هرکس حقوقی دارد و ما نیز داریم/ مهمل وجودت را اگر کردی نکردی

0
1102

تا قانون خانواده برابر: ادبیات یکی از حوزه هایی است که تحت سیطره مردان است. این امر در همه دنیا وضعیتی کم و بیش یکسان دارد. تسلط مردان بر این حوزه هم شامل حذف زنان از تاریخ ادبیات کشورهاست و نادیده انگاری آن ها و هم قائل شدن به یک سری ویژگی هایی از زنان که منطبق بر نظام مردسالاری است. استیلای مردان بر این حوزه به گونه ای بوده است که در بسیاری از سرزمین ها در گذشته زنان نویسنده برای این که آثارشان منتشر شود از اسامی مردانه استفاده می کردند. ایران نیز وضعیت متفاوتی از سایر کشورها نداشته است.

در بازنگری جنسیت‌ گرایانه به تاریخ و ادبیات فارسی، تصویری محو و کمرنگ از حضور زنان دیده می ‌شود که هرچه به زمانه ما نزدیکتر می ‌شود این تصویر روشن ‌تر و شفاف ‌تر می شود. تاریخ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ایران را با تعداد بسیار اندک و می توان گفت بی حضور زن، به صورت تک جنسی و مردمدارانه باید پذیرفت و همان گونه بررسی کرد، اما موقعیت زن در ادبیات به نوعی دیگر است. اگرچه حضور زن در تاریخ ادبیات فارسی حضوری نه در اوج بوده است، اما زن پیوندی ژرف با شعر فارسی دارند، چه آنجا که در نقش معشوقه و ساقی ظاهر می شوند، چه آنجا که نخستین کلام آهنگین را به گوش فرزند می ‌خوانند. نقش این همراهی بر تار و پود شعر فارسی به صورت ‌های گوناگون باقی مانده است. اگرچه در فرهنگ مردسالارانه تصویری که از زن ترسیم شده واقعی نیست و قرنها زن با روش پیشنهادی مرد زندگی کرد و حتی خود را از دریچه چشم مرد تصور کرد و شعر را هم به سلیقه مرد سرود، ولی با گذشت زمان دگرگونی ‌هایی در وضعیت سیاسی ـ اجتماعی به وجود آمد که ناچار تاثیری غیرقابل انکار بر زنان و نوشتار آنها گذاشت. تغییر دیدگاه های مرد نیز این حرکت را سرعت بخشید. ادبیات انتقادی ـ اجتماعی اواخر دوره قاجار که بازتاب شرایط سیاسی ـ اجتماعی و یکی از عوامل پیش ‌برنده هدف‌های مشروطه بود، در بستری مناسب آگاهی ‌دهنده و برانگیزاننده طبقات مختلف اجتماعی علیه نظامی استبدادی شد که از درون پوسیده بود[1].

انقلاب مشروطه تاثیر زیادی بر زندگی ما ایرانیان داشته است. زنان در انقلاب مشروطه به طرق گوناگون همدوش مردان بودند و اما قانون مشروطه آنان را نادیده گرفت در این میان زنان شاعر در قالب آثار خود افکار و اعتراض خود را از وضعیت زن در ایران به گوش مردان و زنان ایران رساندند. در این فرصت قصد دارم نگاهی کوتاه داشته باشم به مضمون آثار شاعران زن در عصر مشروطه و خواست ها و مطالبات آنان.

ادبیات و شعر در دوران مشروطه

ادبیات مشروطه شامل بخشی از ادبیات کهن فارسی است که از یک سو ریشه در دهه ی سوم سلطنت ناصرالدین شاه و ویژگی های عمومی آن دارد و از سوی دیگر در ادبیات نوی متجلی می شود که تا سال های نزدیک به کودتای سال ١٢٩٩ ش و حتا چند سال پس از آن ادامه می یابد. این ادبیات، تلاش و تکاپوی ملت ایران را برای نیل به یک حکومت قانون و بریدن از حکومت استبداد، بازتاب داده است و ظهور آن را می توان با آشنایی ایرانیان با ایده ی «آزادی» به مفهوم اروپایی آن مقارن دانست[2].

در این دوره، شعر فارسی در قلمرو محتوا و اهداف شعری از دربار رست و گام به کوچه و بازار نهاد و مشحون از خون و فریاد و گرمی زندگی و آرمان ها شد. شعر فارسی قرن های متمادی از زندگی قهر کرده بود و همه ی کوشش هایی که شاعران عهد صفوی برای ایجاد تحول و اصلاح (و به تعبییر خودشان برای ایجاد «حالت جدید») در آن انجام می دادند، چیزی جز تحولی در ظاهر بیان شعری و صور خیال شعری نبود. ولی شعر مشروطیت تا آن اندازه محتوا و گستره ی احساسی شعر فارسی را دگرگون کرد که می توان گفت همه ی پیوندش را با گذشته گسست.[3]

در این زمان مفاهیمی مانند: وطن، آزادی و قانون، فرهنگ نو و تعلیم و تربیت جدید، زنان و مساله ی برابری با مردان، نقد اصول اخلاقی کهن و مبارزه با خرافات مذهبی ( و گاه با خود مذهب)[4] در اشعار شاعران وارد شد.

مشروطه و مضامین تازه در شعر زنان

زنان که در طول تاریخ ادبی ایران جز عشق و عرفان و کلی ‌گویی‌های تقلیدی نسروده بودند می بایست به ناگاه دیده بر حقایق تاریخی و اجتماعی باز کنند و برای نخستین بار از مضمون‌های جدیدی چون وطن، آزادی و عدالت و جنسیت خویش مفاهیمی شاعرانه بسازند و با آن هویت جدیدی از زن و زن شاعر را نشان دهند.

زنان که به سبب فرهنگ و سنت ایرانی به اجبار در خلوت و نهانخانه به سر برده بودند و از محدوده اعتقادات و باورهای تحمیلی فارغ نبودند، با دگرگونی اوضاع سیاسی در دوران مشروطه ‌گویی از رؤیای بی‌ خبریی برخاستند و به واقعیت‌ های پیرامون خویش نظر کردند و در تلاش تجربه تازگی ‌هایی بودند که مشروطه با خود به همراه آورده بود. به استناد تذکره ‌های موجود، در دوره قاجاریه چهل و هشت زن شاعر وجود داشت که به سبب وابستگی اکثر آنها به دربار و طبقه اشراف و خواص با دیدگاهی انفعالی اشعاری تقلیدی و تفننی سرودند و از محدوده موضوعی عشق، منقبت و مرثیه فراتر نرفتند، گوهر قاجار، عفت قاجار، شاه بیگم (ضیاءالسلطنه)، جهان قاجار، والیه و بسیاری دیگر در صنعت شعر، مضامین پیشینیان را تکرار کردند و نگرشی فراتر از حصارهای «اندرونی» نداشتند، اما در تمام طول سلطنت قاجار بر ایران، اشعارِ رشحه اصفهانی و مستوره کردستانی از نظر زبان ادبیی، قالب و معنی در مقایسه با دیگر زنان شاعر از تشخیصی خاص برخوردار بود و خصلت ادبی ممتاز و دید و نگرش متفاوت، آنها را صدرنشین شاعران زن این دوره در تاریخ ادبی ایران کرده است.[5]

در دوره سلطنت کوتاه مظفرالدین شاه که با نوشته‌ های اندیشه‌ گران، پیدایش جریان تاریخی مشروطه سریع ‌تر شد و در نتیجه ساختار جامعه دگرگون گشت، متقابلا جامعه پر از تنش نیز خصلتی انقلابی به شعر شاعران داد و این تاثیر را دو سویه کرد. سید اشرف‌ الدین گیلانی، دهخدا، بهار، و عارف، ادیب‌ الممالک، لاهوتی، عشقی در متن جریان‌های زنده انقلابی ـ ادبی آن زمان ضمن تاثیرگذاری بر اوضاع سیاسی، سیاست را در قالب شعر ریختند اما زنان شاعر این دوره صدای انقلاب مشروطه را از پشت دیوارهای اندرونی شنیدند. شاعران زن بر پیدایش انقلاب سیاسی مشروطه تاثیری نداشتند و تاثیرپذیری آنها از محیط سیاست زده مدت ها پس از امضاء مشروطه بود اما همین تاثیر یک سویه به تدریج قید و بند سنت را از ذهنیت و دیدگاه محدود و کهنه و سنتی زنان شاعر برداشت و شعر زنان را از نظر معنایی دگرگون کرد. شاعران زن در دوره مشروطه همان زبان ادبی و صورت و قالب کلاسیک را حفظ کردند اما به سبب علل و عوامل درونی و بیرونی موثر بر زنان تغییر و تحولی در نگرش آنها پدید آمد که منجر به ثبت اندیشه‌های اجتماعی شد و دریچه ای تازه از جهانی متفاوت را رو به سوی اجتماع باز کرد که ذهنیت زنانه و حس و عاطفه‌ ایی تازه را می نمود. از این دوره بود که زن ایرانی کوشید تا با تغییر خویشتن، پیرامون خود را تغییر دهد. به علاوه حمایت مردان روشنفکر و جامعه هیجان زده زنان را در موقعیت مناسبتری قرار داد تا در شعرشان روزگار خود را ببینند[6].

شاعران زن در این زمان حقوق نادیده انگاشته خود را در قالب اشعارشان به زنان و مردان جامعه یادآور شدند. این حقوق شامل آزادی حجاب و در منقبت پیچه و چاقچور، علم آموزی زن، شرکت در انتخابات، تصویر وضعیت اسفناک زن ایرانی و جفای قانون در حق زنان بود. در ادامه به این مضامین اشاره می شود:

آزادی حجاب

زندخت شیرازی از جمله زنان شاعر پیشرو ایران و مبلغ آزادی و مدافع حقوق زنان است. مهم‌ ترین مضمون اشعار زنددخت را غیر از حب وطن و میهن ‌دوستی دفاع از حقوق زنان تشکیل می‌ دهد. بارها زن و زنان در شعر وی مخاطب قرار می ‌گیرند یا مورد بحث شعر وی هستند. متاسفانه تعداد ابیات بازمانده از او آنقدر کم است که نمی توان بخوبی به همه آراء او در زمینه آزادی زنان دست یافت. او در منقبت حجاب می سراید:

ندانم این کفن و پیچه و نقاب چیه؟ / اگر که ما بشرا ستیم این عذاب چیه؟

زنددخت در زیر عکسی که آن‌را بدون حجاب انداخته نوشته است:

ای عکس به عکس من خوش و شاد استی/ از قید حجاب و پیچه آزاد استی[7]

پروین اعتصامی نیز در این زمینه می گوید:

چشم و دل را پرده می بایست اما از عفاف/ چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود

اعتراض به وضع زنان

یکی از مضامین شعرهای زنان در این زمان اعتراض به وضعیت ناگوار زن در این دوران است.

پروین اعتصامی در اعتراض به وضعیت زن ایرانی قطعه «زن در ایران » را می سراید:

زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود/پیشه‌اش، جز تیره روزی و پریشانی نبود

زندگی و مرگش اندر کنج عزلت می‌گذشت/زن چه بود آن روزها، گر زآن که زندانی نبود

کس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد/کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود

در عدالتخانه انصاف زن شاهد نداشت/در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود

دادخواهیهای زن می‌ماند عمری بی‌جواب/ آشکارا بود این بیداد؛ پنهانی نبود

زندخت شیرازی نیز می گوید:

این‌جا زنان ز جهل به زندان ذلت‌اند/گو خون قلب غمزده سرخاب رو کنند

در قطعه «زن ایران» زنددخت اینگونه سروده است :

سزد گر از دو چشمانم به جای اشک خون بارد/حیات زن اگر اینسان به کشور ننگ بگذارد

به هر ملت نظر کردم زنانش محترم دیدم/ولی خاک مذلت را زن ایران به سر دارد

در آن کشور ترقی هست و استقلال و آزادی /که زن چون مرد آزاد است و کس او را نیازارد[8]

حقوق زنان

زنددخت نمونه زن روشنفکر عصر خود است که آگاه به حقوق زنان است و درشعرش بر داشتن این حق تأکید می کند :

هرکس حقوقی دارد و ما نیز داریم/مهمل وجودت را اگر کردی نکردی

او از پادشاه می خواهد تا مدافع حقوق زن ایرانی باشد:

شاها مدافع زن ایران همیشه باش/خواهی گرمیان دول سر بدرکنی [9]

مهرتاج رخشان نیز می سراید:

نسوان شده واقف به حقوق مدنی شان/ رخشان بکند فتح به لشکرشکنی شان[10]

برابری زن و مرد

پروین اعتصامی در اشعارش از برابری زن و مرد می سراید و وضعیت ناگوار زن ایرانی را نتیجه مجهز نبودن او به علم و دانش می داند.

به هیچ مبحث و دیباچه ای قضا ننوشت/ برای مرد کمال و برای زن نقصان

همچنین در جای دیگر چنین می سراید:

بنیان آفرینش ما مرد و زن یکی است / در شاهراه علم چرا ما پیاده‌ایم؟

اعتراض به جفای مردان و قانون در حق زنان

هرچند که زنان در تمام اعتراض هایی که به انقلاب مشروطه منجر شد در حد توان خود حضور داشتند اما متاسفانه پس از انقلاب در اولین مصوبه مجلس حقوق آنان نادیده انگاشته شد به طوری که در ماده سوم و پنجم نظامنامه انتخابات مجلس زنان نه تنها حق انتخاب شدن نداشتن که در ردیف محجوران و اطفال و اتباع بیگانه قرار گرفته و حق رای دادن هم از آن ها دریغ شد.

زندخت در اشعارش این نادیده انگاری را شماتت می کند. او در این بیت رضا شاه را مورد خطاب قرار می دهد و از او درباره شرکت در انتخابات پرسش می کند:

به شاه تا جور ما بگوی، باد صبا/ بدون شرکت زن حسن انتخاب چیه؟[11]

همچنین زندخت ضعف زنان را ناشی از زورمداری و ستمگری مردان در حق زنان می داند، او بر نظام مردسالار دوران خود اعتراض می کند :

مردان که ضعف زن به رخ او همی کشند/ بهتر بود زمردی خود گفت و گو کنند

زور و زر است تکیه مردان بی خرد /تیر ستم به سینه زن گر فرو کنند[12]

او در رباعی « زن » از بیداد رفته بر زن شکوه سر می دهد:

بر ما نبود این همه بیداد روا /زن را چه گنه بود به درگاه خدا

زن مظهر مهربانی و پاکدلی است/ اینش نبود قسم به انصاف سزا[13]

زندخت در قطعه «اندر این دهر مکافاتی هست» داستان معاشقه و ازدواج پادشاه را با زنی نقل می کند که پس از این‌ که کام دل از وی یافت به سراغ زن دیگری می رود و همسر اول از جور و بی وفایی شوی خود مرگ را اختیار می کند و سینه خود را هدف تیر می سازد.

مردها ! جور به زن‌ها مکنید/کاندرین دهر مکافاتی هست[14]

این شاعر در مثنوی «یک بام و دو هوا » نیز بر چند زنی مردان اعتراض می کند و معتقد است چون قوانین را مردان وضع کرده‌ اند ستم و ظلم بسیار بر زنان رفته است. او می نویسد که دوجایی بودن (دو شوهر یا دو زن داشتن) اگر زشت است زشت است و برای زن و مرد فرقی نمی کند:

دوجایی بودن ار زشت است زشت است/ چرا دوزخ بر این، بر آن بهشت است

چگونه زن غر است و مرد غر نیست / مگر این هر دو یک نوع بشر نیست[15]

یا می سراید:

چو قانونی بر زنان مردان نهادند/ ستم کردند و نامش داد دادند

گر قانون‌ گذاری با زنان بود/ به دیگر گونه قانون جهان بود

عیان می شد بدی در مرد و زن چیست / همان بدنام و زشت از مرد و زن کیست

ولیکن چو به دیگر گونه شد کار / ستم بر زن زمردان رفت بسیار

بیا یک بام بین و دو هوا را / هوای نفس و فرمان خدا را[16]

زنددخت مثنوی «چنین پاکان ناکس را به سر خاک» را هم در همین مضمون سروده است :

اگر زن با دو مرد است از شرف فرد/ شرف مند است با صد زن چرا مرد

اگر یک مرد با صد زن شود دوست/ شرافت پیشه مرد نیکنام اوست

به کوی نیک نامان جای دارد / ز رفعت فرق گردون سای دارد

وگر یک زن دو مرد انباز گردد/ بر او صد زشت نامی ساز گردد[17]

همچنین یکی از پیش گامان نوگرایی در شعر مشروطه شمس کسمایی بود؛ نخستین زنی که ذهنیت پویای خود را در ساختاری نوین تصویر کرد. اشعاری که گامی مترقیانه در جهت همگونی ساختار نو شعر فارسی و اندیشه های جدید بودند. شمس کسمایی به این راز پی برده بود که باید نخست در محتوا و سپس در صورت شعر دگرگونی ایجاد کند. دیوان شمس گرچه گم شده است اما اندکی از اشعارش همچنان باقی است. او نیز از جفای مردان شکوه کنان می سراید:

نه یارای خیزم/ نه نیروی شرم

نه تیر و نه تیغم بود نیست دندان تیزم/

نه پای گریزم/ از این روی در دست همجنس خود در فشارم[18]

یا در جای دیگر می گوید:

من اگر اشرف مخلوق ز نوع بشرم/ پس چرا همچو بهایم به ستم بار برم؟
آدمم گر به حقیقت، ز چه بیچاره شدم/ پیش انظار اجانب خجل و بی هنرم؟
فرق مابین من و حضرت انسان این است/ اوست بینا و شناوا همه، من کور و کرم
[19]
 

همچنین عالمتاج قائم مقامی که جوانیش را در دوره مشروطه گذرانده بود با نگرشی جنسیت ‌گرایانه، منحصر به فرد ترین شاعر تاریخ ادبی ایران است. او محصول دوره پرتلاطمی از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است که برای نخستین بار، زن به خودباوری رسید و به جای مضمون ‌های تکراری و تقلیدی در شعر، خویشتن زنانه خود را توصیف کرد.

من کیستم آوخ ضعیفه ای/ کش نام و نشان طعن و تسخری است

دردا که درین بوم ظلمناک / زن را نه پناهی نه داوری است[20]

دعوت به دانش‌اندوزی

زنددخت علت اصلی بدبختی مردم ایران به ویژه زنان را جهل و نادانی می داند و معتقد است که خردمندی و هوشیاری زنان ایران در گرو مطالعه کتاب و دانش‌اندوزی است وی زنان را دعوت به دانش اندوزی می کند و از جهل و نادانی برحذر می دارد:

طلب علم برای زن و مرد است چو واجب/ جهد تو ای زن ایران به ترقی بفزاید

زند دل‌ بسته ایران بود و دانش نسوان/ از در علم و هنر این همه نومید نشاید

یا

شرف و عزت هر کس بود از علم و کمال/ تاج عزت نبود بر سر نسوان تا چند؟

هر کسی برد برون گوهر علم از این بحر / ما زنانیم چنین غرقه ز طوفان تا چند؟[21]

پروین نیز می سراید:

آب و رنگ از علم می‌بایست، شرط برتری/ با زمرد یاره و لعل بدخشانی نبود

یا

از زر و زیور چه سود آنجا که نادان است زن/ زیور و زر، پرده‌ پوش عیب نادانی نبود

ناسیونالیسم

مضمون دیگری که در اشعار زنان ایرانی مانند مردان شاعر در این زمان دیده می شود حب وطن است.

فاطمه سلطان خانم فراهانی (شاهین) خواهر ادیب‌ا لممالک از توانایی زن گفت و نجات وطن را به دانایی و اقتدار آنها پیوند زد.

وطن فتاده به گرداب و جز به کشتی علم/ محال باشد جز بر شما نجات وطن

چو دختران وطن علم و دانش آموزند/ شوند از اثر دانش امهات وطن

زنان به جسم وطن جان و مردها جسمند/ ز روح و جسم بود جنبش و حیات وطن

ز همت سر انگشت نازپرورشان/ شود گشوده گره‌ها ز مشکلات وطن

وطن دوستی یکی از مهم ترین مضامین اشعار زندخت شیرازی است.

فدای خاک وطن کن دلا سر و جان را/ که زندگی است در این راه کشته گردیدن

به خاک وطن بوسه زن چو حافظ گفت/ که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن

یا در جای دیگر می گوید:

هان ای زن دانش طلب! جز عشق ایران/ درس دگر را گر ز بر کردی نکردی[22]

زنددخت آزادگان حقیقی را کسانی می داند که متاع و کالای سرزمین خود را به کار گیرند و از بیگانگان طلب نکنند:

متاع کشور بیگانه تا به کار شماست/ جوی ز حب وطن در شما نمی بینم

گر چه زاده کورش و داریوش ستید/ اثر به خون شما از نیا نمی بینم

یا

دیدم همیشه این دل خونین و دردمند/ در راه عدل و مهر و محبت به جست و جوست

تنها منم که جوش و خروشم وطن گرفت/ آری دل من است که بیدار و نکته گوست[23]

انتقاد به وضع جامعه

زنان شاعر در عصر مشروطه تنها به اعتراض از حقوق پایمال شده خود برنخواستند بلکه به بی کفایتی سیاستمداران ایرانی نیز در اشعار خود اشاره کردند.

نیمتاج سلماسی متهورترین زن شاعر نیز با اشعاری انتقادی، انقلابی ترین مضامین را فریاد کشید و این نخستین فریاد زنی شاعر بود که تازیانه وار بر گُرده دولتمردانِ بی کفایت فرود می آ ورد تا آنها را از نابسامانی اوضاع آگاه کند.

کجاست گردنکشان که بوده اندر عجم/ هنوز تاریخ ما شرف از ایشان برد

کجاست یک شیر نر به عزم بندد کمر/ تمام این روبهان به سوی زندان برد[24]

فخر عظمی ارغون نیز با شوری انقلابی، دغدغه وطن و فساد اجتماع را سرود:

حشمت و فر کیان گر بایدت این خطه را/ پاک از بیداد ضحاکان دون باید نمود

هر وکیلی را که شد با زور و با زر انتخاب/ از درون مجلس شورا برون باید نمود[25]



[1]اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، روح انگیز کراچی، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374

[2]تحولات ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی،محمدرضا شفیعی کدکنی،تاریخ ادبیات نوین ایران،1363

[3]همان

[4]همان

[5]اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،

[6]همان

[7] زنددخت ، مجله زنان ، زمستان 84 مریم حسینی

[8] همان

[9] همان

[10] اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،

[11] زنددخت ، مجله زنان ، زمستان 84 مریم حسینی

[12] همان

[13] همان

[14] همان

[15] همان

[16] همان

[17] همان

[18] اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،

[19] همان

[20] همان

[21] زنددخت ، مجله زنان ، زمستان 84 مریم حسینی

[22][22] اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،

[23] زنددخت ، مجله زنان ، زمستان 84 مریم حسینی

[24] اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،

[25] اندیشه نگاران زن در شعر مشروطه، تهران، دانشگاه الزهرا، 1374،