بگذار زندگی کنم

0
445

تا قانون خانواده برابر: شاید به جرات بتوان گفت یکی از مهمترین دغدغه های امروزه جوامع درحال توسعه بخصوص در بستر اجتماعی آن بحث گذار از سنت به سوی مدرنیته است. جوامعی که در بطن خود سرشارند از باورها و سنت های قدیمی که بسیاریشان دیگر مجال حضور در دنیای مدرن امروز را ندارند و مردمانی که برای ماندن در این دنیای جدید باید پیله ای را که سالها با باورها و سنت ها به دور خود تنیده اند پاره کرده و قدم به دنیایی بگذارند که قواعد و قوانینش بسیار متفاوت است با آنچه به آن خو-گرفته اند. این کشمکش و عبور از چارچوب های سنتی، امروزه در درون خانواده های ایرانی بخصوص در طبقه متوسط بسیار ملموس است. خانواده هایی که همچنان میان دنیای مدرن امروز و باورهای قدیمی شان سرگردانند. فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» ساخته روح الله حجازی سعی در به تصویر کشیدن زندگی برزخی بسیاری از خانواده های امروزی بخصوص خانواده های طبقه متوسط شهرنشین را دارد. خانواده هایی که در بطن خود دچار کشمکش های هرروزه میان قواعد دنیای مدرن و باورهای نهادینه شده وجودی شان از گذشته هستند.

محسن با بازی حمید فرخ نژاد مردی است که به موقعیت شغلی مناسبی دست پیدا کرده است و برای رسیدن به زندگی رویایی که در ذهن برای خود ساخته با خانواده اش به تهران آمده است. محسن برای آنکه در مقابل رئیسش گوهریان با بازی حاتمی کیا کم نیاورد سعی می کند آوا (مهتاب کرامتی) که از نظر او زنی ست بی دست و پا و بی اعتماد به نفس را تبدیل به زنی امروزی و مدرن کند. محسن آوا را طراح معرفی می کند و گوهریان به او پیشنهاد کار در شرکتش را میدهد و این شروع کشمکش محسن است میان نگاه های مردسالارانه و مالکانه مردانه اش بر زنی که بعد از ده سال زندگی مشترک از او زنی خانگی ساخته است با دنیای مدرنی که زن در آن باید به جلسات کاری برود و با مردهای گوناگون نشست و برخاست کند.محسن در ابتدای فیلم زن را که همچون عروسکی چشم و گوش بسته مطیع اوامر شوهر است میاراید. لباس هایی که دوست دارد را برتن زن می کند و آن را همچون ابزاری برای ترقی خود به دیگران عرضه می نماید. در سکانسی از فیلم آوای بزک دوزک شده به محسن میگوید از اینکه همه نگاه ها را به سمت خود جلب می کند معذب است و محسن به او می گوید که عادت خواهد کرد. عادتی که گویی در زندگی آوا قدمتی به قدمت زندگی زناشویی اش دارد و بعدها می بینیم که آوا بعد از ازدواج با محسن به تمامی مرزبندی ها و خط کشی های مردسالارانه ای که مرد برای او ترسیم کرده تن داده است.عدم اعتماد به نفس و تزلزل شخصیتی او در حقیقت نمادی از سرکوب ها و تحقیرهایی است که مرد در زندگی چندین ساله شان بر او تحمیل کرده. این حضور سلطه جویانه مردانه که تمامی ابعاد زندگی آوا را دربرگرفته است از آوا زنی ساخته که همانند بچه ها باید به او مدام امر و نهی کرد که چگونه غذا بخورد، چه طور راه برود، چه طور لباس بپوشد و چه طور حرف بزند. محسن اما ورود آوای خانگی اش به دنیای مدرن امروز را بر نمی تابد و شروع به بهانه جویی می کند. شعله های شک و سوء ظن در وجود محسن زبانه می کشد تا جایی که با همکاران مرد آوا درگیر می شود. او را در جلسات کاری اش تعقیب می کند و حتی به رابطه گوهریان با آوا به چشم رابطه ای غیرکاری نگاه می کند. اما آوا که گویی به خود حقیقی اش، به زنی که پیش از ازدواج با محسن بوده بازگشته است، این بار می خواهد قواعد زندگی اش را خود بنویسدو بعد از اطلاع پیدا کردن محسن از بارداری او، با تاکید برحق مالکیت بر بدن که سالها از آن محروم شده است علیرغم مخالفت های محسن می خواهد این بار بچه ای را که در بطن خود دارد نگه دارد.

در سکانس پایانی فیلم آوا را می بینیم که درون ماشین با محسن بگو مگو می کند و دلیل شک و سوء ظن هایش را می پرسد. محسن سیلی ای به صورت آوا میزند. این بار اما آوا به سیاق سالهای گذشته زندگی زناشویی شان به گوشه ای نمی خزند و در تنهایی اشک نمیریزد. آوا در مقابل تحقیر مرد طغیان می کند و در ماشین را باز کرده و به میان ماشین هایی که در ترافیک شبانگاهی زندگی پایتخت نشینان گیرافتاده اند پای می گذارد. و این بار این محسن است که به دنبال آوا میدود. دوربین در سکانس انتهایی فیلم در داخل ماشین می ماند و ماشاهد دور شدن و نهایتاً خارج شدن آوا و محسن از تصویر هستیم. آوایی که در انتهای فیلم گویی پیله ای را که محسن با باورها و نگاه های مردسالارانه اش سالها به دور او تنیده است را پاره کرده و از آن سر بر آورده است.

روح الله حجازی در دومین اثر سینمایی خود به خوبی توانسته است تضادهای درونی افراد را در مواجهه با مدرنیته و باورهای سنتی شان به تصویر بکشد. محسن که ابتدای فیلم مدام آوا را به خاطر رفتارهای به گفته او غربتی گونه اش تحقیر می کند و او را با زنهای امروزی مقایسه می کند، در میانه فیلم بعد از ورود زن به محیط کار و مواجهه با مردهای دیگر، تبدیل به مردی سنتی و شکاک می شود که خود را صاحب بی چون و چرای زن می داند و پشت هر لبخند زن به دنبال ردپایی از خیانت می گردد. مهتاب کرامتی در نقش آوا به خوبی توانسته است سراسیمگی و کشاکش درونی آوا در نیمه اول فیلم و بازگشت اتکا به نفس از دست رفته اش که با حضور گوهریان دوباره شکل گرفته است در نیمه دوم فیلم را به تصویر بکشاند. فیلمبرداری خوب هومن بهمنش و تدوین هوشمندانه سپیده عبدالوهاب که ریتم فیلم را از ابتدا تا انتهای آن به خوبی حفظ می کند و فیلمنامه نسبتاً منسجم از زندگی خصوصی آقا و خانم میم فیلم متوسط و درخور توجهی ساخته است؛ فیلمی که سعی می کند بی طرف بماند و بدور از شعارزدگی دغدغه بسیاری از خانواده های امروزی را به تصویر بکشد.