تشکل یابی زنان (موانع و راهکارها)

0
964
عالیه شکربیگی

بیدارزنی: دکترعالیه شکربیگی «عضو انجمن جامعه شناسي ايران » در مقاله اي تحليلي به بررسي موانع  و راهكارهاي تشكل يابي زنان در ايران پرداخته و تاكيد مي كند تشکل یابی یک حق مدنی است که برخورداری از آن دستاوردهای مهمی به ویژه در زمینه نهادینه کردن مطالبات اجتماعی در میان مردم و سازمان یابی برای دیکته کردن مطالبات به ساختار سلطه را در پی دارد؛ و در اين راستا حق تشکل یابی در حوزه زنان در یک کشور دارای فضای مردسالارانه و قوانین تحدید کننده و سرکوب آمیز جنسیتی از اهمیت بیشتری برخوردار است .

متن كامل اين مقاله به شرح زير است

خواسته ی زنان چیست؟

هرچند ستمی که در طول تاریخ جوامع طبقاتی بر زنان اعمال شده همواره واکنش‌ها واعتراضاتی را به وجود آورده که نشانه‌های این واکنش‌ها را از خلال داستان‌ها، افسانه‌ها واشعار می‌توان دید اما واقعیت این است که در جوامع طبقاتی ماقبل سرمایه‌داری، علی‌العموم تبعیض بین زن و مرد از طرف هردو جنس پذیرفته شده بود و نه تنها مردان بلکه زنان نیز آن را به عنوان امری طبیعی پذیرفته بودند. نخستین اعتراضات و مبارزات اجتماعی زنان همگام با جنبش‌های آزادیخواهانه‌ای که با رشد سرمایه داری، روابط سنتی جوامع فئودالی را به زیر سئوال می‌برد به وجود آمدند. قوانین و روابط حاکم برجوامع بسته فئودالی، سدی در مقابل نیازهای گسترش یابنده‌ی جوامع سرمایه‌داری و به ویژه دستیابی به بازارهای ملی و جهانی و در این رابطه، امکان استفاده از نیروی کار کارگران بود. سرمایه‌داری نوپا، به افرادی که به لحاظ حقوقی آزاد باشند و بتوانند نیروی کار خود را به سرمایه‌دار بفروشند نیاز داشت. بنابراین مفاهیم مدرن آزادی و برابری انسانها را مطرح می‌کرد که برابری حقوق زنان و مردان نیز می‌توانست جزئی از آن باشد. در واقع جنبش‌های زنان از دل جنبش‌های اجتماعی آزادیخواهانه دوران سرمایه‌داری به وجود آمده و درابتدا بااین جنبش‌ها درهم تنیده بودند.
پروتستانیسم که تحولی دینی و جنبش اصلاح‌طلبی عصر مدرنیسم بود و به نفی اقتدار و سلسله مراتب می‌پرداخت، اعلام کرد که انسان‌ها اعم از زن و مرد دارای روح برابر می‌باشند. این جنبش به دلیل تاکید بر فردیت و حقوق فردی اشخاص می‌توانست زمینه‌ساز اندیشه برابری زن و مرد باشد. انجمن دوستان که یک انجمن مذهبی متعلق به کوئیکرها در قرن ١٧ بود برای اولین بار به زنان اجازه خطابه داد.(روشن،1392). منظوراز خطابه چیست؟ومحتوی این خطابه اشاره به چه مسائل ومباحث زنان می تواند داشته باشد؟در پاسخ به سوال فوق بایدگفت:

“زنان کمترازیک دهم درآمد جهانی رادریافت می کنند،اما دوسوم کارجهان را انجام می دهند.با این که درآمد زنان کمتراز مردان است ،مدت زمان کارآنان بیشترازمردان است.مدت کار زنان درکشورهای توسعه یافته دوتاپنج ساعت،درآمریکای لاتین وکارائیب پنج تاشش ساعت ودرآفریقا وآسیا دوازده تا سیزده ساعت در هفته بیشترازکارمردان است.

چنان چه کار در خانه و مراقبت از بچه را نیز درنظر گیریم،زنان به طورمتوسط شصت تا هفتاد ساعت در هفته کار می کنند.

عقل سلیم با نظربه واقعیاتی از این دست به سادگی می تواندبه این پرسش که ”زنان چه می خواهند؟وخواسته ی آنان چیست“پاسخ گوید.این واقعیت ها در عین حال گویای این نیز هست که چرا امروزه درسراسرجهان جنبش ها وتشکل ها وسازمان های زنان وجوددارند تا برای کسب شرایط بهتر مبارزه کنند.

در نتیجه،انواع بسیارمتفاوتی از جنبش های زنان وجوددارند که هدف برخی از آن ها نه تغییر موقعیت که حفظ آن است.

در ضمن در میان جنبش های خواهان تغییر،دغدغه ها وچشم اندازهای متعارض بسیار وجود دارد.(روباتام،1390،1).مسائل زنان دنیا از زنان ایران جدا نیست ودارای سنخیت هایی می تواند باشد:

در ایران،علی رغم ساختاردیرینه ی پدرسالاری وموانع خانوادگی،قانونی ودر بسیاری موارد فردی، زنان در دهه ی اخیر از طریق حضور در عرصه ی آموزش توانسته اند همگان را متوجه این حضورکنند و این وارد شدن از عرصه ی خصوصی به عرصه ی عمومی در ایران کاملاآگاهانه صورت گرفته است ، اگرچه درماههای اخیر،اندیشه ی بسته ومدار قهرجزم اندیشان توانسته است در نظام آموزشی محدودیت هایی علیه دختران ایجاد نماید،اما باورما بر این است که زنان نیروی خفته ی جامعه هستند ودر صورت استفاده از این پتانسیل عظیم باعث دگرگونی در جامعه خواهند شد وهم خود تغییرخواهند کرد وهم جامعه را از حضور پرقدرت خود در عرصه های خرد،میانه وکلان بهره مند خواهند کرد ودر این راه طبعا علم جامعه شناسی با بهره گیری از مفاهیم نظری در”رشته ی جامعه شناسی زنان” می تواند این حضور را برجسته ترو روشن تر نماید وموانع فرهنگی وقانونی وساختاری وخانوادگی را مسئله یابی،مسئله شناسی ومسئله زدایی نماید.(شکربیگی،1392).

مفهوم سازی جنبش زنان

جنبش‌هاي اجتماعي، جنبش‌هایی هستند كه ابعادي اجتماعي و فرهنگي دارند و از اين رو خود را از جنبش سياسي جدا مي‌كنند. اما اين جدائي يك جدائي جوهري نيست و در مواردي با جنبش‌هاي سياسي اهداف مشتركي را نيز دنبال مي‌كنند. اين تمايز و هم پيوندي يا به عبارتي اين وحدت و كثرت كه بين جنبش‌هاي سياسي و اجتماعي وجود دارد، باعث شده است كه در فضاي آكادميك اين مناقشه پديد آيد كه اين جنبش‌ها اساساً جنبش نيستند. اين نقطه نظر كه اين جنبش‌ها را جنبش نمي‌داند ناشي از اين نكته است كه تنها جنبش‌های سياسي را جنبش مي‌داند هر جنبشي كه سياسي نباشد اساساً جنبش نيست.

يكي از اين جنبش‌های اجتماعي و فرهنگي، جنبش زنان است؛ اين مناقشه كه تنها جنبش‌های سياسي را جنبش مي‌داند، ناشي از يك خلط مفهومي در دستگاه آكادميك ما است. بدين شكل كه ما در حوزۀ زبان فارسي براي سه مفهوم يك مفهوم بكار مي‌بريم و اين سه مفهوم عبارتند از: (Policy -Polity – Politics ) که ابعاد سه‌گانه امر سياست هستند. در فضاي زبان اروپائي امري را كه ما سياست مي‌فهميم در اين سه مفهوم بيان مي‌كنند و آن را بكار مي‌برند یعنی:

1 .وجه هنجاري سياست ( Policy)
. 2وجه دولتي و حزبي سياست (Polity)
3 .وجه تدبير در جهت حل كشمكش‌ها (Politics)(مرادی،1390).

جنبش زنان از اين دورنما يكي از وسيع‌ترين جنبش‌هاي ايران بعد از جنبش «ارتقا سطح كيفي زندگي» است؛ چرا كه مي‌توان گفت جنبش «ارتقا سطح كيفي زندگي» ايراني، وسیع‌ترین جنبش در دوران جديد جامعه ايران است، زیرا اين جنبش، همه آحاد جامعه ايران را از زن و مرد، كودك و جوان، روحاني و دانشگاهي، تحصيل‌كرده و غيرتحصيل‌كرده در برگرفته است. به‌طور مثال ما در ايران گرايش‌هایی كه خواهان ارتقا سطح كيفي زندگي خود نباشند (به شکلی که مثلاً در هند وجود دارد) نداريم.

اما پس از آن، جنبش زنان مهم‌ترين جنبش ايرانيان در صدساله اخيراست كه تمام پهنۀ جامعه ايران را در برگرفته است و مهم‌ترين آماج و هدف آن اين است كه هنجارهاي گذشته نسبت به زنان را به‌ طور بنيادين تغيير دهد و مي‌كوشد هنجاري نو در مناسبات زن و مرد بيافريند. اين جنبش مي‌كوشد خودبسندگي زنان را از طريق آموزش و پرورش، ورزش و هنر سازماندهي كند. اين جنبش در سطوح مختلف هنجارهاي تاريخي زن ستيزانه را به چالش مي‌كشد تا زنان همچون مردان تحصيل كنند، به نويسندگي و ساير كارهاي هنري بپردازند، نقاشي و كارگرداني كنند و مدير، كارمند عالي رتبه و بالاخره وزير شوند. (همان).

همان طورکه در بالا اشاره شدجنبش زنان آن‌چنان كه گفتم به وجهي هنجاري از سياست مي‌پردازد اما اين ظرفيت و پتانسيل را دارا است كه به سطح ديگر ارتقا يابد، يعني اينكه مطالبات و ساماندهي خود را از امر اجتماع به تغييرات در سطح قدرت سياسي بكشد. اين امر مستلزم ارتقا كيفيت اين جنبش در سازمان‌ها وتشکل ها و نهادهاي خود است و اگر اين جنبش بخواهد به‌ويژه در سطح كيفي ارتقا يابد نيازمند پرداختن به كار نظري است، امري كه جنبش زنان ايران از آن رنج مي‌برد. بدين معنا كه بتواند ايده و پراكسيس خود را در دستگاه‌ها و قالب‌هاي مفهومي بكشاند و آرام و به‌تدريج تئوري‌هاي منجسم براي خود طراحي كند. بدون اين كار يعني ايجاد روابط دو جانبه بين عمل و نظر، بين ايده‌ها و مفاهيم، بين پراكسيس و تئوري اين جنبش نمي‌تواند به‌طور آگاهانه به ساختار منجسم و كارآمد در جهت منافع جامعه به‌طور عام و منافع زنان به‌طور خاص عمل كند. اين نظام تئوريك بايد متكي بر اين اصل راهنما باشد كه برآمده از تجربۀ جنبش زنان ايران باشد، نه اينكه تنها به اين امر بسنده كند كه بازگوكننده تئوري‌هاي ديگران باشد. آنچه كه جنبش زنان ايران در طي صد ساله گذشته همواره از فقدان آن رنج برده ، اين مطلب است كه نتوانسته در ساحت نظري خود را آرايش دهد. البته اين خاص جنبش زنان نيست، اين ضعفي است كه در ديگر عرصه‌ها بروز كرده ‌است و جنبش زنان را نيز شامل شده ، چرا كه بنيادهاي فكري ما نتوانسته تجديد نظري در بنيان‌هاي خود صورت دهد. از اين رو در سطح بالائي تغييرات را حس و اجرا كرده است اما نتوانسته آنها را به عمق ببرد و از طريق اين عميق‌سازي، سطح آگاهي را به آگاهي مفهومي و لاجرم به آگاهي فلسفي بكشاند.«هرگونه بررسی تحقیقی در مسائل زنان»به قضیه ی ارتباط تنگاتنگ کنش با ساختار موبوط است به  هیچ وجه نمی توان گفت که ساختارکنش را ، تعیین می کند، و يا برعکس (ریتزر:1374:697). رابطه ی بین عاملیت و ساختار در حوزه،جامعه شناسی از زمانهای بسیار دور یکی از مسائل اساسی حاکم بر نظریات روش شناسی واپستمولوژی واتتولوژی بوده است.علاقه به پیوند در ساختار و عاملیت در کارهای شماری از نظریه پردازان وابسته به سنت اروپایی به چشم می خورد. مسئله ساختار و عاملیت یکی از مباحث بنیادی در علوم اجتماعی است.گیدنز اندیشمندی است که سعی دارد بر دو گانگی ساختار و عاملیت چیره شود. ارتباط ببین ساختار و عاملیت باعث چهت گیریهای مختلف در حوزه های گوناگون اجتماعی شده است .به عنوان مثال انتخاب ببن نظریه های ساختتاری یا اگزیستالیستی در حوزه اروپا و انتخاب بین دو حوزه خرد و کلان در حوزه امریکا بسیار مهم است ، مثل نظریه کلان کارکرد گرایی ساختاری و نظریه خرد کنش متقابل نمادین،نظریه های مختلف رابطه عاملیت و ساختار از دیدگاه جامعه شناسی با عین و ذهن از دیدگاه فلسفی را در فعالیت های اجتماعی به سه دسته تقسیم کرده اند :1 – نظریاتی که اصالت را به عین یا ساختار و ساخت اجتماعی می دهند و آن را عنصر تعیین کننده در تعبیر و تفسیر اجتماع می دانند2 –تئوری هایی که به اصالت ذهن یا عاملیت (Agency)در تحولات و مطالعات و تحلیل معتقدند.3 –نظریاتی که اصالت را به رابطه بین عاملیت و ساختار می دهند و سعی در ایجاد ارتباط بین این دو عامل دارند.

بنابراین با توجه به بحث نظری فوق باید گفت:جنبش زنان در ایران برخاسته از تقابل ساختار-عاملیت است وموانع جنبش و تشکل زنان بی تردید در ساختار وعاملیت نهفته است.

سابقه شکل گیری اولین تشکل های زنان در ایران

سابقه شکل‌گیری اولین انجمن‌ها و تشکل‌های زنان در ایران نیز همگام است با رشد سرمایه‌داری و ورود به دوره تدارک انقلاب مشروطه. در واقع طی همین دوره است که اولین سازمانهای زنان به طور مخفی شکل گرفتند. البته این تشکل‌ها در ابتدا به طور مشخص و آشکار به دنبال کسب حقوق زنان نبودند، بلکه در پیوند با جنبش مشروطه فعالیت می‌کردند. وضع رقت‌بار زنان ایرانی در دوران حاکمیت فئودالیسم در ایران و آگاهی از اخبار فعالیت‌ها و مبارزات این بخش از جامعه در کشورهای اروپایی و آمریکا و همچنین امتیازاتی که زنان در پی پیروزی انقلاب اکتبر ١٩١٧ در روسیه به دست آوردند (٢)، به مرور زمینه‌ساز ایجاد تشکل‌های زنان با هدف بهبود وضعیت آنان گردید.

تاسیس انجمن« حُرّیت زنان» در سال١٢٨٦، انجمن «مخدرات وطن» در سال ١٢٩٠ توسط صدیقه دولت‌آبادی، انجمن «شکوفه» در ١٢٩٢ توسط مریم عمید مزین‌السلطنه، انجمن «پیک سعادت نسوان »در ١٣٠٠ توسط روشنک نوعدوست، مجمع «انقلابی نسوان» در سال ١٣٠۶ توسط زندخت شیرازی و جمعیت «نسوان وطنخواه» توسط جمعی از زنان روشنفکر، از جمله محترم اسکندری، تنها نمونه‌هایی از تشکل‌های اولیه زنان در ایران هستند . اهداف این سازمان‌ها عمدتا ارتقاء آموزش زنان بود و گاه از این فراتر رفته و در پاره ای موارد خواهان حق رای و کشف حجاب نیز بودند.

زمینه شکل گیری تشکل های زنان

برای ایجاد تشکل‌های زنان نیز ضروری است از شرایط عینی و زندگی واقعی زنان شروع کرد. محافل دوستانه، گردش‌های دسته جمعی، جمع‌های ورزشی، صندوق‌های خانوادگی، صندوق‌هایی در محل کار، کتابخانه‌های کوچک و محافل مطالعاتی، ایجاد محافلی جهت یاری رساندن به زنان و کودکان آسیب دیده که نیاز به کمک‌های مالی، آموزشی، بهداشتی، روانشناسی و یا حقوقی دارند، برگزاری کارگاههای آموزشی در مورد مسائل و مشکلات مشخص زنان، همه و همه می‌توانند زمینه‌ساز ایجاد تشکل‌های زنان زحمتکش باشد. اعتقاد به دیدگاه طبقاتی و مرزبندی با دیدگاههای رفرمیستی ــ فمینیستی یا رادیکال-فمینیستی به معنای نفی ضرورت تشکل‌یابی زنان نيست. اینکه این تشکل‌ها تا چه حد موفق شوند خود را به دیدگاه طبقاتی مجهز سازند بسته به میزان تاثیرگذاری فعالان است چیزی که عینا در مورد کلیه تشکل ها و کمیته‌های کارگری نیز صدق می‌کند وصرف وجود تشکل مستقل اگرچه در شرایط فعلی یکی از محوری‌ترین خواسته‌های جنبش کارگری است تضمینی برای اینکه تشکل مزبور الزاماً به دیدگاه طبقاتی و اصولی مجهز باشد نيست .بنا براین وظیفه آن دسته از فعالان کارگری و فعالان زنان که بادید گاه طبقاتی به مسائل زنان نگاه می‌کنند اینست که در کنار ترویج این دیدگاه، با استفاده از حداقل امکانات موجود‌، در جهت ایجاد تشکل‌های زنان زحمتکش، اقدام نمایند. كه البته  این امر نیاز به صبر وحوصله فراوان دارد.

خواسته ی زنان در جهان وایران گویای مبارزه با نادیده گرفتن است وخواهان پایان دادن به بحث فرادست وفرودستی جنسیتی هستند.اگرچه سقف نامرئی شیشه ای همچنان در تلاش برای حفظ این ساختار نابرابرجامعه ی بشری است.در اینکه چه کسی باید در مناسبات قدرت ، عدالت جنسیتی را اجرایی نماید، باید به این نکته تاریخی اشاره کرد  اختلاف بر سر این که چه کسی این قدرت را دارد که سخنگوی زنان به منزله ی یک گروه باشد واختلاف نظر در باره ی معنی فمینیسم،مختص جنبش معاصرنیست.بنابراین،آگاهی تاریخی ما را قادر می سازد تا با دیدی گسترده تربه مجادلات کنونی بنگریم.فمینیسم مقوله ای انتزاعی نیست،بلکه واژه ای است که انسان ها آن رادر طول اعصار به روش های گوناگون به کار برده اند.

درهرحال، تشکل یابی یک حق مدنی است که برخورداری از آن دستاوردهای مهمی به ویژه در زمینه نهادینه کردن مطالبات اجتماعی در میان مردم و سازمان یابی برای دیکته کردن مطالبات به ساختار سلطه را در پی دارد. علاوه بر این حق تشکل یابی در حوزه زنان در یک کشور دارای فضای مردسالارانه و قوانین تحدید کننده و سرکوب آمیز جنسیتی اهمیت بیشتری می یابد. در نتیجه، پرداختن به لزوم فعالیت های مدنی برای زنان و پیش بردن گفتمان آزادی و پویایی تشکل یابی آنها، از ضرورت بسیاری برخوردار است. این ضرورت را می توان به طور اجمالی درسطوح کلان، میانه وخرد در ارتباط با جامعه مدنی بررسی کرد.

جامعه مدنی چیست؟

جامعه مدنی ، حوزه ای مستقل وسازمان یافته است وهمان طور که تنظیم رفتار شهروندان ومحدودکردن مداخلات دولت را بر عهده دارد،حلقه واسط ارتباط با مردم نیز به شمارمی آید.به بیان دیگر، جامعه مدنی حیطه ای خارج از خانواده ، دولت وکسب وکار است.اگر خانواده را حیطه خصوصی بدانیم،می توانیم دولت را حیطه حاکمیت واعمال قانون وبازار را حیطه اقتصاد تلقی کنیم،بین این عرصه ها، حیطه ای می ماند که متعلق به اجتماع است وآن را حیطه عمومی یا حیطه اجتماعی یا همان جامعه مدنی می دانیم.

مبانی جامعه مدنی

جامعه مدنی بر اساس سازوکارهای چهارگانه ذیل استوار است:

الف) احزاب وتشکل های سیاسی

ب) کانون ها ومجامع فرهنگی،ادبی هنری،علمی،دینی و..،

ج) اتحادیه ها،سندیکاها،انجمن ها وتشکل های حرفه ای وصنفی،

د) شوراها ونهاد های اجتماعی(ش.رای شهر وروستا و..)نوحی،1376،ص20).

اصول مبنایی جامعه مدنی وتشکل ها

1.اصل فرونکاستن هویتها: به این معنی که هویتهای اجتماعی را نمی توان فروکاست ویکی رادردیگری مضمحل کرد،این اصل مبنای تعدد وتنوع تشکل ها است.

2.اصل خودخواهی: هر فردحتی درچهارچوب یک گروه،سودها ومصلحت های خود را بر سود دیگران برتری می دهد.

3.اصل سودمندی: افراد به دنبال آن اندکه بیشترین سود برای بیشترین افراد فراهم شود.این امر،انگیزه تجمع افراد است،زیرا انتظارمی رود در کارهای جمعی منافع افراد بیشتر تامین شود.

4.اصل مسئولیت ومشارکت: مسئولیت همراه با اختیار معنا می یابد.

5.اصل بر افتادن : تشکل ها باید تکلیف های متعدد ولی سازگاری بر دوش اعضای خود بنهند تا یک نفر بتواند عضو چندین تشکل باشد.

6.اصل استخدام : اصل استخدام مبنای تنظیم روابط افراد بر مبنای حقوق ومسئولیت های برابر است.

7.اصل برتری : این انسان ها هستندکه بر اساس قراردادهای نوشته شده، یا نا نوشته، برتریها، اقتدارها یا منزلت ها را پایه گذاری می کنند.برتری در تشکل های مدنی صرفا از فعالیت در درون تشکل بر می خیزد.

8.اصل جبر: این اصل مبنای زودودن اجبار از دستور العملها ی تشکلها ودادن مسئولیت به افراد در سازوکاری طبیعی وخود پذیرنده است.

9.اصل جهل:ای اصل مبنای جریان آزاد اطلاعات در درون تشکل ها است.

10.اصل شفافیت:مبنای نفی هرگونه پنهان کاری در هر سطحی از روابط درون تشکل ها است.(محمدی،1376).

جامعه مدنی وسازمان های غیردولتی

دو دیدگاه عمده در خصوص ارتباط سازمان های غیردولتی وسازمان های جامعه مدنی وجود دارد.اولین دیدگاه به «هاری بلر» مربوط است.او سازمان های غیردولتی را در برگیرنده سازمان های جامعه مدنی می داند.سازمان های غیردولتی بر اهداف عمومي بیش از اهداف خصوصی تاکید می ورزند یا گروههای داوطلبانه ای هستند که با تاثیرگذاری بر سیاست های دولت، مقاصد دیگری به جز کسب سود دارند، هدف سازمان های غیر دولتی در فرآیند تاثیرگذاری بر سود بیشتر نیست. با اینکه تمامی سازمان های جامعه مدنی،سازمان های غیر دولتی محسوب می شوند، اما همه سازمان های غیر دولتی جزء سازمان های جامعه مدنی به حساب نمی آیند. در هر جامعه ای تنها بخشی از آن راسازمان های غیر دولتی تشکیل می دهند که سازمان های مدنی خود بخشی از آن سازمان ها به حساب می آیند.

رابطه تشکل های زنان با جامعه مدنی

رابطه تشکل های زنان با جامعه مدنی دو سمت دارد. برخی تشکل ها به بالا متصل هستند. این نوع تشکل ها به دلیل فرمایشی بودن ساز و کار تشکل یابی در ایران بعضا قوی ظاهر شده اند. در حالی که تشکل هایی که به پایین یعنی جامعه مدنی – چه در سطح جذب کنشگر داوطلب و چه در متشکل کردن جامعه محلی با هدف ارتقای آگاهی- مرتبط می شوند، تا حدود زیادی بی قدرت ظاهر شده اند. اگر از طرح بحث تشکل یابی به منظور جذب کنشگر داوطلب برای جنبش زنان بگذریم، نگاهی گذرا به کارنامه فعالان زنان در سال های گذشته نشان می دهد که آنها در نهادسازی در سطح جامعه محلی بسیار ضعیف ظاهر شده اند.

از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم؛ تفاوت اصلی احزاب سیاسی و تشکل های مدنی در این است که احزاب سیاسی به طور مستقیم برای کسب قدرت سیاسی کوشش می کنند اما ساز و کار کسب قدرت در تشکل های مدنی متفاوت است به همین دلیل آنها معمولا کوششی برای نشاندن افراد خود در مناصب دولتی نمی کنند. بلکه تلاش می کنند تا با تغییر از پایین و کار در میان نیروهای محلی، مطالبات خود را به اهرم فشار تبدیل کنند.

چالش های پیش رو تشکل های زنان در ساختار وعاملیت

زمانی که صحبت از فعالیت جمعی به میان می آید مواجهه با انواع چالش ها جزء اجتناب ناپذیری از ان است. چرا که عموما در حرکت های جمعی افرادی با انگیزه های مختلف، رویکردهایی متفاوت، از سنین گوناگون و با تجربه های زیسته ی متنوع گرد هم می آیند و همین امر گاه تصمیم گیری و اقدام در آن جمع را با چالش مواجه می سازد.

نگاهی به تشکل ها و حرکت های زنان در سال های گذشته نشان می دهد که آنها نیز کم و بیش با چنین چالش هایی رو به رو بوده اند که گاه در مواجهه با آن ساز و کارهای متفاوتی را برگزیده و گاه نیز تنها زمان را برای عبور از برخی آنها به یاری گرفته اند. در ادامه به برخی از این چالش ها اشاره خواهد شد.

چالش ها و موانع در سطح عاملیت

1-    عدم خودباوری زنان برای حضور در این تشکل ها

2-    عدم اطلاع رسانی در سطح وسیع وگسترده

3-    جزیره ای عمل کردن فعالان جنبش زنان

4-    نبودن هسته های مرکزی

5-    متمرکز نبودن اهداف وداشتن تنوع در اداف

6-    مشخص نکردن هدف اصلی واهداف جزیی

7-     عدم مسئله یابی،مسئله شناسی ومسئله زدایی

8-    داشتن منش ها وعادت واره های استبدادی در عاملیت

9-    عدم مفهوم سازی در تشکل ها وجنبش زنان

10- خود محوري و فردگرايي در تشكل ها

چالش ها وموانع ساختاری تشکل یابی جنبش زنان

1-    چالش های قانونی

2-    چالش های فرهنگی

3-    چالش های اقتصادی

4-    عدم هماهنگی تشکل ها در برگزاری جلسات مشترک جهت تبادل آراء

5-    عدم تنظیم قوانین صنفی در تهران وشهرستان ها

6-    شکاف بین نظریه وعمل

7-    مشخص نبودن اهداف تشکل ها درسطوح کلان-میانه

8-    خانواده گرایی ورانت گرایی در ایجاد تشکل های زنان

9- عدم حمایتگری تشکل ها از سوی ساختاردر همه ی ابعاد

10- فقدان سرمایه اجتماعی در ارتباط تشکل ها ی زنان با ساختار

11- حضورفضای امنیتی در برابرتشکل های زنان

12- بی تفاوتی تشکل های زنان در برابر زنان در قومیت ها وعدم تکثرگرایی تشکل های زنان در این راستا

13- چالش هایملی، منطقه ای، جهانی در رویارویی با تشکل های زنان

14- رسانه ای شدن تشکل های زنان در ایران

راهکارهای تقویت وایجاد تشکل های زنان

1-    شناسایی نیازهای زنان ومطالبه های آنان وتشکیل تشکل ها برمبنای نیازها ومطالبه ها

2-    تکثرگرایی تشکل ها

3-    همبستگی بین آنها ونگاه جزیره ای نداشتن

4-    هماهنگی بین تشکل های داخل وخارج

5-    استفاده از ابزارهای مدرن در جهت تقویت،تحکیم وکاربردی کردن اهداف تشکل ها وسازمان ها

6- نهادینه کردن حذف جهان تک فاعلی وحرکت به سوی جهان دوفاعلی(زنان ومردان).

منابع وماخذ:

1-تاریخ دو قرن فمینیسم نوشته حمیرا مشیرزاده، نشر شیرازه .
٢- جنبش حقوق زنان در ایران نوشته الیز ساناساریان، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، نشر اختران.
٣- انقلاب کبیر فرانسه نوشته آلبرسوبول،ترجمه نصرالله کسراییان، انتشارات شباهنگ.

4-جامعه شناسی (جامعه شناسی مردمحور)عالیه شکربیگی، منتشر شده در سایت:sociologyofiran.

5-مجموعه مقالات نشست(چالش ها وچشم اندازفعالیت مدنی زنان،منتشرشده در سایت:fairfamily