سن خودکشی در ایران به سنین کودکی و نوجوانی رسیده، کودکی ۱۱ ساله با قرص متادون به زندگی پر محنتش پایان میدهد، زینب ۱۲ ساله در هلیلان خودکشی میکند
بیدارزنی: سرزمین من مادری است که قامت خمیده از سوگواریاش را لای چادر سیاه کهنهای پیچیده و هر شب در سوگ یکی از دخترانش مویه میکند. مادر همیشه سیاهپوش من، در این شب سرد ۲ آذرماه عزادار رویین، دختر روستایی ۱۷ ساله است.
بدن بیجان رویین را آویزان به سقف طویله خانه روستاییشان در «کوزه رش» سلماس پیدا کردند. بدنش کبود بود از مشت و لگدهای پدر معتاد و خمارش. مادر رویین سالها پیش جدا شده و با مرد دیگری ازدواج کرده بود، درد بیمادری و اعتیاد پدر جانشان را به لب رسانده بود. صبح روز یکشنبه ۲ آذر ماه پدرش به دنبال بهانهای واهی، رویین را مورد ضرب و شتم قرار میدهد، رویین به خانه همسایه رفته و از آنها کمک میخواهد، پس از آنکه همسایه توجهی به درخواست کمک رویین نمیکند، او مستاصل، افسرده و خسته از زندگی چارهای جز حلقآویز کردن خود نمیبیند.
مرگ جامعه و خودکشی کودکان و نوجوانان
سن خودکشی در ایران به سنین کودکی و نوجوانی رسیده، کودکی ۱۱ ساله با قرص متادون به زندگی پر محنتش پایان میدهد، زینب ۱۲ ساله در هلیلان خودکشی میکند، ۴ نوجوان سقزی در چند روز متوالی به زندگیشان پایان میدهند. نوجوان ۲۰ سالهای در اردکان یزد خودش را از سقف خانهشان دار میزند و دختری ۱۳ ساله برای نجات از ازدواج اجباری خودکشی میکند. ۶ دانشآموز دختر و پسر در رامهرمز خود را دار میزنند و رویین ۱۷ ساله در سلماس خود را از سقف آویزان میکند، آنچه در خصوص خودکشی کودکان و نوجوانان گفته شد، تنها مربوط به ۳ ماه اخیر و همچنین خودکشیهای اعلامشده و موفق است. خودکشی کودک ۱۰ ساله بهراستی آخرالزمان است، جامعه ما مرده است، جامعه که بمیرد، جان بیمقدار، زندگی بیارزش و حق حیات سهل و آسان به تاراج میرود.
آمار تکاندهنده خودکشی نوجوانان در ایران
در ایران هیچ آمار مدقن و قابلتحلیلی از خودکشی کودکان و نوجوانان وجود ندارد، در سال ۹۴ فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران اعلام کرد: از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳ تعداد ۱۱۱ کودک در ایران خودکشی کردهاند. این کودکان میان ۸ تا ۱۳ سال سن داشته، ۵۹ نفر از آنها پسر و ۵۲ کودک دختر بودهاند. این آمار با توجه به اینکه مدتزمان کمی را پوشش میدهد، تنها به خودکشیهای موفق اشاره دارد، به دلیل خودکشیها اشاره نمیکند، به خودکشیهای گروه سنی حساس ۱۳ تا ۱۸ سال اشاره نمیشود و توضیح نمیدهد که محل وقوع خودکشیها کدام استان، شهر یا روستا بوده، ناقص است. گزارشی دیگر مستند به دادههای پزشکی قانونی نشان میدهد که در سال ۹۷ خودکشی نوجوانان در ایران ۲۰ درصد بوده و اغلب نوجوانانی که خودکشی کردهاند، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی داشتهاند. این آمار و ارقام نگران کننده نشان میدهد که خودکشی کودکان و نوجوانان به شکل فزایندهای رو به افرایش است و جامعه از حیث اجتماعی در وضعیت فروپاشی قرار دارد.
مسعود قادیپاشا معاون پزشکی و آزمایشگاهی سازمان پزشکی قانونی کشور در خرداد ۱۳۹۹ اعلام کرده: آمار خودکشی در سال ۱۳۹۸، ۵۱۴۳ نفر بوده که نسبت به سال گذشته ۸ درصد رشد داشته، نکته دیگر این گزارش پایین آمدن سن خودکشی در میان کودکان و نوجوانان بوده، سازمان بهداشت جهانی نیز خودکشی را سیزدهمین علت مرگ در گروه سنی ۱۵ تا ۳۴ سال در جهان دانسته و گفته در هر ۴۰ ثانیه ۱ خودکشی در جهان رخ میدهد.
همچنین بخوانید: تار و پود جامعه کماکان بر طبل زن کشی میکوبد
خودکشی و زن جدید روستایی
تعداد قابلتوجهی از خودکشیها و خودسوزیهای موفق و اقدام به خودکشیهای ناموفق مربوط به زنان روستایی و یا زنانی است که در شهرهای کوچک زندگی میکنند. روستاها در جهان امروز با آنچه در گذشته بوده، متفاوتاند، مدرنیته و فرهنگی که به همراه تکنولوژی وارد روستاها شده، تجربه فرد روستایی از زندگی را به تجربه شهرنشینان، نزدیک کرده است. این مسئله یعنی اثرگذاری انگارههای مدرن بر بافتی سنتی، تولید تعارضات و تضادهایی کرده که اوج آن را میتوان در خودکشیها و خودسوزی زنان و دختران و قتلهای ناموسی دید. به این معنا که درک و توقع زن جدید روستایی با آنچه مادرش در گذشته تجربه کرده متفاوت است، این تجربه متفاوت سبب شده که دختر جدید روستایی که هویتش تغییر یافته، ضمن نپذیرفتن ارزشها و هنجاری مردسالار خانواده، قبیله، خاندان و روستا بر علیه این نظم اجتماعی بشورد، این طغیان و اعتراض در بسیاری از موارد به شکل قتل ناموسی یا وادارشدن به خودکشی، به قیمت جان او تمام میشود؛ دخترانی که پس از ازدواجهای تحمیلی یا کودک همسری خودکشی میکنند و یا مانند رویین با کشتن خود به ستم پدرانه اعتراض میکنند، مصادیقی بر این پدیدهاند.
زیستنی که مرگ را رهاییبخش میکند
عامل دیگری که بر خودکشی کودکان و نوجوانان موثر است، درماندگی و فقر خانوادهها در شرایط اقتصادی فعلی است. فشاری که آسیبهای اجتماعی جامعه ایرانی به اشکال مختلف بر والدین وارد میکند، به نوجوانان و کودکان منتقل شده و ضمن فروپاشی اساس خانوادهها، نوجوان را به سمت خودکشی و رهایی از فشار کشنده روحی و معیشتی، سوق میدهد.
مشاهده روند صعودی خودکشیها بهویژه در مناطق غرب کشور و حاشیههای شهرهای مختلف نشان میدهد که بهویژه از سال ۹۷ به اینسو افزایش فشارهای اجتماعی و اقتصادی، موج بیکاری، بحران معیشت خاصه دشواریهای مسکن، نداشتن افقی از آرزومندی و از دست دادن چشمانداز آینده در کنار تحکیم روابط سنتی و فرهنگ پدرسالاری، خودکشی را بهصورت انتخابی رهاییبخش برای جوانان درآورده، استانهای ایلام، کهگیلویه و بویر احمد، لرستان و کرمانشاه بیشترین آمار خودکشی در ایران را دارا هستند. این استانها همچنین از کمترین میزان توسعهیافتگی از حیث اقتصادی و فرهنگی برخورداند.
پس از وقوع هر موج خودکشی بهویژه کودکان و نوجوانان، تریبونهای رسمی و مسئولین دلیل خودکشی را اختلالات روانی و یا مشکلات خانوادگی اعلام میکنند و جدول پخش صدا و سیما پر میشود از برنامههای روانشناسی که در آن کارشناسان در تحلیل آسیبهای اجتماعی در حال تقلیل دادن ساختار به فرد هستند، در حالی که خودکشی پدیدهای اجتماعی است، راه حلی است که درماندگان بهعنوان راه رهایی از بنبستهای زندگی برمیگزینند. در زمانهای که فرد میبیند که هیچ قدرت و امکانی برای تغییر زندگیاش نداشته، به اشکال مختلف سرکوب میشود و هیچ اختیاری حتی بر جزییات زندگیاش ندارد، تصمیم میگیرد با کشتن خود از رنجی که بیپایان مینماید خلاص شود. مصداق این گفته، رویین دختر ۱۷ ساله روستای کوزه رش و یا خودکشی ۱۶ نوجوان دختر و پسر در شهرهای مختلف کردنشین در ۵ ماه اخیر است. ۳ مورد از این خودکشیها که در خرداد امسال رخ داده مربوط به شهر سقز است که ۲ پسر ۱۶ و ۱۷ ساله و ۱ دختر ۱۴ ساله ساکن در محلههای «قَرَخ» و «تازه آباد» از حاشیههای اطراف سقز خود را حلق آویز کردند، دلیل خودکشی دختر، ازدواج اجباری در سن پایین و خودکشی ۲ پسر نوجوان فقر و بیکاری بوده است.
نکتهای که در پایان لازم است اشاره کنم این است که تحلیل تک علی پدیده خودکشی در میان نوجوانان و کودکان خاصه در مناطق غرب کشور یا روستاها، راه بهجایی نمیبرد زیرا در کنار فقر و یا عامل روانی مانند افسردگی، نمیتوان اثرگذاری سایر عوامل اجتماعی مانند هویت و هم بستگی در ظهور پدیده خودکشی را نادیده گرفت. کافی است از خود بپرسید چرا به رغم وجود فقر و توسعه نیافتگی در استان سیستان و بلوچستان و کهگیلویه و بویر احمد، آمار خودکشی در این ۲ استان محروم در مقایسه با غرب کشور بالا نیست، از منظر هویت و هم بستگی اجتماعی، در این ۲ استان هنوز وابستگیهای قبیلهای و طایفهای و همبستگیهای اجتماعی قوی است و فرهنگ و مناسبات مبتنی بر عشیره و طایفه عاملیت دارد؛ این عاملیت که در نزدیکی افراد به یکدیگر و حفظ روابط خویشاوندی به شکل سنتی نمود مییابد، هم در بعد روانی و هم اقتصادی به افراد کمک کرده و مقاومت و سازگاریشان را در ارتباط با بحرانهای اقتصادی و معیشتی بالا میبرد و به آنها کمک میکند در شرایط استیصال خودکشی را انتخاب نکنند.