این مقاله به همهگیری کرونا و مشکلات مادران میپردازد. مادرانی که در نبود سازمانهای حمایتی و بسته شدن مهدکودکها مجبور شدند کار خود را ترک یا ساعات کاری خود را کم کنند. این مقاله عنوان میکند ما نیاز به فمینیسمی داریم که هم از زنان بچهدار و هم بدون بچه حمایت کند.
بیدارزنی: اگر همهگیری کرونا توانسته است دستاوردها و پیشرفتهای سه دهه اخیر زنان در برابری جنسیتی را از بین ببرد، این سؤال پیش میآید که اساساً این پیشرفتها از ابتدا تا چه میزان واقعی بودهاند؟
چند هفته پیش بود که تصمیم به دیدن دوباره دو فیلم مورد علاقهی دههی هشتاد میلادیام گرفتم. دو فیلمی که در خصوص اشتغال زنان است: هیاهوی بچه[۱] با بازی دایان کیتون و بیگانگان[۲] ساخته جیمز کامرون.
هر دو این فیلمها مادرانی را به تصویر میکشند که برای به تعادل رساندن زندگی حرفهای خود و زندگی خانوادگیشان مبارزه میکنند. جایی از فیلم هیاهوی بچه، رئیس جی سی با بازی دایان کیتون قبل از بچهدار شدنش به او پیشنهاد شراکت میدهد اما در همان ابتدا صراحتاً میگوید: «یک مرد میتواند در زندگی حرفهای خود موفق باشد و همین موفقیت را در زندگی شخصیاش هم داشته باشد. همسرم همیشه و هر وقت نیاز داشته باشم حضور دارد. او فرزندانم را بزرگ میکند. من بسیار خوششانس هستم چون همه اینها را میتوانم باهم داشته باشم.»
دیگر در دههی هشتاد نیستیم اما یکچیز تغییر نکرده است: شما همچنان مجبورید برای اینکه مادری شاغل باشید همچون دایان کیتون در فیلم هیاهوی بچه رفتار کنید.
این روزها اگر به اندازه کافی استطاعت مالی نداشته باشید همچنان درگیر انتخاب مدرسه یا مراکز نگهداری از کودکان هستید که مقرون به صرفه باشند. همچنان صحبت کردن یک مادر شاغل در مورد هزینهها، تناقضها و مسائلی که با آن مواجه است، تابو بهحساب میآید. همیشه ترس از آن داریم که این حرفها علیه خودمان مورداستفاده قرار بگیرد.
شرایط امروز ما شرایطی ناپایدار است. اکثر ما زنان نمیخواهیم به گذشته خود برگردیم. نگاه ما رو به آینده است. هریک از ما مادران بهصورت انفرادی بر زندگی حرفهای خود و بر امنیت خانواده هستهای خود تمرکز کردهایم.
به لحاظ تاریخی منزوی کردن زنان از اجتماعات بزرگ راهی مطمئن برای ناتوان کردن آنها بوده است و کوید- ۱۹ یکی از طولانیترین انزواهای اجتماعی را در تاریخ مدرن به ما تحمیل کرده است. این قرنطینه شاید تنها راه برای پشت سر گذاشتن یک بیماری همهگیر باشد؛ اما درعینحال، این دوران یک آزمایش کامل اجتماعی برای ما بوده است در مورد آنچه بر سر زنان هنگام پیش آمدن مشکلاتی اینچنینی خواهد آمد، چه مادران مجرد و چه مادرانی که در خانواده هستهای و سنتی متشکل از والدین زندگی میکنند.
همهگیری کرونا و مشکلات مادران
اوایل ماه می بود که متوجه شدم اینهمه گیری برای مادران چه فاجعهبار بوده است. من این موضوع را احساس کردم و آن را در بین اطرافیان خود نیز دیدم. ترس رو به افزایش، احساس درماندگی و انزوا زمانیکه فهمیدیم تمام نهادها و سازمانهایی که به آنها وابسته بودیم در حمایت از ما زنان و کودکانمان ناکام ماندهاند و هیچ سیستم پشتیبانی هم در کار نیست. در حقیقت سیستم پشتیبان خود مادران بودند.
به لحاظ تاریخی منزوی کردن زنان از اجتماعات بزرگ راهی مطمئن برای ناتوان کردن آنها بوده است و کوید- ۱۹ یکی از طولانیترین انزواهای اجتماعی را در تاریخ مدرن به ما تحمیل کرده است. این قرنطینه شاید تنها راه برای پشت سر گذاشتن یک بیماری همهگیر باشد. اما درعینحال، این دوران یک آزمایش کامل اجتماعی برای ما بوده است در مورد آنچه بر سر زنان هنگام پیش آمدن مشکلاتی اینچنینی خواهد آمد، چه مادران مجرد و چه مادرانی که در خانواده هستهای و سنتی متشکل از والدین زندگی میکنند.
واکسیناسیون جهت از بین بردن این بیماری در حال انجام است اما ماههای آینده همچنان ماههای سیاهی خواهند بود. از یک میلیون نیروی کاری که در سال گذشته از بازار کار در آمریکا کنار گذاشته شدهاند بیش از ۸۶۵،۰۰۰ نفر آنها زنان شاغل بودهاند. بسیاری از این زنان از مزایای بیمه بیکاری بیبهره ماندهاند زیرا این زنان «انتخاب» کردهاند که به سرکارهای خود بازنگردند. این انتخاب در حالی رخ داده است که این زنان در نبود مهدکودکها گزینه دیگری نداشتهاند. از سویی دیگر یکچهارم زنانی که همچنان در بازار کار باقیماندهاند تصمیم به کاهش ساعات کاری خود دارند یا میخواهند شغل خود را ترک کنند.
مراکز نگهداری از کودکان در سراسر کشور بسته هستند. طبق گزارشی که اخیراً منتشر شده است حتی مادرانی که سعی کردهاند کار خود را حفظ کنند چهار یا پنج مرتبه بیشتر از پدران مجبور به کاهش ساعات کاری خود شدهاند. مادران بیشتری مجبور هستند که بهصورت نیمهوقت کار کنند. این در حالی است که تنها ۴۳ درصد از افرادی که به صورت نیمه وقت کار میکنند از مرخصی استعلاجی، ۸ درصد از مرخصی زایمان و ۲۲ درصد از بیمههای خدمات درمانی بهرهمند هستند.
مادرانی که مجبور شدهاند یک یا دو ماه بیشتر از مرخصی زایمان استفاده کنند میدانند که این افزایش مرخصی چگونه به عدم مسئولیت و عدم حرفهای بودن در شغل توسط کارفرمایانشان تعبیر شده است. این افزایش مرخصی زایمان برای زنانی که بهصورت نیمهوقت یا بدون قرارداد کاری مشغول به کار بودهاند اخراج و تعدیل را به دنبال داشته است. دردآور این است که تعدیل و اخراج این نگرش را تقویت کرده است، از آنجایی که مسئولیت اولیهی نگهداری و مراقبت از فرزندان به عهدهی مادر است نه پدر، پس این راهکار امری طبیعی، جهانی و اجتنابناپذیر است.
همهگیری کرونا آنچه را که از نظرها پنهان مانده بود برملا ساخته است: همهگیری واقعیت ارتباطیای که بین ما بوده است را آشکار کرد. وابستگیهایی که بسیاریمان آنها را نادیده میگرفتیم. ما باید در تصویر ایده آلی که از خانواده هستهای ساختهایم تجدیدنظر کنیم. خانوادهای که در نبود سازمانهای حمایتی عملکرد خود را آنگونه که این روزها میبینیم از دست میدهد. خانوادههایی که در نبود سازمانهای حمایتی نمیتوانند برای دست یافتن به این مفهوم که بزرگ کردن کودکان وظیفهای مشترک میان مادران و پدران است نه وظیفهی زنان بهتنهایی به تفاهم برسند!
آیا زنان به عقب باز میگردند؟
برخی معتقد هستند که پیامدهای همهگیری کرونا در آمریکا ممکن است دستاوردها و پیشرفتهای دهههای اخیر زنان را خنثی کند. و حتی پس از کنترل این بیماری هم، نسل مادران شاغل هرگز نتوانند آنچه در این دوران از دست دادهاند را دوباره به دست بیاورند.
و همین امر باعث تعجب میشود و این سؤال را در ذهن ایجاد میکند که اساساً پیشرفتی که ما در سه دههی اخیر به دست آوردهایم تا چه میزان معنیدار بوده است اگر تمامی این دستاوردها با این سرعت و در زمان کوتاه به حالت اولیه خود بازمیگردند؟
همهگیری آنچه را که از نظرها پنهان مانده بود برملا ساخته است: همهگیری واقعیت ارتباطیای که بین ما بوده است را آشکار کرد. وابستگیهایی که بسیاریمان آنها را نادیده میگرفتیم. ما باید در تصویر ایدهآلی که از خانواده هستهای ساختهایم تجدیدنظر کنیم. خانوادهای که در نبود سازمانهای حمایتی عملکرد خود را آنگونه که این روزها میبینیم از دست میدهد. خانوادههایی که در نبود سازمانهای حمایتی نمیتوانند برای دست یافتن به این مفهوم که بزرگ کردن کودکان وظیفهای مشترک میان مادران و پدران است نه وظیفهی زنان بهتنهایی به تفاهم برسند!
من خیلی خوشبین نیستم به بازگشت این تغییرات. ما به مفهوم جدیدی برای فمینیسم نیاز داریم. فمینیسمی که میداند سیاستهای مرتبط با مادری ذاتاً مفهومی اینترسکشنال است. زیرا علیرغم آنکه میدانیم همه زنان بچه ندارند یا نمیخواهند بچه داشته باشند، اما بپذیرد مادرانی که بچه دارند از نژاد، گرایش جنسی و طبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوتی هستند. این فمینیسمی است که بر پایه همبستگی بنا نهاده شده است.
بهجای بازگشت دیوانهوار به حالت عادی با پایان همهگیری کرونا، ما باید از مدلهای پایدارتر و فراگیرتری برای توانمندسازی زنان استفاده کنیم. سیاستهای پایدار و مترقیای چون برخورداری از خدمات بهداشت و درمان برای همه، مرخصی با حقوق برای هرکس که از نوزاد مراقبت میکند و پایه حقوق جهانی برای هرکسی که از کودکان در خانه مراقبت میکند.
الگوی زندگی زنان رنگینپوست و مهاجر
یکی از دوستانم که سالهاست بهجای فرستادن فرزندش به مدرسه او را در خانه آموزش میدهد به این موضوع اشاره میکرد افرادی در دوران همهگیری کمتر به لحاظ روانی تحت تأثیر قرارگرفتهاند که «انتظار نداشتند سیستمها و نهادها برای آنها کاری انجام دهند یا از آنها مراقبت کنند.» این افراد استراتژی دیگری برای زنده ماندن و بقا برای خود سازماندهی کردهاند: مانند افرادی که به کودکان خود در خانه آموزش میدهند یا افرادی که سالها در خانههای اشتراکی یا خانوادههای گسترده[۳] زندگی کردهاند.
افرادی که میدانند چگونه باید زندگی کرد و کار کرد بدون آنکه مجبور به کار کردنی شد که سالهاست این نوع اشتغال و کار کردن را افرادی چون ما بهعنوان سبک زندگی خود انتخاب کردهایم. دوستم پیشنهاد داد بهجای اینکه باعجله به زندگی قبلی خود بازگردیم باید ببینیم چه چیزهایی میتوانیم از آن دسته افرادی که توانستهاند سالها اینگونه مقاومت کنند یاد بگیریم.
یکی دیگر از دوستانم که مادری مجرد است و گلخانهای را راهاندازی کرده است و در خانه کوچکی به همراه دخترش زندگی میکند به من میگفت بدون کمک و حمایتهای بهترین دوستش نمیتوانست در سال گذشته زنده بماند. دوستی که همانند او مادری مجرد است و در نزدیکی خانه او زندگی میکند. آن دو خیلی سریع در دوران همهگیری کرونا جامعه حمایتی خود را تشکیل دادند.
به گفته او همهگیری کرونا این احساس قدیمی که ساز و کار فعلی ناکارآمد است را بیشتر در وجود او متبلور ساخته است. او امسال وقت خود را بیشتر معطوف به توسعه برنامههای خود کرده است. راهاندازی محلی برای زندگی مشترک زنان. وقتی از او پرسیدم چرا چنین مکانهایی در حال حاضر وجود ندارند گفت: برای اینکه آمریکا و جهان در بیست ثانیه فرو خواهد ریخت اگر زنان بهجای اینکه برای کارهای دیگر مورد استثمار قرار گیرند برای هم و باهم کار کنند.
بسیاری این نظریات را نظریاتی «ضد مرد» قلمداد میکنند اما دوستم تأکید میکند این پروژه هیچ ارتباطی با «فرار از مردان» ندارد: «من فقط میخواهم بتوانم فرزندانم را در کنار افرادی بزرگ کنم که هوای من را داشته باشند. افرادی که در صورت نیاز بتوانم روی کمک آنها حساب کنم یا بالعکس. بر اساس تجربه زیستهای که داشتهام این حمایتها معمولاً از سوی زنان بوده است.»
او این گفته که این ایده را بیسابقه در جهان میداند رد میکند و میگوید: «این روشی است که سالهاست بسیاری از زنان رنگینپوست و زنان مهاجر به کار بردهاند، زیرا آنها انتخاب دیگری نداشتهاند. آنها یاد گرفتهاند چگونه میتوانند برای زنده ماندن در یک فرهنگ نژادپرست و بیگانه هراس و فراتر از خانواده هستهای همدیگر را حمایت کنند. زنان سفیدِ طبقه متوسط باید از این زنان یاد بگیرند. این زنان رنگینپوست و مهاجر نباید پرستار بچههای ما باشند آنها باید الگوی ما باشند.»
من میدانم تا زمانیکه دوستم جامعه حمایتیای که در نظر دارد را راهاندازی کند کودکان من دیگر بزرگشدهاند اما همچنان از او خواستم جایی را برای من در آن جامعه خالی بگذارد. در حقیقت درست بعد از اینکه با او صحبت کردم و در ذهنم متصور شدم که زندگی در آن جامعه چه قدر میتواند متفاوت باشد از واقعیتی که امروز در آن زندگی میکنیم، تصمیم گرفتم جلوی تلویزیون بنشینم و دو فیلم محبوبم را ببینم.
من دیدن این دو فیلم را بهشدت به همه مادرانی که میخواهند ببینند در ۹ ماه گذشته چه برسرشان آمده یا والدینی که میخواهند بفهمند چرا به اینجا رسیدهاند و باید چه کاری انجام دهند، توصیه میکنم. هر دو این فیلم روایتگر داستان اضطراب زندگی مادران در دورانی است که در آن زندگی میکنند. مادرانی که در نبود جامعهی حمایتی که بتواند از آنها و از کودکانشان حمایت کند ناچار به ترک چشمانداز وسیعتری که پیش روی خود میدیدند میشوند.
به نظر میرسد فیلم هیاهوی بچه فیلم نزدیکتری به روزگار امروزمان باشد. نه به خاطر آنکه داستان زندگی زنی را به تصویر میکشد که تلاش میکند کار و زندگی خانوادگیاش را باهم داشته باشد که حکایت زندگی زنی است که مجبور است همه اینها را خود بهتنهایی مدیریت کند و به سرانجام برساند.
منبع: نیویورک تایمز
پینوشت:
[۱] Baby Boom
[۲] Aliens
[۳] extended family