بیدارزنی: زهراء علي، استادیار جامعهشناسیِ دانشگاه راتگرز در نیوارکِ ایالت نیوجرسی است. او در پژوهشهای خود پویاییهای زنان و جنسیت، جنبشهای اجتماعی و سیاسی در رابطه با اسلام در اشکال مختلف آن، خاورمیانه و زمینههای جنگ و درگیریها را با تمرکز بر عراق معاصر بررسی میکند. همچنین نویسنده کتاب زنان و جنسیت در عراق است که توسط انتشارات دانشگاه کمبریج در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. علی در این مقاله به بررسی نقش زنان در قیام ۲۰۱۹ عراق که به قیام اکتبر مشهور است، میپردازد.
قیام ۲۰۱۹ عراق و تخیل فمینیستی
در «کوه احد[۱]» ساختمان بلند و متروکهای در میدان تحریر در مرکز بغداد، روبهروی منطقه سبز – مردان و زنان جوان معترض که ساختمان را تصرف کرده بودند، شعار «نريد وطن» (ما وطن میخواهیم) و «نازل آخذ حقي» (حقم را میگیرم) سر دادند. از زمان اوجگیری اعتراضات خیابانی در اکتبر ۲۰۱۹، تظاهرکنندگان میدان تحریر در مرکز بغداد و چندین میدان اصلی دیگر در سراسر کشور را اشغال کردند. از ۲۵ اکتبر ۲۰۱۹ و برای مدتی بیش از یک سال، آنها توانستند کنترل این میدانها را در دست بگیرند و جوامع ایدهآل کوچکی را بنا کنند.
قیام ۲۰۱۹ عراق ابتدا به عنوان یک جنبش اعتراضی و عمدتاً در استانهای مرکزی و جنوبی تحت تسلط شیعیان آغاز شد و سپس به یک خیزش سراسری در عراق گسترش یافت. علیرغم سرکوب خونین تظاهرات توسط نیروهای امنیتی عراق و شبه نظامیان وابسته به تشکیلات سیاسی عراق، این تظاهرات با پیوستن افرادی از پیشینهها و گروههای مختلف اجتماعی، آموزشی و ایدئولوژیکی مانند اتحادیهها، سندیکاها و تشکلهای مختلف دانشجویی به جوانان و محرومانی که اولین تظاهرات خیابانی را به راه انداخته بودند، به قیام بزرگی تبدیل شد.
از بسیاری جهات، قیام اکتبر ۲۰۱۹ ادامه چندین جنبش اعتراضی بزرگ مردمی (مانند جنبشهای سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۸) بود که نظام سیاسی فرقهای، فاسد و ناکارآمد عراق و فقدان خدمات اولیه در این کشور را محکوم کردند. با این حال، قیام ۲۰۱۹ از نظر دامنه، شکل و نمایان بودن، فراتر از جنبشهای قبلی بود. یکی از جنبههای این قیام، مشارکت فوقالعاده و گسترده زنان – بهویژه زنان جوان بود.
این مقاله براساس تحقیقات میدانی با شبکههای زنان و جوانان و جنبشهای اجتماعی در بغداد، نجف کوفه، کربلا و ناصریه و همچنین مشاهدات میدانی در بصره انجام شده است. قیام ۲۰۱۹ عراق به عنوان چارچوبی برای تفکر در مورد این مساله است که چگونه اعتراضات گسترده امکان درک رهایی و ملموستر شدن آزادی را تسهیل میکند و با توجه ویژه به «فضایی» که قیام ایجاد کرده است، به تخیل فمینیستی ما بال و پر میدهد. این مقاله اعتراضات را هم بهعنوان حضور گسترده بدنی در خیابانها و هم اشغال فضای مجازی که فراهمکنندهی امکان تولید فضای گفتمانی، مادی و خیالی است، بررسی میکند و بهجای تعریف مدلی از رهایی، هر عمل یا تفکری را که «نظم اشیاء» را به چالش میکشد و بر برابری و مرکزیت کسانی که معمولاً بهعنوان عاملان «سیاسی» تلقی نمیشوند تأکید میکند، رهاییبخش میداند.
تحلیل فمینیستی قیام عراق در سال ۲۰۱۹ تلاش میکند از یکسو با کنار هم قراردادن امور ساختاری و سیاسی؛ و از سوی دیگر تحلیل نوع فضایی که توسط معترضان تولید میشود، رویکردی به رهایی در پیش بگیرد که معنای «سیاسی» را گسترش دهد. بنابراین، به جای اینکه بپرسیم آیا مشارکت زنان در قیام ۲۰۱۹ عراق «فمینیستی» بود یا از دستور کار «حقوق زنان» پیروی میکرد، روشنتر است که بپرسیم آیا نظم مسلط را به چالش میکشد، یا خیر بهویژه در چنین فضایی که ایجاد شده است میتوان گفت چه چیزی تخطی از هنجارهای جنسیتی است.
عراق پس از ۲۰۰۳: مرگسیاست (نکروپولیتیک) و فرقه-جنسگرایی
عراق در دوره پس از ۲۰۰۳ شاهد تداوم و تشدید روند نظامیسازی و ویرانی دولتی بوده است که در دهه ۱۹۹۰ با بمباران ویرانگر ائتلاف به رهبری ایالات متحده و اعمال تحریمهای سازمان ملل متحد آغاز شده بود. درحالیکه رژیم استبدادی صدام حسین در دهه ۱۹۸۰ کشور را تقریباً در معرض یک دهه جنگ مقابل ایران قرار داده بود و همه اشکال مخالفت سیاسی را با خشونت سرکوب کرده بود، تحریمهای سازمان ملل متحد در یک جنگ «نامرئی» کشور را به زیر آب برد. فقر و بحران انسانی تهاجم و اشغال به رهبری ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ این روند را ادامه داد و یک نظام سیاسی مبتنی بر تعلقات قومی- فرقهای و مذهبی (که معمولاً سیستم محاسه نامیده میشود) را ایجاد و آنچه را که از یک دولت فعال باقی مانده بود، ویران کرد. دولت ایالات متحده از طریق کمپین موسوم به «بعثزدایی»، نهادهای دولتی را از مدیران و کارمندان خود محروم کرد و نخبگان سیاسی محافظهکار، فرقهگرا و متعصب را به قدرت رساند. تشکیلات سیاسی در عراق، از سال ۲۰۰۳ به این سو بهعنوان یک رژیم چپاولگر، بهشدت نظامیشده و خویشاوندی فاسد عمل میکند که منابع غنی نفت عراق را در انحصار خود درآورده و مخالفان جامعه مدنی را سرکوب میکند.
توجه به مفهوم «سیاست مرگ» آشیل اِمبِمبِه[۲] در توصیف مورد عراق در چارچوب سرمایهداری نژادپرست و دولت-ملت پسااستعماری مفید است. این مفهوم به ما کمک میکند بفهمیم کدام زندگیها ارزشمند و سزاوار سوگواری برای از دست دادنشان هستند، شایسته توسعه زیرساختی و سیاسی هستند و کدامها نیستند. در عراق کنونی، «سیاست مرگ» در غیاب زیرساختهای مؤثر مورد نیاز برای ادامه زندگی روزمره – مانند آب، برق، و خدمات و مؤسسات دولتی، از جمله خدمات بهداشتی و آموزشی، تجسم یافته است. همچنین در نیروهای مختلف مرگ که مشخصه زندگی سیاسی عراق هستند -از دستگاه امنیتی دولتی گرفته تا شبهنظامیان تحت حمایت ایران که هر شکلی از مخالفان سیاسی را سرکوب میکنند- روشن است.
از زمان آغاز قیام اکتبر ۲۰۱۹، حداقل ۷۰۰ معترض مسالمتآمیز کشته، ۲۵۰۰۰ نفر مجروح و بسیاری دیگر ناپدید شدهاند. سرکوب معترضان توسط نیروهای مختلفی انجام شده است؛ نیروهای امنیتی دولتی از بمبهای صوتی، تانکهای ضد شورش، گاز اشکآور و گلولههای نظامی استفاده میکنند، درحالیکه گروههای شبهنظامی، شبهنظامیان مورد حمایت ایران و مزدوران از مهمات واقعی و مسلسل استفاده میکنند. دولت عراق علاوه بر حکومت نظامی، قطعی رسانهها، اینترنت و خطوط مخابرات را هم تحمیل کرده است. بسیاری از معترضان مورد تهدید، ارعاب، دستگیری، ضرب و شتم، ناپدیدسازی قهری و حتی ترور قرار گرفتهاند.
در عراق پس از سال ۲۰۰۳، وضعیت فضاهای عمومی شهری به شدت تغییر کرده و به فضاهای نظامی، خصوصی و تکهتکه تبدیل شده است. بغداد شاهد خشونتهای فرقهای بوده و از سال ۲۰۰۷-۲۰۰۶ این شهر توسط پستهای بازرسی و دیوارهای سیمانی -که محلهها را بر اساس تعلقات قومی-فرقهای جدا میکند- چندپاره شده است. شکافهای طبقاتی با شکافهای سیاسی درهمتنیده است بهطوریکه دسترسی به منابع و ثروت ارتباط نزدیکی با عضویت در شبکهای با پیوندهای قوی با نخبگان سیاسی دارد. چشمگیرترین جدایی در بغداد بین منطقه سبز، جایی که نخبگان سیاسی در آن ساکن هستند، و بقیه ساکنان شهر است. زمینهای عمومی خصوصی شدهاند تا امکان ساخت مراکز خرید از طریق قراردادهایی فراهم شود که در چارچوب سیستم رشوه و فساد ارائه میشود. اینها همه ویژگیهای سرمایهداری فاجعهآمیزی است، که در آن بنیادگرایی بازار به سمت خصوصیسازی تهاجمی فشار میآورد که اغلب به غصب زمینهای عمومی و سلب مالکیت خشونتآمیز منجر میشود. درحالیکه خدمات و زیرساختهای عمومی ناکارآمد هستند. خصوصیسازی فضاهای بیرونی شهری عراق و خدمات عمومی رسمی مانند برق، آموزش و بهداشت، همراه با نظامیسازی و چندپارگی قومی، زندگی روزمره مردم عراق و توانایی آنها برای بقا را تغییر داده است.
همانطور که در تحقیات فمینیستی در مورد جنگ و درگیریهای مسلحانه مطرح شده است، نظامیگری عمیقاً مسالهای جنسیتی است و در تعریف هنجارها و روابط جنسیتی بسیار مهم است. در عراق، نظامیسازی به عنوان یک پدیده اجتماعی و سیاسی در طول جنگ با ایران در دهه ۱۹۸۰ تشدید شد. پس از جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ و اعمال تحریمهای سازمان ملل، حتی بیشتر از این نیز پیش رفت. نظامیسازی نقش اصلی را در شکلگیری بازنماییها و عملکردهای زنانگی و مردانگی بازی میکند، زیرا نقشهای کلیشهای مردان بهعنوان «محافظ» و زنان بهعنوان «آسیبپذیر» را تقویت میکند. تحریمهای سازمان ملل باعث ظهور اشکال جدیدی از مردسالاری شد زیرا فقر شدید، خانوادهها و افراد را به توسعه و تغییر استراتژیهای بقا سوق داد.
مشخصه رژیم سیاسی کنونی عراق یک ایدئولوژی و سیاست عمیقاً جنسیتزده است. در واقع، رژیم عراق پس از سال ۲۰۰۳ نه تنها بر اساس تقسیمات اتنیکی، مذهبی و فرقهای، بلکه بر اساس تقسیمات جنسیتی نیز بنا شده است و به اصطلاح مایا میکداشی[۳]، یک رژیم فرقهای- جنسیتی است. یک مثال آشکار این است که یکی از اولین اصلاحات حقوقی عمدهای که تلاش شد (توسط یکی از احزاب سیاسی اسلامگرای اصلی شیعه که توسط دولت ایالات متحده از طریق تهاجم و اشغال به قدرت رسید) انجام شود، پیشنهاد لغو قانون احوال شخصیه (PSC[۴]) -یک چارچوب قانونی که اکثر حقوق قانونی زنان را گردآوری کرده است- و جایگزینی آن با قانون احوال شخصیهی مبتنی بر فرقه بود.
رابطه بین خشونت مسلحانه و تحمیل فرقهگرایی-جنسیتی[۵] جزءکلیدی رژیم عراق است که از سیاستمداران منتخب در پارلمان تا گروههای شبهنظامی گسترش مییابد. نیروهای مذهبی فرقهای مردسالارِ دگرجنسگرا[۶] نه تنها بر حوزه سیاسی، بلکه بر خیابانها نیز از طریق گروههای مسلح و شبهنظامیان تسلط دارند. این رابطه در سرکوب قیام اکتبر ۲۰۱۹ نیز نقش اساسی داشت، چرا که هرگونه چالش با هنجارهای جنسیتی مردسالارِ دگرجنسگرا، همچون تهدیدی برای کل نظام محسوب میشود. تشکیلات سیاسی عراق از طریق کانالهای رسانهای و پلتفرمهای رسانههای اجتماعی خود، اغلب این قیام را «غیر اخلاقی» تصویر میکنند. معترضان اغلب به فساد جنسی متهم میشدند و انواع شایعات در مورد «رفتار نامشروع» در میان جوانان در چادرهای برپا شده در میادین کشور پخش میشد.
همچنین بخوانید: در باتلاقهای قومیت، نقدی مارکسیستی پیرامون «استراتژیهای خروج» لیبرال
قیام اکتبر ۲۰۱۹: خلق فضای عمومی
میدان تحریر در بغداد- و میدانهای مشابه در سراسر عراق، مانند میدان حبوبی در ناصریه، شیوههای خلاقانهای از مردمآمیزی را توسعه دادند که سلسله مراتب اجتماعی و سیاسی موجود را زیر پا گذاشت. معترضان از هرگونه سوگیری یا ابزاریشدن از سوی یک گروه یا حزب، و در نتیجه تعیین رهبری (از بالا) خودداری کردند. میدان تحریر بر اساس اصل دموکراسی مستقیم سازماندهی شد؛ همه تصمیمات با مشورت همه چادرهایی که در میدان برپاشده بود، گرفته میشد و سپس با نمایش ابتکار یا بیانیه مورد توافق بر روی دیوارهای کوه احد و انتشار محتوای مربوطه به اطلاع عموم میرسید. محوریت پلتفرمهای دیجیتالی مانند فیسبوک، توییتر و اینستاگرام در راهاندازی، سازماندهی و توسعه اعتراضها در عراق نشان میدهد که این قیام به همان اندازه که در میادین اتفاق افتاده، در دنیای مجازی نیز رخ داده است. بسیاری از جوانانی که در بغداد با آنها مصاحبه شد، به ویژه زنان جوانی که خانوادههایشان به آنها اجازه رفتن به میدان تحریر را نمیدادند، در مورد قیام تحریر از طریق شبکههای اجتماعی صحبت کردند، زیرا آنها کار را از طریق وبلاگهایشان به صورت روزانه دنبال میکردند و در آن مشارکت داشتند. ماها یکی از آنهاست که در آن زمان 20 سال داشت:
«همیشه نمیتوانم به میدان تحریر بیایم، فقط زمانی اجازه دارم بیایم که مادرم که کاملاً حامی انقلاب است مرا همراهی کند. وقتی نمیتوانم بیایم، در شبکههای اجتماعی فعال هستم، در فیسبوک و اینستا پست میگذارم. این انقلاب یک انقلاب ارزشهاست؛ آینده ماست.»[۷]
میدانها فضایی مادی ایجاد کردند که در آن معترضان رویکرد خود را از فضاهای عمومی نشان دادند. آنها خدمات مختلفی از غذا و مراقبتهای پزشکی رایگان تا خدمات آموزشی و فرهنگی فراهم کردند و با سازماندهی خدمات عمومی مانند تمیز کردن خیابانها و رنگآمیزی مجدد محیط و همچنین بازسازی بناهای تاریخی و زیباسازی فضاهای عمومی از طریق هنر و طراحی اصیل، «اشکال جدیدی از دولت» را ایجاد کردند. تظاهرکنندگان با تاکید بر اینکه این خدمات باید توسط دولت ارائه شود، اصرار داشتند که این خدمات رایگان ارائه شود. «ساخت عراق» شعار محبوبی بود که از طریق آن، معترضان به دنبال ترویج ایدهی اقتصاد ملی بدون تسلط کالاهای خارجی و اتکای بیش از حد به اقتصاد نفتی بودند. در اطراف میدان تحریر، بازارهایی برپا شده بود که برخی محصولات «ساخت عراق»، مانند ماست ابوغریب، میوه و آجیل، و همچنین ظروف مسی و هنرهای تزئینی و صنایع دستی را میفروختند.
حسین، یک معترض جوان حدوداً بیست ساله، تقریباً سه ماه در چادرهای میدان تحریر زندگی کرده است. در نتیجه کار (و دستمزدش) را از دست داد. همه این کارها را به خاطر انقلاب انجام داد. او درباره جامعه ایدهآلی که به دنبال ساخت آن در میدان تحریر بود، گفت:
«ترک شغلم برای من چالش بزرگی نیست، من فساد را دیدهام، فقر را تجربه کردهام و برای یک هدف بزرگتر اینجا هستم. […] من اینجا هستم برای یک وطن و انقلابی که به من وطنی میدهد. همه چیز اینجا هست: مردم، حتی روسای شرکتها به ما پول، لباس، غذا، سیگار و هر چیزی که برای زندگی در اینجا در تحریر نیاز داریم، میدهند. مردم مدام آشپزی میکنند، آشپزخانههای زیادی را در داخل چادرها میبینید. ما در تحریر سبک زندگی و چیزهایی را به دست آوردیم که در زندگی قبل از انقلاب نداشتیم. قبلا پول نداشتیم و خرید لباس و رفت وآمد از منطقهای به منطقهی دیگر هزینهی زیادی داشت. در اینجا، ما میتوانیم آزادانه به هر نقطه از میدان برویم.»[۸]
پس از انجام این مصاحبه، حسین در جریان تظاهرات مسالمتآمیز در مرکز بغداد که توسط نیروهای امنیتی عراق سرکوب شده بود، در ژانویه ۲۰۲۰ مورد اصابت گلوله به گردنش قرار گرفت. در نتیجه مجروحیت وی مجبور شد میدان تحریر را ترک کند اما او به فعالیت از طریق پست گذاشتن در شبکههای اجتماعی ادامه داد.
قیام اکتبر ۲۰۱۹ سیاست مرگ را در جشن زندگی خود به چالش کشید؛ میادین به فضایی برای اجتماعات شاد، رقص، شوخی و بازی تبدیل شد. شعار دیگری که در میان جوانان طنینانداز شد این بود: «إنريد إنعيش» (ما میخواهیم زندگی کنیم)، یعنی میخواهیم زندگی خوب و به دور از خشونت مسلحانه و درگیریهای سیاسی داشته باشیم. این اشکال «شکوفایی زندگی» به همان اندازه که توسط احساسات برانگیخته میشد، درگیر سیاست احساسات نیز بود. معترضان یک ساحل عمومی در امتداد رودخانه دجله ساختند که جوانان برای استراحت و بازی به آنجا میآمدند. تئاترها و سینماهایی نیز در میدان تحریر تأسیس شد که انواع درامها (اغلب مربوط به مشکلات اجتماعی) را نمایش میداد. فعالیتهای رایج در میدان شامل نشستن و مطالعه در کتابخانههای مختلف رایگان موجود، گوش دادن به سخنرانیهای عمومی ارائهشده توسط نویسندگان، روشنفکران و فرهنگدوستان، و شرکت در بحث و گفتگو بود. کارگاههای نقاشی و طراحی برپا شد و خیابانها، کوه احد و تونل اطراف میدان با اشکال مختلف هنری پوشانده شد؛ برخی با نمایش صحنههایی از وحدت ملی، برخی دیگر با محکوم کردن ظلم و کشتار معترضان و برخی با تجلیل از زنان، جوانان و شهدای قیام مانند صفاء السرای. (به تصویر۱ نگاه کنید).
این قیام، یک فضای گفتمانی ایجاد کرد که نظامیسازی و خشونت مسلحانه را به چالش کشید. تظاهرکنندگان، با وجود سرکوب خونینی که تجربه کردند، همچنان به رویکرد نافرمانی مدنی غیرخشونتآمیز متعهد ماندند. این موضوع شگفتانگیز است، زیرا بسیاری از مردان جوانی که در میدان تحریر ملاقات کردم، اعضای سابق نیروهای حشد شعبی (جبهه بسیج مردمی[۹]) بودند، یک نیروی شبهنظامی که در طول جنگ علیه داعش ظهور کرد. بسیاری از آنها ناراحتی و ناامیدی خود را از حشد شعبی که از جنگ با داعش به نبردی برای تحکیم قدرت سرکوبگرانه و خونین روی آورده بود، ابراز میکردند. عبارات صلحآمیز (سلمیه) و مدنی (مدنیه) بارها و بارها توسط جوانان ساکن در میدان تحریر شنیده میشد.
قیام همچنین فضایی برای تخیل فراهم کرد، جایی که عزم معترضان برای بزرگداشت «شهدای انقلاب» به سرعت به دلیل وجودیِ قیام تبدیل شد. بسیاری از تظاهرکنندگان این قیام را به عنوان یک «نبرد مقدس» میدیدند که حاضر بودند جان خود را برای آن فدا کنند. تظاهرکنندگان از میدان تحریر به عنوان زیارتگاه مقدس استفاده کردند که در آن مراسم مرگ را انجام دادند و قبل از حرکت به سمت دره صلح در نجف برای تکمیل مراسم مذهبی دفن، کفنهای شهدا را دور یادمان حلقه زدند.
صدای یک زن انقلاب است[۱۰]: رهایی جنسیتی
اکثر زنان شرکتکننده در این قیام توضیح دادند که شرکت آنها برای محکوم کردن خشونتی است که بر تمعترضان که بیشتر آنها مردان جوان بودند، وارد شده است. آنها هیچ تفاوتی با مردمی با پیشینههای مختلف اجتماعی، تحصیلی و عقیدتی که در اعتراض به کشتار تظاهرکنندگان غیرمسلح در خیابانها و فضای مجازی فعال بودند، نداشتند. سرکوب اعتراضات عمیقاً جنسیتی بود چرا که سعی داشتند از طریق بسیج هنجارهای جنسی و جنسیتی، صلاحیت قیام را به دلیل آنچه «غیراخلاقی» و نقض هنجارهای اجتماعی و مذهبیمحور میدانستند، رد کنند.
از بسیاری جهات، حملات به زنان معترض و تأکید بر هنجارهای جنسیتی و جنسی مردسالارِ دگرجنسگرا که سرآغاز آن به تشکیلات سیاسی عراق برمیگردد را میتوان با آنچه دنیس کاندیوتی[۱۱]«بازسازی مردانه[۱۲]» مینامد، درک کرد. به محض اینکه زنان دیده شدند و فضای عمومی را اشغال کردند، با اینگونه حملات سعی کردند آنها را به «جایگاه سنتی» خود بازگردانند. زنان در شبکههای اجتماعی با هشتگهای توهینآمیز مورد حمله قرار گرفتند؛ هشتگ #بناتک_یاوطن (زنان تو ای وطن) که شعار اعتراضات زنان در ۱۳ فوریه ۲۰۲۰ بود، به شعار #عاهراتك-يا-وطن (فاحشههایت، ای وطن) تبدیل شد. زنان هم ساکت ننشستند و علیه این حملات متحد شدند؛ از طریق پیامهایی که بر روی دیوار تونل منتهی به میدان تحریر نصب شده بود، و همچنین پلاکاردهایی که در جریان اعتراضات در دست داشتند، مانند یکی از آنها که روی آن نوشته شده بود «زنان انقلاب اکتبر، انقلابی هستند نه فاحشه» (تصویر۲ را ببینید.)
زنان و مردان جوانی که در تظاهرات شرکت کردند، ضمن سردادن شعارهایی در ستایش ملت عراق، آشکارا با گفتمان تبعیض جنسیتی مقابله کردند. برای مثال، اختلاط جنسیتی در طول اعتراضات توسط چندین رهبر سیاسی اسلامگرا، از جمله رهبر جنجالی شیعیان مقتدی صدر، محکوم شد. گروههای سیاسی اسلامگرا با ممنوع کردن اختلاط جنسیتها و «عورت» تلقی کردن صدای زنان، تلاش کردند شرکت زنان در تظاهرات را نقض سنتهای مذهبی تعریف کنند. تظاهرکنندگان این اظهارات را با شعارهای زیادی از جمله «لا مو عورة، صوتك ثورة» (خجالت نکش، صدای تو انقلاب است) به سخره گرفتند. چالش دیگرِ فضای گفتمانی مسلط مردانه، ستایش یکی از شهدای اولیه اعتراضات – صفاء السرای – بود که به جای یاد کردن او با نام پدرش که معمول بود، او را با نام مادرش میخواندند؛ ابن ثنوة (پسر ثنوی). ابن ثنوة در حال حاضر رایجترین نام برای انقلابیون است و بسیاری از معترضان به جای نام پدر از نام مادر خود استفاده میکنند.
علیرغم این نمونههای مخالفت جنسیتی، قیام اکتبر ۲۰۱۹ شامل یک دستورکار فمینیستی یا زنمحور نبود. پس چگونه میتوانیم مشارکت گسترده زنان در اعتراضات را بفهمیم؟ این تناقض ظاهری مختص به بافتار عراق نیست: در جریان بهار عربی -و شاید تمام جنبشهای اعتراضی اخیر در منطقه، نیز همینطور بود. فقدان یک دستورکار جنسیتمحور را میتوان به منزله آشکار کردن راههایی دانست که اعتراضات مردمی تمایل دارند تا شعارها و مطالبات را همگن کنند و در نتیجه به کوری طبقاتی یا جنسیتی ختم میشوند. با این حال، نگاه به سیاستهای بدن و فضا میتواند قرائتی دیگر از فقدان برنامه فمینیستی روشن ارائه دهد. میتوان استدلال کرد که با قیام ۲۰۱۹، هنجارهای جنسیتی با اجرای عینی برابری و در حضور گسترده و اختلاط بدنها به چالش کشیده شد. مشارکت و حضور گسترده زنان به خودی خود چالشی برای نظم اجتماعی جنسیتی بود.
در واقع بدنها در فرآیند شهروند شدن نقشی محوری دارند و از این طریق بدنهای جنسیتی تابعی از کنش جمعی و دگرگونکننده تبدیل میشوند، همانطور که در اعتراض زنانِ «بناتك يا وطن» (زنان جوان شمال کشور) که در فوریه ۲۰۲۰ به عنوان بخشی از قیام سازماندهی شد، مشخص بود. درحالیکه این اعتراض، تظاهرات حمایتی زنان جوان از قیام و همسویی با شعار اصلی آن، «أريد وطن» بود، حضور فیزیکی گسترده زنان، همراه با معترضان مرد (اغلب به عنوان سپر انسانی در اطراف راهپیمایی عمل میکردند)، فرقه-جنسیتگرایی را به چالش کشید. از این نظر، حضور فیزیکی گسترده زنان به معنای شهروندی ضدجنسیتگرا، و نیز رد سیاست مرگ و جشن زندگی در بافتار عراق پس از سال ۲۰۰۳ بود. بسیاری از تظاهرکنندگان – اعم از زن و مرد – در میدان تحریر بغداد این واقعیت را بیان کردند که حضور زنان به معنای «زندگی» است؛ نشاندهنده حمایت کل جامعه از قیام است. براساس مفهوم «مقاومت»، حضور جسمانی زنان فضای مادی و گفتمانی جایگزینی را ایجاد کرد. بهعلاوه زنان با محدود نکردن خود به بسیج خاص به عنوان زنان، خودِ رهایی یافته را به کار گرفتند.
سخن آخر: گسترش تخیل فمینیستی
قیام ۲۰۱۹ عراق، فضای گفتمانی، مادی و رویایی بدیلی نسبت به فضای مسلط پس از سال ۲۰۰۳ که با نظامیسازی، خصوصیسازی و سلطه پدرسالاری تعریف میشد، ایجاد کرد. در این فضا، خطوط و سلسلهمراتبها میان مطالبات معطوف به دولت، سیاستهای انتخاباتی و شعارهایی مانند «حق موهای مجعد» در هم آمیختند. همزمان یک فرآیند اشغال فیزیکی جمعی در فضاهای عمومی در کنار فرآیند حضور قوی در فضای مجازی در جریان بود که خطوط و سلسلهمراتب بین آنچه «سیاسی» و آنچه «اجتماعی» تلقی میشود را به چالش کشید. از این منظر، رویهها و بسیج قیام را میتوان پدیدهای رهاشده و سیاسی توصیف کرد.
مدنیه (مدنیت) مطرحشده در قیام شامل مردم عادی بود که یک جامعهی مینیاتوری مسالمتآمیز را ایجاد میکردند؛ جامعهای که زیباییها و اشکال مختلف را میپذیرفت، خدمات ضروری را ارائه میکرد و پذیرای عقاید و باورهای گوناگون بود. به این ترتیب، فضای ایجاد شده توسط قیام چالشی برای سیاست مرگ بود. شکوفایی شیوههای مختلف زندگی و لذت بردن از زندگی اجتماعی، چیزی غیر از مصرف فایدهگرایانه را ارائه داد. از بسیاری جهات شبیه به توصیف هانری لوفور از کمون پاریس بود؛ قیام ۲۰۱۹ عراق یک جشن بزرگ بود، فضایی که در آن زندگی لذت بخش بود.
ابعاد جنسی و جنسیتی قیام محوریت داشت و سرکوب ناشی از فرقهگرایی جنسیتی و مردسالارِ دگرجنسگرای دستگاه سیاسی از طرق مختلف به چالش کشیده شد؛ از شعارهای ضد تبعیض جنسی گرفته تا راهپیماییهای زنان. حضور فیزیکی گسترده زنان به خودی خود نشاندهنده زیر سؤال بردن ساختارهای جنسیتزده و فرقهگرایانه بود. زنان در توجیه حضور خود در قیام با اشاره به هدف «تکریم شهدا» با مردان یا اعضای گروههای اجتماعی مختلف بر اساس طبقه، تحصیلات یا حرفه تفاوتی نداشتند. همه اینها را میتوان نشانگر وجود شکافهای جنسیتی و جنسی در عراق، و همچنین اشکال رهایییافته مخالفتهایی دانست که صرفاً به هویت زنان بهعنوان زن، وابسته نیست.
منبع:
Ali Zahra, The 2019 Iraqi uprising and the feminist imagination, 27 October 2021, tni Longred
پانوشت:
[1] این ساختمان بلند و متروکه قبلاً «رستوران ترکی» نامیده میشد، اما معترضان به «کوه احد» تغییر نام دادند که اشارهای به جنگ احد از زمان محمد پیامبر بود.
[2] Necropolitics, Achille Mbembe
امبمبه سیاست مرگ یا مرگسیاست را بهمثابه سیاسیسازی فضاها و سوژهها در میانه حیات و مرگ در نظر میگیرد. مستعمره بهطور کلی و مزارع بردهداری به طور خاص موجبات ایجاد آن عملکردهای مرگسیاسی شدهاند که به میانجی برتری نژاد سفید تقویت گشته و این امر همچنان پابرجاست. مرگسیاست متکی بر محبوسسازی جمعیتهای معین در فضاهای مخصوص است: اردوگاهها. امبمبه با اتکا به بینشهای آگامبن بر این نظر است که شکل-اردوگاه (اردوگاه پناهندگان، زندانها، نواحی دور از مرکز، حومهها، زاغهها) به روشی غالب برای مدیریت جمعیتهای نامطلوب تبدیل شدهاند. افراد در فضاهای مخاطرهانگیز و نظامی، محصور میشوند تا بتوان آنها را کنترل و مورد آزار و اذیت و همچنین به طور بالقوهای در معرض خطر مرگ قرار داد.
[3] Maya Mikdashi
[4] Personal Status Code
[5] sextarianism
[6] Heteropatriarchal
[7] دسامبر ۲۰۱۹، میدان تحریر بغداد.
[8] دسامبر ۲۰۱۹، میدان تحریر بغداد.
[9] Popular Mobilization Front
[10] صوت المرأة ثورة
[11] Deniz Kandiyoti
[12] Masculinist Restoration