تاکسی بانوان دربست

0
191

تا قانون خانواده برابر: تبعیض در راستای نمود جنسیتی زن در طول تاریخ جریانی استوار داشته و کماکان با استفاده از حربه های مدرن و به روز راه خود را گسترده تر از پیش می پیماید. به گفته براون، و.[[Brown,W]]: «سیاست در طول تاریخ، بیش از هر نوع فعالیت انسان ها، یک هویت اختصاصا مذکر داشته است. بیش از هر قلمروی فعالیت دیگری به طور اختصاصی به مردان محدود می شده و نسبت به اکثر فعالیت های اجتماعی با شدت بیشتری آگاهانه مذکر بوده است.» (فریدمن،1383، 44) بدین ترتیب در هر دوره ای از تاریخ ایجاد موقعیتی مجزا وجنس گرایانه در مورد زنان_ جدا کردن زن از اجتماع و در حاشیه قرار دادنش به شکل های مختلف_ وضعیت نا بسامانی را برایشان رقم می زند و آنان را تحت سلطه ی جنس مذکر قرار می دهد. در همین راستا نظام های حاکم، جهت کنترل و ماندگاری این وضعیت، راهکارهایی متناسب با هر دوره ی تاریخی و با استفاده از ابزارهای به ظاهر زیبا و فریبنده اعمال می کنند.

اگرچه برخی فمینیست ها بر این باورند که: «موقعیت همه ی زنان یکسان است زیرا همگی مورد بهره کشی مردان و زیر سلطه ی ایشان قرار دارند» (آبوت، 1387، 29) ولی باید توجه داشت که ستم یا تبعیض علیه زنان را تنها در یک مفهوم کلی، می توان نقطه ی اشتراک همه ی زنان دانست؛ در صورتی که مسایل و مشکلات زنان، تحت تاثیر ویژگی های نژادی، قومی، ملیتی، دینی، فرهنگی و … صورت های متفاوتی به خود می گیرند. بنابراین در بررسی هر کدام از این مسایل باید رویکردی متناسب با همان ویژگی ها اتخاذ کرد

ذکر این نکته لازم است که چگونگی و میزان تاثیر گذاری هریک از ویژگی های فوق در هر جامعه ای، به نوعی وابسته به حاکمیت و سیاستگزاری های آن می باشد. لذا هر نوع تغییر در موضع حاکمیت، ممکن است تاثیر گذاری ویژگی های مورد بحث را دستخوش نوسان سازد. تاریخ سیاسی و اجتماعی جوامع مختلف گواه این مدعاست. برای مثال؛ در مکزیک پس از انقلاب 1917 دولت پیوسته می کوشید تا عادات مبتنی بر نظم و کارآیی را در خانه داری توسعه دهد.عقاید کاتولیک مربوط به مادری به قلمروی سکولار منتقل و بازسازی شد. در همین دوره، در ژاپن «ارتباط خانواده با دولت» و«چگونگی آزادکردن زنان از قید و بند خانواده ی سنتی» مطرح بود[[ن.ک.به: روباتام، شیلا، زنان در تکاپو، حشمت الله صباغی، تهران، شیرازه، چاپ دوم، 1387، ص 377.]] و… بدیهی است که این قاعده ی کلی، در ایران نیز حکمفرما ست و حاکمیت کشور، تفاوت ها را در قلمروهای مردانه و زنانه، به نفع خود نهادینه می کند.

اما در میان ویژگی های موثر بر وضعیت زنان؛ ویژگی های مذهبی، فرهنگی و باورهای سنتی از اهمیت بیشتری برخوردارند. این ویژگی ها، به طور جداگانه یا همراه باهم، نقش تعیین کننده ای در نوع نگرش جامعه نسبت به زن ایفا می کند و در این میان، حاکمیت – با اتخاذ روش های متناسب با شرایط جامعه – ویژگی های فوق را دستخوش تغییراتی فرسایشی قرار می دهد. این روش های سود جویانه، در دراز مدت، به باورها وعقاید و خصایص فرهنگی توده ی مردم؛ سمت و سو می دهد و نوع نگرش جامعه را نسبت به زن – بنابر تصور مطلوب حاکمیت – شکل می بخشد. به واقع، سیاست گزاران حاکم به گونه ای این سیر تغییرات را مدیریت می کنند که این ویژگی های مذهبی و فرهنگی تبدیل به دست افزاری می شوند جهت تثبیت حاکمیت.

در ادامه، جهت پیشبرد بحث و نمایان ساختن برخی از این روش ها و سیاست گزاری ها، مواردی تبیین و تشریح می گردد.

جداسازی جنسی در مکان ها و موقعیت های عمومی – که در نهایت به تبعیض جنسیتی می انجامد– بیانگر تلاشی است برای نهادینه کردن وجوه جنسیتی در هر یک از افراد جامعه. در این بین، هر گونه اعتراض یا عدم اعتقاد به این چارچوب جنسیتی، با سرکوب از جانب اجتماعی مواجه می شود که حالا بار سنگین حاکمیت را به دوش می کشد.

در جایی سخن از آزادی انسان ها می رود و در جایی دیگر، «اما و اگر» های برخاسته از ذهنیت مرد سالارانه، سلب حقوق شهروندی زن را توجیه می کند. در یک سو تحت نظام سرمایه داری مطالبات مادی زن را افزایش می دهند و در سویی دیگر، جهت مبرا ماندن ازچنین اتهامی و کنترل آن، عفاف و پاکدامنی لازمه ی ادامه ی حیات محترمانه ی زن معرفی می شود. در نتیجه زن برای پاسداری از هویت القا شده اش به شیوه هایی از این دست تن می دهد: او ادامه ی حیاتش را، بیرون از بدنه و ساختار تعیین کننده ی اجتماع، در پی می گیرد و به تدریج، بیان عقیده ها و آرزو هایش در جمعی از هم جنسان، روش ایده آل زندگی او را رقم می زنند. در نتیجه پاسخگویی به نیازهایش برعهده ی کسی است که حالا سکان دار زندگی اوست. در پس پرده زن – که در چنته اش چیزی جز اضافه کردن مطالبات ندارد- حمل این بار را برای مرد سخت تر کرده، وابستگی اش بیش از پیش نمایان می شود و جایگاه زن به موجودی مصرف کننده تقلیل می یابد. پاداش اطاعت بی چون و چرای زن از ضوابط مرد سالارانه، دو وجه متضاد به خود می گیرد؛ از سویی شخصیت پرورش یافته اش تحقیر می شود، و از دیگر سو مورد تحسین واقع می شود. تضادی که در نتیجه آن، زن از میدان به در نمی رود و زیبایی اش منجر به برانگیختگی مردانگی و پاسخ به آن می باشد.

در پیش گرفتن چنین شیوه ای که قصد دارد، با استفاده از مفاهیمی فریبنده، پایبندی به اصول و عقاید انسانی فرد را با خواسته های قدرت طلبانه ی خود همراه و هماهنگ سازد، بیانگر ترسی است در پس آن قدرت؛ که بالا بردن سطح کیفی حیاتشان را مستلزم از بین بردن هر نوع مانعی می داند.

تبدیل کردن زن از هویت انسانی اش به چیزی که هم می تواند مورد تعرض قرار گیرد و هم موضوع تحریک مرد باشد. قرار دادنش در موقعیتی که به خواست او نیست و باید به دلیل امتناع از چیزی که شخصیت انسانی اش را زیر سوال می برد یا دفاع در مقابل چیزی که امنیتش را زایل می کند، مورد باز خواست قرار گیرد و… تنها نمونه های بارزی هستند از آنچه زن و مفهوم زن بودن را در ذهن جامعه جای داده اند.

حالا که مراحل اولیه انجام شده، بانیان این امر خیر می توانند وارد عمل شوند. در پشت سیاستی از پیش طراحی شده، به تصویرکشیدن هویتی تازه_ که ترس از قرار گرفتن در اجتماع، پایه و بنای اصلی آن را تشکیل می دهد_ به نظر دشوار نمی آید. گویا این هویت تازه، به کودکی می ماند که برای ساکت نگه داشتنش آب نبات یا بادکنکی به دستش می دهند. و ما در عمل، با پدیده هایی مواجه می شویم که طبق مد روز طراحی می شود و نتایج سعی و تلاش شبانه روزی حاکمیت، ساختن و پرداختن جنسیتی است که حالا باید وقت و ذهنش را صرف رویارویی با آن پدیده ها کند.

تیترهای مرتبط با زنان را بیشتر کنید، مکان های ویژه ی زنان را پرورش دهید، پرچم رژه ی المپیک تقدیم به زنان، روزهای زوج مخصوص خانم ها، تاکسی بانوان در بست و خودروی مخصوص بانوان هدیه ای به یاد ماندنی از جانب نهاد قدرت.

آقایان هم می توانند از دور تماشا کنند و یا برای جذابیت روز افزون این بازی کثیف، در تولید ابزار های حاکم به کشف و شهود بپردازند؛ در هر صورت مختارند.

در واقع زنانی که همیشه از صحنه دور نگاه داشته می شوند و در اجتماعی زندگی می کنند که باور سالار بودن مرد آن را احاطه کرده، سرکوب نیازهای طبیعی خود را به عنوان اصلی غیر قابل انکار در زندگی می پذیرند. بر همین اساس قرار گرفتن در مسیری با ویژگی هایی نو، ممکن است نزد زن موقعیتی ایده آل به نظر برسد. اما مسیری که وسعت بخشیدن به قدرت انتخاب زن، تصویر به ظاهر شایسته ای از آن ارایه می دهد، درواقع همان محدوده ای است که زن، تنها در مواجهه با ابزارهایی که برایش تدارک دیده اند حق انتخاب دارد. بدین صورت اهداف و آمال بزرگ را به خوبی از دیدرس زن خارج می کنند و او گمان می کند در ارضا نیازهای دست نیافتنی اش پیروز گشته و باید سپاسگزار بدعت گزاران این امر باشد. و در راستای اهدافی چون، زیبا تر جلوه کردن زن در برابر مرد و یا ماندگاری و مداومت تاثیر جنسی بر مردان، نیاز به پوشاندن_ چه از طریق مکان و چه لباس_ ضرورتی غیرقابل بحث می نماید.

مسیراز پیش تعیین شده و واحدی که پیش روی زنان قرار داده اند، موقعیت زنان را بیش از پیش تهدید می کند. گرفتار آمدن در این نوع دلبستگی ها، راه را برای دیدن و درک واقعیتی دردناک تر تنگ می کند. واقعیتی که براساس آن، برنده ی اصلی و پیروز میدان، کلیت زن را به عنوان ابزار کلیدی خود به دست آورده است. زنان، غافل از اینکه انرژی صرف شده در طراحی این امکانات چه اهدافی را دنبال می کند، به تدریج در موقعیتی قرار می گیرند که هر لحظه به بقا و استفاده ی روز افزون مردانگی و مرد سالاری دامن می زنند.

حالا زنان در جبران زحمات طاقت فرسای آن ها می توانند نقش به سزایی ایفا کنند.

{{فهرست منابع:}}

1- آبوت، پاملا، کلر والاس؛ جامعه شناسی زنان؛ منیژه نجم عراقی؛ تهران؛ نشر نی؛ چاپ پنجم؛ 1387.

2- روباتام، شیلا؛ زنان در تکاپو؛ حشمت ال…صباغی؛ تهران؛ نشر شیرازه؛ چاپ دوم؛ 1387.

3- فریدمن، جین؛ فمینیسم؛ فیروزه مهاجر؛ تهران؛ نشر آشتیان؛ چاپ دوم؛ 1383.

4- غذامی، عبدالله؛ زن و زبان؛ هدی عوده تبار؛ تهران؛ نشر گام نو؛ چاپ اول؛ 1387.