تا قانون خانواده برابر: زن حامله یا آبستن در ادبیات عامه، «زن دو نَفَسه» نامیده می شود. چرا که علاوه بر خود، انسانی دیگر نیز در بدن وی در حال رشد و باروری است. چنین است که زن آبستن در اذهان مردم حائز احترام ویژه ای می شود. اما همین ادبیات، زن نابارور را «زن نروک» می نامد. به گفته فرهنگ لغت فارسی معین، زن نروک نازا و عقیم است؛ و چه بسا که دارای خلق و خوی مردان باشد.
در بستر چنین فرهنگی به همان نسبت که ارج و احترام زن باردار بالا می گیرد، از شان و اعتبار «زن نروک» کاسته می شود. مسئله ناباروی و نازایی زنان، یکی از رایج ترین و قدیمی ترین دلایلی است که باعث متزلزل شدن موقعیت زن در خانواده و حتی در جامعه ایرانی می شده است. به علاوه، این فرهنگ در سطح دیگری نیز حائز پیچیدگی مضاعف می شود و آن جایی است که حتی باروری نیز خود تحت الشعاع مسئله جنسیت نوزاد قرار می گیرد. تا جایی که باروری زن، به ویژه آنگاه که حامل فرزند پسر باشد می تواند موقعیت شایسته او را تثبیت و تحکیم نماید و علم به جنسیت مونث نوزاد قادر است موقعیت وی را به کل متزلزل گرداند.
مسئله بازتولید نسل از طریق فرزند پسر، بی تردید از مهمترین دلایل نهادینه شدن فرهنگ مردسالار در خانواده ایرانی محسوب می شود. به ویژه می دانیم که وجود مجوزهای شرعی و عرفی این امکان را به مرد می داده تا در صورت آگاهی از نازایی یا حتی عدم توانایی «پسر زایی» نسبت به ترک همسر یا اختیار کردن زنان دیگر اقدام کند.
از آنجا که در ایران، بین تسلط بر منصب و کنترل اقتصاد، پیوند نزدیکی برقرار بوده، مسئله تعدد زوجات با توجه به اهمیت داشتن اولاد ذکور هر چه بیشتر، امری بدیهی بوده است. مسئله ای که به طور ادواری زنانی را به مقام سوگلی های حرم و دربار ارتقا داده یا دیگرانی را به عجایز و ساحران فرو کاسته. زنانی که بعضا تا سالها حتی از ابتدایی ترین نیازهای جنسی خود نیز محروم گشته اند و گاه برای ساعتی کامیابی از نوکران و پادوها مرارت ها کشیده اند.
شاید ماندگارترین تصویر سینمایی از اختیار کردن همسر دوم تنها به جهت نازایی همسر اول، روایت داریوش مهرجویی باشد در فیلم لیلا. با این وجود هیچ چیز باعث نمی شود تا از اهمیت فیلم «تختخواب سه نفره» نصرت کریمی که حول موضوع مشابهی شکل گرفته است غافل شوم!
فیلمی که مانند دیگر آثار سینمایی کریمی، سرشار از تصاویری زنده از زندگی روزمره ایرانی و معنا شدن مسئله نازایی در چنین زمینه اجتماعی است. بافت اجتماعی که در آن اراده ی مرد بر ازدواج دوم جهت فرزند آوری به همان میزان نشانه اقتدار او خواهد بود، که نشانی از آغاز فرایند افول ستاره اقبال زندگی زن!
آنچه از نقطه نظر داستانی نوعی وجه اشتراک بین «لیلا» و «تختخواب سه نفره» به وجود می آورد، عدم تمایل قلبی مرد برای تن دادن به ازدواج دوم است. در واقع هر دو کارگردان سعی دارند تا نشان دهند که در بسیاری موارد حتی رویای قدرتمند داشتن فرزند نیز به علت وجود علاقه شدید به همسر، خود به خود قادر نیست پبوند زناشویی را از هم گسسته یا اینکه به تکرار ازدواج منجر شود. آنها سعی دارند نشان دهند که اغلب تمایل به داشتن فرزند یک خواست دو طرفه و نه الزاما مردانه است. با این وجود آنچه زوج را به ازدواج دوم مرد سوق می دهد، یک فرهنگ قدرتمند اجتماعی است که تاب مقاومت فردی را از آنها سلب می کند.
ما در هر دو فیلم شاهد این واقعیت هستیم که مردان فیلم، راضی به تکرار ازدواج نیستند اما در نهایت در برابر ارواح سنت که در کالبد جامعه پیرامون آنها دمیده شده تسلیم می گردند. همان گونه که زنان هر دو فیلم نیز در نهایت با ابراز رضایت ظاهری از این رخداد، و به جهت در اختیار داشتن توان محدود تر اجتماعی برای مقاومت و چانه زنی، خود را به عقب نشینی وا می دارند.
این قدرت خود را در یکی از سکانس ها، از طریق گفتار مادر شوهر و در حین برشمردن معایب «زن نروک» چنین تثبیت می کند: «زنی که زنده زا نکنه، اصلا زن نیست. نه زنه، نه مرده. اصلا هیچی نیست.»
زن و مرد این فیلم نیز در نهایت به ازدواج مرد با زنی دیگر تن می دهند. اما داستان اصلی فیلم تازه پس از وقوع ازدواج دوم آشکار می شود. کریمی مانند فیلمهای قبلی خویش، دست بر برجسته کردن یکی دیگر از رسوم رایج شرعی-عرفی می گذارد. او قصد می کند تا به روایت مفهوم «عدالت» در بین زنان بپردازد. می دانیم که اصلی ترین مستند شرط عدالت در ازدواج مجدد آیه ی سوم سوره ی نساء است. جایی که شارع شرط کرده:
می توانید از زنانی که پاک و خوب می دانید تا چهار زن بگیرید ولی اگر خوف آن دارید که بین آن ها به عدالت رفتار نکنید به یکی اکتفا نمایید که این امر یعنی اکتفا به یک زن نزدیک تر است به این که از عدالت دور نیفتید و بر زن ها ظلم نکنید.
کارگردان سعی دارد تا به نمایش عامیانه ی نحوه اجرای عدالت و امکان آن بپردازد. تحقق چنین عدالتی از منظر اقتصادی می تواند کارویژه ای قابل تحقق باشد. چرا که عموما نیز از معنای لفظ عدل چنین مستفاد می شود که نیازها و خواست ها و شرایط زندگی مناسب، با توانایی اقتصادی مرد قابل تحقق باشد.
کارگردان نیز چنین شرطی را از پیش لحاظ کرده و می خواهد ذهن مخاطب را درگیر این پرسش کند که آیا عدالت را در رابطه با عاطفه و علاقه، می توان به مساوی تقسیم کرد؟ آیا عشق و رضایت قلبی را نیز مانند نفقه و وسائل معاش می توان به تساوی قسمت کرد؟
پاسخ کارگردان در فیلم خیر است!
«تختخواب سه نفره» عدالت نمادین است بین مرد و دو زن. این فیلم بناست بستر تحقق نوعی زندگی اشتراکی بر اساس سنت شرعی و قانون مذهبی باشد. آنچه بر این بستر غایب است، وجود حداقل آگاهی از مسئله شراکت در زندگی است. اگر چه شرع دست مرد را تا چهار مورد ازدواج همزمان دائمی نیز باز گذاشته و حتی تدبیر لازم را نیز برای همبستری با این زنان در نظر گرفته است، اما آنچه غایب بزرگ و ناقض چنین درکی از عدالت است، عدم در نظر گرفتن مولفه آگاهی برای زن است. زن ابژه ای است که با عدد کم و زیاد می شود!
تعداد زنان از یک تا بیشتر و تعداد صیغه گان، میزان مهریه و میزان نفقه، همه و همه اعتبار کمی زن و صورت بندی وی در جدولی از اعداد است. آنکه قدرت محاسبه اعداد را دارد و باید داشته باشد، مرد است.
داستان فیلم «تختخواب سه نفره» تلاشی است در جهت فرو پاشیدن اساس عدالت ذیل چنین دریافتی از مفهوم عدل. کریمی به خوبی نشان می دهد که زنی که به ازدواج با مردی متاهل رضا می دهد هم تسلیم شرایط بوده و خود محل آماس انواعی از رنج ها و دشواری های اجتماعی است.
زن دوم این فیلم نیز پیشتر تجربه ازدواجی شکست خورده و تنها ماندن با کودکی ناخواسته را دارد. بر خلاف تصور عام که با «هوو» خطاب کردن زن دوم، او را عامل تباهی زندگی زن اول می دانند، نیت واقعی او رساندن آزار به انسانی دیگر نیست بلکه او مجبور است نهایت تلاش خویش را برای حفظ زندگی و دوباره رانده نشدن به کار بندد.
تلاشی که در کنار تلاش زن نخست برای بیرون نرفتن از دایره محبت مرد، به رقابتی دائمی و پر تنش تبدیل می شود. در واقع پبش از آنکه یکی از دو زن آبستن شود، این زندگی مجموعه خانواده است که آبستن کشمکش شده و هر لحظه باید مترصد وقوع حادثه ای ناگوار در آن بود.
انواعی از کودک آزاری ، قتل و خشونت خانوادگی، همدستی و انتقام و اتهام زنی و توسل به رمال و فال گیر و … مواردی هستند که هنوز هم در جامعه ایران حضور محسوسی دارند. کافیست درنگ کنیم بر این نقل قول از نائب رئیس شورای عالی نظام پزشکی که ناباروری را در سال جاری نیز به عنوان یکی از علل پنجگانه ی طلاق در ایران معرفی می کند.[1]
این اثر نصرت کریمی هم مانند دیگر آثار وی، در مقطعی که بسیاری از مسائل حوزه خانواده به صورت بصری و در سطح وسیع حتی قابل طرح نیستند و نگاه انتقادی به آنها همچنان تابو به شمار می آید، هنوز تازه گی خاص خود را دارند.
می توان پس از دیدن آن از خود پرسید؛ آیا اکنون که با توسعه دانش پزشکی و انتقال سطوحی از این دانش به فراخور نیاز عامه مردم از طریق رسانه های عمومی، تا حدود زیادی قطعیت رای در این باره که یگانه عامل نازایی یا مونث زایی، زن است مرتفع شده است؛ آیا تغییری نیز در نحوه تفسیر فرهنگی این مصادیق حاصل شده است؟ آیا زنان در قالبی تازه و در راستای درمان نازایی به آزمایشگاه انواع روش های پر مشقت درمانی تبدیل نشده اند؟[2]
اجازه بدهید بازهم بپرسیم، آیا فقط شاهد تغییر در فرم نیستیم؟ در صورت تغییر فرم و عدم گذار بنیادین از صورت بندی پیشین، تعدد زوجات خود را به چه شکلی بازتولید خواهد کرد؟
[2] خواندن یادداشت کیا هاشمی در روزنامه شرق در رابطه با فرایند این آزمایشات پزشکی و نسبت آنها با خلاهای قانونی، خالی از فایده نیست. [http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1482508->http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1482508]