مروری بر موقعیت حرفه «مامایی» در جهان

0
184

 تا قانون خانواده برابر: اگرچه روند شکل گیری مامایی به عنوان حرفه ای ارزشمند از کشوری به کشور دیگر متفاوت است اما اکثر تاریخچه ها به پیش از ظهور علم پزشکی نوین زنان باز می گردد. نکته ای که غالبا توسط سیستم های سلامت و تحلیل سیاستگذاری مدرن فراموش می شود این است که مامایی یک زیرشاخه تخصصی در پرستاری نیست و این حرفه ریشه در رفاه اجتماعی و سلامت عمومی دارد.

 نوشته های تاریخی نشان می دهد در بریتانیا اصلاح طلبان اجتماعی و طرفداران حق رای بودند که همراه با برخی پزشکان دوراندیش برای تصویب نخستین قانون مامایی در سال 1902 چانه زنی های بسیاری کردند. چهار تلاش پیشین آنها در سال های پایانی قرن نوزدهم به دلیل مخالفت پزشکان سنتی بی نتیجه مانده بود.
مانند هر مکان دیگری ریشه
مامایی در آمریکا را می توان در فقیرترین جوامع جستجو کرد به طور مثال 
وجود زنان باتجربه ای که در دوره برده داری افریقا به
قابلگی می پرداختند. پیشینه این حرفه همچنین در فعالیت افراد پیشرو و پرآوازه شاغل در خدمات پرستاری که به جای اشتغال در بیمارستان ها یا انسیتوها، به وضع حمل زنان بر پشت اسب ها کمک می کردند، یافت می شود. در مصر باستان، ماماها در معابد دیده شده اند و حرفه مامایی تنها برای زنان خدا ترس مناسب تلقی می شد. این درحالی است که در قرون وسطی در اروپا، بسیاری از ماماها با ترس، تمسخر عمومی و تنبیه از سوی نهاد رسمی کلیسا مواجه می شدند. در دوران جدیدتر در نقاط دیگر دنیا، مامایی با جوامع مذهبی و ایده مراقبت و ارائه خدمات به زنان فقیر پیوند محکمی دارد. برای مثال تاریخچه مامایی در تایلند در اواخر قرن نوزدهم به تاسیس یک مدرسه مامایی توسط ملکه به منظور ارائه خدمات به زنان فقیر برمی گردد. خانه های مامایی در شیلی، تاریخ طولانی و متمایزی دارند و ماماهای شیلیایی و شمار فزاینده آنها در دیگر کشورهای آمریکای لاتین مشغول ارائه خدمات به زنان باردار از تمام گروه های اجتماعی و اقتصادی هستند.

خدمت رسانی به زنان تقریبا در تمام کشورها حتی آنهایی که امروزه بیش از 90% زایمان های آن در بیمارستان های مجهز انجام می گیرد مانند سوئد یافت می شود. اولین ماماها، زنانی قوی و دارای اعتقاد عمیق برای کمک رسانی به زنان به عنوان بخش عادی از زندگی بودند. مراقبت و رسیدگی آن ها به زنان و خانواده ها بدان معناست که ماماها در جامعه بسیار مورد احترام قرارداشتند. بسیاری از آن ها به گواه اسناد باستانی، کتیبه های موجود و نوشته های روی سنگ قبرها، جایگاه ویژه ای در تاریخ دارند.

مامایی و افراد شاغل در این رشته کمتر مدیون آموزه های «فلورانس نایتینگل» و عقاید تعصب آمیز پرستاری هستند. خاطرات فلورانس نایتینگل نشان می دهد که او یک مدرسه مامایی تاسیس کرد که به سرعت به این بهانه که «این ماماها تربیت شدنی نیستند» بسته شد. این ماماهایی که او خطاب قرار می دهد، زنان جوان از خانواده های اصیل نبودند بلکه زنان متاهلی بودند که خود وضع حمل کرده بودند و نیاز به مراقبت با کیفیت را برای حفظ جان مادر و نوزاد دریافته بودند. در بسیار از کشورهای آفریقایی مامایی مدیون میسیونرهای مذهبی است. بسیاری از برنامه های اولیه مامایی غیررسمی تر از برنامه های پرستاری بودند و اغلب در سطح پایین تر علمی تلقی می شدند. در اغلب کشورهای آفریقایی برنامه مامایی به عنوان بخشی از برنامه پرستاری ارائه می شود و دوره مستقلی ندارد اما در برخی کشورها مانند بروندی و روآندا، برنامه های مامایی توسعه یافته ای وجود دارد. در اواخر دهه 1960 نگرانی از سطح بالای مرگ و میر در آفریقا باعث شد شماری از کشورها مانند زامبیا دست به تاسیس مدارس حرفه ای مامایی بزنند. این دوره ها معمولا تا دیپلم ادامه دارند. کشورهایی مانند یمن و سودان که همچنان دارای نرخ بالای زایمان در خانه هستند، برای دهه های متمادی است که نیروی حرفه ای مامایی تربیت می کنند. از سال 1962 در سودان، برای رسیدگی به وضعیت زنان نیروهایی از سطح جامعه به ویژه در مناطق فقیر، در دوره های مامایی تربیت و برای کار کردن به منطقه خود اعزام می شوند.

تجربه کشورهای دیگر نشان می دهد زمانی که یک جامعه مامایی را حرفه ای قابل قبول تلقی می کند، پس از آن بیشتر مایل به دنبال کردن خدمات در زمینه امکانات زایمان است و به تدریج می تواند طیف گسترده ای از خدمات ضروری مامایی و زنان را ارائه دهد. در ابتدا جوامع به ویژه جوامع روستایی و حاشیه های فقیرنشین ارتباط کمی با بخش رسمی سلامت داشتند به همین دلیل اعتمادی به سرویس ها و ارائه دهندگان خدمات آن وجود نداشت. این در حالی است که وجود اعتماد بین زنان، خانواده و جامعه تقاضا را برای استفاده از ماماها افزایش می دهد.

تجربه کشورهایی مانند مالزی و سریلانکا نشان می دهد که با گذشت زمان این اعتماد و اعتماد به نفس در کادرهای جدید قابل دستیابی است. پروژه ها دراین کشورها بر جذب و ایجاد ارتباط با ماماهای سنتی و پزشکان متمرکز بودند. در ابتدا مالزی یک مدل بریتانیایی را دنبال کرد و به توسعه صدور مجوز و قانونگذاری در نظام سلامت خود پرداخت. امروزه مامایی در مالزی دوره آموزشی بسیار تخصصی است که پس از دوره بهداشت عمومی پرستاری ارائه می شود و ماماها در تمام سطوح خدمات بهداشتی از جمله مناطق روستایی حضور دارند. سریلانکا به رغم شباهت های اولیه با مالزی مامایی اجتماع محور را هنوز توسعه نداده است. برخی ماماها از جوامع محلی کوچک به بیمارستان ها منتقل شده اند که با آنها با برخورد شایسته ای نمی شود و باید به عنوان نیروی کمکی تحت نظارت پرستاری کار کنند. این در حالی است که ماماها معمولا یک دوره شش ماهه را بعد از برنامه پرستاری طی می کنند. تفاوت مدل مالزی و سریلانکا با مدل اندونزی این است که ماماهای روستایی در مناطق محلی اندونزی فعالیت می کردند و به ماماهای جوان و بی تجربه نظام سلامت توجه خاصی نشان نمی دادند. با گذر زمان این ماماهای جوان در بسیاری از زمینه ها به بلوغ بیشتری رسیدند و خود صاحب فرزندانی شدند و همین باعث شد تا بیشتر پذیرفته شوند و بدین ترتیب جامعه آماده دریافت خدمات بهداشتی از این ماماها شد. همچنین باید اذعان داشت دولت اندونزی طی سال های اخیر در سطح گسترده ای برای ارتقای ظرفیت ها و مهارت های این ماماها از طریق آموزش ضمن خدمت تلاش فراوانی کرده است. ارزیابی اخیر از این تلاش ها نشان می دهد که در حال حاضر ماماها چهره قابل احترامی در بسیاری از کشورها هستند. در مقابل در مدل یمن و سودان این فرآیند از تلاش برای بازگشت ماماها به جامعه مبدا پس از طی دوران آموزش ضمن خدمت آغاز می شود.

طی سال های اخیر در بسیاری از کشورهای دنیا، مدیران از روی مصلحت پرستاران و ماماها را در یک گروه حرفه ای قرار می دهند و اغلب در راس آن یک پرستار قرار می گیرد، نه یک ماما. در رده بندی پرستایی تا مامایی، حذف ماماها در برخی کشورها و کیفیت پایین خدمات و مراقبت مورد توجه قرار گرفته است. در این موارد ماماها دیگر قادر نیستند که پیشروان، محققان و دانشگاهیان خبره ای برای پیشبرد علم و هنر مامایی باشند. این مهم تنها در کشورهایی که تاکنون استقلال و هویت مامایی را حفظ کرده اند یا کشورهای جدیدی مانند نیوزیلند و کانادا که شدیدا برای ایجاد فضا و هویت برای مامایی مستقل تلاش کرده اند، محقق می شود. قابل توجه است که کشورهایی که دارای یک کادر باهویت و قوی مامایی هستند، نرخ مرگ و میر مادران پایین یا پایین تر از دیگر کشورها و رشد اقتصادی و موقعیت زنان بالاتر از دیگر کشورها است.

در پایان باید گفت برای هر مامایی که خدمات ماما- محور را می داند واضح است که برای یک زن باردار مهمترین مسئله حفظ سلامت و بقای نوزاد است. پس این تصور نادرست که ماماها تنها از زنان مراقبت می کنند و از امور کودکان سررشته ای ندارند، تنها نتیجه مستقیم پزشکی شدن فرآیند زایمان است. از همین روست که تنها در انسیتوهاست که زنان اجازه می دهند نوزاد را از آنها جدا کنند. بدین ترتیب فلسفه مامایی را می توان در توانمندسازی زنان، کمک به زنان باردار برای بهتر طی کردن دوران بارداری، تولد نوزاد و مراقبت از عضو جدید خانواده جستجو کرد. از آنجا که ظهور یک زندگی جدید، یک فعالیت اجتماعی، معنوی و فیزیکی است، ماماها باید عنصر رفاه اجتماعی را در مرکز خدمات خود قرار دهند. ماماها نه تنها به مادران باردار در آماده سازی ذهنی و منطبق شدن با شرایط جدید کمک می کنند بلکه برنامه های جانبی از بعد جسمانی نیز برای مادر در نظر می گیرند. در نهایت می توان نتیجه گرفت در بسیاری از کشورها که حرفه مامایی در جایگاه بالایی قرار ندارد، کیفیت زندگی زنان در دیگر ابعاد نیز نازل است. در اکثر موارد، روایت ظهور و افول مامایی با وضعیت زندگی زنان، فقر و صدای ناشنیده آنها پیوند مستقیمی دارد.

 منبع:

THE STATE OF WORLD’S MIDWIFERY-2011