روزنامه نگاران مرد هم مانند «خنزر پنزر» فروشان زنان را «تکه» می بینند

0
158

تا قانون خانواده برابر: به تازگی امیلی امرایی، نرگس جودکی، مطهره شفیعی، ریحانه طباطبایی، صبا آذرپیک که بهمن ماه گذشته همراه تعدادی از روزنامه نگاران مرد دستگیرشده بودند از زندان آزاد شدند. در حال حاضر ژیلا بی یعقوب و مهسا امرآبادی همچنان برای گذراندن مدت محکومیتشان در اوین به سر می برند. روزنامه نگاری جز مشاغل سخت به حساب می آید و خبرنگار بودن در کشوری که آزادی بیان در آن وجود ندارد کاری بس دشوار است. با این همه زن روزنامه نگار بودن در کشوری با فرهنگ مردسالار، فاقد آزادی قبل و پس از بیان و خودسانسوری بی پایان مدیر مسئولان به مراتب دشوار تراست.

آمار رسمی از تعداد زنانی که به کار خبرنگاری و روزنامه نگاری در رسانه های مختلف مشغولند در دسترس نیست اما به تدریج چهره ی تحریریه ها زنانه تر می شود. هرچند دبیران، سردبیران و مدیران مسئول همچنان در بیشتر تحریریه ها مرد هستند. درباره ی سختی کار، نحوه ورود به این حرفه و سوالاتی از این دست با چند تن از خبرنگاران و روزنامه نگاران مصاحبه کردم که در دو قسمت ارائه می شود. تلاشم بر این بوده که تا حدی سختی های روزنامه نگاران زن را در تحریریه ها به تصویر بکشم.

 

چگونه وارد تحریریه شدید؟

خبرنگار سیاسی در این باره می گوید: تقریبا 10 سال است که وارد کار خبر شدم. لیسانس علوم سیاسی دارم ابتدا در حوزه ی دانشجویی کار کردم. بعد احزاب و سپس در حوزه های رسمی مشغول به کار شدم. البته همیشه در خبرگزاری ها کار کرده ام.

دیگر خبرنگاری که حوزه تخصصی اش مجلس بود درباره نحوه ورودش مطرح کرد: کارشناسی علوم ارتباطات دارم و چهار سال است که مشغول کار خبرنگاری هستم. چون رشته ام روزنامه نگاری بود، بعضی از استادهایم پیشنهاد دادند که به صورت جدی رشته ام را دنبال کنم. من هم به یکی از روزنامه های اصلاح طلب مراجعه کرده و به عنوان کار آموز شروع به کار کردم. حدود شش ماه کار آموز بودم و بعد از آمادگی نسبی توانستم در مطبوعات رشته ی مورد علاقه ام را پیدا کنم. دوره ی کارآموزی خیلی سخت است. مخصوصا اگر قرار باشد در یک رسانه ی اصلاح طلب مشغول به کار شوی. به دلیل شرایط بد مالی این رسانه ها، نمی توانی روی هیچ درآمدی حساب کنی.

پس از سه یا شش ماه کارآموزی به عنوان تشکر ممکن است مبلغی را به عنوان هدیه بدهند. آن هم به این صورت که این وظیفه ی ما نیست و چون تو کار را خوب انجام دادی این هدیه پرداخت می شود. من در دوره ی دانش آموزی هم در یک خبرگزاری دانش آموزی کار می کردم و کارآموزی هایم را در اصل در آن زمان گذرانده بودم و وقتی به این رسانه ی اصلاح طلب مراجعه کردم احتیاجی به کارآموزی نداشتم. خودم صفحه می بستم، خبر می گذاشتم، گزارش تهیه می کردم اما چون سابقه ای جدی نداشتم مجبور بودم دوباره این دوره را بگذرانم.

دوره کارآموزی دوباره فایده ای هم داشت؟

خب، در این دوره خیلی چیزها یاد گرفتم، دوره ی سختی بود. یاد گرفتم اگر بخواهم خبرنگار یا روزنامه نگار باشم با توجه به محدودیت های موجود، باید تمام سختی های کار را قبول کنم. مثلا روزهایی بود که سر کار می رفتم و می دانستم که کارم را درست و خوب انجام داده ام، اما دبیرم ممکن بود زمان هایی خیلی توهین آمیز با من صحبت کند. تا حدی که مرا از کار کردن منصرف کند. حتی برخوردی صورت گرفته بود که وقتی من بعد از اتمام کار به خانه رفتم تصمیم گرفتم دیگر به کارم ادامه ندهم، اما فردای آن روز تصمیم ام را تغییر دادم و با انرژی بیشتری کارم را دنبال کردم. به طوری که وقتی دبیرم من را دید از دیدن من شوکه شد، ولی بعدها حمایتش را نسبت به من بیشتر کرد.

من در این دوران یاد گرفتم که در این شغل باید سختی های بسیاری را تحمل کنم، به نظرم درست نیست این جمله آورده شود البته ویرایش من در این جمله به طور خاص محتوایی و فمنیستی است. برخورد غیر محترمانه با مردان هم صورت می گیرد و ما نباید انتظار داشته باشیم که با همان لطافت زنانه ای که عامه بر آن تکیه دارند با زنان برخورد شود.

خبرنگار حوزه شهری نحوه ی ورود خود به عرصه ی خبر را این چنین شرح داد: من فوق لیسانس روزنامه نگاری خوانده ام و با کمک یکی از دوستانم توانستم در آغاز وارد یک سایت خبری شوم که ماه بعد از انتخابت 88 بسته شد. بعد از آن واقعه من تقریبا یک سال بیکار بودم. تقریبا دی 89 بود که با کمک دوستی دیگر وارد یک خبرگزاری شدم. ورود به خبرگزاری های دولتی خیلی سخت است باید مصاحبه بدهی و رزومه ات هم خوب باشد. من رزومه ی خوبی داشتم اما سابقه ی خبرنگاری زیادی نداشتم. من با این پیشنهاد به خبرگزاری جدید رفتم؛ چون گزارش های خبری زیادی نداشتم قبول کردم برای آنها گزارش حق التحریری بنویسم. دبیر سرویس چون به نیروی ثابت نیاز داشت با مدیرعامل خبرگزاری صحبت کرد و در نتیجه من به عنوان نیروی ثابت استخدام شدم.

کلا ورود به روزنامه ها راحت نیست به خصوص روزنامه هایی که معروف تر هستند. همه فرآیندها به نوعی تیمی است. یک تیم به روزنامه ای می رود و بعد همان تیم در ماهنامه ی دیگر هم کار می کنند یا این روزنامه که تعطیل می شود و روزنامه ای دیگر آغاز به کار می کند باز همین ها هستند که سر کار می روند. اجازه ورود افراد جوان تر یا نا آشنا را به جمع خودشان نمی دهند. بنابراین افراد تازه کار مجبور می شوند در رسانه های دولتی یا بی کیفیت تر کار کنند و راه پیدا کردن به روزنامه هایی که تیراژشان بالاتر است و به نوعی مستقل محسوب می شوند کار سخت و گاه ناممکن خواهد بود.

خبرنگار اندیشه در این باره می گوید: از سال 71 تا 82 در تحریریه بودم و از سال 82 به طور رسمی با روزنامه ها به شکل حق التحریری همکاری می کردم. دیگر به تحریریه نرفتم. به خاطر این که کار گِل است. شما نمی توانی تولید خودت را داشته باشی. من طی این سال ها تجربه کرده ام که زنان در محیط کار دقیق تر کار می کنند. من حالا که حق اتحریری کار می کنم می بینم زنان غالبا دقیق تر و متعهدتر کار می کنند ولی حقوق و اختیارتشان محدودتر است. مدت محدودی که با این هفته نامه کار کردم و دیدم که حتا احترامی که به آن همکار مرد می گذارند، به من نمی گذارند که سر و گیس سفید کردم. آن چیزی که ته دلم مانده این است که موقعیت زنان خبرنگار ما موقعیت چندان خاص تری از اشتغال زنان ما در کل جامعه نیست. چه بسا در حوزه های کارگری و مشاغل از این دست فشار خودش را بیشتر نشان می دهد. ولی به هر حال سطح آگاهی بالاتر است و زنان در این حوزه ها عکس العمل بیشتری دارند و ممکن است بهتر از آن عمل کنند. شما می بینید که از سالهای 74 به بعد سردبیر و صاحب امتیاز زن زیاد داریم. نافع، روزان، گوهران و… آمار گیری کردم. از اولین نشریه دانش که صاحب امتیازش خانم دکتر کحالی بود، از آن زمان تا کنون در تاریخ رسانه مان این قدر سردبیر زن نداشتیم. خود این قضیه قابل بررسی است.

البته مشکل برای پیدا کردن کار، اکیپ بودن است. این که یک گروهی هستند که در جایی کار می کنند و اگر با آن ها دوست شوی می توانی وارد آن روزنامه یا نشریه شوی. بر اساس تجربه ام از آن سال که به شکل حق التحریری آغاز به کار کردم صاف رفتم و آمدم. چون فضای بخش فرهنگی مطبوعات را می شناسم واصلا دوست ندارم. مستقیم رفتم پیش دبیر سرویس، کارم را پیشنهاد دادم. پکیج خودم را بستم، او هم اُکی داد و رفتم کارم را انجام دادم. از قبل هیچ آشنایی نبوده و همیشه فضاهای خودم را توانستم باز بکنم. ولی باند بازی مطبوعات که اظهر من الشمس است. به خصوص صفحات ادبیات چون حوزه ی حساسی بوده و همیشه به قول معروف محافظه کارترین آدم ها با راست ترین اندیشه ها دبیر سرویس صفحات ادبی بوده اند.

 مشکلات زنان خبرنگار چیست؟

خبرنگار پارلمانی درباره محدودیت های زنان خبرنگار در محیط خبری می گوید: در واقع زمانی که در سرویس ورزشی مشغول به کار بودم برخوردهای بدی به خاطر کارآموز بودنم صورت می گرفت، ولی بعد از تغییر حوزه، برخوردهای ناشایستی نه به خاطر تازه کار بودنم بلکه به دلیل زن بودنم صورت می گرفت. افرادی که باید از آنها خبر تهیه کنیم، با زن بودن ما تا حدی مشکل دارند. کسب خبر به واسطه زن بودن تا حدی مشکل است، ولی از بابت هایی نیز آسان است. از این بابت آسان است که اگر از روابط عمومی خوبی برخوردار باشیم به عنوان یک زن (مثلا در حوزه پارلمان) با چند تا از حاج آقاها که صحبت می کنیم شروع به درد و دل کردن می کنند و ممکن است خیلی از مواقع حرف هایی گفته شود که بتوان از آنها خبرهای خوبی تهیه کرد.

 مثلا در پارلمان تعداد خبرنگارهای زن بیشتر از تعداد خبرنگارهای مرد است. مخصوصا در لابی. لابی جایی است که خبرنگارها می توانند به محض خروج نماینده ها از صحن مجلس با آن ها گفتگو کنند. خبرنگارهای مرد معمولا در صحن هستند تا فقط خبرها را بنویسند و یا تلفنی گزارش دهند. حضور زیاد زنان در لابی شاید بخاطر نقطه ضعفی باشد که نماینده های مرد در ارتباط با زنان دارند و به زنان اعتماد بیشتری دارند و خبرهایی را بیان می کنند که در اختیار خبرنگاران مرد نمی گذارند. خبرنگاران زن به ندرت سراغ نمایندگان زن مجلس می روند زیرا آن قدر درباره ی پوشش تذکر می دهند که مهلتی برای به دست آوردن خبر باقی نمی ماند. البته تعداد محدودی از نمایندگان مرد نیز وجود دارند که درباره حجاب و ظاهر خبرنگاران تذکر می دهند و از طرفی نمایندگان زن با خبرنگاران مرد راحت تر صحبت می کنند چون تذکری درباره ی پوشش ندارند که بدهند. خیلی از خبرهایی که از نمایندگان زن و فراکسیون زنان خارج می شود اصلا از طریق خبرنگارهای زن نیست، معمولا برای خبرنگاران مرد ارتباط گرفتن با نمایندگان زن خیلی راحت تر است.

 بگذارید به دو مسئله اشاره کنم. اول آن که شرایط تحمیلی وجود دارد و یکی دیگر نگاه حرفه ای وجود دارد. در عرصه ی خبرنگاری برای زنان، نگاه حرفه ای نسبت به آنان کمتر دیده می شود. شاید یک زن با چادر نتواند در حوزه ی فرهنگی موفق باشد، شاید استعداد زیاد و قلم شیوایی داشته باشد اما شرایطی به او تحمیل می شود که مانع از آن است که در واقع بتواند در عرصه ی فرهنگی رشد کند. نوع برخورد و شرایط اش، تعامل او را با دیگران کاهش می دهد و میزان موفقیت فرد را کاهش می دهد.

نه این که این فرد باید ویژگی های خاصی داشته باشد و انسانی خارق العاده باشد، صحبت بر سر شرایط تحمیلی است چون نگاه حرفه ای نسبت به زنان بسیار کم است. شاید خیلی وقت ها شما وارد حوزه ی فرهنگی شوید، در جشنواره ای مصاحبه بگیرید یا در پارلمان باشید و چند تا گفتگو بگیرید، برای ادامه ی این کارها باید بپذیرید که این شرایط خاص را به واسطه ی نگاهی که وجود دارد دارا هستید، حالا یا این را می پذیری یا نمی پذیری. یعنی باید انتخاب کنید که نحوه ی برخورد و صحبت کردن شما و ارتباط شما چقدر روی میزان موفقیت شما در کار می تواند تاثیر داشته باشد یا می پذیری که نمی توانی این گونه ارتباط برقرار کنی و تصمیم به رها کردن شغلت می گیری.

چرا نگاه حرفه ای به زنان کمتر است؟

فکر می کنم از پایه آن چنان که انتظار می رود درست نبوده است. خیلی ها نتوانستند از ابتدا کاری کنند که نگاه حرفه ای به نگاه ابزاری غالب باشد. شاید از ابتدا خیلی از زنانی که در این کار بودند یا حتی خیلی از مردان به واسطه ی روابط شان یا به واسطه ی چیزهایی که داشتند، توانستند در این شغل پیشرفت کنند و این کم کم به شکل الگویی برای تازه واردها درآمد. وقتی من نزد کسی که به واسطه ی روابطش پیشرفت کرده برای کارآموزی می روم آن فرد پیشنهاد می کند که تو باید تعاملات گسترده داشته باشی و این روش را ادامه دهی و این نوع رفتار فرد به فرد منتقل می شود. شاید این روش غلطی باشد اما چون از ابتدا توسط عده ای به عنوان راه آسان بدست آوردن خبر پایه گذاری شده است ممکن است بقیه هم این راه را ادامه دهند. حتی ممکن است خیلی ها هم از شرایط راضی نباشند. همان طور که گفتم هر کسی می خواهد بماند باید یک سری مسائل را بپذیرد.

خبرنگار سیاسی هم معتقد است:  حوزه سیاسی ازمعدود حوزه هایی است که تعداد خانم ها در آن کمتر است. جایی که ما کار می کنیم، شاید 20 تا خبرنگار خانم داشته باشیم و 5 تا خبرنگار آقا. اما در برخی حوزه های سیاسی ممکن است خبرنگار خانم نرود مثل حوزه نظامی و مانور که به خبرنگار خانم اجازه ورود نمی دهند.

او ادامه می دهد: زنان خبرنگار اکثرا مجردند و متأهل کمتر است. خیلی ها به خاطر این که مردم نگاه خوبی به کار خبر ندارند، ازدواج نمی کنند. حتی وقتی می خواهی ازدواج کنی و بگویی من کارم این چنین است، پنج شنبه و عید هم باید سرکار باشم. گاهی 12 شب باید سرکار باشم. 6 صبح بیایم خانه خیلی از مردها قبول نمی کنند. به خاطر همین خبرنگارهای زن ترجیح می دهند که ازدواج نکنند. به خاطر این محدودیت و به خاطر عشقی که به کار دارند و کارشان برایشان اولویت دارد. نمی گویم همه ی زنان متأهل دچار دردسر هستند این به تعاملات درون خانواده ی آن ها بستگی دارد. ممکن است یک نفر شوهرش آدم روشنفکر یا خبرنگار باشد و با این مسائل کنار بیاید ولی کسی که ازدواج می کند و شوهرش در این حیطه کاری نبوده و با محیط خبر آشنا نیست و نمی داند محیط خبر چه ویژگی هایی دارد یا به کتش نمی رود خانمش این طور باشد. جمعه برورد سرکار، تعطیلی برود سرکار یا 12 شب برنامه باشد. این ها راقبول نمی کنند. بچه دار هم که شوند دیگر بدتر می شود. زن هم خودش را محدود می کند، ما الان خبرنگارهایی داریم که متأهل شدند و خانه نشین.

خبرنگار شهری در مورد مسائل زنان معتقد است: کار در روزنامه ها یا خبرگزاری های دولتی و مستقل اگرچه شباهت هایی با هم دارند اما تفاوت هایی هم دارند. به عنوان خبرنگاری که هر دو محیط را تجربه کرده ام می توانم بگویم در هر دو محیط دست و پایت بسته است. در یک جا باید سفارشی بنویسی و سیاست گذاری ها را به چالش نکشی یا بار چالشی اش کمتر از مزایای طرح باشد. تا این جا شرایط برای زنان و مردان برابر است اما نوع پوشش و رفتارهایی که در محیط می شود یکی نیست. مردها به مراتب در لباس پوشیدن آزاد ترند. تابستان های گرم می توانند آستین کوتاه بپوشند اما تو مجبور به پوشیدن مقنعه هستی و آستین مانتویت را هم نمی توانی بالا ببری.

اگرچه در مورد نوع پوشش در رسانه های به اصطلاح مستقل سخت گیری نمی شود اما همیشه باید مراقب باشی رفتارت سوءتفاهمی در همکاران مردت ایجاد نکند. اگر راحت باشی ممکن است راحتی تو را تیک زدن قلمداد کنند. اگر از ابتدای ورود به تحریریه و با تخمینی که از جمع می زنی فاصله ات را با آن ها حفظ کنی گاهی موقع ناهار خوردن سعی می کنند به تو نزدیک شوند و از این که تحویل گرفته نمی شوند شکایت کنند. برای کسب خبر هم خب بعضی ها به خاطر زن بودنت راحت تر مصاحبه می کنند برخی ها هم نه. برخی از مردهای مصاحبه شونده هم اگر خیلی بگو و بخند نباشی با آن ها با تو مصاحبه نمی کنند. 

آزار جنسی در تحریریه ها

آزار جنسی گستره ای از رفتار و کردار متفاوت است که علیه زنان در محیط های کاری روی می دهد. از خبرنگاران در مورد این که در تحریریه ها هم آزار جنسی هست یا نه و در صورت وجود، چه فرقی با سایر محیط های کاری دارد پرسیدم.

روزنامه نگار حوزه ی اندیشه گفت: ما زنان 20درصد مشکلاتمان در حوزه ی خبرنگاری مشکلات جنسیتی است. این 20 درصد جدای از فرهنگ کلی جامعه مان نیست که همان فشار و بدفهمی مضاعفی است که تو به عنوان یک زن در یک محیط کار مردانه داری. چیزی اضافه بر آن نیست. با همان شکل خودش را نشان می دهد. با این که فضا فرهنگی است خودش را نشان می دهد و چه بسا بدتر. زیرا تو وقتی به عنوان زن به محیطی می روی که با عامه ی مردم طرفی، مسلح تر می روی و می دانی که چگونه باید رفتار کنی. اما وقتی به محیط های فرهنگی و در محیط های مردانه قرار می گیری، مثلا حوزه ی اندیشه که محیط مردانه ای است، کمتر زن داریم و هیچ وقت من همکار زن در این حوزه نداشتم، تو فکر می کنی به یک محیط فرهنگی می روی اما می بینی که همان فرهنگ مردانه در اینجا نیز حاکم است و تو به عنوان یک زن بی سلاحی و بعد کم کم می فهمی که نه در اینجا هم باید سپرهات را داشته باشی. حالت تدافعی را باید داشته باشی. فرهنگ همان فرهنگ است منتها ویترینش فرق می کند. گاهی نمودهایش هم فرق نمی کند. مثلا این همان مردی است که از کوچه برلن آمده در تحریریه نشسته است. یک بخش از فرهنگ همان کوچه برلن را با خود دارد. یا شاعر یا نویسنده و ادیب است. اما خرده فرهنگ همان خرده فرهنگ آن مردی است که در کوچه برلن دارد «خنزر پنزر» می فروشد یا سر کوچه به تو متلک می گوید و یا آن بخش از فرهنگ مردهای ماست که در کوچه برلن به «تکه» نگاه می کند. تو را برهنه می بیند و حالا اینجا نشسته و مثلا در نهایت مناسباتی که در اینجا دارند و در محیط های کار چیزی پنهان نمی ماند می بینی که جنس این مناسبات با همکار زن یا با خودت هیچ تفاوتی با مناسبات خارج از تحریریه ندارد. همان آسیب پذیری ها را می بینی واین ابتدا پذیرشش مشکل است.

 به نظرم بخشی از این رفتار خشونت علیه زنان در محیط کار است. بخش دیگرش به این باز می گردد که خود زنان در قبال این خرده فرهنگ ها چگونه عمل می کنند. یک وقت هست که تو به عنوان یک زن به جامعه می روی هر جا قدم بگذاری حریفی. جامعه را می شناسی و میدانی که چگونه باید رفتار کنی. قدرت تمیز داری که در فضاهای مردانه چگونه رفتار کنی. اما من می بینم که خیلی از دختران جوانی که در محیط های روزنامه نگاری کار می کنند این گونه نیستند و خیلی راحت بازی می خورند و اتفاقا همین بازی خوردن یا خواست خودشان است که مردها را به همچین قدرتی می رساند که این گونه رفتار کنند.آن وقت آن مرد با تو هم این گونه رفتار می کند تا خلافش ثابت شود. اینجاست که تو می فهمی که این به خاطر رفتار خود ما زنان است که مردان این گونه رفتار می کنند و این خواست بخشی از خواست خود خانم هاست.

من معتقدم جدای از فرهنگ مردسالار یا به خاطر استمرار این فرهنگ به هرحال، زن ها به یک سری عادات رفتاری اجتماعی بد رسیده اند یا اینکه در کل یک سری ناآگاهی ها دارند. منظور من این نیست که زنان به وجود آورنده ی این رفتار هستند ولی رفتار متقابل است. همانقدر که فرهنگ مردسالار دارد فشار می آورد از آن طرف هم زنان ما نسبت به یک سری واکنش های فرهنگی منفعل اند. یعنی پاسخ درست نمی دهند یادمان نرود که زنان ما، به خصوص دختران جوان ما، خودشان را از چشم خواستگار نگاه می کنند، به قول ما ایرانی ها. وقتی یک دختر در محیط مردانه قرار می گیرد به هر حال این توجه خواستش است. به میزانی که به این خواست مردانه در محیط های مردانه پاسخ می دهد، درست است که فرهنگ مردسالارانه جلو آمده ، ولی خود این دختر کجا ایستاده است؟ جایی که دارد یک جور بدفهمی را تکرار می کند. بعد در ارتباط و تجربه است که می تواند خودش را بیرون بکشد. من در تجربه ی خودم دختران جوانی را دیدم که وقتی در ماجرا قرار گرفته اند و تجربه کرده اند بزرگتر شدند یاد گرفتند که جلوی این فرهنگ چگونه بایستند. و گرنه من فکر می کنم اتفاقاتی که در دل جامعه ی ما رخ می دهد نتیجه پاسخ های غلطی است که خود زنان ما داده اند. یعنی آگاهی پشتش نبوده، بازی خوردند، ویترین درستی در جامعه نبوده، این ویترینی بوده که برای مردها چیده اند و مرد می آید این ویترین را می بیند و بدفهمی ایجاد می کند که با هر زن دیگری هم می تواند این گونه رفتار کند. یعنی ویترین زنان روزنامه نگار جامعه ی ما را که به طور معمول می بینی همان ویترین زن معمولی جامعه است. بخش عمده ی فرهنگ مردسالار است، ساختار قدرت نظام است… همه ی این چیزها فرهنگ کلی جامعه ی ما را ساخته ولی آن بخشی که می تواند بایستد و آگاه کند، ضعیف است. بنیه ندارد. بازی جنسیتی می خورد.

خبرنگار سیاسی در این مورد معتقد است: ببینید آزار جنسی که قطعا نیست. حالا من توی محیط کاری خودم می گویم آزار جنسی نیست. من خودم احساس نکرده ام. این تجربه را ندارم. به خاطر این که خود ما اکثرا دانشجو هستیم و یک جورهایی برای ما روابط دختر و پسر هضم شده است. روابط ما خیلی دوستانه است و از این نظر خیلی مشکلی نداریم ولی ممکن است کلامی باشد. مثلا خبرنگار آقا در مورد لباس خانم تیکه بیندازد، در مورد نوع پوشش تیکه بیندازد. این آزار کلامی هست ولی از این نظر که نگاه بد یا نگاه هیز بکند نه.

کلا خبرگزاری ها این تیپی نیستند. من روزنامه کار نکرده ام، نمی دانم. ولی خبرگزاری این طوری نیست. چون خبرگزاری یک سیستم کاملا اداری دارد. سیستمی است که تو در روز طرف را می بینی و حریم ها رعایت می شود. رابطه ها با هم دوستانه است. مثلا می گوییم «تو» یا «حسین». با اسم کوچک صدا می زنیم یا بگو و بخند داریم که شاید مردم عادی ببینند، تعجب کنند. مثلا شاید برایشان قابل هضم نباشد رابطه دختر و پسری که با هم دارند اما رابطه شان تعریف نشده است. مثلا یک جا می ایستیم بگو و بخند می کنیم، اما هیچ چیزی نیست. هیچ قصدی نیست.

خبرنگار شهری می گوید: آزار جنسی کلامی که وجود دارد چه از طرف مدیرمسئول چه ازطرف عکاس یا خبرنگارهای مرد. تا حالا پیشنهادی به من نشده اما به شکل کلامی چرا داشتم. بعضی وقت ها خیلی در لفافه بیان می شود گاهی خیلی عریان تر. بستگی به موقعیت آدمی دارد که با او برخورد داری. مدیر مسئول زیر زیرکی تر و غیر مستقیم تر، خبرنگارهای مرد مستقیم تر. شاید به خاطر موقعیتی که مدیرمسئول ها دارند بیشتر احتیاط می کنند. البته در روزنامه بیشتر است تا خبرگزاری ها. بعضی وقت ها هم طرف برای این که نزدیک شود خب با لمس دستت شروع می کند یا پایش رابه پایت می زند .اگرجلویش نایستی ممکن است بخواهد که جلوتر هم برود.

خبرنگار پارلمانی هم در باره آزار جنسی گفت: خیلی زیاد. در محیط خبرگزاری کمتر است ولی در محیط روزنامه خیلی بیشتر است. تو می خواهی گزارشت بیاید داخل صفحه و اسمت بیاید پایین خبر، وقتی در خبرگزاری هستی اسمت روی سایت نمیرود که این خبر را چه کسی گرفته است و فقط آدمهای اطرافت می دانند که این خبر برای چه کسی است. اما در روزنامه این قضیه خیلی بیشتر است. اولا این نگاه مردسالارانه وجود دارد، چون زمان های صفحه بندی که می رسد، آخر شب است، تو باید برای کارت هزینه بدهی. مثلا می خواهی گزارشت در صفحه دیده بشود، باید تا دیر وقت بمانی و اگر تا دیر وقت ماندی تو می توانی خبرت را به این شکل کار کنی و اگر نماندی حالا انجامش می دهیم دیگر…بعد تعداد افرادی که در روزنامه می مانند تا آن زمان بسیار اندک است (یعنی یک صفحه بند و یک خبرنگار و یک سر دبیر می ماند و به احتمال خیلی کم ممکن است دبیر سرویس هم بماند که البته خیلی بعید است) ولی از تو می خواهند که در روزنامه بمانی. من خودم سردبیری را داشتم که با او همچین مشکلی را داشتم و من مدتها مطالبم دیده نمی شد. تقاضاهایی داشت خارج از محیط کار و چون من انجام نمی دادم مطالبم دیده نمی شد. تا در نهایت من محیط کارم را تغییر دادم.

مستقیم هم پیشنهاد می داد؟

بله مستقیم خیلی بیشتر بود. به طور مثال من یک بار وارد اتاق سر دبیرمان شدم و دیر وقت هم بود. بعد من صفحه ام را گذاشتم روی میز و ایشان دست من را گرفت. من متعجب گفتم خب خسته نباشید، من بروم ولی نتوانستم از اتاقش خارج شوم. چون در اصلی قفل بود و من مجبور شدم از دری که به اتاق بغل راه داشت خارج شوم.

– با سر و صدا خارج شدی یا در سکوت؟

نه بی سرو صدا خارج شدم چون ایشان گفت اگر سر و صدا کنی برای تو بد می شود هم اخراجت می کنم و هم کاری می کنم که در جای دیگری هم نتوانی کار کنی.

– اگر این مسئله خبری می شد برای سر دبیرتان هم بد می شد؟

نه برای ایشان هیچ بدی نداشت. خیلی ها این فرد را اینطوری می شناسند. من خیلی آسیب بیشتری می بینم، تا آن آدمی که همیشه این چنین هست. در دوره ی کارآموزی من خیلی بیشتر از این اتفاقات می افتاد، چون من می خواستم پیشرفت بکنم و می خواستم دیده شوم… وقتی می گویم تو شش ماه خیلی چیز یاد گرفتم واقعا شش ماهی بود که یک زندگی کامل را تجربه کردم، چگونگی تعامل با آدمها، تعامل با مردها. بعد از شش ماه هم کارم در سرویس ورزشی تمام شد. من سه ماه بیکار بودم و کمی افسرده شده بودم. چون احساس می کردم نمی توانم به خواسته های آنها پاسخ دهم و آنها من را منزوی کردند . با این که می دانستم در نوشتن و کار کردن خیلی توانایی دارم ولی چون به من قبولانده بودند که در واقع نه تو هیچی نیستی، خب من افسرده شده بودم تا سه ماه کامل کار نمی کردم و خانه مانده بودم و خیلی طول کشید تا من سر اوضاع اولم برگردم و از یک جای دیگر کارم را شروع کنم.

 ادامه دارد…

تنظیم: مریم رحمانی