مورد خشونت قرار می‌گیرند؛ اما قربانیان اصلی خشونت خانگی غالباً زنان هستند. دست‌کم یک زن از هر سه زن در دنیا از سوی مردی که غالباً همسر یا مرد دیگری از خانواده آن‌هاست کتک می‌خورند، مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند و یا به طرق دیگر آزار می‌بینند. یک زن از هر چهار زن در دوران بارداری مورد خشونت قرار می‌گیرند. خشونت خانگی در هر مکان و موقعیتی ممکن است رخ دهد؛ اما وجود برخی عوامل قطعی، احتمال آن را افزایش می‌دهد. این عوامل قطعی شامل سن مادر (مادرهای جوان‌تر بیشتر در معرض خشونت قرار می‌گیرند)، فقر، بیکاری و اعتیاد به الکل و مواد مخدر است. نتایج مطالعه‌ای در کانادا حاکی از آن است که احتمال خشونت دیدن زنانی که با مردان الکلی زندگی می‌کنند پنج برابر زنان دیگر است.

کودکانی که با خشونت زندگی می‌کنند و از وجود آن در خانه آگاه هستند؛ با چالش‌ها و خطراتی مواجه می‌شوند که ممکن است در سراسر زندگی گریبان‌گیر آن‌ها باشد.

احتمال بالای کودک‌آزاری

ارتباط معمول و رایجی میان خشونت خانگی و کودک‌آزاری وجود دارد. ۴۰ درصد کودکانی که مورد کودک‌آزاری قرارگرفته‌اند؛ در خانه شاهد‌ خشونت خانگی بوده‌‌اند. نتایج مطالعه‌ای در آمریکای شمالی نشان می‌دهد کودکانی که در منزل با خشونت خانگی مواجه بوده‌اند با احتمال ۱۵ برابر بیشتر از سایر کودکان، در معرض آزار فیزیکی یا جنسی قرار دارند. مطالعات انجام‌شده، وجود رابطه‌‌ میان خشونت خانگی و کودک‌آزاری را در کشورهای دیگر از جمله چین، آفریقای جنوبی، کلمبیا، هند، مصر، فیلیپین و مکزیک تأیید کرده‌اند.

خطر روزافزون آسیب‌های فیزیکی، احساسی و اجتماعی

نوزادان و خردسالانی که در معرض خشونت خانگی هستند اضطراب‌های احساسی مضاعفی را متحمل می‌شوند که موجب اختلال در رشد مغزی، ادراکی و عصبی آن‌ها می‌شود. تغییرات رفتاری ممکن است پیامدهایی از جمله تندخویی افراطی، بدخوابی، افسردگی احساسی، ترس از تنهایی، رفتارهای نابالغ و مشکلاتی در یادگیری توالت رفتن و رشد زبانی را به همراه داشته باشد. وضعیت مغز انسان در سنین آغازین زندگی ارتباط مستقیمی با کارکردهای فیزیکی و احساسی‌ بعدی‌اش در آینده دارد. مواجهه با خشونت خانگی در این سنین تهدیدی جدی برای رشد کودک است.

این کودکان همچنان که در مسیر رشد قرار دارند با مشکلات متعددی مواجه هستند. انجام تکالیف مدرسه برای آن‌ها دشوار است به ‌این ‌ترتیب که نمی‌توانند با مباحث درسی ارتباط برقرار کرده و بر آن‌ها تمرکز کنند. آن‌ها اساساً علاقه‌ای به مدرسه و موضوعات پیرامون آن نشان نمی‌دهند. در مطالعه‌‌ای روشن شد که توانایی خواندن در ۴۰ درصد از کودکانی که در معرض خشونت خانگی هستند، پایین­تر از سایر کودکان است. مشکلات رفتاری و شخصیتی در این کودکان ممکن است به شکل بیماری‌های روان‌تنی، افسردگی، تمایل به خودکشی و شب‌ادراری بروز کند. احتمال ابتلای این افراد به مصرف مواد، بارداری در دوران نوجوانی و رفتار مجرمانه بیشتر از کودکانی است که در خانه‌ با خشونت خانگی مواجه نبوده‌اند.

برخی از پژوهش‌ها نشان می‌دهند که در این افراد رشد اجتماعی نیز  با اختلال مواجه است. برخی قادر نیستند با دیگران احساس همدردی کنند. برخی دیگر احساس انزوای اجتماعی دارند و نمی‌توانند به‌سادگی با دیگران دوست شوند که همین عامل منجر به نگرانی اجتماعی و آشفتگی و سردرگمی مفرط می‌شود. بنا بر مطالعات انجام‌شده، کودکانی که در خانه‌های پرخشونت بزرگ‌شده‌اند؛ بیش از دیگران رفتارهای تهاجمی ازجمله زورگویی بروز می‌دهند و بیش از سه برابر سایرین احتمال دارد که وارد دعوا و درگیری شوند. یک پژوهش استرالیایی نشان می‌دهد که بیش از ۴۰ درصد نوجوانان به‌شدت پرخاشجو، در معرض خشونت خانگی شدید بوده‌اند.

به‌احتمال بسیار زیاد وجود خشونت در یک‌خانه، به وجود آورنده‌ی یک چرخه‌ی مستمر خشونت خانگی در نسل‌های آینده است.

این خوش‌بینانه‌ترین پیش‌بینی است که بگوییم کودکانی که شاهد خشونت خانگی بوده‌اند، در زندگی آینده‌ی خود عامل و یا قربانی خشونت خانگی می‌شوند. پژوهش‌ها در کشورهای مختلف نشان می‌دهند؛ زنانی که همسرانشان در کودکی خشونت دیده‌اند یا شاهد اعمال خشونت بر مادر خود بوده‌اند، بیشتر از دیگران در معرض آزار قرار می‌گیرند.

کودکان به چه چیز نیاز دارند؟

کودکان نیاز دارند که در برابر خشونت خانگی محافظت شوند.

این حق کودکان است که در محیطی ایمن رشد یابند، از آسیب در امان باشند و احساس کنند که والدینشان به آن‌ها عشق می‌ورزند و از آن‌ها مراقبت می‌کنند. خشونت در خانه باعث پایمال شدن این حق کودکان می‌شود. کودکان به‌شدت نیاز دارند که خشونت در خانه‌ی آن‌ها متوقف شود.

کودکان به افرادی در پیرامون خود نیاز دارند که به حرف‌های آن‌ها گوش ‌دهند،  باورشان داشته باشند و از آن­ها مراقبت ‌کنند.

بزرگ‌سالانی که با کودکان کار می‌کنند از جمله معلمان، مددکاران اجتماعی، خویشاوندان و والدین باید این آگاهی و مهارت را داشته باشند که نیازهای کودکانِ در معرض خشونت خانگی را برآورده کنند و خدمات مناسبی به آن‌ها ارائه دهند. وجود روابط صمیمی و قابل‌اعتماد، به کودکان کمک می‌کند که استرس حاصل از زندگی در خانه‌ی پر از خشونت در آن‌ها کاهش یابد. کودکانی که فرد بزرگ‌سالی را در کنارشان دارند که به آن‌ها عشق، محبت و مراقبت می‌دهد بهتر از کودکانی که چنین خلأیی را در زندگی احساس می‌کنند، می‌توانند از پس حل مسائل برآیند. کودکانِ در معرض خشونت خانگی، باید بدانند که تنها نیستند و این خشونت تقصیر آن‌ها نیست.

کودکان نیاز دارند که  روال عادی و طبیعی را در زندگی  احساس کنند.

وجود خشونت در خانه ممکن است دنیای کودکان را وارونه کند. امور روزمره مانند رفتن به مدرسه و شرکت در برنامه‌های تفریحی برای رشد و تندرستی کودک حیاتی هستند و باید تأمین شوند.

کودکان نیاز دارند که برای برآورده شدن احتیاجاتشان از آن‌ها حمایت شود.

واکنش‌ها نسبت به کودکان خشونت‌دیده باید جامع، کامل و همه‌جانبه باشند و طیف وسیعی از نیازهای آن‌ها را در بر بگیرد. لازم است مکان‌هایی امن و مطمئن وجود داشته باشد که کودکان بتوانند به آنجا بروند، خواه این مکان‌ها خانه‌ی اقوام درجه دوم آن‌ها باشد و خواه پناهگاه‌های مختص قربانیان خشونت خانگی. مطالعات نشان می‌دهند که میانجی‌گری و مداخله در وضعیت مادر خشونت‌دیده برای کودک نیز سودمند است؛ به‌خصوص اگر این اقدامات بر مبنای نیازهای اساسی کودکان انجام شود.

لازم است کودکان نادرست بودن خشونت خانگی و روش‌های غیرخشونت‌آمیز حل اختلافات را بیاموزند.

به کودکان باید مؤکداً گفته شود که خشونت خانگی امری نادرست است. آن‌ها باید الگوهای نقشی دیگری را از سوی پدر و مادر خود ببینند تا با دید مثبتی نسبت به آینده پرورش یابند (به این معنا که پدر  و مادر نه در نقش افراد خشونت‌گر و خشونت‌دیده، بلکه در غالب افرادی که با هم دوست و رفیق و همراه هستند به ایفای نقش در خانواده بپردازند). برخی از کشورها برنامه‌های مصوبی دارند و بر مبنای آن به جوانان آموزش می‌دهند که چگونه در روابط شخصی خود از خشونت پرهیز کنند. در این میان مدارس نقش کلیدی ایفا می‌کنند. برنامه‌های مدرسه‌محور قادر هستند با پرورش نگرش‌ها و ارزش‌های مثبت و طیف وسیعی از استعدادهای کودک برای اجتناب از رفتارهای خشونت‌آمیز، میزان پرخاش و خشونت را در کودکان کاهش دهند. سایر برنامه‌های موفق نیز بر حل تعارض، بازی‌های مشارکتی تأکید می‌کنند.

حرکت رو به ‌جلو:

وظیفه‌ی سیاست‌گذاران چیست؟

کودکان حق‌دارند که در خانه‌ای امن، آرام و عاری از خشونت زندگی کنند. مسئولیت اصلی تأمین امنیت زنان و کودکان در خانه بر عهده‌ی دولتمردان است و آن‌ها باید به منظور تحقق این امر گام‌های اساسی بردارند.

افزایش آگاهی پیرامون تأثیرات منفی خشونت خانگی بر کودکان

باز کردن موضوع خشونت خانگی و صحبت کردن درباره آن: مهم‌ترین پیام ما باید این باشد که خشونت خانگی باعث ویرانی همه‌ی کسانی است که در معرض آن قرار دارند؛ از جمله کودکان و لازم است که متوقف شود. عادات و سنت‌هایی که مولد خشونت خانگی هستند و باعث بی‌اهمیت جلوه دادن تأثیر آن بر کودکان می‌شوند باید به چالش کشیده شوند.

آموزش عمومی: یک کمپین اطلاع‌رسانی عمومی در آمریکا توانست موفقیت‌های بسیاری در به چالش کشیدن باورهای رایج و تغییر مواجهه‌ی افراد با خشونت خانگی به دست آورد. سیاست‌های حمایتی که دولت پیشنهاد می‌دهد باید با تلاش‌ برای تغییر سنت‌ها و نگرش‌هایی که به خشونت با دیده‌ی اغماض می‌نگرند؛ هم‌راستا باشد. تا زمانی که خشونت بین دیوارهای خانه پنهان شود، وقوع آن ادامه خواهد داشت.

ایجاد قوانین و سیاست‌های عمومی به‌ منظور حمایت از کودکان: قانون‌گذاری و ایجاد خط‌مشی مناسب، این پیام را منتقل می‌کند که خشونت خانگی جرم است و در نتیجه خشونت‌گران باید مجازات و قربانیان حمایت شوند. تمرکز این سیاست‌گذاری‌ها باید بر محافظت از کودکان و معرفی تأثیرات خشونت خانگی بر آن‌ها باشد. جرم‌انگاری خشونت خانگی به این معنا است که خشونت خانگی نه یک مسئله‌ی خصوصی است و نه مجاز است. قوانین حمایتی باید لازم‌الاجرا باشند تا متجاوزان را ملزم به پاسخگویی در برابر قانون کنند. دادگاه‌ها و سازمان‌های دولتی باید سیاست‌هایی را تخصیص دهند که از خلال آن امنیت قربانیان بزرگ‌سال خشونت خانگی و کودکان آن‌ها مورد توجه قرار گیرد.

افزایش و گسترش خدمات اجتماعی که هدف آن‌ها آگاهی‌بخشی پیرامون تبعات خشونت خانگی بر کودکان است:

  1. تخصیص منابع: دولت‌ها باید در چهارچوب کلی‌ترِ پیش‌گیری از وقوع خشونت خانگی، منابعی را تخصیص دهند که به کمک آن از کودکان و بزرگ‌سالانی که در خانه مورد خشونت قرار می‌گیرند، حمایت شود.
  2. مداخله و شناسایی: مداخله به‌ منظور حمایت از این کودکان، تأثیر به‌سزایی در کاهش صدمات بلندمدت حاصل از خشونت خانگی دارد. در همین راستا برنامه‌های خلاقانه‌ای وجود دارند که به کمک همین مداخله تلاش می‌کنند نیازهای این کودکان را شناسایی کنند. به‌ عنوان ‌مثال به افرادی که به طریقی با کودکان در ارتباط هستند آموزش می‌دهند که اولین علایم اخطار را شناسایی کنند و واکنش‌ها و حمایت‌های مناسبی را به آن‌ها ارائه دهند. برنامه‌های شناسایی زودهنگام که به فعالان خدمات درمانی آموزش می‌دهند تا از زنان درباره‌ی خشونت خانگی پرس‌وجو کنند؛ می‌توانند به شکستن سکوت این زنان و تشویق ایشان برای تقاضای کمک در موقعیت‌های مشابه مؤثر باشند.
  3. حمایت از قربانیان بزرگسال: فراهم کردن خدماتی به ‌منظور حمایت از قربانیان بزرگسال خشونت خانگی به‌ ویژه هنگامی‌که در این فرایند، نیازهای خاص کودکان موردتوجه است، در نهایت به سود کودکان خواهد بود. تلاش و حمایت برای مستقر کردن خانه‌های امن، کمک مالی، دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی و درمانی و ارجاع آن‌ها به خدمات حمایتی روانی- اجتماعی، راه‌هایی برای کمک به قربانیان خشونت خانگی هستند.

خشونت نباید هیچ جایی در زندگی کودکان داشته باشد. ما می‌توانیم و باید با بینشی روشن و عملکردی دقیق، آینده‌ای درخشان و صلح‌آمیز را برای کودکان فراهم کنیم.

منبع:https://www.unicef.org/media/files/BehindClosedDoors.pdf