بیدارزنی: جنبش معلمان از دهه ۸۰ فراز و فرودهای بسیاری را طی کرده و درون آن گروههای مختلفی از معلمان رسمی (استخدامی) و غیررسمی تا معلمان بازنشسته به اعتراض برخاستهاند. در ماههای اخیر این جنبش به یکی از پر تحرکترین اعتراضات عمومی تبدیل شده و ویژگی خاص آن را میتوان حضور پررنگ زنان در صفوف این مبارزه دانست. به نظر میرسد خواستههای این جنبش به تدریج رو به خواستههایی فراتر از مطالبات معیشتی رفته است از نابرابری نظام آموزشی و خصوصیسازی آموزش گرفته تا ازدواج کودکان و کار کودکان.
در حال حاضر گفتمانِ درون شبکههای اجتماعی این جنبش، خواستههایی فراتر از معیشت معلمان را ترویج میکند که تبلور آن را میتوان در بیانیه «شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران» و بیانیه کانون صنفی معلمان استان بوشهر به مناسبت هشت مارس و نوشتههای معلمان فعال در کانونهای صنفی درباره مطالبات زنان معلم مشاهده کرد.
به همین مناسبت با جمعی از معلمان زن – خانمها الف. س. و ه. خ. و ز. م. بازنشسته از تهران، م. ر. با پانزده سال سابقه تدریس و ح. ص. با بیست سال سابقه تدریس از البرز، پ. الف. با شش سال سابقه تدریس از کردستان، ب. ک. بازنشسته از قزوین، ف. ر. با ۱۷ سال سابقه تدرس از خوزستان- که فعال صنفی هستند یا در اعتراضات اخیر حضور داشتهاند به گفتگو نشستیم. در بخش اول این گفتگو از آنها پرسیدیم خواستههای زنان معلم، دغدغهها و نگرانیهای آنها چیست؟ زنان که بیش از نیمی از جمعیت معلمان را تشکیل میدهند چه جایگاهی در سازماندهی و تصمیمگیری دارند؟ و در بخش دوم رابطهی میان خواستههای جنبش معلمان با مسائل دانشآموزان از جمله ترک تحصیل و ازدواج دختران را جویا شدیم.
معلمان زن؛ میدانداران صفوف مبارزاتی جنبش معلمان
مشارکت زنان در اعتراضات معلمان طی دهه گذشته چه تغییری کرده است؟ همیشه حضور معلمان در اعتراضات و تجمعات پررنگ بوده اما در این دوره به نظر میآمد زنان بیشتر در سخنرانیها و خواندن قطعنامهها حضور دارند. چرا و چطور این اتفاق افتاد؟
ز. م.: به مسئلهی درستی اشاره کردید. یکی از دلایلی که حاضریم قطعنامه بخوانیم این است که در این سالها مردان معلم آسیب بیشتری دیدند چون همه کارها را انجام میدادند و بازداشت میشدند و مشکلات زیادی برایشان بهوجود میآمد. درست است که ما هم احضار میشویم، اما بازداشت زنان کمتر به شکل گسترده پیش میآید. در تجمعات اگر زنان نباشند خیلی از مردان دستگیر میشوند.
ف. ر.: مشارکت زنان از دیرباز بود، ولی این دوره خیلی قویتر ظاهر شدند. یکی از دلایل حضور پررنگ زنان معلم در تجمعات اخیر بالارفتن سطح آگاهی است. سطح آگاهی بالا رفته و همهی تبعیضها دست به دست هم دادند تا زنان معلم، پیشرو و پیشگام باشند. هیچ زمانی بر اساس توانمندیها و شایستگیها به «زن»، بها ندادند. یعنی نگاههای جنسیتی و مردسالارانهای که در حکومت و کشور ما هست، از دلایل ورود زنان به صحنه اعتراضات بود. از دیر باز، زنان همیشه در جنبشها حضور داشتند. در انقلاب مشروطه، مریم بختیاری از زنانی بود که مردان در کنار این زن، زنانه جنگیدند. حالا زنان معلم کشور ما به این بلوغ فکری رسیدهاند که باید ورود کرد و نباید سکوت کنیم و بیتفاوت باشیم. ضمن اینکه وقتی دیدیم دهه ۹۰، همکاران مرد ما بازداشت شدند و زندان رفتند، تصمیم گرفتیم که پا به پای مردان معلم، قدم برداریم. من خودم چند جا سخنرانی و صحبت کردم. علت حضور من، فقط معلم بودن من نیست. من حس کردم که جامعه نیاز دارد تا معلم، همیشه حامی او باشد و ترجیح دادم که صدای جامعه باشم.
الف. س. حضور زنان در همه عرصههای اجتماعی، از جمله اعتراضات خیابانی در دو دهه گذشته، تغییر محسوسی کرده است و همهی ما میبینیم که زنان پیشتازند و صف اول اعتراضات هستند. به تبع آن زنان معلم هم در همین اعتراضات خیابانی میداندار شدند و میخواهند نشان دهند که حرفی برای گفتن دارند. زنان معلم، سهم زیادی از جمعیت معلمان را دربرمیگیرند و چون با مسائل زنان، هم به خاطر حضور در اجتماع و هم بهخاطر کاری که با دانشآموزان دختر انجام میدهند بیشتر در ارتباط هستند، طبعا ناراحتند. میبینند نسبت به زنان شاغل در دیگر ادارات از حقوق و دستمزد کمتری هم برخوردار هستند و همچنین در محیط کارشان هم عمدتا فشار بیشتری بر آنها است.
زنان معلم در عرصه خانواده هم چون میخواهند یک مادر و همسر کامل باشند و به هر حال، وظایف شغلی هم دارند، تحت فشارند. تبعیضی که در عرصه کاری بین زنان و مردان معلم وجود دارد و سختگیریهایی که نسبت به آنها در ابعاد مختلف میشود که یکی از این موارد، مسئله حجاب و رفت وآمدشان است؛ همهی اینها باعث میشود که این بغضهای فروخورده، آنها را در صف اول میدان بیاورد. از سویی فکر میکنم همیشه مردان معلم به عنوان سرپرست خانواده دیده شدهاند. شاید یکی از دلایلی که زنها اینبار پیشتاز هستند برای این است که میخواهند بگویند که ما هم همان مشکلات را داریم.
پ. الف.: من در یکی از شهرهای مرزی کردستان تدریس میکنم. متاسفانه اینجا به دلیل سنتها و تعصبات حاکم بر جامعه، مشارکت زنان در بیشتر فعالیتهای اجتماعی بسیار کمرنگ است. اما به عنوان یک زن معلم میتوانم بگویم که در سالهای اخیر با توجه به شرایط وخیم اقتصادی، زنها هم نقش عمدهای در تامین هزینههای زندگی به عهده گرفتهاند و این به نوبهی خود مسئولیتهای بیشتری را متوجه آنها کرده است. امسال آموزشپرورش شهر ما به دلیل کمبود نیروی کار از معلمها درخواست کرده بود که در صورت تمایل روزهایی در هفته را به صورت دو شیفت در روز کار کنند و الان ما در مدارس همکارانی داریم که به دلیل شرایط بد اقتصادی مجبور شدهاند که دو شیفت کار در روز را بپذیرند. طبیعتا این حجم کاری بالا و مسئولیتهای دیگر زندگی مثل پرورش فرزندان و کارهای خانه، فشار مضاعفی را به آنها وارد میکند که این فشارها واکنشهایی را در قالب شرکت در اعتراضات به دنبال خواهد داشت. هرچند در شهر کوچک ما بیشتر اعتراضات معلمان زن به صورت تحصن در مدارس بوده و معلمان زن به دلیل همان تعصبات و سنتهای حاکم بر جامعه هنوز شرکت چشمگیری در تجمعات خیابانی نداشتهاند. اما این هم به نوبهی خود تغییر بزرگی به حساب میآید. چون سالهای قبل شاهد بودم که معلمان بهخصوص معلمان زن بسیار محافظهکارتر بودند.
ه. خ.: به نظر من حضور زنان نسبت به قبل پر رنگتر شده. شاید بیشتر به دلیل اینکه باور کردیم به هر حال حق و حقوقی داریم که رعایت نمیشود. قبلا نظر بر این بود که چون زنان نانآور اصلی خانه نیستند، از حقوق خود راضی هستند و در اعتراضات صنفی نقش موثری ندارند. دلیل دیگر این بود که دوام و قوام خانواده به حضور آنها و انجام مسئولیتهای خانوادگی بستگی داشت. خوشبختانه همهی این موارد اندکی تغییر کرده و خانوادهها پذیرای این موضوع هستند که فعالیتهای جنبی داشته باشیم.
اشاره کردید که «زنان را دستگیر نمیکنند»، اما بسیاری از فعالان جنبش زنان که صرفا به قوانین ضد زن نقد داشتند یا فعالان زن در جنبشهای دیگر بازداشت شده و میشوند. ما فکر میکنیم که در ادامهی حرکتهای جنبش معلمان، اگر زنان همچنان پیشرو باشند، این بازداشتها به صورت گستردهتر به آنها هم خواهد رسید.
ز. م.: بله همین حالا هم زنان معلمی هستند که حکم گرفتهاند؛ ولی مانند مردان بهشکل وسیع نبوده.
م. ر.: به نظرم اینکه آقایان بیش از خانمها در معرض بازداشت هستند، یکی از دلایلش این است که خیلی از معلمان مرد، تنها نانآور خانواده هستند و به دلیل مسئولیتی که دارند، در یک برهه از زمان جزء بیشترین تعداد شرکتکنندهها بودند که باعث بازداشت و حکم و … آنها شده بود. الان به نظرم با توجه به حضور پررنگتر زنان معلم در تجمعات، «بیشترین احضارها مربوط به خانمهاست».
در روزهای اعتراض، شما به عنوان یک زنْ چه مشکلات و نگرانیهایی دارید که ممکن است معلمان مرد نداشته باشند؟
ح. ص.: در نظر بگیریم که فرزندانم مدرسه بودند و باید آنها را از مدرسه میآوردم، غذا میدادم و فکر میکردم که اگر دستگیر شوم، چه کسی اینها را جمع و جور میکند و ادامهی مسیر زندگی را چگونه با اینها باید بگذرانم؟ بزرگترین دغدغهی من این بود. البته یکی از دغدغههای مهم این بود که اگر همسری همراهی نمیکرد، زن باید یواشکی و به دور از چشم مرد به این تجمعات میرفت و اگر در این بین دستگیر میشد، قانون جمهوری اسلامی، حق را به مردها میداد و زنها محکوم بودند.
ز. م.: در تایید این حرفها، زنان نگرانیهایشان همین است؛ اما خواستههای صنفیشان با آقایان مشترک است و به خواستههای خاصی که مختص زنان باشد، اشارهای نمیشود. در حالیکه این مشکلات از نظر خانوادگی، نگهداری بچهها، مدرسه و غذا و … را دارند که کسی هم معمولا به آن نمیپردازد.
الف. س.: همانطور که گفتم معلمان زن، هم دغدغههای یک زن خانهدار و هم دغدغههای مشابه مردان معلم از جمله بحث منزلت و معیشت را دارند. آقایان معلم از سوی مدیرانشان در مدارس دبیرستان پسرانه کمتر مورد سختگیری قرار میگیرند. ولی به زنان معلم هم در بحث حجابشان هم پوشششان و موارد دیگر سختگیری زیادی اعمال میشود. همکاران من عنوان میکردند که در مدارس دخترانه مدیران زن چون محافظهکارتر هستند زنان معلم را بیشتر تحت فشار میگذارند تا حرکت و تحصن نکنند و طبعا آنها هم از حضور در تجمعات میترسند. البته منطقه به منطقه و شهرستان به شهرستان و به نسبت پایتخت، همه چیز متفاوت است. اما عمدتا معلمان زن، ملزم هستند که گزارش کارها و طرح درسهایی که ارائه میدهند را (با توجه به جزئینگر بودن مدیران زن و…) طوری ارائه بدهند که برای ارزشیابیشان مشکلی پیش نیاد و از این منظر، تحت فشارند.
ب. ک.: وقتی خانمها در مدرسهای یا ادارهای بهعنوان کارشناس گماشته میشوند، در اداره اگر بخواهند در میزگرد یا جایی صحبت کنند، معمولا آقایان حق آنها را وتو میکنند. بارها دیدم وقتی یکی از زنان میخواهد اظهار نظری کند، از قبل به صورت پیامک یا یادداشتی به ایشان گفته میشود اینکار را نکن! در جلسهای که اخیرا از فعالین صنفی در اداره آموزش و پرورش منطقه برگزار شده بود، ما شاهد بودیم که یکی از کارشناسان خانم که در مرکز مشاوره مشغول به کار هستند، تاکید زیادی داشتند بر اینکه با فعالین صنفی خانم صحبت کنند و آنها را از بحث تجمع منصرف کنند. این خانم برای ممانعت از تجمع آمده بود و ما تاکید داشتیم که شما خودت مثل ما زن و معلم هستی. خلاصه بحث بکارگیریِ زنان یا همان سهم سی درصدی در بسیاری از استانها اصلا معنا ندارد و اگر زنان به کار گرفته شوند، یا قدرت اجرایی تام را ندارند و باز مردان در سایه، برای آنها سیاستگذاری میکنند.
ف. ر.: مشکلاتی که زنان، خصوصا زنان معلم دارند؛ محدود به تجمعات و اعتراضات نمیشود. همیشه در حق خانمها ظلم میشود و استعلامی که انجام میشود، توهین به زنان است. مدیران زن بخشنامهها را موبهمو اجرا میکنند؛ حالا به دلیل ترسِ از دست دادن میز یا بهتر جلوه دادن خودشان. بزرگترین دغدغهی خانمهای معلم، خانواده و فرزندانشان هستند. من پیش خودم میگویم که اگر من دستگیر بشوم، چه خواهد شد؟ درست است که پدر و مادر هر دو باید در خانواده حضور داشته باشند، اما نبود زن در خانواده، آسیبزاست.
جنبش معلمان صدای زنان و معلمان در حاشیه باشد
چقدر مطالبات مطرح شده از سوی معلمان در این مدت دربرگیرنده گروههای مختلف معلمان بوده است؟ به طور خاص آیا معلمان زن خواستههای متفاوتی در این جنبش داشتهاند؛ خواستههایی که مستقیما به زنان معلم مربوط باشد؟ آیا مطالبات متفاوت زنان معلم در این سلسله اعتراضات سراسری معلمان هم بیان شده؟ و اگر بله، شامل چه مواردی میشود؟
ح. ص.: این مطالبات، صددرصد وجود دارد و با مطالبات دیگر همراه با معلمان مرد، خواستههای بهحقشان بیان شد، ولی متاسفانه بازخورد و خروجی نداشت.
الف. س.: به صورت ملموس خواستههای متفاوت که در قطعنامه یا دستنوشتهها یا تراکتهایی که در دست دارند باشد، نه. ولی مشاهدات من نشان میدهد که همهی معلمها، خصوصا زنان معلم، انگار که دیگر از سایر مطالبات «همسانسازی حقوق» و… عبور کردهاند و به مطالبات فراتری مثل کلیت آموزش و پرورش نگاه دارند. به همین دلیل عنوانِ «جنبش معلمان» را بر این اعتراضات خیابانی و اعتراضات صنفی میگذارند.
ز. م.: طی این چند سال که به اصطلاح، تجمعات پیاپی بوده، خواستههای مختلفی مطرح شده ولی همانطور که گفته شد، خواستهی مشخصی که مختص زنان بوده باشد را من ندیدم. اما مطالبات فراگیر بوده و هم شورای هماهنگی و هم کانونهای صنفی از معلمان حقالتدریس و غیرانتفاعی که حق و حقوقشان را درست و حسابی پرداخت نمیکنند، حتی خدمتگزارها که در بخش آموزش کار میکنند، حمایت کردند.
ب. ک.: من خودم با توجه به اینکه تجربهی کار در محیط مختلط (مدارس استسثنایی) را داشتم؛ تا به حال مشکلی را شاهد نبودم که برای زنان و مردان معلم به صورت مجزا و جنسیتی مطرح باشد. فقط اینکه مشکلات عمدهای مانند مطالباتی که همکاران ما عنوان کردند، مطرح بود. در مدارس استثنایی در قسمتی که مختص استخدام دولت دهم بود، بیمه زنان و مردان معلم در سازمان تامین اجتماعی را با بازنشستگی کارگران یکی کردند که آن هم مطالبهای صنفی و حقوقی است.
آیا تفاوتی میان خواستههای زنان معلم در شهرهای مختلف، مثل اعتراض علیه ممنوعیت تدریس با زبانهای مادری یا میزان محرومیت منطقهای متفاوت وجود دارد؟ آیا همدلیای میان این خواستهها هست؟ شما زنان معلم تا چه حد توانستهاید که این خواستهها را در میان مطالبات دیگر مطرح کنید و برخورد عموم معلمان و خود زنان معلم با این مطالبات چگونه بوده است؟
ب. ک.: مشکلات اولیهای که هر زنی در محل کار خود دارد، به دیدگاههای سیاستگذاران ارشد شهر برمیگردد. مشکلی که یک خانم در پایتخت دارد با آن کسی که در شهرستان زندگی میکند ممکن است کاملا متفاوت باشد. زنی که در شهرستان خدمت میکند با زنی که صبح باید سوار سرویس شود و در یک بخش یا روستا خدمت کند، متفاوت است.
پ. الف.: میخواهم تجربهای را بگویم. یکبار که به حسابداری آموزش و پرورش مراجعه کرده بودم، حسابدار با یکی از کارمندان حرف میزد درباره خانمی که «گناه داره و بهش خیلی ظلم میشه». من که حرفها را شنیده بودم، پرسیدم مسئله چیست؟ گفت این خانم با ماهی دویست هزار تومان دارد به اندازهی معلمان دیگر کار میکند با این امید که یک روزی بتواند استخدام شود. این خانم سالها این حقوق کم را قبول کرده و اعتراض نکرده چون ممکن است بترسد از اینکه اگر اعتراضی بکند همان نیمه امیدی که به استخدام دارد، از او گرفته شود. معلمان حق التدرسی که مخصوصا در مناطق محروم تدریس میکنند، متحمل ظلم بیشتری میشوند. شاید در جاهای دیگر بتوانند تجمعاتی بگذارند و صدایشان را به گوش بقیه برسانند، ولی من در اینجا همکارانی دارم که به اندازه یک معلم رسمی کار میکنند اما ماهی ۵۰۰ هزار تومان تا یک میلیون تومان حقوق میگیرند یعنی دستمزدشان حدود یک سوم آنهاست. حتی اگر مدیر به نوع پوشش آنها گیر بدهد یا والدین اعتراض کنند، به قدری از اینکه موقعیتشان به خطر بیفتد میترسند که هیچ اعتراضی نمیکنند. دلیل اعتراض نکردن آنها میتواند این باشد که زنان در اینجا با محدودیتهای بسیاری مواجهند، به دنبال کوچکترین روزنهی امیدی هستند تا پولی به دست بیاورند و بتوانند از این شرایط و محدودیتها خارج شوند.
اگر جنبش معلمان در هر جای ایران بخواهد که مسئولیتی در قبال این وضعیت به عهده بگیرد، مسئولیتش میتواند این باشد که صدای زنان و معلمان در حاشیه باشد. بسیار کم شاهد آن بودهام که به خواستهها و نیازهای زنان یا معلمان زن که در حاشیه هستند بپردازند، به عنوان مطالبه جداگانه مطرح کنند یا پیگیر آن باشند. مطمئنم اگر معلمان حقالتدریسی، مربیان پیشدبستانی و معلمان غیررسمی بدانند در جایی مطالباتشان مطرح و پررنگ است، مشتاق میشوند که پیگیر مطالباتشان باشند و یک سری از محافظهکاریها را کنار بگذارند. پس یک نقد به جنبش معلمان این است که آن طور که باید و شاید به مناطق حاشیهای و مطالبات معلمان این مناطق پرداخته نمیشود و بیشتر مطالبات حول مرکز و خواستههای معلمان آن است.
م. ر.: یک مسئلهای که وجود دارد این است که حقوق معلمان در شهرهای مختلف یکسان نیست. مثلا معلمانی که در خوزستان زندگی میکنند، به علت گرفتن امتیازهایی مثل بدیِ آب و هوا، حق مناطق جنگی، حق مناطق مرزی و مناطق کمتر توسعه یافته، با معلمی که مثلا در تهران شاغل است، حکم متفاوتی داشته باشد و این امر باعث شده تا در برخی از شهرها، همراهی کمتری دیده شود.
ز. م.: توی خوزستان، معلمان گرچه حق بدی آب و هوا و مناطق مرزی و… را دریافت میکنند که هم شامل زنان معلم و هم مردان معلم میشود، اما معلمان به نسبتِ دیگر کارمندان، مثل ادارهی بندر و گمرک و پتروشیمی و… در حد کمتری دریافتی دارند و اختلاف حقوقْ خیلی زیاد است.
ف. ر.: قطعا خواستههای معلمی که در پایتخت کار میکند با معلمی که در مناطق محرومْ تدریس میکند، متفاوت است. مناطقی که آذری هستند، اعراب خوزستان، مناطق کرد زبان و … تمایل دارند که زبان مادریشان تدریس شود. از نظر من، زبان رسمی ما زبان فارسی است اما زبان مادری در کنار زبان فارسی باید تدریس شود.
ز. م.: توی شهرستانها، بهخصوص شهرستانهای مرزی، کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان و شهرهای ترکزبان، این مشکل فقدان آموزش با زبان مادری هست. مثلا من خودم اوایل خدمتم در خوزستان کار میکردم. مدرسه که میرفتیم، وضعیت طوری بود که دربین جنگزدههایی که میآمدند، بچههای دورهی ابتدایی اصلا فارسی بلد نبودند و ما هم عربی بلد نبودیم. خیلی کار کردن سخت میشود وقتی زبان همدیگر را متوجه نشوید. توی شهرهای کُرد هم وضعیت همینطور است. در ارتباط با زبان مادری، موضعگیری کانون این است که حداقل سالهای اول و دوم ابتدایی، تدریس با زبان مادری باشد تا بچه درس را یاد بگیرد، تا اینکه زبانشان تفکیک شده از هم باشد. کانون در این زمینه بیانیه داد و به چند زبان هم ترجمه کرد و پارسال برای روز زبان مادری منتشر شد. ولی از منظر اینکه این مطالبه به صورت مجزا بیان بشود، نه.
الف. س.: شاید کمتر به شکل نظاممند به این مسائل پرداخت شده. مثلا به شکل پراکنده ممکن است دغدغههایی باشد، ولی اینکه به شکل نظاممند و سیستمی بهش فکر شود و برای آن راهکاری ارائه بشود، بعید میدانم از سمت معلمان عضو تشکلها مطرح شده باشد. در واقع جنبش زنان معلم را به تمامی دلایلی که گفته شد، شما یک جنبش در حال جوانه زدن، تفکیک شده و نظاممند ببینید. من شاید چون در تهران بودم، مسئلهی زبان مادری را خیلی درک نکردم و دغدغه محسوب نکردم.
با توجه به گزارههایی که از جنبههای مختلف بیان کردید، این سوال مطرح میشود که «چقدر خواستِ معلمان مناطق محروم» درون مطالبات کلی معلمان کلانشهرها جای میگیرد؟
الف. س.: ببینید، معلمان چون جمعیت زیادی دارند و پراکندگی مدارس هم در سطح کشور زیاد هست، طیفهای مختلفی از مطالبهگری وجود دارد. یعنی شما بنشینید پای صحبتهای معلمان و بگویید که خواستههاتان چیست؟ در این خواستهها غرق میشوید. به تبع محیط جغرافیایی، معلمها و مطالباتشان هم متفاوت است. این پراکندگی خودش طیفی از مطالبات را به وجود میآورد که باید راجع بهش بحث شود. وجود «تشکل» ضروری است و برای همین تاکید دارم که باید آهسته و پیوسته حرکت کنیم. چون هر نوع تندروی باعث میشود ما نتوانیم به مطالباتمان برسیم. خواستههای آموزشی، معیشتی، منزلتی و… انقدر زیاد است و در پیوند با زندگی مردم است و اهمیت دارد که باید در یک سیستم، طبقهبندی شود، بررسی و تحلیل شود و راهکارهای مختلف براش ارائه شود. این لزوم وجود تشکلها را میطلبد؛ البته اگر بگذارند که تشکلها نفس بکشند.
بحثی که از ابتدا در این گفتگو مطرح شد این بود که زنان در این دورهی تجمعات حضور پررنگی داشتند. حالا این جلوداری زنان چه نسبیتی با حضور آنها در مراحل مختلف تصمیمگیری دارد؟ زنان چقدر در کانونهای صنفی و در تصمیمگیریها نقش دارند؟ با چه موانعی روبرو هستند؟
ز. م.: من در کانون صنفی معلمان ایران کار میکنم. همکاران مرد در این کانون بسیار روشن هستند و بسیار هم زنان را تشویق میکنند. در واقع به لحاظ جنسیتی مردسالار نیستند و نمیخواهند خودشان را اول مطرح کنند. ولی خب معلمان زن خودشان کناره میگیرند. اگر در شورا کمتر معلمان زن حضور دارند، بیشتر به این دلیل است که خود خانمها معمولا تمایل ندارند. آنها به همان دلایلی که دوستان اشاره کردند مثلا به دلیل گرفتاریهای خانوادگی نمیتوانند در جلساتی که وقت و بی وقت گذاشته میشود حضور داشته باشند.
الف. س.: متاسفانه اصلا فکر نمیکنم مشارکت زنان برای کانونهای صنفی دغدغهی مهمی باشد که بخواهند برای حل آن فکری کنند. من چند ماهی است که در کلابهاوس فعال هستم و میبینم که به رغم حضور فعال زنان در عرصه میدان، آن جایی که قرار است حرف بزنند و اظهارنظر بکنند خیلی فعال نیستند. احتمال میدهم که یک عامل این باشد که زنان معلم به دلیل رصد شدن توسط مدیران و کادر مدارس و همکاران متعصبشان که قبلا هم توضیح دادم، بسیار تحت فشار هستند و به همین دلیل هم محافظهکارتر هستند.
در مورد دلایل حضور کم زنان در تصمیمگیریها، به نظرم بایستی بدنه زنان معلم را ببینید نه فقط چند نفری که ممکن است فعال باشند. به طور کلی فکر میکنم زنان ما به خصوص زنان معلمی که فقط معلمند و حضور در صحنههای دیگر اجتماع ندارند، به خاطر نوع کار و فضای بستهای که در مدرسه تجربه میکنند، درواقع اطلاعات وسیعی هم از جامعه ندارند. خود این مسائل باعث میشود زنان اطلاعات عمیق و وسیعی نسبت به مردان فعال نداشته باشند. چون مردان معلم عمدتا دوشغله یا سهشغله هستند، حضور اجتماعی فعالتری دارند، ارتباطات وسیعتری دارند، به همین دلیل اطلاعات بیشتری هم دارند. این مسئله هم به آنها اعتماد به نفس بیشتری میدهد، هم اینکه خب حرفی برای گفتن دارند. زنها ممکن است چون اطلاعات ندارند همان اعتماد به نفس را هم نداشته باشند، و اگر هم بخواهند ابراز وجود کنند خب شاید احساس کنند که جایی برای گفتن و ابراز وجود نیست.
از طرفی در بدنه معلمان، زنان فعال کم هستند. در بین زنان فعال هم باز عمدتا زنان معلمی هستند که در آستانه بازنشستگی قرار دارند. برای همین ما شاهد یک گسست هستیم در بین معلمان جوان با آنهایی که در میانسالی شغلی هستند. مثلا اگر سی سال را دوران فعالیت شغلی هر فرد در نظر بگیریم میتوانیم تا پانزده سال را درنظر بگیریم که فرد به قله [شغلی] رسیده باشد. چه در میدان یا حوزههای دیگر فعالیتهای مدنی، اجتماعی یا سیاسی عمدتا کسانی حضور دارند که بیش از ۱۵ سال از خدمتشان گذشته یا در پایان خدمتشان هستند. من خودم جزء کسانی هستم که مهر بازنشسته شدم، برخی دیگر از دوستان را هم که دیدم نوبازنشسته هستند یا یکی دو سال از بازنشستگیشان گذشته است یا در سالهای پایانی خدمتشان هستند. مهمترین دلیل آن این است که یک نیروی بازنشسته یا در آستانه بازنشستگی ممکن است یک حاشیه امنیتی [به لحاظ شغلی] پیدا کرده باشد. از طرف دیگر چون بچههایشان دیگر بزرگ شدهاند به دلیل فراغت از وظایف همسری وقت بیشتری دارند. ما حاصل آن را همانطور که گفتم نوعی گسست میبینم بین نیروهای شاغل جوان از لحاظ شغلی و نیروهایی که یا بازنشستهاند یا در آستانه بازنشستگی هستند. این گسست، گسست خواستهها را هم در پی دارد که ممکن است آنها نتوانند حرف همدیگر را بفهمند.
فکر میکنید اگر بخواهید به این سمت بروید که زنان نقش بیشتری در این تصمیمگیریها داشته باشند چه باید کرد؟
ه. خ.: باید بپذیریم که اکثریت زنان معلم در گروه سنی ۴۰ تا ۵۰ سال که به نوعی فعال صنفی محسوب میشوند یا در تجمعها حضور دارند؛ پرورشیافته خانوادهها و شرایط اجتماعی و قوانین مدارس در دوره دانشآموزی و حتی سلسلهمراتب مدرسه در زمان معلمی خود، عادت کردهاند به پذیرش شرایط و دستورات و رعایت بخشنامههایی که از طرف هر مرجع بالاتری چه در خانواده چه در مدرسه مطرح میشود. آموزشها به صورتی نبوده که اعلام نظر کنیم یا اصلا فکر کنیم که چه تغییراتی لازم است تا شرایط و نتیجه کارها بهتر بشود.
صرفا مسئله اعتماد به نفس نیست. اکثر همکاران در مدارس نهایت نارضایتیشان را درِگوشی به بغل دستی منتقل میکنند. شاید چون از ایجاد تغییر ناامید هستند یا اصلا پذیرفتهاند که شرایط همین است. زمان و فعالیتهای زیادی لازم است تا تغییرات اتفاق بیفتد؛ تغییراتی در این جهت که علاوه بر مسائل خانواده و زندگی شخصی و مسائل درسی دانش آموزان، روی مسائل اساسیتر فکر کنیم و بخوانیم و راهحل ارائه دهیم و اگر این درگیری فکری و دنبال کردن مسائل، همزمان با سالهای جوانی معلمها؛ در سالهای ۵ تا ۲۰ سال سابقه اتفاق بیفتد نتیجهبخش خواهد بود.
این گفتگو ادامه دارد…