بیدارزنی: بیش از ۴ سال از اعتراضهای پیاپی مربیان پیشدبستانی میگذرد. در طول این سالها مهمترین خواسته مربیان، رسیدن به امنیت شغلی است. هر بار اعتراضها با وعدههایی آرام گرفت و مربیان به سر کلاس بازگشتند و سال بعد دوباره با شکست عهدها اعتراض خود را از سر گرفتند. در این میان دولت و مجلس عوض شد اما درنهایت مربیان به امنیت شغلی دست نیافتند. هماکنون آخرین وعده؛ آزمونی است نهچندان دلفریب. این بار مربیان دل به این آزمون خوش نکردهاند و خواهان رسیدگی جدیتر به وضعیت خود هستند.
در آستانه روز معلم و کارگر و به مناسبت آخرین تلاش مربیان پیشدبستانی در اعتراضی که روز ۲۳ و ۲۷ فروردین در مقابل مجلس داشتند بار دیگر پای صحبتهای یکی دیگر از مربیان پیشدبستانی نشستیم تا گوشهای از این رنج چندساله را بازتاب دهیم.
در طول این چهار سال اعتراضهای شما به چه بوده و چگونه پاسخ گرفتهاید؟
مربیان پیشدبستانی سالهاست که در امید استخدام هستند. در دورهی وزارت حاجی بابایی بر آموزشوپرورش ۲۰ هزار نفر غیرقانونی جذب آموزشوپرورش شدند که صدای خود ما مربیان هم درآمد. این تعداد نیرو به بهانه کمبود مربی قرآن آنهم فقط با انجام یک مصاحبه و بدون آزمون و بدون هیچ سابقه آموزشی استخدام شدند.
آموزشوپرورش از زیر بار مسئولیت مربیان پیشدبستانی شانه خالی میکند
سال ۹۰ هم که آموزشوپرورش برای طرح ۳-۳-۶ نیرو کم آورد[۱]، از نیروی خدماتی – سرایدار و دفتردار- فقط با یک ماه دوره آموزشی ضمن خدمت در اردیبهشتماه نیرو جذب کرد که این نیرو از مهر همان سال سر کلاس آمدند. ما تابستان همان سال بارها دم مجلس اعتراض کردیم که چرا آموزشوپرورش کمبود نیروی خود را از مربیان پیشدبستانی که سابقه آموزشی داشتند پر نکرد؛ ضمن اینکه خلاف مقررات آموزشوپرورش هم بود که نیروی غیرآموزشی جای نیروی آموزشی را بگیرد. آقای حاجی بابایی هم در جواب گفت که این افراد (مربیان پیشدبستانی) نیروهای آزاد هستند نه دولتی.
این موضوع باعث شد که ما هر مدرکی که میتوانستیم بهواسطهی آن ثابت کنیم نیروی آموزشوپرورش هستیم نه آزاد، جمعآوری کنیم؛ ازجمله تقدیرنامههای روز معلم یا جشنوارههای الگوی تدریس و جشنوارههای دیگر که شرکت کرده بودیم و مقام آورده بودیم یا دورههای ضمن خدمت که خود آموزشوپرورش برای ما گذاشته بود. همه این مدارک را از مناطق مختلف جمع کردیم و به دست زاهدی (رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس) رساندیم.
حتی ما را به بهزیستی وصل کردند به این معنی که مربیان پیشدبستانی زیر نظر بهزیستی هستند. درواقع هر ترفندی را به کار بردند که از زیر بار مسئولیت ما رها شوند و خودشان را تبرئه کنند. ولی ما مدارک محکمی ارائه دادیم و به مجلسیان گفتیم که آیا هیچ مهر یا اثری در این مدارک هست که نشان دهد زیر نظر بهزیستی بودهایم؟ بهارستانیها هم مدارک را دیدند و مجاب شدند.
تابستان همان سال بارها دم مجلس اعتراض کردیم که چرا آموزشوپرورش کمبود نیروی خود را از مربیان پیشدبستانی که سابقه آموزشی داشتند پر نکرد؛ ضمن اینکه خلاف مقررات آموزشوپرورش هم بود که نیروی غیرآموزشی جای نیروی آموزشی را بگیرد.
پسازآن نمایندگان مجلس، پیرو ماده ۱۷ قانون تعیین تکلیف معلمان شرکتی، در تاریخ ۱۹/۷/۹۱ قانونی را به تصویب رساندند که طی آن آموزشوپرورش موظف به تعیین تکلیف و استخدام معلمان شرکتی و مربیان شد. طبق این قانون قرار بود حداکثر ظرف دو سال کلیه مربیان پیشدبستانی و نیروهای خرید خدمت آموزشی که با آموزشوپرورش همکاری داشتهاند از طریق برگزاری آزمون استخدام شوند. همان سال ما را از دولتی به غیرانتفاعی سوق دادند.
طرح ۳-۳-۶ باعث شد فضاهای صبح مدارس پر شود و در بسیاری از مدارس کلاسی خالی نبود. برای همین ترفندی زدند و ما را غیرانتفاعی اعلام کردند؛ یعنی ما که از مدیر یا اداره حقوق میگرفتیم ازآنپس توسط واسطه حقوق دریافت میکردیم. بهاینترتیب هر چیز اعم از تقدیرنامهها و مدارکمان دیگر دولتی نبود. نامه محرمانهای هم به مدارس دادند که دیگر به مربیان پیشدبستانی تقدیرنامه داده نشود. درواقع مودبانه ما را اخراج کردند.
البته همان موقع نسبت به این قضیه معترض شدیم. ولی اعتراضهای ما بهجایی نرسید چون تازه شروع به برگزاری تجمعات کرده بودیم و هنوز بسیاری از مربیان نسبت به اتفاقی که برایشان میافتاد آگاهی نداشتند. این باعث شد آن موقع نتوانیم چندانکه باید از حق خود دفاع کنیم. تنها کاری که توانستیم انجام دهیم این بود که نمایندگان مجلس را مجاب کنیم به کلیات ماده ۱۷ در صحن علنی رأی بدهند. بنابراین قرار شد طی دو سال استخدام شویم و ما به امید آن تا سال ۹۳ منتظر بودیم. البته این قانون دوره حاجی بابایی وضع شد.
آنقدر وقتکشی کردند که دولت تغییر کرد؛ یعنی یک سال از مصوبه در دوره دولت دهم و یک سال آن به دولت یازدهم رسید. وقتی نمایندگان مجلس میخواستند از آقای فانی بهعنوان وزیر آموزشوپرورش رأی اعتماد بگیرند، ما به مجلس رفتیم و از نمایندگان خواستیم از آقای فانی بخواهند اولویتشان تعیین تکلیف مربیان پیشدبستانی باشد. نمایندگان هم یکی از شرایطی که به آقای فانی رأی اعتماد دادند همین موضوع بود یعنی قول داد اولین کاری که انجام میدهد تشکیل کمیتهای باشد برای بررسی مشکلات مربیان پیشدبستانی و برگزاری آزمون. ایشان هم وعده وعیدهایی مبنی بر تشکیل کمیتهی ویژه برای بررسی مشکلات و برگزاری آزمون دادند.
اردیبهشت ۹۳ گفتند مربیان پیشدبستانی آنهایی که لیسانس هستند با چهار سال سابقه، آنهایی که فوقدیپلم هستند با ۵ سال سابقه و دیپلمیها با ۷ سال سابقه، مدارکشان را جمعآوری کنند و برای برگزاری آزمون به پست بفرستند. بعدازآن همه دنبال منابع آزمون بودیم که آقای فانی از رسانه ملی تاریخ ۱۸ مرداد را برای برگزاری آزمون اعلام کردند.
اخراج مربیان پیشدبستانی و استخدام معلمان بازنشسته!
در این حین ما با وزارتخانه بحث داشتیم اگر مرداد قرار است آزمون برگزار شود چرا منابع اعلام نمیشود. در سایتهای مختلف هم منابع مختلفی معرفی میشد. بخشنامهای هم مبنی بر اینکه اداره آموزشوپرورش منابع را اعلام کرده به دست آوردیم که البته تکذیب شد و گفتند منابع قرار است تغییر بکند. وسط تلاش ما برای یافتن منابع بود که دو هفته مانده به برگزاری آزمون، آقای فانی اعلام کردند آزمون لغو میشود به دلیل اینکه ردیف بودجه برای آن ندادهاند. این شد که واقعا صبر و خشم مربیان لبریز شد. از ۱۹ مرداد به بعد تجمعاتمان را شروع کردیم.
وقتی نمایندگان مجلس میخواستند از آقای فانی بهعنوان وزیر آموزشوپرورش رأی اعتماد بگیرند، ما به مجلس رفتیم و از نمایندگان خواستیم از آقای فانی بخواهند اولویتشان تعیین تکلیف مربیان پیشدبستانی باشد. نمایندگان هم یکی از شرایطی که به آقای فانی رأی اعتماد دادند همین موضوع بود.
ما با همه مشکلات ازجمله راه دور همکارانمان که وجود داشت، دم مجلس هم چنان پیگیر بودیم و آنها میگفتند که ردیف بودجه ندارند. بعد از پیگیریهایی که انجام دادیم آمدند از وزارت آموزشوپرورش پرسیدند که کمبود نیرو را میخواهد چگونه جبران کند؟ در جواب فانی گفت که از معلمان بازنشسته استفاده میکند.
ما درخواست دادیم بهجای این کار ما را بهعنوان معلمان حقالتدریس بردارند. بودجه ما را هم تا زمانی که بودجه و ردیف بیاید از حقالتدریس آموزشوپرورش تامین بکنند. با این پیشنهاد نمایندگان مجلس موافقت کردند و آن را با فانی مطرح کردند. در صحن علنی هم کلیات آن مطرح شد ولی متاسفانه روز ۶ شهریور در صحن علنی رأی نیاورد و بعد به تعطیلات بهارستان خورد. چون تعطیلیهای نمایندگان به دلیل مصادف شدن با ماه رمضان از مرداد به شهریور عقب افتاده بود.
پسازآن، فکر میکردند ما کنار میکشیم و ناامیدانه به شهرهای خودمان بازمیگردیم. آقای فانی هم به هدفش رسیده و اینها وقتکشی کردهاند. ولی وقتی آقای عسگریآزاد آمد در صحن علنی مجلس همه ما مربیان پیشدبستانی را بیسواد و بدون مدرک خواند، بار دیگر خشم مربیان را برانگیخت. حال که بهارستانیها تعطیل شده بودند، ما دیگر نمیتوانستیم در آنجا تجمع کنیم. برای همین سه روز پیاپی از ۸ صبح تا یازده و نیم شب دم نهاد ریاست جمهوری تجمع داشتیم.
دم نهاد که میرفتیم از صبح تا شب مینشستیم و کسی جوابگو نبود، معاون اداره را میفرستادند که قولهایی میداد تا بچهها را مجاب کند که به شهرهایشان برگردند. برخی از مربیان هزینهی ماندن نداشتند که مجبور شدند برگردند به شهرهایشان و برخی دیگر ماندند. بعدازآن بخشنامه محرمانهای آمد که مربیان را اخراج کنند و بهجای آن از معلمان بازنشسته استفاده کنند.
ما خیلی عصبانی شدیم تصمیم گرفتیم تجمع گستردهتری را در مقابل وزارتخانه برگزار کنیم برای همین روز ۱۷ شهریور به مقابل وزارتخانه رفتیم و شب تا صبح آنجا نشستیم و این بخشنامه را لغو کردیم بهاینترتیب امسال همکاران ما به روال سالهای قبل سر کارشان باقی ماندند. پسازاین چند روز هم خب مربیانی که از شهرستانها آمده بودند چون سه چهار روز تهران بودند و خسته شده بودند، جایی برای اسکان نداشتند، زن هم بودند بچه کوچک در خانه داشتند و دلنگران بودند، همه این مسائل باعث شد نتوانند بمانند. دوباره کلاسها برقرار شد و چون بخشنامه را باطل کرده بودیم مربیان به سر کلاسهایشان بازگشتند.
همانطور که گفتم اواخر شهریورماه اعلام کردند از نیروهای بازنشسته استفاده میکنند. همین کار را هم کردند یعنی برای مهر سال جاری تحصیلی، به دلیل کمبود نیروی ناشی از تغییر نظام آموزشی به سیستم ۳-۳-۶، برای استفاده از نیروهای بازنشسته فراخوان دادند. مدارس دولتی را هم غیردولتی کردند. این کار را هم اواسط مهرماه کردند؛ یعنی زمانی که ثبتنام مدارس تمام شده بود.
بعد با تجمع اولیا در مدارس مواجه شدند؛ که چرا ما بچههایمان را در مدرسه دولتی ثبتنام کردهایم اما بعد مدارس دولتی را به غیردولتی تبدیل کردهاید. مدیر اداره کل هم به اولیا میگفت شما لازم نیست هیچ هزینهای بپردازید خود اداره هزینه فرزندان شما را میپردازد. ولی خب معلوم بود این برای سال اول است تا قضیه جا بیفتد و از سال بعد شهریهها را کمکم میگیرند.
بازهم نیرو کم داشتند و گفتند مربیان پیشدبستانی بیایند معلم این مدارس شوند؛ که ما آنقدر دیگر گزارش اینجور اتفاقات را به مجلس ارائه دادیم و این کار را غیرقانونی دانستیم- یعنی تبدیل مدارس دولتی به غیردولتی را- که تذکر شفاهی به فانی داده شد و در ۶ بهمنماه هم به خاطر عدم اجرای قانون مرتبط با مربیان پیشدبستانی کارت زرد دوم را گرفت. آنجا هم فانی اعلام کرد که آزمونی را طبق ماده ۲۸ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان قرار است برگزار کند و اولویت با فرزندان فرهنگیان است.
این ماده میگوید آموزشوپرورش میتواند رشتههای خاص موردنیازش را از طریق دانشگاهها فراخوان عمومی بدهد و آزمون بگیرد[۲]؛ یعنی این ترفندی بود که زدند. درحالیکه قرار بود ما براساس ماده ۱۷ قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمان حقالتدریس در وزارت آموزشوپرورش آزمون بدهیم و در این آزمون هم اولویت استخدام با مربیان پیشدبستانی و نیروهای شرکتی بود و نباید تبصرهای به آن اضافه میشد. بعد از عید هم فانی در رسانه ملی اعلام کرد که میخواهد ۵ هزار نیرو بگیرد و اولویت هم با فرزندان فرهنگیان و مربیان است.
ما بار دیگر ۲۳ فروردینماه ۹۴ در مجلس معترض شدیم و گفتیم آزمونی که آقای فانی میخواهد بگیرد ترفندی است برای دادن امیدهای واهی تا استیضاح نشود. چون ما تجربه لغو آزمون را در تابستان ۹۳ داشتیم. از طرفی در مورد زمان برگزاری آزمون تناقضگویی فراوان است. آقای بطحایی، معاون وزیر، میگوید یک ماه دیگر آزمون را برپا میکنند، آقای فانی میگوید تا دو ماه دیگر. این حرفهای ضدونقیض باعث شده اصلا نتوانیم به حرفهایشان اعتماد کنیم بهویژه که تجربه تلخ لغو آزمون را در سال گذشته داریم.
ما بار دیگر ۲۳ فروردینماه ۹۴ در مجلس معترض شدیم و گفتیم آزمونی که آقای فانی میخواهد بگیرد ترفندی است برای دادن امیدهای واهی تا استیضاح نشود. چون ما تجربه لغو آزمون را در تابستان ۹۳ داشتیم.
ضمن اینکه جمعیت ما ۲۵ هزار نفر بود. زمان تصویب ماده ۱۷، هرکسی فامیل و آشنای خود را آورد به امید استخدام و دو برابر شدیم. زمانی که دم نهاد بودیم گفتند میخواهند یک ردیف ۱۰ هزارتایی برایمان بگذارند. درحالیکه آقای بطحایی در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرد اگر بازنشستگی پیش از موعد بدهند امسال میتوانند تا ۷ هزار نیرو بگیرند. حالا بعد از عید در رسانهها میگویند ۵ هزارتا؛ و تازه ۲۶ فروردین هم فانی اعلام کرد که از این ۵ هزار نفر هزار نفر را میخواهند از بین مربیان پیشدبستانی بردارند.
و تازه این تعداد هم میشود یکپنجم نیروهای قدیمی؟
بله و دائما هم با کلمات بازی میکنند تا ما را ساکت نگهدارند. وقتکشی میکنند که وزیر استیضاح نشود.
به دیوان هم شکایت داشتهاید؟
بله. بعضی از همکاران ما به دیوان عدالت اداری مراجعه کردهاند و شعب مختلف رأیهای متفاوتی دادهاند. خود من پنج بار رأی منفی گرفتهام. هر بار هم که شکایت کردهام به همان شعبه قبلی افتادهام. جالب اینجاست که شرایط من و همکارم که در یک منطقه کار میکنیم با مدارک مثل هم یکسان است. پرونده هردوی ما هم دست یک قاضی رفته است اما به من رأی منفی دادهشده و به همکارم رأی مثبت. وقتی علت را میپرسم دفتردار شعبه میگوید مگر شما میروید دکتر نسخهی یکسان برای همه مینویسد. گفتم خانم این چه حرفی است میزنید. قاضی سروکارش با قوانین است و با استناد به قوانین به دیگران رأی میدهد و قوانین برای همه یکسان است.
وضعیت حقوق و بیمه شما چطور است؟ آیا تفاوتی بین همکارانتان وجود دارد؟
من با حقوق سی هزار تومان شروع کردم الآن حقوق من که لیسانس دارم با ۱۴ سال سابقه کار، سیصد و چهل هزار تومان با بیمه ۱۵ روز در ماه است. از خرداد تا شهریور هم حقوق ندارم.
حقوق ما متغیر است؛ مثلا منطقه ۵ تهران سیصد و پنجاه، منطقه ۱۸ چهارصد میدهد. تازه وضع تهران و شهرستانهای آن بهمراتب بهتر است مثلا بچههای شمال مثل فومن و رشت اصلا بیمه نیستند و حقوقشان صد تومان است. من همکاری دارم که به همین شکل حقوق میگیرد تازه باید راه صعبالعبوری را از منزل خودش تا روستایی که کار میکند طی کند بهویژه در زمستان.
حتی حقوق سیصد هزار تومان هم که در تهران میدهند چیزی نیست و زیرخط فقر محسوب میشود. بعضی از مربیان هستند که همسرشان فوت کرده و مخارج زندگی را باید بپردازند برخی همسرشان معتاد است یا بیکار. بعضی هم به دلیل همین نابسامانیها خانوادهشان در حال از هم پاشیدن است و تهدید به طلاق شدهاند. برخی از همکاران از همسرشان جدا زندگی میکنند به دلیل نابسامانیهای شغلشان و این چندرغازی که نصیبشان میشود. آنها منتظرند یک امنیت شغلی به دست بیاورند و از ترس از دست دادن شغلشان به شرایط تن میدهند. ولی متاسفانه مسئولان نسبت به این قضیه گوش شنوایی ندارند.
همچنین بخوانید: خواسته مربیان پیشدبستانی؛ امنیت شغلی
چه مشکلاتی در طول برگزاری تجمعات داشتید؟
همکاران ما که از شهرهای مختلف به بهارستان میآمدند، با مشکلات بسیاری مواجه بودند، بهغیراز هزینههای جانبی مثل دوری و سختی راه، بدون جا بودند و مجبور بودند شبها به حرم امام خمینی بروند و بخوابند. برخی از همکاران که پول و موبایلشان را آنجا دزدیدند، دوباره فردای آن، گریهکنان میآمدند پیش همکاران دیگر در تجمع. خیلی اوقات همین همکاران بودند که از هم حمایت میکردند. خیلیها فقط پول رفتوبرگشتشان مهیا میشد و پول اینکه بتوانند طی روز چیزی بخرند و بخورند نداشتند. خیلی از همکاران غذا درست میکردند میآوردند یا آبمعدنی میخریدیم. بعضیها خیلی خوددار بودند و صورتشان را باسیلی سرخ نگه میداشتند. اگر چیزی نخورده بودند میگفتند خوردند. خیلی از همکاران که همراه ما بودند روزه میگرفتند تا مجبور به خرید غذا نباشند و خجالت میکشیدند بگویند ناهار نخوردهاند. در این حد همکاران ما خوددار بودند و سختی کشیدند. بااینکه تازه ماه رمضان هم تمام شده بود.
در سه روزی که دم نهاد ریاست جمهوری صبح تا شب بودیم، شبها را نمیتوانستیم بمانیم. گفتم برخی همکاران از بیجایی به حرم میرفتند. یکشب با همکاران همراه شدم و به حرم رفتم. واقعا متاثر شدم از چیزی که دیدم. نهتنها محوطه حرم خیلی ناامن بود به حدی که مربیان مجبور بودند بیدار بمانند تا مبادا موبایل و پولهایشان دزدیده شود بلکه به دلیل فنهایی که دورتادور حرم بود خیلی سرد بود طوری که تا صبح خواب به چشممان نیامد. من که خانهام تهران بود واقعا با این وضعیت کم آوردم و ازآنجا برگشتم منزل و کمی استراحت کردم و دوباره رفتم به تجمع؛ ولی همکارانی که از شهرستان آمده بودند مجبور بودند سختی راه و همه دشواریها را تحمل کنند. ولی کی بود که صدای ما را بشنود؟
از طرف دیگر تلاشی است که برای برهم زدن تجمعات صورت میگیرد. معمولا به این شکل است که مثلا یک نفر سرگروه یک قسمت میشود و با سرگروههای دیگر در ارتباط است. انتخاب سرگروه هم بر این اساس است که مثلا حرف آن سرگروه در بین مجموعه خودش خریدار دارد، همکاران میدانند نترس و شجاع است و از حق همگروهیهای خود دفاع میکند. همگروهیها هم پشت سرگروه هستند و از او دفاع میکنند.
اینطوری است که وقتی به نهادی مراجعه میکنیم میگویند به سرگروههایتان بگویید بیایند. همانجا سرگروهها را شناسایی میکنند، کارتهای شناسایی و شمارهشان را میگیرند و بعد شروع به تهدیدشان میکنند. بعد از تجمعات هم از حراست زنگ میزنند معمولا به سرگروهها و میپرسند که چرا به تجمع رفتهاید و کار شما غیرقانونی است. یکبار هم که به من زنگزده بودند در جواب گفتم مجلس قانونی برای ما وضع کرده که آن را اجرا نکردهاند؛ برای اعتراض به همین موضوع به مجلس میرویم و کار غیرقانونی انجام نمیدهیم. گفتم حضرت علی گفته است حق گرفتنی است نه دادنی. من از حق خودم دفاع میکنم.
شب ها برخی همکاران از بیجایی به حرم میرفتند. یکشب با همکاران همراه شدم و به حرم رفتم. واقعا متاثر شدم از چیزی که دیدم. نهتنها محوطه حرم خیلی ناامن بود به حدی که مربیان مجبور بودند بیدار بمانند تا مبادا موبایل و پولهایشان دزدیده شود بلکه به دلیل فنهایی که دورتادور حرم بود خیلی سرد بود طوری که تا صبح خواب به چشممان نیامد.
یکبار هم بعدازاینکه آقای عسگریآزاد در مجلس ما را بیسواد خواند و بخشنامه محرمانه هم برای اخراج ما آمد، خود آقای بطحایی (معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی آموزشوپرورش) به ما گفت که ۱۸ شهریور دم وزارتخانه جمع شویم. برای همین تعداد بسیار زیادی از مربیان دم وزارتخانه رفتیم. به دلیل اینکه ما هم چند هزار نفر بودیم و تعداد زیادی از خبرنگاران حضور داشتند، میخواستند جمعیت را از خیابان جمع بکنند. آمدند ترفندی زدند تا همه را به سالن اجتماعات وزارتخانه بکشانند. به این صورت دودستگی ایجاد کردند.
به سرگروهها گفتند بیایید با شما صحبت کنیم درحالیکه قصدشان وقتکشی بود. میخواستند یکجوری ما را آرام بکنند. یک سری از بچهها را در سالن اجتماعات نگه داشتند. لیدرها رو بردند در اتاقی که آقای بطحایی بود و همهاش به ساعتش نگاه میکرد که وقت تمام شود. درحالیکه در حالت عادی وقتی میخواستیم بطحایی، معاون وزیر را ببینیم باید میرفتیم از نماینده شهر خودمان نامه ملاقات میگرفتیم و نامه را به وزارتخانه میدادیم تا ۵ دقیقه بتوانیم معاون وزیر را ببینیم. اما آنقدر در آن روز قضیه برایشان مهم شد که معاون وزیر حاضر شد برای وقتکشی دو ساعت از وقتش را به ما اختصاص دهد تا از تجمع ما در بیرون جلوگیری کند.
در آنجا هم اسامی ما را پرسیدند و فردای آن روز به تکتکمان زنگ زدند و تهدیدمان کردند تا جلوی تجمع بعدی را بگیرند. خیلیها هم ترسیدند و دیگر نیامدند. بسیاری هم جواب قانعکننده دادند. آنها هم دستشان هست که وقتی مهرماه مدارس باز شود برای همکاران ما که بچهمدرسهای دارند سخت است که بچههایشان را بگذارند و تهران بیایند. به ما گفتند بروید از راه قانونی اقدام کنید و منتظر آزمون بمانید ما در جواب تهدیدها گفتیم باشد دیگر تجمعی نمیگذاریم و به شکل قانونی که میگویید رفتار میکنیم. دیگر تجمع نگذاشتیم و از طریق پیامک با نمایندگان در ارتباط ماندیم.
گاهی نیز با ترفندهایی جلوی آمدن همکاران به تجمعات را میگیرند؛ مثلا برای ۲۷ فروردین که تجمع سراسری معلمان اعلام شده بود، اداره کل برخی شهرها برای معلمان روز پنجشنبه کلاس ضمن خدمت گذاشتند از ساعت ۸ صبح تا یک بعدازظهر؛ یعنی درست در ساعات تجمع.
اگر این وضعیت ادامه پیدا کند و برفرض شما را استخدام نکنند چه وضعیتی خواهید داشت؟
تصمیم گرفتیم که بههیچوجه کوتاه نیاییم. اگر به این شکل ادامه پیدا کند نه وضعیت بیمه ما مشخص است نه بازنشستگی. من ۱۴ سال کارکردهام. از ۸۰ تا ۸۴ بیمه نبودهام. از سال ۸۴ بیمه ۱۵ روزه بودهام. حالا همه این ۱۴ سال رویهم میشود دو سال سابقه بیمه برای من؛ یعنی اگر یک سال دیگر هم استخدام شوم در حکم من احتمالا دو یا سه سال سابقه کار میزنند. کما اینکه یکی از همکارانم که از دیوان عدالت شانس آورد و رأی مثبت گرفت و استخدام رسمی شد در حکمش دو سال زدند درحالیکه ۱۴ سال سابقه کار داشت. وقتی هم دنبال سوابقش رفت به او گفتند باید ۸ میلیون بدهد تا سوابقش را درست کند یعنی این سالها از حقوقش کم میشود. بعد اسم این را میگذارند عدالت اسلامی. درصورتیکه ما چیزی جز ظلم نمیبینیم.
۲۳ فروردین خانم ۸ ماه باردار زیر باران خیس خالی شده بود کجا بودند که ببینند. من روم نشد به نماینده مرد مجلس بگویم آقای نماینده همکار بغلدستی من که ایستاده بود و داد میزد باردار بود. از فرط استرس تابستان سال گذشته سقطجنین کرد. یکی از همکاران دیگر ما که تابستان از خوزستان میآمد با ما به تجمع، از فشار و استرس کاری و ناامیدی بهمنماه سکته کرد و از دنیا رفت؛ سنی هم نداشت و متولد ۶۰ هم بود و یک دختر ۴ ساله هم داشت. همکاران عکس این خانم را برای نمایندگان فرستادند و گفتند باید جوابگوی این حقکشیها باشید. اینهمه از حقوق زن در اسلام میگویند. ولی جز تبعیض چیز دیگری نیست.
یعنی فکر میکنید این تبعیضها به دلیل زن بودن شماست؟
نه بحث زن بودن نیست بحث این است که برای رسیدن به منافع خودشان بهراحتی حقکشی میکنند. البته برای آزمون گفتند که برحسب نیاز منطقه، جنسیت، سن و … استخدام میکنند. اما قریب بهاتفاق نیروهای پیشدبستانی زن هستند و اصلا مردی نیست. برای همین هم اعتراض کردیم. ضمن اینکه شرط سنی دیگر چیست؟ تکلیف ما مربیانی که ۲۱ سالمان بوده آمدیم و حالا ۳۶ سالهمان شده چه میشود؟ بعد هم رشتههایی را عنوان میکنند که با رشتههای ما تطبیق نمیکند تا بعد بتوانند اعلام کنند که آزمون گرفتهاند و ما خودمان شرکت نکردهایم. میخواهند به این شکل پرونده ما را برای همیشه ببندند. من به نمایندگان هم گفتم که این ۵ هزارتا را اگر قرار است بین مناطق تقسیم کنیم میشود برای هر منطقه یکی دو نفر. خب یعنی هر منطقه یکی دو نفر نورچشمی ندارد؟
حالا دوباره ما تجمع برگزار خواهیم کرد و از حقمان دفاع میکنیم و ادامه میدهیم. فراخوانمان را در شبکههای اجتماعی میان همکارانمان توزیع میکنیم؛ همکارانی که از شهرهای دیگر در تجمعات حاضر شدند و با آنها به این طریق آشنا شدهایم.
در انتها بگویید در این مقطع درخواستتان بهطور مشخص چیست؟
در این بحرانی که معلمان رسمی هم نسبت به حقوقشان و معوقاتشان به آقای فانی معترض هستند و تمام معلمان اولتیماتوم دادند که تا ۱۲ اردیبهشتماه باید قضیه معافیت حقوقیشان برطرف شود، ما هم گفتیم باید تا ۱۲ اردیبهشت تکلیفمان بدون هیچ قید و شرطی مشخص شود. ما در این چند سال بلاتکلیفی بهای آزمونمان را به آموزشوپرورش پس دادهایم دیگر بس است.
ما میگوییم چرا نیروی دفتردار و خدمه که نیروی غیر آموزشی هستند و استخدامشان در بخش آموزشی خلاف مقررات است، فقط با گذراندن یک ماه دوره آموزشی صلاحیت علمیشان مشخص شد و به سر کلاس رفتند ولی ما که ۱۴ سال سابقه کار آموزشی داریم حالا باید آزمون بدهیم – درحالیکه آزمون برای پیش از استخدام است نه برای کسی که اینهمه سال سابقه کار دارد – بعد از آزمون هم اگر پذیرفته شویم تازه باید یک دوره یکساله در دانشگاه فرهنگیان بگذرانیم. بعد اگر گواهینامه صلاحیت معلمی گرفتیم؛ آن موقع مهر ۹۷ تازه میتوانیم برویم سر کلاس بهعنوان نیروی رسمی.
یعنی رسما میخواهند ما را معلق نگهدارند و وقتکشی کنند. یکی برای اینکه وزیر استیضاح نشود و از طرف دیگر این دوره نمایندگان (مجلس نهم) تمام شود و یک سری دیگر نمایندگان بیایند. ما این تجربه را در حین تغییر مجلس هشتم به نهم داشتیم یعنی در مجلس هشتم داشت قانون استخدام ما تصویب میشد که مجلس تغییر کرد. تا نمایندگان جدید در راس کار قرار بگیرند شد نیمه مرداد (سال ۹۱) و تا ما بتوانیم توجیهشان کنیم که مشکلمان چیست شد اواخر تابستان و اینطوری شد که نتوانستیم بهحق خودمان برسیم. برای همین میخواهند وقتکشی کنند. تمام این گفتهها را به گوش نمایندگان رساندیم. گفتیم مگر استخدام موروثی است که اولویت با فرزندان فرهنگیان باشد؟ ما زحمت کشیدیم، عمر و جوانیمان را گذاشتیم اگر هم قرار است اولویتی باشد باید برای کسانی باشد که زحمت کشیدهاند.
گفتیم مگر استخدام موروثی است که اولویت با فرزندان فرهنگیان باشد… گفتیم باید تا ۱۲ اردیبهشت تکلیفمان بدون هیچ قید و شرطی مشخص شود. ما در این چند سال بلاتکلیفی بهای آزمونمان را به آموزشوپرورش پس دادهایم دیگر بس است.
حالا بین همکاران اختلاف عقیده هست، برخی میگویند آزمون باشد اما اولویت فقط با مربیان باشد نه فرزندان فرهنگیان. برخی نیز معتقدند که اگر این آزمون برقرار شود ریزش نیرو پیدا میکنیم و پرونده ما برای همیشه بسته میشود. چطور نهضتیها و حقالتدریسیها بدون آزمون و با یک دوره آموزشی ضمن خدمت سر کلاسها رفتند و صلاحیت علمیشان مشخص شد ولی ما باید آزمون بدهیم و یک سال هم دوره ببینیم؟ ما میگوییم اینها وعدهووعیدهای واهی است. ما به حرفهایشان اعتماد نداریم و دیگر خسته شدیم. میخواهیم مایی که تجربه علمی- عملی داریم و عمرمان را در این کار گذاشتهایم با احتساب سوابقمان استخداممان کنند همانند حقالتدریسیها و نهضتیها. همین اتفاق سال ۸۸ اولین دورهای که مربیان پیشدبستانی را استخدام کردند افتاد. آمدند مربیانی را که ده سال خدمتشان پر شده بود استخدام کردند. آن موقع گفتند این قانون ۵ سال دیگر به قوت خودش باقی است. ما آن موقع ده سالمان پر نشده بود؛ و این قانون هم دیگر اجرا نشد. برای همین ما با برگزاری آزمون مخالفیم و در اعتراضمان بهطور مشخص نوشتهایم.
«ما مربیان پیشدبستانی خواستار پیگیری استخدام بیقیدوشرط از سوی مجلس محترم هستیم چراکه بعد از گذشت یک دهه از سابقه درخشان خود در این عرصه آزمون خود را به وزارت آموزشوپرورش پس دادهایم».
با آرزوی موفقیت در رسیدن به خواستههایتان
همچنین بخوانید: تجمع مربیان پیش دبستانی خوزستان در اعتراض به مشخص نبودن وضعیت استخدامی
[۱] – منظور از نظام آموزشی ۳-۳-۶ تغییر دورههای مقاطع تحصیلی به ۶ سال دوره ابتدایی ،۳ سال دوره متوسطه عمومی اول و۳ سال دوره متوسطه عمومی دوم است. پیشازاین نظام آموزشی بهصورت ۴-۳-۵ بود؛ یعنی ۵ سال ابتدایی، ۳ سال دوره راهنمایی و ۴ سال دوره متوسطه.
[۲] ماده ۲۸ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان: تأمین بخشی از نیازهای خاص آموزشوپرورش در رشتههایی که امکان توسعه آن از طریق «دانشگاه» وجود ندارد، مطابق ضوابط و مقررات وزارت آموزشوپرورش از میان دانشآموختگان سایر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی کشور و حوزههای علمیه، مشروط به گذراندن دوره یکساله مهارتآموزی در «انشگاه» بلامانع میباشد.