تا قانون خانواده برابر: اعلام اعتراض 2000 نفری دانشجویان، شهروندان و فعالان مدنی علیه تبعیض های جنسیتی به مجلس و پیگیری پرونده شکایت عمومی به دیوان عدالت اداری، بهانه ای شد که پله های طی کرده این مسیر توسط جنبش زنان را با شادی صدر، وکیل، فعال حقوق زنان و از گردانندگان سایت «میدان زنان» دوباره نگاهی کنیم و شاید به سوال های فعالان جوان تر و اشکالات و نقص های فعالیت های مدنی (به ویژه حقوق زنان) شفاف تر بیاندیشیم.
گفتگوی کتبی و غیر حضوری با زمان اندک صدر، امکان صحبت مفصل تر و بازشکافی بحث را مغفول گذشت؛ گرچه همین اندازه هم برای تلنگری به بازتعریف تجربه های مشابه، مغتنم است.
پرستو اله یاری: خواهش می کنم راجع به [«کارزار دانشجویی علیه سهمیه بندی جنسیتی»->http://meydaan.com/campaign.aspx?cid=54] که حدود شش- هفت سال قبل فعالیتش را شروع کرد نحوه شکل گیری، گروه های فعال در آن کارزار و نحوه کار، کمی توضیح بدهید.
شادی صدر: تا جایی که حافظه من اجازه می دهد، گروهی از فعالان جنبش زنان که در عین حال در جنبش دانشجویی هم فعال بودند، توجه ما را به این موضوع جلب کردند که سهمیه بندی جنسیتی که روند آن از سال 1385 شروع شده بود، در سال 1378 به همراه سیاست بومی گزینی به شکلی وسیع اعمال شده و تعداد قابل توجهی از دختران کنکوری یا قبول نشده اند یا در رشته هایی که با توجه به رتبه هایشان باید قبول می شده اند، پذیرفته نشده اند. در آن زمان فکر کردیم با کمک آن دوستان فعال دانشجویی، فعالیت هایی را انجام دهیم برای آگاهی رسانی در مورد اینکه سهمیه بندی جنسیتی اتفاق افتاده و در عین حال تلاش کنیم که تا جایی که می توانیم، امکان تجدیدنظر در نتیجه های کنکور، حداقل کسانی را که ما درموردشان آگاهی پیدا کرده بودیم از طریق شکایت به دیوان عدالت اداری ایجاد کنیم.
هیچ وقت در [سایت «میدان زنان»->http://www.meydaan.com/] که اخبار و فعالیت های این کارزار را منتشر می کرد، نقطه پایانی برای این کارزار اعلام نشد، از نظر شما آیا فعالیت این کارزار تمام شده است؟
صدر: درست است اما در مورد این کارزار خاص، دو دلیل وجود داشت. یکی این که در عمل، حداقل در آن دوره، به دلایل مختلف ما نتوانستیم این کارزار را به اندازه برخی دیگر از فعالیت های گروه میدان فعال نگه داریم. ما مشغول موضوعات دیگری مثل قانون جدید مجازات و منشور زنان بودیم و فرض اولیه ما هم این بود که فعالان دانشجویی موضوع را پیگیری خواهند کرد و خودشان این کارزار را پیش خواهند برد که این مسئله هم تحقق نیافت. دلیل دوم هم برمی گردد به این که پس از انتخابات 1388، سایت میدان زنان مورد حمله اینترنتی قرار گرفت و بخش هایی از آرشیو آن که شامل بخشی از فعالیتهای این کارزار هم بود به طور کامل از میان رفت. خود گروه میدان زنان هم عملا به دلایل مختلف، که بخشی از آنها بیرونی بود و ناشی از تاثیر تعلیق کننده جنبش سبز بر تمامی فعالیت های جنبش های اجتماعی دیگر و بخشی از آن درونی بود، به فعالیت های خود پایان داد.
به نظر می رسد بعد از سال 1386 و 1387 که اوج فعالیت های کارزار در آن دوره به حساب می آید، نه تنها سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها از بین نرفت، بلکه هر سال سهم زنان در ظرفیت ورودی دانشگاه ها کمتر شده و حتی به حذف در برخی رشته ها هم رسید، به نظر شما چرا چنین است؟ آیا عملکرد این کارزار بی تاثیر بوده است؟
صدر: مثل هر حرکت دیگری در جنبش زنان، نمی شود درباره تاثیر آن، به شکل صفر و صدی صحبت کرد. اما در یک ارزیابی کلی، به نظرم در مجموع ما نتوانستیم کارزار خیلی موفقی را پیش ببریم. مهمترین دلیل آن، عدم توانایی در برقرار کردن رابطه لازم با کسانی بود که اعمال سیاست های سهمیه بندی جنسیتی زندگی شان را تحت تاثیر قرار داده بود. منظورم دختران دیپلمه و دبیرستانی بود. به همین دلیل، به دست آوردن اطلاعات لازم و اولیه دشوار و حتی غیر ممکن بود. یادم می آید ما زمان زیادی صرف کردیم که به مصوبه شورای انقلاب فرهنگی یا بخشنامه سازمان سنجش و یا دستورالعملی که براساس آن این سهمیه بندی اعمال شده بود را به دست بیاوریم. اما این مصوبه هیچ گاه به دست نیامد و ما متوجه نشدیم که بالاخره کدام نهاد یا نهادها در تصمیم گیری برای اعمال سیاست جنسیتی مسئولیت داشته اند.
با وجود این که به تدریج اغلب فشارها و محدودیت ها بر زنان، جزئی نگرتر و در عین حال گسترده تر صورت می گیرد، ولی معمولا اغلب جامعه شناسان صحبت از مقاومت خاموش و رو به جلوی زنان جامعه ایران می کنند که گرچه آهسته ولی پیوسته، رو به سمت تحقق مطالبات زنان دارند. اگر این نظریه را بپذیریم، شما فعالیت های فعالان زن را به طور خاص در رفع تبعیض های جنسیتی دانشگاه ها، کجای حرکت آهسته کل جامعه می بینید؟
صدر: واقعیت این است که در سالهایی که سهمیه بندی جنسیتی برای اولین بار اعمال شد، بیشتر نیروهای جنبش زنان درگیر کمپین یک میلیون امضا بودند که بر رفع تبعیض علیه زنان در قوانین تمرکز داشت. چارچوب کمپین طوری بود که امکان وارد کردن موضوعات تازه ای که پیش می آمد در آن وجود نداشت که کاملا قابل فهم است. اگر مشکل یکی شدن کمپین با جنبش زنان و تسلط گفتمان آن بر جنبش، به شکلی که سایر موضوعات و گفتمان ها را در حاشیه قرار می داد نبود. به این معنا، به نظرم واکنش جنبش زنان به موضوع تبعیض جنسیتی در دانشگاه ها به موقع و مسئولانه نبود. به باور من اگر مساله سهمیه بندی جنسیتی به عنوان مثال به اندازه لایحه حمایت خانواده در همان دوره جدی گرفته می شد، شاید ما می توانستیم به تغییر این سیاست ها دست پیدا کنیم. ما در آن زمان سعی کردیم سیاست های جدید جنسیتی را که سهمیه بندی جنسیتی یکی از آن ها بود، در [یک جزوه با عنوان «نه! به همه مظاهر نوبنیادگرایی»->http://meydaan.com/ShowArticle.aspx?arid=623] که هنوز هم در دسترس است، تحلیل کنیم و این خطر را بیان کردیم که تمرکز و اولویت دادن بر تبعیض حقوقی، باعث نادیده گرفتن موضوعات عاجل دیگر زندگی زنان می شود.
(http://meydaan.com/ShowArticle.aspx…)
گاهی فعالیت فعالان زن در ایران، تکراری، بی نتیجه و رها شده توصیف می شود. شاید نمونه مشخص در مورد «کمپین یک میلیون امضا» باشد که من خودم در آن عضو بودم و این صحبت را از خیلی از شهروندان و حتی فعالان مدنی شنیدم و نیز در مورد بقیه کارها هم کمابیش چنین توصیفی آهسته و نجواگرانه مرتب شنیده می شود. نظر شما در مورد این توصیفات چیست؟ و چطور می توان از سرمایه کارهای قبلی برای به نتیجه رساندن خواسته ها و مطالبات، حداکثر استفاده را کرد؟
صدر: من تفاوت می گذارم بین نقد حرکت ها، کمپین ها و ابتکارات جنبش زنان و نفی آن ها. به نظرم اساسا فعالان جنبش زنان نباید توجهی به این دیدگاه های نفی گرا بکنند. اما آن چه نیاز به آن امروز بیشتر از همیشه وجود دارد، ارزیابی دقیق، تا حد امکان علمی و تا حد امکان بی طرف از فعالیت های جنبش زنان در دهه 80 شمسی است. به خصوص چنین ارزیابی از کمپین یک میلیون امضا به دلیل این که بخش عمده ای از فعالان جنبش چندین سال تمام زندگی خود را برای ساختن و تدوام آن گذاشتند و امیدهای فراوان نیز برانگیخت و به جایی رسید که همان طور که گفتم، جنبش زنان ایران معادل کمپین یک میلیون امضا شد یک ضرورت است. بدون نوشتن این مشق شب، جنبش زنان نخواهد توانست درک روشن و نسبتا مشترکی از موفقیت ها و شکست ها و دلایل آن داشته باشد. بنابراین از گذشته خود نیز برای آینده درسی نخواهد آموخت. متاسفانه آن چه تاکنون منتشر شده، روایت های شخصی از کمپین یک میلیون امضاست که قطعا می تواند برای یک تحلیل جامع و علمی، به عنوان یک منبع مورد استفاده قرار بگیرد ولی به هیچ وجه نمی تواند جایگزین آن مشق شب شود.
از شما این اواخر چندین بار شنیده شده است که از جنبش زنان «طلاق عاطفی» گرفتید، وضعیت دستآوردهای مشترک (یا به تعبیری بچه های خانواده) شما و جنبش زنان چیست؟
صدر: من اگر بخواهم این نقل قول را دقیق کنم، باید بگویم: «من از جنبش زنان ایران طلاق عاطفی گرفته ام» به این معنا که در نگاه بیرونی، من هنوز به دلیل پیشینه فعالیت هایم، فعال جنبش زنان محسوب می شوم اما از نظر خودم، دیگر در رابطه عاطفی و شاید بهتر است بگویم عاشقانه با این جنبش نیستم؛ هرچند همیشه فمینیست باقی خواهم ماند. مجموعه وقایعی که در سفر شخصی من برای رسیدن به چنین وضعیتی دخیل بود، داستان پیچیده و مفصلی دارد که شاید وقتی دیگر، آن را بنویسم. اما در مورد آن چه حاصل رابطه عاشقانه من با این جنبش است، آن چه خوب است، به حساب جنبش بماند و آن چه بد است را بگذارید توی کوله پشتی من. من مسئول کشیدن آن بار خواهم ماند.
از توجه و وقتی برای پاسخگویی به سوال ها گذاشتید، متشکریم.
تهیه و تنظیم: پرستو اله یاری