زن زندگی آزادی یعنی حق امنیت زنان از خانه تا خیابان

جلوه جواهری

0
66
رفع خشونت خانوادگی

بیدارزنی: در این روزها شاهد آن هستیم که طیف گسترده و بی‌شماری از مردم به خیابان آمده‌اند و برای آزادی و برابری مبارزه می‌کنند. آنهایی که از همه تصمیمات یک حکومت مستبد بر خود خسته‌اند و خود را لایق زندگی بهتری می‌دانند. این اعتراض‌ها که به #قیام_ژینا لقب گرفته است اگر چه در امتداد اعتراضات سال‌های گذشته به ویژه آبان ۹۸ قرار دارد اما حاوی پیام درخشانی است؛ «زن زندگی آزادی»؛ پیامی که از دل مبارزات زنان کرد بیرون آمده است.

اما زن زندگی آزادی آیا تنها معطوف به خیابان است و آنچه مردم از حکومت می‌خواهند؟ در فردایی که متصوریم می‌خواهیم آزادی و برابری چطور جریان داشته باشد؟ چطور می‌توان دل در گرو رفتن استبداد داشت، اما به حضور آن در کنه خانه‌ها اهمیت نداد؟ و اساسا آیا این دیکتاتوری از همین خانه‌هایمان نبوده که چنین قدرتمند شده و از یک سو اطاعت و از سوی دیگر زورگویی را درونی کرده و رواج داده است؟ بسیاری از دختران و زنانی که همین امروز در خیابان‌ها آماج حمله‌ی مزدوران قرار دارند، آیا تنها از خشونت اعمال شده توسط حاکمیت به ستوه آمده‌اند؟ بسیاری در همین روزها هم روایت می‌کنند که همسران/ پدران/ برادرانشان که گاه شعار «زن زندگی آزادی» را هم سر می‌دهند به آنها حق انتخاب در بسیاری از امور زندگی‌شان را نمی‌دهند، از جمله داشتن یک شغل. همین موضوع باعث می‌شود که ناچار باشیم این شعار را باز کنیم و بگوییم یکی از جنبه‌های در هم تنیده‌ی زندگی‌ای که زنان برای رسیدن به آن مبارزه می‌کنند، رفع خشونت خانوادگی، همان خشونت «پنهان، ناشناخته و به رسمیت نشناخته» است.

در طول این سال‌ها همه اقدامات فعالان حقوق زنان که در راستای مقابله با خشونت علیه زنان صورت گرفته‌اند چاره‌ساز نبوده‌اند و نتوانسته‌اند تاثیری عمیق در جامعه بگذارند. هنوز هم بسیاری از زنان برای خروج از خانه، اجازه‌ی همسران خود را ندارند و اگر به دادگاه برای طلاق مراجعه کنند دلیل محکمی به نظر قاضی نمی‌رسد. هنوز هم زنان در کنارِ گوشِ بسیاری از ما کتک می‌خورند، ناسزا می‌شوند، مورد خشونت جنسی قرار می‌گیرند، از حداقل حقوق محروم می‌شوند و به قتل می‌رسند نه فقط به دست حکومت که به دست خانواده‌ی خود. اما کسی نمی‌تواند به دادشان برسد، چرا که دخالت در امور خانوادگی دیده می‌شود. بنابراین برفرض اگر تلاش گروه‌هایی که در زمینه‌ی کاهش خشونت علیه زنان فعالیت می‌کنند تحمل هم شده باشد که نشده، آنها چیز زیادی در دست ندارند؛ نمی‌توانند به زنان آموزش دهند که اگر خشونت دیدی درصورتی‌که خانه‌ات ناامن بود از خانه فرار کن، با اورژانس اجتماعی تماس بگیر تا تو را به یک خانه‌ی امن برسانند، یا با ۱۱۰ تماس بگیر تا برای امنیت تو مامور بفرستند. چون اگر او از خانه‌اش فرار کند و خود را به اولین کلانتری نرساند، ناشزه محسوب می‌شود، اگر با اورژانس تماس بگیرد معلوم نیست به خانه‌ی امنی راه یابد و اگر هم به پلیس زنگ بزند علی‌رغم همه‌ی خطرات آن ممکن است مامور پلیس بیاید و ببیند دعوای خانوادگی است و برود، چون هیچ‌گونه آموزشی در این زمینه ندیده است. همچنین انتظار دشواری است که افراد در صورت مشاهده خشونت خانوادگی علیه یک زن با پلیس تماس بگیرند چرا که بسیار امکان دارد مامور پلیس به‌راحتی نام آن‌ها را افشا کند و محله را برای آن‌ها ناامن سازد.

از همین رو، اگر فردای روشنی را در نظر داریم، این روشنی تنها در صورت از بین رفتن خشونت پلیسی در خیابان علیه مردم خلاصه نمی‌شود. اگر می‌خواهیم به برابری و آزادی دست یابیم و در ازای آن حاضریم جانمان را هم فدا کنیم، آگاه باشیم یکی از عرصه‌های تبلور آن روابط نابرابر در خانواده‌هاست و لازم است این قوانین نابرابر زیر و زبر شوند. در قدم اول باید مفاد قانونی که خشونت علیه زنان را بازتولید می‌کنند ملغی و درکنار آن قوانینی به تصویب برسند که ابتدائا خشونت علیه زنان را به‌عنوان جرم تعریف کند و در راستای آن به همسوسازی نهادها برای انجام اقدامات همه‌جانبه در منع و پیشگیری از خشونت علیه زنان، دست بزند. قانونی که در آن پیش‌بینی شده باشد در مکان‌هایی نظیر کلانتری واحدی برای این موضوع باشد و ماموران پلیس و دیگر نیروهای مسئول آموزش‌دیده حضور داشته باشند که بدانند با یک زن خشونت دیده یا شاهد خشونت چگونه برخورد کنند و در راستای حفظ امنیت آن‌ها بکوشند. اگرچه قانون به هیچ‌وجه نمی‌تواند به‌طور کل خشونت علیه زنان را حذف کند؛ اما شرط لازم برای سازمان‌دهی اقدامات موثر در راستای حذف آن است.