۸ مارس در رشت همراه با «صدای ماه»

0
260

تا قانون خانواده برابر: روزهای سختی را سپری می‌کنیم، روزهایی که روز به روز خفقان و تاریکی بیشتری به سراغمان می‌آید با این همه اما، فعالان حقوق زن رنگ نباخته‌اند و همچنان به فعالیت خودشان ادامه می‌دهند و از هر فضایی که ایجاد می‌شود نهایت استفاده را می‌کنند تا نشان دهند که جنبش نمرده است. این می‌تواند جوابی باشد به تمامی کسانی که مدعی می‌شوند جنبش در ایران از بین رفته. در شرایطی که کم مانده نفس کشیدن نیز ممنوع شود، ما جمع شدیم، همه با هم حرکت کردیم، یکدست شدیم، فریاد کشیدیم و با هم این روز را جشن گرفتیم. روزی که اگرچه برایمان شادترین روزها بود اما در دل هر کدام‌مان غمی نهفته بود. غمی که زنان و مردان سرزمین من با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. که کاش می‌شد توی خیابان‌های شهرمان جشن بگیریم، که کاش می‌توانستیم به مردان شهرمان شیرینی تعارف کنیم که به‌شان بگوییم دوستشان داریم و اگر این نرده‌ها نبودند، حالا رو به‌روی هم نبودیم و در کنار هم، دست در دست هم، این روز را جشن می‌گرفتیم.

رشت

و اما رشت، نامش که می‌آید به کوچکی شهرش فکر می‌کنی و به سبزی رنگ چمن و مردمی که یاد گرفته‌اند دوست داشته باشند و سبز باشند.

این‌بار هم رشت مثل همیشه سبز بود. مثل همیشه سبز از فعالانی که با جان و دل زحمت می‌کشند تا به این سبزی دامن بزنند. 18 اسفند، مصادف با 8 مارس، روز جهانی زن، روزی که برای تک‌تک‌مان به یاد ماندنی بود جمعی از فعالان رشت برنامه‌ای ترتیب دادند.

تعداد حاضران در مراسم آن‌قدر زیاد بود و هم‌گونی آدم‌ها آن‌قدر زیاد، که اشک شادی‌مان راه افتاد؛ که ایمان‌مان را بیشتر و بیشتر کرد که تلاش‌مان نتیجه‌بخش بود و این را می‌شد از لبخند آدم‌هایی که جمع ما را انتخاب کردند فهمید.

گرامی داشت 8 مارس راس ساعت 9 و نیم صبح با خواندن تاریخچه‌ی 8 مارس آغاز شد، سپس یکی از فعالان گزارشی از فعالیت‌های سال‌های اخیر فعالان رشت ارائه داد و برای دوستان خواند. در ادامه مجری برنامه پس از تبریک 8 مارس و گرامی‌داشت این روز، و این‌که در این شرایط سخت بیش از 90 نفر از فعالان دور هم جمع شده‌اند را ارزشمند تلقی کرد. از آماده کردن بروشورها گفت و به زحمات فعالان جهت تهیه و تدوین بروشورها اشاره کرد. او سپس برنامه‌های روز را اعلام کرد.

 پس از آن به یادزنده یاد اباذر غلامی شاعر خوب و مردمی گیلان که به تازگی در گذشته اند، شعری خوانده شد. همچنین یکی از دوستان اباذر غلامی چند جمله‌ای از خصوصیات آن مرحوم گفت و همه به احترام آن مرحوم یک دقیقه سکوت کردند.

در ادامه‌ی برنامه یکی از مادران عزادار که فرزندش در حوادث پس از انتخابات کشته شد چند جمله‌ای درباره‌ی فرزند از دست رفته‌ و خصوصیات اخلاقی وی صحبت کرد.

گریه امان نداد که حرف‌های این مادر بیش از چند جمله ادامه پیدا کند و وی در حالی که عکس فرزندش توی دستش بود ساکت شد. چشم‌های مادران خیس و چهره‌ي جوان‌ها و مردهایی که شاید لحظه‌ای هم نمی‌توانستند خودشان را جای این مادر بگذارند غمگین بود. مادر اما لبخندی به لب داشت که البته نمی‌توانست غمش را پنهان کند در سرود مرغ سحر خوانده شد.

صدای دلنشین موسیقی «شمس شمسی» خواننده‌ی قدیمی ایران، موسیقی متنی دلنشین ایجاد کرده بود. شمس که می‌خواند همه زیر لب با او هم‌صدا می‌شدند.

نوبت به بحث رسیده بود. بحثی که همیشه برای اعضا از اهمیت بالایی برخوردار است و بزرگ‌ترین امتیاز این بود که کسانی را ترغیب به حرف زدن می‌کردیم که شاید بنا به دلایلی هیچ وقت در جمع صحبت نمی‌کردند اما حالا کنار ما، احساس یک‌دلی می‌کردند و حرف می‌زدند، از تجربیات شخصی‌شان شروع ‌کردند. در ابتدا افراد حاضر به 4 گروه، با رده‌های سنی و تفکرهای متفاوت تقسیم شدند. هر کدام از فعالان سرپرستی یک گروه را به عهده گرفتند، که بحث از مسیر اصلی خارج نشود. موضوع بحث هر گروه متفاوت از گروه دیگر بود اما همه‌شان با محوریت حق مالکیت تن انتخاب شده بود.

بعد از یک ساعت، هر گروه نماینده‌ای برای حرف زدن فرستاد و نماینده برآیند حرف‌های زده شده در گروهش را انتقال داد و سپس نوبت به پرسش و پاسخ دوستان رسید و بحث داغی سر گرفت. طولی نکشید که یخ‌ها شکسته شد و همه می‌خواستند حرف بزنند. در خلال بحث یکی از گروه‌ها از نمایش کوتاهی برای رساندن آنچه مدنظرشان بود استفاده کرد.

معضلات جامعه از زبان بچه‌ها یکی‌یکی بیان می‌شد و تفاوت نسل‌ها و اختلاف نظرها، فضا را برای بحثی قوی ایجاد کرده بود.

بعد از بحث، مستند «صدای ماه» به کارگردانی فرحناز شریف در باره‌ی زندگی قمر پخش شد.

باشد که روزی همه آزاد در شهرهایمان، در خیابان‌ها 8 مارس را جشن بگیریم. باشد که سبز بمانیم. مثل شهرمان رشت.