هركس حقوقي دارد و ما نيز داريم/ مهمل وجودت را اگر كردي نكردي

0
1088

تا قانون خانواده برابر: ادبیات یکی از حوزه هایی است که تحت سیطره مردان است. این امر در همه دنیا وضعیتی کم و بیش یکسان دارد. تسلط مردان بر این حوزه هم شامل حذف زنان از تاریخ ادبیات کشورهاست و نادیده انگاری آن ها و هم قائل شدن به یک سری ویژگی هایی از زنان که منطبق بر نظام مردسالاری است. استیلای مردان بر این حوزه به گونه ای بوده است که در بسیاری از سرزمین ها در گذشته زنان نویسنده برای این که آثارشان منتشر شود از اسامی مردانه استفاده می کردند. ایران نیز وضعیت متفاوتی از سایر کشورها نداشته است.

در بازنگري جنسيت‌ گرايانه به تاريخ و ادبيات فارسي، تصويري محو و كمرنگ از حضور زنان ديده مي ‌شود كه هرچه به زمانه ما نزديكتر مي ‌شود اين تصوير روشن ‌تر و شفاف ‌تر می شود. تاريخ سياسی، اقتصادی، اجتماعی ايران را با تعداد بسيار اندك و مي توان گفت بي حضور زن، به صورت تك جنسی و مردمدارانه بايد پذيرفت و همان گونه بررسی كرد، اما موقعيت زن در ادبيات به نوعي ديگر است. اگرچه حضور زن در تاريخ ادبيات فارسي حضوري نه در اوج بوده است، اما زن پيوندي ژرف با شعر فارسي دارند، چه آنجا كه در نقش معشوقه و ساقي ظاهر می شوند، چه آنجا كه نخستين كلام آهنگين را به گوش فرزند می ‌خوانند. نقش اين همراهی بر تار و پود شعر فارسي به صورت ‌های گوناگون باقی مانده است. اگرچه در فرهنگ مردسالارانه تصويری كه از زن ترسيم شده واقعی نيست و قرنها زن با روش پيشنهادی مرد زندگي كرد و حتي خود را از دريچه چشم مرد تصور كرد و شعر را هم به سليقه مرد سرود، ولي با گذشت زمان دگرگوني ‌هايی در وضعيت سياسي ـ اجتماعی به وجود آمد كه ناچار تاثيری غيرقابل انكار بر زنان و نوشتار آنها گذاشت. تغيير ديدگاه هاي مرد نيز اين حركت را سرعت بخشيد. ادبيات انتقادی ـ اجتماعی اواخر دوره قاجار كه بازتاب شرايط سياسی ـ اجتماعی و يكي از عوامل پيش ‌برنده هدف‌های مشروطه بود، در بستری مناسب آگاهی ‌دهنده و برانگيزاننده طبقات مختلف اجتماعی عليه نظامی استبدادی شد كه از درون پوسيده بود[1].

انقلاب مشروطه تاثیر زیادی بر زندگی ما ایرانیان داشته است. زنان در انقلاب مشروطه به طرق گوناگون همدوش مردان بودند و اما قانون مشروطه آنان را نادیده گرفت در این میان زنان شاعر در قالب آثار خود افکار و اعتراض خود را از وضعیت زن در ایران به گوش مردان و زنان ایران رساندند. در این فرصت قصد دارم نگاهی کوتاه داشته باشم به مضمون آثار شاعران زن در عصر مشروطه و خواست ها و مطالبات آنان.

ادبیات و شعر در دوران مشروطه

ادبیات مشروطه شامل بخشی از ادبیات کهن فارسی است که از یک سو ریشه در دهه ی سوم سلطنت ناصرالدین شاه و ویژگی های عمومی آن دارد و از سوی دیگر در ادبیات نوی متجلی می شود که تا سال های نزدیک به کودتای سال ١٢٩٩ ش و حتا چند سال پس از آن ادامه می یابد. این ادبیات، تلاش و تکاپوی ملت ایران را برای نیل به یک حکومت قانون و بریدن از حکومت استبداد، بازتاب داده است و ظهور آن را می توان با آشنایی ایرانیان با ایده ی «آزادی» به مفهوم اروپایی آن مقارن دانست[2].

در این دوره، شعر فارسی در قلمرو محتوا و اهداف شعری از دربار رست و گام به کوچه و بازار نهاد و مشحون از خون و فریاد و گرمی زندگی و آرمان ها شد. شعر فارسی قرن های متمادی از زندگی قهر کرده بود و همه ی کوشش هایی که شاعران عهد صفوی برای ایجاد تحول و اصلاح (و به تعبییر خودشان برای ایجاد «حالت جدید») در آن انجام می دادند، چیزی جز تحولی در ظاهر بیان شعری و صور خیال شعری نبود. ولی شعر مشروطیت تا آن اندازه محتوا و گستره ی احساسی شعر فارسی را دگرگون کرد که می توان گفت همه ی پیوندش را با گذشته گسست.[3]

در این زمان مفاهیمی مانند: وطن، آزادی و قانون، فرهنگ نو و تعلیم و تربیت جدید، زنان و مساله ی برابری با مردان، نقد اصول اخلاقی کهن و مبارزه با خرافات مذهبی ( و گاه با خود مذهب)[4] در اشعار شاعران وارد شد.

مشروطه و مضامین تازه در شعر زنان

زنان كه در طول تاريخ ادبي ايران جز عشق و عرفان و كلي ‌گويي‌های تقليدی نسروده بودند می بايست به ناگاه ديده بر حقايق تاريخی و اجتماعی باز كنند و برای نخستين بار از مضمون‌های جديدی چون وطن، آزادي و عدالت و جنسيت خويش مفاهيمی شاعرانه بسازند و با آن هويت جديدي از زن و زن شاعر را نشان دهند.

زنان كه به سبب فرهنگ و سنت ايراني به اجبار در خلوت و نهانخانه به سر برده بودند و از محدوده اعتقادات و باورهای تحميلی فارغ نبودند، با دگرگونی اوضاع سياسی در دوران مشروطه ‌گويی از رؤيای بي‌ خبریی برخاستند و به واقعيت‌ های پيرامون خويش نظر كردند و در تلاش تجربه تازگی ‌هايی بودند كه مشروطه با خود به همراه آورده بود. به استناد تذكره ‌های موجود، در دوره قاجاريه چهل و هشت زن شاعر وجود داشت که به سبب وابستگی اكثر آنها به دربار و طبقه اشراف و خواص با ديدگاهی انفعالی اشعاری تقليدی و تفننی سرودند و از محدوده موضوعی عشق، منقبت و مرثيه فراتر نرفتند، گوهر قاجار، عفت قاجار، شاه بيگم (ضياءالسلطنه)، جهان قاجار، واليه و بسياري ديگر در صنعت شعر، مضامين پيشينيان را تكرار كردند و نگرشی فراتر از حصارهاي «اندرونی» نداشتند، اما در تمام طول سلطنت قاجار بر ايران، اشعارِ رشحه اصفهاني و مستوره كردستانی از نظر زبان ادبیي، قالب و معني در مقايسه با ديگر زنان شاعر از تشخیصی خاص برخوردار بود و خصلت ادبي ممتاز و ديد و نگرش متفاوت، آنها را صدرنشين شاعران زن اين دوره در تاريخ ادبي ايران كرده است.[5]

در دوره سلطنت كوتاه مظفرالدين شاه كه با نوشته‌ هاي انديشه‌ گران، پيدايش جريان تاريخی مشروطه سريع ‌تر شد و در نتيجه ساختار جامعه دگرگون گشت، متقابلا جامعه پر از تنش نيز خصلتی انقلابی به شعر شاعران داد و اين تاثير را دو سويه كرد. سيد اشرف‌ الدين گيلانی، دهخدا، بهار، و عارف، اديب‌ الممالك، لاهوتی، عشقي در متن جريان‌هاي زنده انقلابی ـ ادبی آن زمان ضمن تاثيرگذاری بر اوضاع سياسي، سياست را در قالب شعر ريختند اما زنان شاعر اين دوره صدای انقلاب مشروطه را از پشت ديوارهاي اندرونی شنيدند. شاعران زن بر پيدايش انقلاب سياسی مشروطه تاثيری نداشتند و تاثيرپذيري آنها از محيط سياست زده مدت ها پس از امضاء مشروطه بود اما همين تاثير يك سويه به تدريج قيد و بند سنت را از ذهنيت و ديدگاه محدود و كهنه و سنتی زنان شاعر برداشت و شعر زنان را از نظر معنايی دگرگون كرد. شاعران زن در دوره مشروطه همان زبان ادبی و صورت و قالب كلاسيك را حفظ كردند اما به سبب علل و عوامل درونی و بيرونی موثر بر زنان تغيير و تحولی در نگرش آنها پديد آمد كه منجر به ثبت انديشه‌های اجتماعی شد و دريچه ای تازه از جهانی متفاوت را رو به سوی اجتماع باز كرد كه ذهنيت زنانه و حس و عاطفه‌ ایي تازه را می نمود. از اين دوره بود كه زن ايرانی كوشيد تا با تغيير خويشتن، پيرامون خود را تغيير دهد. به علاوه حمايت مردان روشنفكر و جامعه هيجان زده زنان را در موقعيت مناسبتری قرار داد تا در شعرشان روزگار خود را ببينند[6].

شاعران زن در این زمان حقوق نادیده انگاشته خود را در قالب اشعارشان به زنان و مردان جامعه یادآور شدند. این حقوق شامل آزادی حجاب و در منقبت پیچه و چاقچور، علم آموزی زن، شرکت در انتخابات، تصویر وضعیت اسفناک زن ایرانی و جفای قانون در حق زنان بود. در ادامه به این مضامین اشاره می شود:

آزادی حجاب

زندخت شیرازی از جمله زنان شاعر پيشرو ايران و مبلغ آزادي و مدافع حقوق زنان است. مهم‌ ترين مضمون اشعار زنددخت را غير از حب وطن و ميهن ‌دوستي دفاع از حقوق زنان تشكيل مي‌ دهد. بارها زن و زنان در شعر وي مخاطب قرار مي ‌گيرند يا مورد بحث شعر وی هستند. متاسفانه تعداد ابيات بازمانده از او آنقدر كم است كه نمی توان بخوبي به همه آراء او در زمينه آزادي زنان دست يافت. او در منقبت حجاب می سراید:

ندانم اين كفن و پيچه و نقاب چيه؟ / اگر كه ما بشرا ستيم اين عذاب چيه؟

زنددخت در زير عكسی كه آن‌را بدون حجاب انداخته نوشته است:

اي عكس به عكس من خوش و شاد استی/ از قيد حجاب و پيچه آزاد استی[7]

پروین اعتصامی نیز در این زمینه می گوید:

چشم و دل را پرده می بایست اما از عفاف/ چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود

اعتراض به وضع زنان

یکی از مضامین شعرهای زنان در این زمان اعتراض به وضعیت ناگوار زن در این دوران است.

پروین اعتصامی در اعتراض به وضعیت زن ایرانی قطعه «زن در ایران » را می سراید:

زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود/پیشه‌اش، جز تیره روزی و پریشانی نبود

زندگی و مرگش اندر کنج عزلت می‌گذشت/زن چه بود آن روزها، گر زآن که زندانی نبود

کس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد/کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود

در عدالتخانه انصاف زن شاهد نداشت/در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود

دادخواهیهای زن می‌ماند عمری بی‌جواب/ آشکارا بود این بیداد؛ پنهانی نبود

زندخت شیرازی نیز می گوید:

اين‌جا زنان ز جهل به زندان ذلت‌اند/گو خون قلب غمزده سرخاب رو كنند

در قطعه «زن ايران» زنددخت اينگونه سروده است :

سزد گر از دو چشمانم به جای اشك خون بارد/حيات زن اگر اينسان به كشور ننگ بگذارد

به هر ملت نظر كردم زنانش محترم ديدم/ولي خاك مذلت را زن ايران به سر دارد

در آن كشور ترقي هست و استقلال و آزادی /كه زن چون مرد آزاد است و كس او را نيازارد[8]

حقوق زنان

زنددخت نمونه زن روشنفكر عصر خود است كه آگاه به حقوق زنان است و درشعرش بر داشتن اين حق تأكيد می كند :

هركس حقوقی دارد و ما نيز داريم/مهمل وجودت را اگر كردی نكردی

او از پادشاه می خواهد تا مدافع حقوق زن ايرانی باشد:

شاها مدافع زن ايران هميشه باش/خواهی گرميان دول سر بدركنی [9]

مهرتاج رخشان نیز می سراید:

نسوان شده واقف به حقوق مدنی شان/ رخشان بكند فتح به لشكرشكنی شان[10]

برابری زن و مرد

پروين اعتصامی در اشعارش از برابری زن و مرد می سراید و وضعیت ناگوار زن ایرانی را نتیجه مجهز نبودن او به علم و دانش می داند.

به هيچ مبحث و ديباچه ای قضا ننوشت/ براي مرد كمال و براي زن نقصان

همچنین در جای دیگر چنین می سراید:

بنيان آفرينش ما مرد و زن يكي است / در شاهراه علم چرا ما پياده‌ايم؟

اعتراض به جفاي مردان و قانون در حق زنان

هرچند که زنان در تمام اعتراض هایی که به انقلاب مشروطه منجر شد در حد توان خود حضور داشتند اما متاسفانه پس از انقلاب در اولین مصوبه مجلس حقوق آنان نادیده انگاشته شد به طوری که در ماده سوم و پنجم نظامنامه انتخابات مجلس زنان نه تنها حق انتخاب شدن نداشتن که در ردیف محجوران و اطفال و اتباع بیگانه قرار گرفته و حق رای دادن هم از آن ها دریغ شد.

زندخت در اشعارش این نادیده انگاری را شماتت می کند. او در اين بيت رضا شاه را مورد خطاب قرار می دهد و از او درباره شركت در انتخابات پرسش می كند:

به شاه تا جور ما بگوی، باد صبا/ بدون شركت زن حسن انتخاب چيه؟[11]

همچنین زندخت ضعف زنان را ناشي از زورمداری و ستمگری مردان در حق زنان می داند، او بر نظام مردسالار دوران خود اعتراض می كند :

مردان كه ضعف زن به رخ او همی كشند/ بهتر بود زمردی خود گفت و گو كنند

زور و زر است تكيه مردان بی خرد /تير ستم به سينه زن گر فرو كنند[12]

او در رباعي « زن » از بيداد رفته بر زن شكوه سر می دهد:

بر ما نبود اين همه بيداد روا /زن را چه گنه بود به درگاه خدا

زن مظهر مهربانی و پاكدلی است/ اينش نبود قسم به انصاف سزا[13]

زندخت در قطعه «اندر اين دهر مكافاتی هست» داستان معاشقه و ازدواج پادشاه را با زني نقل می كند كه پس از اين‌ كه كام دل از وی يافت به سراغ زن ديگری می رود و همسر اول از جور و بی وفايی شوی خود مرگ را اختيار می كند و سينه خود را هدف تير می سازد.

مردها ! جور به زن‌ها مكنيد/كاندرين دهر مكافاتی هست[14]

این شاعر در مثنوی «يك بام و دو هوا » نيز بر چند زنی مردان اعتراض می كند و معتقد است چون قوانين را مردان وضع كرده‌ اند ستم و ظلم بسيار بر زنان رفته است. او می نويسد كه دوجايی بودن (دو شوهر يا دو زن داشتن) اگر زشت است زشت است و برای زن و مرد فرقی نمی كند:

دوجايی بودن ار زشت است زشت است/ چرا دوزخ بر اين، بر آن بهشت است

چگونه زن غر است و مرد غر نيست / مگر اين هر دو يك نوع بشر نيست[15]

یا می سراید:

چو قانونی بر زنان مردان نهادند/ ستم كردند و نامش داد دادند

گر قانون‌ گذاری با زنان بود/ به ديگر گونه قانون جهان بود

عيان می شد بدی در مرد و زن چيست / همان بدنام و زشت از مرد و زن كيست

وليكن چو به ديگر گونه شد كار / ستم بر زن زمردان رفت بسيار

بيا يك بام بين و دو هوا را / هواي نفس و فرمان خدا را[16]

زنددخت مثنوی «چنين پاكان ناكس را به سر خاك» را هم در همين مضمون سروده است :

اگر زن با دو مرد است از شرف فرد/ شرف مند است با صد زن چرا مرد

اگر يك مرد با صد زن شود دوست/ شرافت پيشه مرد نيكنام اوست

به كوي نيك نامان جای دارد / ز رفعت فرق گردون سای دارد

وگر يك زن دو مرد انباز گردد/ بر او صد زشت نامی ساز گردد[17]

همچنین یکی از پیش گامان نوگرایی در شعر مشروطه شمس کسمایی بود؛ نخستین زنی که ذهنیت پویای خود را در ساختاری نوین تصویر کرد. اشعاری که گامی مترقیانه در جهت همگونی ساختار نو شعر فارسی و اندیشه های جدید بودند. شمس کسمایی به این راز پی برده بود که باید نخست در محتوا و سپس در صورت شعر دگرگونی ایجاد کند. دیوان شمس گرچه گم شده است اما اندکی از اشعارش همچنان باقی است. او نیز از جفای مردان شکوه کنان می سراید:

نه يارای خيزم/ نه نيروی شرم

نه تير و نه تيغم بود نيست دندان تيزم/

نه پای گريزم/ از اين روي در دست همجنس خود در فشارم[18]

یا در جای دیگر می گوید:

من اگر اشرف مخلوق ز نوع بشرم/ پس چرا همچو بهایم به ستم بار برم؟
آدمم گر به حقیقت، ز چه بیچاره شدم/ پیش انظار اجانب خجل و بی هنرم؟
فرق مابین من و حضرت انسان این است/ اوست بینا و شناوا همه، من کور و کرم
[19]
 

همچنین عالمتاج قائم مقامي كه جوانيش را در دوره مشروطه گذرانده بود با نگرشي جنسيت ‌گرايانه، منحصر به فرد ترين شاعر تاريخ ادبي ايران است. او محصول دوره پرتلاطمي از تاريخ سياسی و اجتماعی ايران است كه براي نخستين بار، زن به خودباوری رسيد و به جای مضمون ‌های تكراری و تقليدی در شعر، خويشتن زنانه خود را توصيف كرد.

من كيستم آوخ ضعيفه ای/ كش نام و نشان طعن و تسخری است

دردا كه درين بوم ظلمناك / زن را نه پناهی نه داوری است[20]

دعوت به دانش‌اندوزي

زنددخت علت اصلي بدبختی مردم ايران به ويژه زنان را جهل و نادانی می داند و معتقد است كه خردمندی و هوشياری زنان ايران در گرو مطالعه كتاب و دانش‌اندوزی است وی زنان را دعوت به دانش اندوزی می كند و از جهل و ناداني برحذر می دارد:

طلب علم برای زن و مرد است چو واجب/ جهد تو ای زن ايران به ترقی بفزايد

زند دل‌ بسته ايران بود و دانش نسوان/ از در علم و هنر اين همه نوميد نشايد

یا

شرف و عزت هر كس بود از علم و كمال/ تاج عزت نبود بر سر نسوان تا چند؟

هر كسي برد برون گوهر علم از اين بحر / ما زنانيم چنين غرقه ز طوفان تا چند؟[21]

پروین نیز می سراید:

آب و رنگ از علم می‌بایست، شرط برتری/ با زمرد یاره و لعل بدخشانی نبود

یا

از زر و زیور چه سود آنجا که نادان است زن/ زیور و زر، پرده‌ پوش عیب نادانی نبود

ناسیونالیسم

مضمون دیگری که در اشعار زنان ایرانی مانند مردان شاعر در این زمان دیده می شود حب وطن است.

فاطمه سلطان خانم فراهانی (شاهين) خواهر ادیب‌ا لممالك از توانايی زن گفت و نجات وطن را به دانايی و اقتدار آنها پيوند زد.

وطن فتاده به گرداب و جز به كشتي علم/ محال باشد جز بر شما نجات وطن

چو دختران وطن علم و دانش آموزند/ شوند از اثر دانش امهات وطن

زنان به جسم وطن جان و مردها جسمند/ ز روح و جسم بود جنبش و حيات وطن

ز همت سر انگشت نازپرورشان/ شود گشوده گره‌ها ز مشكلات وطن

وطن دوستی یکی از مهم ترین مضامین اشعار زندخت شیرازی است.

فدای خاك وطن كن دلا سر و جان را/ كه زندگي است در اين راه كشته گرديدن

به خاك وطن بوسه زن چو حافظ گفت/ كه دست زهد فروشان خطاست بوسيدن

یا در جای دیگر می گوید:

هان اي زن دانش طلب! جز عشق ايران/ درس دگر را گر ز بر كردی نكردی[22]

زنددخت آزادگان حقيقي را كساني مي داند كه متاع و كالای سرزمين خود را به كار گيرند و از بيگانگان طلب نكنند:

متاع كشور بيگانه تا به كار شماست/ جوی ز حب وطن در شما نمی بينم

گر چه زاده كورش و داريوش ستيد/ اثر به خون شما از نيا نمی بينم

یا

ديدم هميشه اين دل خونين و دردمند/ در راه عدل و مهر و محبت به جست و جوست

تنها منم كه جوش و خروشم وطن گرفت/ آری دل من است كه بيدار و نكته گوست[23]

انتقاد به وضع جامعه

زنان شاعر در عصر مشروطه تنها به اعتراض از حقوق پایمال شده خود برنخواستند بلکه به بی کفایتی سیاستمداران ایرانی نیز در اشعار خود اشاره کردند.

نيمتاج سلماسی متهورترين زن شاعر نيز با اشعاري انتقادی، انقلابی ترين مضامين را فرياد كشيد و اين نخستين فرياد زني شاعر بود كه تازيانه وار بر گُرده دولتمردانِ بي كفايت فرود می آ ورد تا آنها را از نابساماني اوضاع آگاه كند.

كجاست گردنكشان كه بوده اندر عجم/ هنوز تاريخ ما شرف از ايشان برد

كجاست يك شير نر به عزم بندد كمر/ تمام اين روبهان به سوي زندان برد[24]

فخر عظمي ارغون نيز با شوری انقلابی، دغدغه وطن و فساد اجتماع را سرود:

حشمت و فر كيان گر بايدت اين خطه را/ پاك از بيداد ضحاكان دون بايد نمود

هر وكيلي را كه شد با زور و با زر انتخاب/ از درون مجلس شورا برون بايد نمود[25]



[1]اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، روح انگیز کراچی، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374

[2]تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی،محمدرضا شفیعی کدکنی،تاریخ ادبیات نوین ایران،1363

[3]همان

[4]همان

[5]اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،

[6]همان

[7] زنددخت ، مجله زنان ، زمستان 84 مریم حسینی

[8] همان

[9] همان

[10] اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،

[11] زنددخت ، مجله زنان ، زمستان 84 مریم حسینی

[12] همان

[13] همان

[14] همان

[15] همان

[16] همان

[17] همان

[18] اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،

[19] همان

[20] همان

[21] زنددخت ، مجله زنان ، زمستان 84 مریم حسینی

[22][22] اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،

[23] زنددخت ، مجله زنان ، زمستان 84 مریم حسینی

[24] اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،

[25] اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،