تا قانون خانواده برابر: گزارش می شود در هند هر بیست دقیقه یک زن مورد تجاوز قرار می گیرد. یعنی هر بیست دقیقه کرامت انسانی و امنیت شخصی یک زن مورد هتک حرمت قرار می گیرد. یعنی هر بیست دقیقه یک جسم و روح انسانی چنان آسیبی می بیند که شاید سال های سال آثار آن با کابوس های شبانه، مزمن شدن احساس ترس و ناامنی، ریشه دوانیدن اضطراب، اختلال های شخصیتی و افسردگی جا خوش کند. یعنی هر بیست دقیقه طومار سرنوشت یک زن، یک خانواده و یک زندگی در هم پیچیده می شود. طبق گزارش سی ان ان، آمار آزارهای جنسی طی 40 سال گذشته از 2487 به 24206 مورد در سال 2011 افزایش یافته است. روزنامه هندوستان تایمز هم گزارش کرده است که 80 درصد زنان 18 تا 25 سال گفته اند که در سال 2011 مورد آزار جنسی قرار گرفته اند. تجاوزها و آزارهای جنسی زنان همچنان ادامه داشت تا این که اوایل ماه دسامبر گذشته یک دختر 17 ساله به دلیل این که مورد تجاوز قرار گرفته بود و پرونده او از سوی پلیس رسیدگی نشد، خودکشی کرد و پس از آن بود که تجاوز گروهی به یک دختر دانشجو در شهر دهلی و بعد جان باختن وی به دلیل شدت جراحات وارده، دیگر کاسه صبر زنان و مردان معترض هندی را نسبت به بی توجهی قانونگذاران و فساد دستگاه قضایی، عدم مجازات متجاوزین و نادیده گرفتن آمار گسترده تجاوز از سوی دولت لبریز ساخته است. تجمعات زیادی با خواست تأمین امنیت برای زنان بر پا شد که درگیری معترضان با پلیس و اعتراض های بیشتر را به دنبال داشت. به نوعی که دولت محلی برگزاری هر گونه تجمع در دهلی را ممنوع کرد. شهر دهلی این بار در مقام دفاع از زنان، به نوعی ناآرام شد که نخست وزیر هند را وادار به واکنش کرد. قوانین جدیدی برای رانندگان اتوبوس وضع شد، 6 متهم این پرونده از جمله راننده اتوبوس دستگیر شدند و اولین جلسه دادگاه آنها سوم ژانویه برگزار شد در حالی که تاکنون هیچ وکیلی حاضر به قبول پرونده متهمان نشده است. دانشجویان و فعالان زن با حرکت های نمادین مانند اعتصاب غذا، راه پیمایی های خیابانی، نواختن موسیقی دسته جمعی توسط 600 گیتاریست و راهپیمایی سکوت بعد از مرگ این دختر همچنان به اعتراض های خود برای تأمین امنیت زنان، دادرسی عادلانه و حساس به جنسیت و… ادامه می دهند. اواخر ماه دسامبر و اوایل ماه ژانویه این اخبار رسیده از دهلی نو ، اعتراض زنان و عملکرد دولت هند بود که در صدر صفحه های اینترنتی و شبکه های خبری دست به دست می شد.
اما کاش می شد آماری گرفت از این که آیا باز هم در این چند هفته هر بیست دقیقه به یک زن تجاوز شده است یا نه؟ آیا مرتکبان تجاوز همچنان به آزارهای جنسی خود ادامه داده اند؟ آیا باز هم کسانی بوده اند که با امید به ناکارآمدی دستگاه قضایی هند، بی دغدغه به آزار جنسی یک زن در کوچه پس کوچه های شهر دهلی مشغول باشند؟ منطقی به نظر می رسد اگر ادعا کنیم با این حجم فشار افکار عمومی که می تواند با حمایت های قانونی و قضایی مناسب هم همراه شده و تداوم یابد، دیگر شهر دهلی نو یکی از ناامن ترین شهرها برای زنان حداقل در سطح و اندازه گذشته نخواهد بود که فشار فرهنگ عمومی می تواند کاری را بکند که شاید سیستم قضایی این کشور سال ها از انجام آن عاجز بوده است. در این شرایط تجاوز دیگر نه تنها یک لکه ننگ فردی بلکه یک آسیب اجتماعی به شمار می رود و متجاوز اگر بتواند از چنگال عدالت بگریزد، این اجتماع است که می تواند به حمایت از قربانی و شماتت متجاوز و درخواست مجازات قانونی وی بر خیزد. تنها در این صورت تغییر از درون بدنه اجتماع شکل می گیرد. تغییری که شاید بتواند بهترین ساز و کار، حتی در مقایسه با حمایت های قانونی باشد. بنابراین شاید این پرونده تجاوز گروهی –اگرچه بسیار خوش بینانه- در هند بتواند نقطه شروعی هر چند کوچک برای تحول فرهنگ عمومی این کشور باشد.
آنچه معمولا در پرونده های تجاوز اهمیت بسیار زیادی دارد، باورها و اعتقاداتی است که آگاهانه یا ناآگاهانه نوک تیز حمله را متوجه زنان قربانی آزار جنسی می کند که اگر چنین و چنان می کرد مورد تجاوز قرار نمی گرفت. این نگرش نه در هند که در نقاط مختلف دنیا نیز جاری است؛ از جمله کانادا که سال گذشته گفته های شهردار تورنتو در توجیه تجاوز به یک زن، منجر به اعتراض های خیابانی گسترده فعالان زن شد و اتفاقا فعالان زن هندی از جمله کسانی بودند که با ادامه آن در کشورهای مختلف، به خیل معترضین پیوستند.این باورها، کلیشه ها و اعتقادات که توسط فیلم ها، تبلیغات تلویزیونی، کلیشه های جنسیتی و قوانین تبعیض آمیز تقویت می شود بهفرهنگ تجاوز[1]موسوم است، فرهنگی که در آن قربانی تجاوز و آزار جنسی به شیوه های مختلف مقصر شمرده می شود. در این فرهنگ اغلب سبک های زندگی و رفتار زنان از قبیل پوشش آنهاست که مورد انتقاد قرار می گیرد تا عمل ضد انسانی متجاوز. در واقع این فرهنگ متجاوزین و آزارکنندگان جنسی را از مسئولیت سنگین خود به نوعی تبرئه یا تجاوز را امری معمول و طبیعی، تلقی و از آن دفاع می کند. چنان که اخیرا تفکر نشأت گرفته از این نوع نگرش از زبان یکی از مجریان صدا و سیمای ایران در واکنش به تجاوز گروهی به دختر دانشجوی هندی بیان شد که«زنان با پوشش خود آرامش روانی مردان را سلب می کنند بنابراین بایستی انتظار تجاوز و هر نوع آزار جنسی را هم داشته باشند.» گفته های این فرد از آن جهت اهمیت دارد که می تواند نشانه ای از همین باورهای مربوط به فرهنگ تجاوز و نهادینه شده در افکار عمومی و نگرش حاکمیت باشد. چنان که در پرونده تجاوز گروهی خمینی شهر اصفهان هم امام جمعه این شهر اظهار داشت: “این زنان هم علیه السلام نبوده اند چرا که در مهمانی حجاب خود را رعایت نکرده بودند.”یعنی این زنان چون حجاب مناسب نداشته اند، به نوعی مستحق تجاوز و آزار جنسی بوده اند.
نتیجه فرهنگ تجاوز، طبیعی کردن آزار جنسی و تجاوز به زنان است. اثری که از خود عمل تجاوز هم بسیار وحشتناک تر است. قربانی باید بپذیرد رفتار اشتباهی از او سر زده و متجاوز چاره ای جز تجاوز نداشته است. بنابراین با نهادینه شدن آن اجتماع هم رفته رفته به این نقض حقوق انسانی و خشونت بی حد و حصر آن بی تفاوت شده و فرهنگ تجاوز نادانسته به بخشی از فرهنگ عمومی مردم تبدیل می شود. همان چیزی که فمینیست ها و فعالان حقوق بشر از آن واهمه دارند، طبیعی شدن خشونت. در این صورت راه برای هر گونه تغییر رفتارهای تبعیض آمیز مسدود می شود به گونه ای که شاید یک قانون حمایت گرانه نیز نتواند چندان که باید کارگر باشد. وقتی در نگاه عموم این تجاوز به امری طبیعی و قابل قبول تقلیل می یابد، حساسیت نسبت به قربانی و مقابله با متجاوز هم کمرنگ می شود. چنان که چند روز پیش در یکی از وبلاگ ها نوشته شده بود، یکی از راه حل ها برای کم شدن آزار جنسی، قانونی کردن روسپی گری است تا سایر زنان از شر آزار و اذیت های جنسی در امان باشند. اما سوال این است که اتفاقابا وجود قانونی بودن روسپی گری در هند، چرا باز هم سایر زنان هر روز و هر ساعت مورد تجاوز قرار می گیرند؟
در واقع فرهنگ تجاوز و مقصر شمردن قربانی فرهنگ بسیار عجیبی است از آنجایی که بعید است که ما قربانی سرقت کارت های اعتباری یا پول نقدش را مقصر بشماریم، یا فردی را به دلیل ترک خانه، مسبب به زور وارد شدن فرد دیگری به خانه اش بدانیم.
در همین ارتباط بد نیست به اتفاقی اشاره شود که چندی پیش در یکی از ایالت های آمریکا افتاد. در سال 2004 سارا ریدی زنی ساکن پیتزبرگ توسط یک سارق مسلح در پمپ بنزینی که در آن کار می کرد مورد تجاوز قرار گرفت. بعد از تجاوز سارق پول های نقد صندوق را هم دزدید. وقتی سارا به پلیس در مورد وقوع جرم گزارش کرد، کارآگاهی که با سارا مصاحبه کرده بود، نه حرفهای او و نه شواهد کارکنان بیمارستان را باور نکرد. بنابراین سارا به دلیل شهادت دروغ و سرقت پول زندانی شد و اگرچه مدتی بعد به قید وثیقه آزاد شد، اما کارش را از دست داد در حالی که که دوستان سابقش هم به گسترش شایعات بیشتر در مورد او دامن زدند. اما مردی که به سارا تجاوز کرده بود، مرتکب جرائم دیگری هم شد و زنان بیشتری را مورد حمله قرار داد و نهایتا بازداشت و محکوم شد. سارا از اداره پلیس شکایت و به دلیل سوء رفتار پلیس یک و نیم میلیون دلار خسارت دریافت کرد. به دلیل موفقیت پرونده و اثباتی بی گناهی اش سارا توانست در کنگره آمریکا حاضر شود و اظهارات او به تغییر قانون فدرال در مورد تعریف تجاوز منجر شد. اگرچه موفقیت بعدی وی در مقابل آسیب های جسمی، روانی و اجتماعی که در آن شرایط متحمل شده بود، بسیار ناچیز است.[2]
بنابراین فرهنگ تجاوز همه جا هست و بر زنانی که این فرهنگ را باور ندارند، نادیده اش می گیرند یا می خواهند از آن عبور کنند، فشار می آورد. فرهنگ تجاوز قربانی را مقصر می داند در حالی که متجاوزین به آزار جنسی خودشان ادامه می دهند. در این فرهنگ مقصر شمردن قربانی می تواند اشکال جدیدی نیز به خود بگیرد. به طور مثال در برخی پرونده ها متجاوزین روش های جدیدی را مانند توسل به سکسومنیا ( (sexomniaبه عنوان یک راه دفاع و فرار از مجازات به کار می گیرند. در این شیوه که توسط یک وب سایت فمینیستی انگلیسی موسوم به [3]The F-Word به دقت مورد انتقاد قرار گرفته است، از تجاوز به عنوان یک اختلال خواب دفاع می شود. سکسومنیا حالتی است که در آن افراد در خواب فعالیت های جنسی مانند خودارضایی یا حتی برقراری رابطه جنسی دو طرفه و یا سکس دهانی دارند که در همان حالت خواب انجام می شود. این اختلال خواب به عنوان یک پدیده مانند راه رفتن در خواب در برخی پرونده های تجاوز حتی در شرایطی که فرد متجاوز به تجاوز و آزار جنسی اعتراف کرده بود، به عنوان دفاع و ادله اثبات بی گناهی استفاده شده است با این مبنا که آنها نسبت به عمل خود آگاهی نداشته اند و در برخی پرونده ها دادگاه ها از این ادله برای تبرئه متجاوز استفاده کرده اند. بعضی از متجاوزین و آزارکنندگان جنسی اظهار کرده اند که فعال بودن آنها از نظر جنسی در خواب هم توسط شرکایشان مورد تأیید قرار گرفته است. جنسی در حالت خوابیده هم فعال بوده اند. اما برخی فمینیست ها انتقاد کرده اند که اگر فرد از سکسومنیا رنج می برد و به خصوص در شرایطی که آگاه به این اختلال خواب خود هست، باز هم در برابر افراد پیرامون خود مسئول شمرده می شود تا آنها از هر موقعیتی که ممکن است به خاطر آزار این فرد یا در خطر قرار گرفته شدن شان استفاده کنند. استناد به این نوع از اختلال خواب به عنوان ادله دفاع اخیرا توسط یک مرتکب تجاوز– سیمون موریس، هنرپیشه یکی از فیلم های مایکل کین- به یک دختر 15 ساله در یک مهمانی مورد استفاده قرار گرفته است. جالب این که به گفته شاهدان در تمام مدت مهمانی، متجاوز مشغول اغفال قربانی و مشروب خورانیدن به وی بوده است. بعد از طرح این دفاع گفته شد که این مرد به شیوه ای نامعمول در خواب حرکت می کرده، دندان هایش را به هم می سائیده و دست هایش در طول خواب حرکت می کرده اند. بنابراین در این مورد هم او از این اختلال خواب رنج می برده است. اگرچه دادگاه دفاع او را نپذیرفت و به عنوان متجاوز مقصر شناخته شد.[4]
در فرهنگ تجاوز قربانیان با تصاویر، زبان، قوانین و سایر پدیده های روزمره ای احاطه می شوند که به نوعی عمل مرتکب تجاوز را معتبر تلقی می کنند و به آن تداوم می بخشند. فرهنگ تجاوز شامل جوک ها، تبلیغات تلویزیونی، خلاء های قانونی، مقررات و تصاویری می شود که خشونت علیه زنان و اجبار به عمل جنسی را طبیعی قلمداد می کنند، به نوعی که مردم باور می کنند که تجاوز یک امر اجتناب ناپذیر است. به جای تغییر این فرهنگ به عنوان یک آسیب شدید اجتماعی، افراد تصور می کنند که تجاوز پیش می آید. خوب همین است دیگر. در این فرهنگ است که سایه سنگین ترس از تجاوز با زندگی روزمره زنان عجین می شود و زنان دائما باید مواظب باشند که چه می پوشند، چطور راه می روند، کجا قدم می زنند، با چه کسی قدم می زنند، به چه کسی اعتماد کنند، چه می نوشند، چقدر می نوشند، آیا تنها هستند یا با گروه، آیا به کسی خیره شده اند، آیا در هوای تاریک بیرون رفته اند، آیا در منطقه ای ناشناخته بوده اند و هزاران سوال و بایدها و نبایدهای دیگر.این همان وقتی است که باید گفت سکسیم و خشونت علیه زنان طبیعی می شود و طی آن مردم می پذیرند که این نگرش ها و اعمال همیشه بوده و خواهد بود. در این فرهنگ شرم و سکوت دو عنصر مهمی هستند که مانع قربانیان به بازگویی ماجرای تجاوز و آزار جنسی می شوند. همچنان که قانون نیز در تداوم این سکوت و افسانه های مربوط به تجاوز نقش مهمی ایفا می کنند.[5]
با همه تفاصیل آنچه در هند و حواشی پرونده این تجاوز گروهی گذشت، درسی باشد برای ما که نگذاریم تجاوز و خشونت جنسی به بخشی از فرهنگ روزمره ما تبدیل شود که در آن افرادی مانند آن مجری تلویزیونی به عنوان دکترای حقوق جزا و جرم شناسی که به تدریس تاریخ اسلام و نقش ائمه در احیای دین در دانشگاه مشغول است، به جای سرزنش و تقبیح تجاوز به ترویج آن بپردازد و دوباره مصرانه در تأیید نظرات خود در صفحه گوگل پلاس اش که 5 هزار عضو دارد، از یک کشیش ایتالیایی دلیل و شاهد بیاورد. این همان فرهنگ تجاوزی است که باید با آن مقابله کرد. نگذاریم خشونت جنسی و تجاوز به زنان طبیعی شود.