بیدارزنی: در چند روز گذشته، فضای مجازی شاهد دست به دست شدن ویدیویی بود که نمونه ی دردناکی از کودک آزاری خوانده می شد و پیشاپیش به بینندگان هشدار می داد که بعضی تصاویر ممکن است موجب تالم خاطر جدی بیننده آن شوند. این ویدیو نمایی از یک مهد کودک را نشان می داد که زنی به زور در حال غذا دادن به کودکی بود، به نظر می رسید که کودک تمایلی به خوردن نداشته و زن، کودک را بر روی زمین خوابانده و برای بی حرکت نگه داشتن او پایش را بر روی تنه ی کودک حائل کرده و کودک به ناچار بی حرکت مانده است و شاید برای تمام شدن سریع تر ماجرا، بدون مقاومت غذا را می خورد…غذا دادن به کودک که تمام می شود، زن پایش را بر می دارد و به کودک اجازه می دهد تا برود اما باز چند ضربه به کودک در حال رفتن حواله می کند…بیرون از کشاکش این زن و کودک، فضا خیلی عادی است… بچه های دیگر به بازی و تفریح مشغولند و کودک کتک خورده نیز گویا اصلن با حادثه ی عجیب و غیر مترقبه ای مواجه نشده است.
پس از پخش گسترده ی ویدیو در فضای مجازی، و در حالی که حدود یک هفته از ماجرا می گذشت، مسئولان بهزیستی اردبیل خبر از پیگیری ماجرا دادند. به گفته ی یکی از مسئولین، این سازمان تنها یک ساعت بعد از وقوع ماجرا، مطلع شده و در همان روز وارد عمل شده است. این مسئول همچنین از بازداشت مدیر و خدمه ای که مرتکب کودک آزاری شده است خبر می دهد. مدیر مهد پس از یک روز با تودیع وثیقه آزاد شده و خدمه ی مزبور– شاید به علت نداشتن وثیقه ی مناسب- همچنان در بازداشت به سر می برد. بهزیستی به این حد از مواجهه رضایت نداده و خواستار لغو مجوز این مهد– که طبق ارزیابی های خود این سازمان سه ستاره هم بوده است– شده است.
اما این همه ی ماجرا نیست…درک آن چه در این ویدیو دیده می شود بی توجه به پس زمینه ی آن، ناقص خواهد ماند.
نظارت بر مهد کودک ها
قریب به اتفاق مهد کودک های ایران دست بخش خصوصی است. همه ی دست اندرکاران مهدها از صاحب امتیاز، مدیر و مربی و خدمه زنان هستند. نظارت بر این مهدها بر عهده ی سازمان بهزیستی است. سازمانی که به گفته ی خود سه بار(در چه مدت؟) از مهد مرتکب کودک آزاری بازدید و آن را خوب ارزیابی کرده است.
علاوه بر این بازدیدها که ناکارآمدی خود را حداقل در حادثه ی مذکور نشان داده است، یکی از حوزه هایی که بهزیستی فعالانه در آن مداخله می کند توزیع کتابچه های آموزشی است. کتابچه هایی با محتوای به شدت ضعیف و سرشار از کلیشه های جنسیتی که تدریس آن از وظایف مهدها محسوب می شود. هر از گاهی نیز زمزمه هایی مبنی بر ضرورت اسلامی کردن مهد کودک ها با اعمال جداسازی جنسیتی در مهدها شنیده می شود.
این همه ی نظارتی است که بهزیستی بر مهد کودک ها اعمال می کند که به خوبی دغدغه های این سازمان دولتی را نشان می دهد.
مهد کودک، محلی برای استثمار زنان
کارکنان مهدکودک ها اغلب دو دسته هستند، مربی ها و نیروهای خدماتی. مسئولان هر کلاس هستند که در کنار آموزش باید در درست کردن کاردستی به کودکان کمک کنند. اغلب تکمیل کاردستی های کودکان به مربی ها سپرده می شود و در چنین شرایطی مربی ها باید بعد از تعطیلی مهد کودک، در منزل یا در مهد کودک، به تکمیل این کاردستی ها بپردازند. به همین دلیل ساعات واقعی کار مربیان گاه از 10 ساعت در روز نیز فراتر می رود. نظارت دقیقی بر روی تعداد کودکان در هر کلاس وجود ندارد. گاه پیش می آید که در یک کلاس حدود سی کودک ثبت نام می شوند. تصور سختی سر و کله زدن و کنترل کودکان سه یا چهار ساله در کلاسی نه چندان وسیع، دشوار نیست. مربی ای می گفت که هر بار بعد از بازگشت به منزل، تا چند ساعت صدای جیغ و فریاد کودکان را همچنان در سر خود دارد و از سردرد رنج می برد.
وضعیت نیروهای خدماتی اغلب بدتر از مربیان مهد کودک است. این نیروها که به تعدادی به مراتب کمتر از مربیان در مهدکودک ها استخدام می شوند، وظیفه غذا دادن به کودکان، دستشویی بردن و نظافت آنها را بر عهده دارند. گاه پیش می آید که در مهد کودکی با بیش از 70 کودک تنها یک نیروی خدماتی استخدام می شود. یکی از این نیروهای خدماتی در توصیف سختی کار خود به نگارنده گفت «گاه پیش می آید که بیست دقیقه در دستشویی می مانم تا بچه هایی را که به ترتیب به دستشویی می آیند و از عهده ی نظافت خود بر نمی آیند را بشویم….«. این زن در پاسخ این که چقدر در روز فرصت استراحت پیدا می کند گفت که فقط موقع نهار وقت می کند تا «بنشیند». [1]
مدیران مهد کودک نه تنها برای کاستن از هزینه های خود تعداد بسیار کمی را چه به عنوان نیروی خدماتی و چه به عنوان مربی استخدام می کنند، بلکه علی رغم دریافت شهریه های بسیار بالا، دستمزد بسیار ناچیزی نیز به این زنان می دهند. دستمزدی که به مراتب از حداقل حقوق مصوب کمتر است. علاوه بر این به ندرت دیده می شود که کارکنان مهد بیمه شوند و در معدود مواردی که این کارکنان بیمه هستند، نیز همچنان دستمزدهایی بسیار پایینی دارند.
کار در مهد کودک همچون دیگر مشاغل زنانه تبلور بی حقوقی و استثمار زنان است. زنان شاغل در مهدها نه تنها از حقوق ناچیز قانونی برخوردار نیستند، بلکه عمدتا حتی نسبت به این حقوق آگاهی ندارند. اغلب این زنان حتی نمی دانند که میزان حداقل حقوق رسمی چقدر است. از دیگر سو، نهادهای قانونی ای که موظف به نظارت بر اجرای قانون کار هستند به سادگی بر بی حقوقی های رایج در مهدها چشم می بندند و هیچ نظارتی از این جهت بر مهدکودک ها صورت نمی گیرد. نظارت بهزیستی نیز شامل شرایط کاری کارکنان مهدها نمی شود. در چنین وضعیتی زنان شاغل در مهد کودک ها در شرایط بی حقوقی محض و با فشار کاری فراوان و طاقت فرسا و بدون کمترین آگاهی نسبت به حقوق خود رها شده اند.
نگاهی دوباره به ویدیو
به نظر می رسد در ایران امر پرورش کودکان موضوعی نیازمند آموزش دانسته نمی شود. مادران مسئول پرورش کودکان شناخته می شوند بی آن که آموزشی در این زمینه ببینند. در ادامه ی این برخورد سهل انگارانه با پرورش کودکان، شاغلان مهد کودک نیز موظف به گذراندن هیچ دوره ی آموزشی ای نیستند. با موضوع حقوق کودک و شیوه های تربیتی صحیح، همچون کالایی لوکس و تجملی برخورد می شود که گویا قرار نیست ما به ازایی عینی در زندگی کودکان داشته باشد.
با توجه به همه ی آن چه که در بالا گفته شد می توان ویدیو را جوری دیگر دید. در ویدیو زنی را می بینیم که خدمه ی مهد است و شاید همچون دیگر خدمه ی مهد از فشار کاری بالایی رنج می برد. او موظف است ساعات متمادی در مهد کودک کار کند، به کودکان غذا بدهد، آنها را به دستشویی ببرد و مهد را نظافت کند و در قبال وظایفی چنین سنگین دستمزد بسیار ناچیزی می گیرد (در بسیاری از شهرها دستمزد نیروهای خدماتی حداکثر 100 هزار تومان در ماه است) که با همه ی ناچیزی نمی تواند از آن چشم پوشی کند. این زن که احتمالا موظف است غذا خوردن ده ها کودک را کنترل کند، شاید نگران از گرسنه ماندن کودکی، سعی می کند به زور به او غذا بدهد و بعد هم چند ضربه حواله ی او می کند…. ناغافل از این که ظرف چند روز کودک آزار بی رحمی نمایانده می شود که باید با اشد مجازات با او برخورد شود…. مقصر این حادثه اوست، فقط او! نه سیستمی که با بهره کشی بی رحمانه از او شاید توان برخورد صبورانه را از او گرفته است. در این ویدیو قرار نیست ما از شرایط کاری او چیزی بدانیم، از این که دست تنها مجبور است به ده ها کودک سرویس بدهد، از این که بیمه نیست از این که آموزشی برای این کار ندیده است. در این ویدیو ما برشی نیمه تمام از واقعیت را می بینیم و قرار است آن را همه ی واقعیت بدانیم! قرار نیست در این ویدیو نقش نظارتی بهزیستی و اداره ی کار زیر سئوال برود، قرار نیست بپرسیم استانداردهای کمی و کیفی بهزیستی برای استخدام در مهد کودک ها چیست؟ بلکه قرار است بهزیستی همچون قهرمان ماجرا ظاهر شود، بگوید که خود شاکی این ویدیو است و با افتخار از ادامه ی بازداشت خدمه ای بگوید که فقر نه تنها او را به کاری چنین دشوار در مهد کودک کشانده است، بلکه ادامه ی بازداشت او به علت نداشتن وثیقه ی لازم را موجب شده است…
حالا این زن در زندان است و وجدان جمعی ما از این که پاسخی قاطع به یک کودک آزاری داده است آرام…
[1]http://fairfamilylaw.org/spip.php?article2696
سلام خانم اسدپور
بسیار جامع و مفید از رنج بی پایان کودکانی که تازه قراراست ۱۵۰ ملیونی شوند برسی کردید.راستی همه چیزمون به همه چیزمون میاد:مسولین بشدت بی کفایت که اگر سایه و اشاره حکومت نبود گوسفند چران هم نمی شدند….
من تا قبل از دیدن این ویدیو هیچ وقت دوست نداشتم کسی اعدام (شکنجه)شود ولی فهمیدم کسی که به قصد کودک آزاری میکند باید زنده زنده سوزانده شود کسی به اجبار کار در مهد را انتخاب نکرده ناراحته بره توالت بشوره کارکنان مهدها نونشونو از این بچه ها میگیرن بهتره شما هم از حقوق این جانی دفاع نکنید
سلام خوب بود ماهم موافقیم
متاسفانه در مملکت ما همیشه تعصب جای تفکر را میگیرد ,متاسفم که شما هم نه معنای فمنیست بودن ونه معنای دفاع کردن منصفانه را مانند همه ما ایرانیان نیاموخته اید(اکثر ما ایرانیان) .
خیلی ها مانند شما این ویدیو را دیده اند آن وقت چگونه رفتار این موجود مهیب ,که زن یا مرد بودنش در اینجا تفاوت چندانی ندارد,با یک کودک بی دفاع را عادی ویک امر نا مذموم جلوه میدهید ,متاسفم,لازم میدانم دوباره واگر لازم است چندین باره این ویدیو را ببینید شاید شما که شاید مادر هم باشید ,با رغبت کودکتان را به دست این خدمه یا مربی دلسوز بسپارید.