تا قانون خانواده برابر: یکی از وجوه حق زن بر بدن خویش، حق کنترل بارداری از روشهای گوناگون از جمله سقط جنین است. نگاه پدرسالارانه در تلاشی همیشگی کوشیده این حق ابتدایی زن بر بدن خویش را از او گرفته و از آن خود کند.
در دوره ای که زن توان اقتصادی خود را در جامعه باز مییابد عملا این از آن خود سازی حقوق دیگری برای جامعه مردسالار آنقدرها ساده نیست. اینجا است که مردسالاری با تمامی توان فرهنگ در قالبهای مختلف از جمله سینما میکوشد با تمام ظرافتها و توانایی هایش از خشتپهای پوسیده ی خانه ی پدری محافظت کند. فیلم سعادت آباد نمونه ی چنین تلاشی است.
فیلم سعادت آباد، راوی داستان سه زن و شوهر جوان از طبقه ی بالای متوسط شهری است که به بهانه ی تولد یکی از آنها در یک مهمانی دور هم جمع شدهاند. فیلم می کوشد عمق حضیض اخلاقی که تمام ابعاد زندگی آنها را در برگرفته، نشانمان دهد. دنیای پول زندگی اخلاقی آنان را دریده، مسخ کرده و موجی از بی اعتمادی بر روابط تک تک آنها سایه انداخته است و دروغ دستورزبان رابطه ها شده است. مردی سر مرد دیگر کلاه میگذارد، مرد به زنش خیانت میکند و زن رازهای مگوی بسیاری دارد که از همسرش پنهان میکند.
فیلم به شکل نمادین گردآمدن شخصیتهای داستان بر سر یک میز و از این طریق برقراری ارتباطی انسانی را غیر ممکن میداند. صحنه ی شام و همچنین صحنه ی بریدن کیک تولد، که تنها دو صحنه ای است که قرار است تمامی شخصیت های اصلی فیلم کنار هم بنشینند با اتفاقی تصادفی –شکستن لیوان و به صدا درآمدن صدای گوشی تلفن، تماسی کاری- از هم میپاشد. انگار که فیلم خواسته باشد به ما بگوید رویه ی زرین زندگی تجملی که نشان داده شده- و خود علامت طبقه ی اجتماعی، موفقیت های کاری، اقتصادی و … شخصیتهای آن است، نه تنها توان زیر یک سقف گردآوردن آدمها برای ارتباطی انسانی-دوستانه را ندارد بلکه بر ضد آن نیز در حرکت است.
داستان برای پررنگ تر کردن این تباهی از وجود یک قربانی عمده به نام علی(امیر آقایی) نیز سود می برد. لاله (با بازی مهناز افشار)همسر علی، حاملگی و سقط جنینش را از همسر خود مخفی کرده است. در سقط جنین و این پنهانکاری پس از آن –که تبدیل به مهمترین گره و اتفاق فیلم میشود و دیگر خطوط داستانی آن را تحت تاثیر قرار میدهد- تمامی کاراکترهای فیلم حضور و همکاری دارند. علی از همه نظر در موضع ضعف و اقلیت قرار گرفته تا بتواند حداکثر حس همدلی تماشاگر را با خود همراه کند. برخلاف دیگر دوستانش که در تجارت پول فعالیت میکنند کار او تدریس در دانشگاه است، از لحاظ زندگی خانوادگی ظاهرن تنها مرد عاشق همسر خود است و به زن خود خیانت نمی کند و همچنین در آن جمع تنها او از رازی که به نظر می رسد بیش از هرکسی در آن جمع به او مربوط باشد، بی خبر است، راز حاملگی و سقط جنین همسرش.
تمام این انرژی که بر پایه ی تحقیر علی و قرار دادن او در مقابل این جمع فاسد و فاقد اخلاق برای او جمع شده در جهت زن ستیزی استفاده میشود.
زن نوخواه، اجتماعی، با تمام آرزوها و کنش هایش ، که در اینجا با استقلال مادی و حق مالکیت بر بدن خود، به طور نمادین معرفی شده در پروژه ی مبارزه اخلاقی که فیلم آن را کارگردانی می کند در کلیشه ی زن فریبا ولی فریبکاری ظاهر میشود که در نهایت با حضوری که در جریان سقوط اخلاقی دوستانش دارد و هم از طریق ضرب و جرح شوهرش، همزمان هم تنبیه می شود و هم شکست میخورد. ضرب و جرحی که با حس همدلانه ای که فیلم برای شخصیت مرد داستان فراهم کرده نه تنها با واکنش بیننده روبرو نمیشود بلکه تا حدی نیز میتواند او را با خود همراه سازد.
در فیلم، لاله، زنی که سقط جنین کرده، عمل خود را همچون جرم یا گناهی کبیره از شوهرش مخفی کرده است، مخفی کاری در جمعی که همه از آن خبر دارند هر چند پررنگ تر و معصیت آلوده تر به نظر می رسد ولی همزمان در شب مهمانی آنچنان ساده برملا می شود و کسانی که در جمع نشسته اند با وجود همراهی که با لاله دارند آنقدر بی پروا او را به رازگشایی و اعتراف در نزد شوهرش دعوت میکنند که میتوان ظن برد که این راز آلود کردن و پنهان ساختن سقط جنین بیش از هرچیز به کار القای حس ِ آلوده بودن نفس عمل میآمده است.
همچنین لاله و عمل او در تعامل و رابطه ای گسترده با دیگر شخصیت های منفی داستان و تقابل با شخصیت علی-استاد دانشگاه، حقیقت جو، بی شیله پیله…- قرار گرفته و معرفی می شود. میبینیم که بهرام برای لاله ویزای سفر گرفته و تهمینه برای بیرون آمدن او از مخمصه دروغ می گوید، محسن و یاسی هم در سایه ی پوششی که بهرام و تهمینه به عنوان سفر کاری برای لاله فراهم کرده اند، بدون اطلاع علی، او را تا پایان دوران نقاهت در خانه ی خود جای می دهند. در واقع سقط جنین که خود فی نفسه بر اساس دروغ و خیانت آمیز پیچیده می شود تا رنگ و بوی آنها را به خود بگیرد.
تصمیم گیری برای آینده ی خود، از دست ندادن فرصت های شغلی و رسیدن به آرزوهای دیرینه ممکن است گاهی نیاز به رام کردن بدن پر هیجان و سرکشای داشته باشد که میتواند مانعی جدی برای آن فرصتها و آرزوها باشد و مهار این بدن نیز باید در دست کسی قرار بگیرد که تبعات سرکشیهایش زندگی آن شخص را تحت الشعاع قرار میدهد. در واقع حق بر بدن خود ،آنقدر ابتدایی است که فرهنگ قدیمی ناچار است برای زشت نشان دادن آن، این حق را در میان جویی پر از لجن بیاندازد و بعد نشانش دهد و حس انزجار ببینده را از این طریق برانگیزد.