پایان خودخواسته بارداری: من سه بار تجربه سقط جنین داشته‌ام

0
286
پایان خودخواسته بارداری

روایتی که می‌خوانید روایتی از پایان خودخواسته بارداری زنی است که آن را سه بار و در سه برهه مختلف از زندگی خود تجربه کرده است. زنی که تصمیم به پایان دادن به بارداری ناخواسته می‌گیرد اما در جامعه‌ای که سقط جنین غیرقانونی است تجربه زنان از پایان خودخواسته بارداری تجربه‌ای سخت و طاقت‌فرسا است.

بیدارزنی-‌ اخیرا مباحثی در کشور در مورد ایجاد محدودیت‌هایی -از جمله خروج آن از شمول بیمه- برای انجام غربالگری در دوران بارداری و کاهش هر چه بیشتر دسترسی زنان به وسایل پیشگیری از بارداری، از جمله ممنوعیت ارائه این وسایل از سوی خانه های بهداشت به زنان ساکن در مناطق محروم و روستایی و یا افزایش سرسام آور قیمت این وسایل در داروخانه ها مطرح شده است. این حق همگان است که بتوانند آگاهانه و آزادانه در مورد زمان و چگونگی فرزندآوری خود تصمیم‌گیری کنند. در غیاب دسترسی امن، آسان و رایگان به وسایل پیشگیری از بارداری یا امکان خاتمه داوطلبانه بارداری، بیشتر احتمال دارد زنان بارداری‌های ناخواسته را تجربه کنند و برای سقط جنین به شیوه‌هایی زیرزمینی و ناامن روی آورند که سلامت جسم و روان آنان را به خطر می‌اندازد. این مسئله باعث شده موضوع 《حق بر بدن》 که یکی از وجوه اصلی آن تاکید بر داشتن 《حق سقط جنین》 و 《پایان دادن به بارداری ناخواسته》است، مورد توجه بیشتری از سوی افکار عمومی به ویژه زنان قرار بگیرد. در همین چارچوب از همراهان بیدارزنی درخواست کردیم روایت‌ها و مشاهدات خود را از مشکلاتی که در زمینه پیشگیری از بارداری،‌ سقط جنین و پایان دادن به بارداری ناخواسته  با آن مواجه بوده‌اند با دیگر مخاطبان به اشتراک بگذارند. روایت‌هایی که در ادامه می‌آید در پاسخ‌ به این فراخوان است.

من هم سقط جنین داشته ام…

روایت دوم:

من سه بار تجربه سقط جنین داشته‌ام؛ اما خوشبختانه هر سه بار در ماه‌های اول بود و با استفاده از قرص‌ها و آمپول‌های مخصوصِ این کار، سقط انجام شد.

بار اول، بلافاصله بعد از طلاق بود. دو هفته از طلاقم گذشته بود که با عقب افتادن عادت ماهیانه فهمیدم باردارم. شرایط مالی خوبی نداشتم. همه پولی که داشتم صرف اجاره خانه، خرید وسایل و هزینه مهد کودک پسرم شده بود. مستأصل بودم. هیچ جایی را هم نمی‌شناختم که بتوانم برای سقط، بهش مراجعه کنم. از طرفی هم می‌ترسیدم که در صورت افشا شدن این موضوع، مجبورم کنند به به همسری رجوع کنم که با هزار بدبختی ازش جدا شده بودم.

همچنین بخوانید: روایتهایی از سقط جنین زنان در جهان

خوشبختانه یک نفر به طور اتفاقی، تلویزیون اضافی‌ای که داشتم را خرید و پولم جور شد. زنگ زدم به پسرخاله‌ام که دندانپزشک بود. خواستم اگر پزشکی را می‌شناسد که کار سقط انجام می‌دهد بهم معرفی کند و موضوع را محرمانه نگه دارد. او هم دوستی را معرفی کرد که با اینکه مرد بسیار متدین واهل شهری به شدت مذهبی بود؛ اما به قول خودش برای رضای خدا و نجات زن‌هایی که به دلیل حاملگی ناخواسته دچار مشکلات متعدد اجتماعی و اقتصادی می‌شدند، کار سقط را در ماه‌های اول با قرص و آمپول انجام می‌داد. به من اطمینان داد که اگر زمان حاملگی بیشتر باشد یک پزشک زنان می‌شناسد که مخفیانه کار کورتاژ را انجام می‌دهد. به هر حال با همان دوتا قرصی که بهم داد و با کمی بالا و پایین پریدن و ورزش کردن، لخته خونی که اسمش بچه بود سقط شد.

همچنین بخوانید: روایتی از پایان خودخواسته بارداری و مشکلات آن

اما بار دوم، تجربه وحشتناکی بود. حدود یک سال از طلاقم می‌گذشت. با پسری دوست شده بودم که ادعا می‌کرد آزمایش داده و اسپرم‌هایش قدرت باروری ندارند. برای همین نگران حاملگی نبودم، اما حامله شدم! او هم هرگز زیر بار نرفت. بگذریم که الان دوتا بچه دارد. تنها کاری که کرد این بود که من را برد کوه و مجبورم کرد از جاهای خطرناک بپرم تا اگر بچه‌ای هست سقط شود که نشد.

حالا حدود دو ماه از بارداری‌ام می‌گذشت و دیگر قرص کارساز نبود. می‌توانستم بروم پیش همان دکتری که پسرخاله‌ام بهم معرفی کرده بود؛ اما می‌ترسیدم به او بگویم که دوباره باردارم و همه فامیل خبردار شوند. اینبار که نمی‌توانستم بگویم بچه از همسر قانونی‌ام بوده. برای همین یکی از دوستانم را فرستادم پیش دکتر تا بگوید دوست دخترش حامله شده و آمپول‌های سقط را برایم بگیرد.

همچنین بخوانید: بارداری ناخواسته، یک بچه دیگر بیاوریم

دخترخاله‌ام تزریق آمپول‌ها را به من قبول کرد. آمپول اول را که تقریبا خطری نداشت و باعث مرگ جنین می‌شد، تزریق کرد؛ اما درباره آمپول دوم که جستجو کرد، ترسید. این آمپول باعث می‌شد جنین از دیواره رحم جدا و دفع شود؛ اما خطراتی مثل بالا رفتن فشار خون و سکته را هم داشت و برای همین تاکید می‌شد که در درمانگاه‌های مجهز تزریق شود. دخترخاله‌ام ترسید و هر کار کردم زیر بار نرفت آمپول دوم را تزریق کند. به این ترتیب من دو هفته خونریزی وحشتناک را تجربه کردم. جنین دفع نمی‌شد. دیگر رمقی به تنم نمانده بود. بالاخره یک شب در دستشویی، جنین که لخته خونی به اندازه یک بند انگشت بود، سقط شد و از شدت خونریزی از حال رفتم؛ اما بالاخره این کابوس هم تمام شد.

بار سوم در یکی از کشورهای آسیای جنوب شرقی زندگی می‌کردم و باز هم از دوست پسری حامله شدم که ادعا می‌کرد بچه‌دار نمی‌شود. قوانین سقط جنین در آنجا از ایران هم سخت‌گیرانه‌تر بود و می‌توانست برای پدر و مادر سال‌های طولانی زندان را به همراه داشته باشد. این‌بار خوشبختانه دوست پسرم مسئولیت این جریان را پذیرفت و با نفوذی که داشت توانست کلینیکی مجهز را پیدا کند. بعد از آزمایش‌های مربوط به سلامتی و اطمینان از نبودن هیچ ریسکی، قر‌ های سقط را بهم دادند و باز هم لخته خونی که اسمش بچه بود، دفع شد.

همچنین بخوانید: سقط جنین خودخواسته در آرژانتین قانونی شد

اگر حق مادر برای تصمیم‌گیری درباره بدن خودش به رسمیت شناحته می‌شد -دست کم در کشوری که بچه‌دار شدن بدون همسر، می‌تواند باعث طرد شدن و بدنامی مادر بشود- برای مادرها امکاناتی فراهم می‌شد که بتوانند سقط را انجام بدهند. در این صورت آنها حداقل وحشت انجام کار غیرقانونی و ترس مردن به دلیل انجام سقط در شرایط غیراستاندارد را تحمل نمی‌کردند. شاید حتی اگر شرایط قانونی کمی بهتر بود، من بچه اول را نگه می‌داشتم و مجبور به سقط نمی‌شدم.