آذربایجان و معضل کودک‌همسری

0
42
کودک‌همسری

بیدارزنی: نزدیک ۳ سال در یکی از شهرهای آذربایجان شرقی که در معضل کودک‌همسری رتبه‌ی بالایی در کشور دارد، زندگی کرده‌ام. یک بار در یک مهمانی با دختربچه ۱۲-۱۳ ساله‌ی نحیف اندامی که آرایش غلیظ و درعین‌حال زیورآلات فراوانی داشت، روبرو شدم. نزدیک پیرزن کناری‌ام آمد، کمی خوش و بش کرد و رفت. بعد از رفتن کودک، زن گفت: «عروس سابقم بود، پارسال طلاقش دادیم.» در جواب سوالم که چرا برای ازدواج، دختری به این کم سنی را انتخاب کردید؟ گفت: «کم سن و سال انتخاب کردم تا آن‌طور که دلم می‌خواهد بزرگش کنم اما با پسرم به تفاهم نرسیدند». در این چند سال نمونه‌های زیادی از ازدواج زیر ۱۸ سال و طلاق را شاهد بودم.

این اتفاق اگرچه برای بسیاری غیرقابل‌باور و نمونه‌ی استثمار کودکان به نظر می‌آید اما برای برخی یک اتفاق ساده است. در خانواده‌هایی با سطح تحصیلات پایین و ساختار ضعیف فرهنگی- اجتماعی، به قصد کنترل دختران، بعد از رسیدن به بلوغ و از ترس داشتن روابط عاطفی بین دختر و پسر که خارج از عرف و باورهای دینی است؛ آن‌ها را نامزد کرده و کمی بعد سر خانه و زندگی می‌فرستند. یا به دلایل گفته شده قبل از رفتن به دانشگاه برای اینکه دختر رفتاری خارج از عرف از خود نشان ندهد و درگیر روابط عاطفیِ که از نظر آن‌ها نامتعارف است، نشوند هر چند در سن کم و بدون رسیدن به بلوغ جسمی، عاطفی و روانی به داشتن رابطه‌ای متعارف که حلال می‌خوانندش تشویق و گاهی مجبور می‌کنند.

کودک‌همسری و ازدواج زودهنگام دختران

به عبارت دیگر بحث باکره بودن دختران به هنگام ازدواج نیز موضوع کنترل رفتار جنسی دختران را [که به عنوان ناموس و شرف قلمداد می‌شود و باید حفظ شود] مطرح می‌کند که چه بسا از طریق ازدواج زودرس این کنترل ممکن است بهتر صورت گیرد. ازدواج زودهنگام با اصرار و اجبار والدین به جای کنترل روابط کودکان باعث صدمه رسیدن به تحصیل آن‌ها، از بین بردن دوران کودکی، ضایع شدن حق انتخاب فردی، سوء استفاده جنسی به ویژه در میان دختران، تحمل مسئولیت‌هایی فراتر از سن و تجربه‌شان و آسیب‌های جسمی و روانی عمیق شده و در پی آن سبب افسردگی می‌شود.

برخی از کودکان دختر با اینکه همواره به تحصیل علاقه‌مند و پیگیر بوده‌اند اما در خانواده‌هایی رشد کرده و تربیت می‌شوند که تنها راه رسیدن به موفقیت و احساس مفید بودن را در ازدواج، همسر خوب بودن، موفقیت در آشپزی و کدبانو بودن و خانه‌داری درجه یک می‌بینند. به همین دلیل ازدواج به عنوان سنجشی برای موفقیت دختران، در رتبه‌ی بالاتری نسبت به تحصیل و کار اجتماعی قرار می‌گیرد. از طرفی با فشارهای اجتماعی و افکار کلیشه‌ای مانند «با بالا رفتن سن، خواستگارهایتان کم خواهد شد»، «دختر سن بالا، طراوت قبل را ندارد»، «بالاترین جایگاه، ازدواج و مادر بودن است» و… همچنین بر اساس عرف حاکم و با شروع خواستگاری‌های سنتی در دوران نوجوانی و به محض تمام کردن دبیرستان، این افکار به کودکان القا می‌شود که زمان ازدواج رسیده و به این ترتیب زمینه‌ی ازدواج زودرس و کودک‌همسری به ویژه برای دختران فراهم می‌شود.

جامعه پذیری غلط

دخترانی که تحت این ارزش‌ها بزرگ می‌شوند در معرض این باور غلط هستند که نقش اجتماعی آن‌ها از کودکی؛ خانه‌داری، همسرداری و مادری است. از طرفی اعتقاد بر این است که دختران هر چه زودتر تحت مراقبت یک مرد قرار گیرند، از آزار و اذیت جنسی محافظت می‌شوند و کودک‌همسری با این باورها رواج می یابد.

همچنین به دلیل تفکر «با بالا رفتن سن دختران مجرد، اعتماد به نفس آن‌ها نیز از بین می‌رود» این اندیشه در کودکان ایجاد می‌شود که بهترین راه برای کسب اعتماد به نفس ازدواج کردن است و ازدواج تبدیل به نقش و هدف غایی برخی دختران می‌شود. بدین ترتیب با اولویت گرفتن این نقش‌ها، کودکان از تحصیل باز می‌مانند و زمینه برای داشتن شغل مناسب در آینده از آن‌ها گرفته می‌شود و با توجه به این که قربانیان ازدواج‌های زود هنگام، بیشتر دختران هستند؛ این وضعیت ممکن است باعث شود دختران، بیش از پیش به همسر خود وابسته شده و نابرابری بین زن و مرد در جامعه تقویت شود. در نتیجه، نقش‌های جنسیتی که در نظام مردسالاری به زنان آموخته می‌شود، یکی از ساز و کارهای ازدواج زودرس است.

ازدواج کودکان

از دلایل دیگر ازدواج زود هنگام دختران در شهرهای کوچک و سنتی سخت گیری‌های والدین در دوران بلوغ نسبت به نوع لباس پوشیدن، آرایش، روابط عاطفی، تفریحات دخترانه و… است و به همین دلیل، ازدواج بهترین راه فرار از این سخت‌گیری‌ها است و چون امکان تحصیل در شهرهای دور و حتی کار برای این دختران فراهم نمی‌شود تا بتوانند زندگی مستقل را تجربه کنند در نتیجه با ازدواج کردن در سنین کم، بسیاری از خواسته‌های به ثمر نرسیده‌ی خود را هرچند همراه با تبعات منفی، تجربه می‌کنند.

دلیل اصلی این‌ که ازدواج‌های زودرس از بسیاری جنبه‌ها با مشکل روبرو می‌شوند را می‌توان هم‌زمانی این دوره با دوره نوجوانی عنوان کرد. دوره نوجوانی دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی با رشد سریع و ورود به مراحل بلوغ روانی، جنسی و اجتماعی است. این دوره که دومین دوره رشد و نمو در زندگی بشر است، دوره‌ای است که می‌تواند مشکل ساز باشد و نوجوان نمی‌تواند به یک‌باره با چنین تغییرات سریعی سازگار شود. در این دوره، نوجوان با تغییرات جسمی، مشکلات رشد و نمو و کسب هویت جنسی از یک سو و مشکلات رشد روانی و اجتماعی از سوی دیگر دست و پنجه نرم می‌کند.

فرد نوجوان هنگام ازدواج، تأسیس خانواده و یا بچه‌دار شدن به بلوغ جسمی یا روانی و اجتماعی نرسیده است اما فرد بالغ از نظر روانی و اجتماعی دارای هویت فردی و شخصیت یکپارچه است. او وظایف توسعه‌ای لازم برای سطح زندگی خود را انجام می‌دهد و مهارت‌های لازم برای کنار آمدن با حال و آینده را کسب کرده است. از این نظر برای افرادی که در سنین پایین ازدواج کرده‌اند، درک درست تجربیات خود کاملاً دشوار است و از این جهت مسئله کودک‌همسری مورد توجه است.

ناآگاهی کودک همسران

دختران کم سنی که به زور یا با خواسته‌ی ناآگاه خود ازدواج می‌کنند و اطلاعات کافی در مورد روش‌های جلوگیری از بارداری ندارند؛ در معرض خطر بارداری ناخواسته قرار می‌گیرند. از طرف دیگر برای این‌که بعد از ازدواج صفت «نازا» را حمل نکنند و همچنین به دلیل روحیه‌ی حساسی که در سن پایین دارند و نمی‌توانند در مقابل این موضوعات مقاومت کنند برای اثبات قدرت تولید مثل خود و با ناآگاهی از خطرات حاملگی در سن کم و مرگ و میر ناشی از زایمان، در حالی که خود نیاز به مراقبت و پرورش دارند و از نظر جسمی، فیزیولوژیکی و روانی آمادگی ندارند؛ اقدام به باروری کرده و در سن کم و با بی‌تجربگی تمام اقدام به تربیت کودک دیگری می‌کنند.

بارداری در دخترانی که رشد جسمی آن‌ها هنوز به اتمام نرسیده است خطراتی مانند آسیب‌های جسمی و روانی دائمی و مرگ مادر و کودک را افزایش می‌دهد. علاوه بر این، دخترانی که در دوران کودکی ازدواج کرده‌اند بیشتر در معرض خطر افسردگی پس از زایمان قرار دارند. این کودک مادران» با تمام تلاش‌هایشان در پرورش کودکان خود، مطمئنا با شکست‌هایی روبرو خواهند شد.

مادرم که در ۱۵ سالگی بعد از ترک تحصیل ازدواج کرده و در ۱۶ سالگی صاحب اولین فرزند خود شده، می‌گوید: «سعی می‌کردم کودک را بخوابانم، بعد به تماشای کارتون بنشینم یا در حیاط خانه «لی لی بازی» کنم. کودک همیشه گریه می‌کرد و من نمی‌دانستم چه مشکلی دارد.» مادرم-که ادامه‌ی تحصیل داد و آموزگار شد-همیشه ازدواج در سن کم را تقبیح کرده و می‌گوید: «هر کسی که در سن کم ازدواج می‌کند مطمئنا به اندازه‌ی من خوش شانس نخواهد بود.»

آمار کودک‌همسری

بر اساس آمار هر ساله ۱۰ میلیون دختر زیر ۱۸ سال در سراسر دنیا ازدواج می‌کنند، براساس آمار سازمان ثبت احوال، کودک‌همسری در تمام استان‌های ایران وجود دارد. در سال ۱۳۹۷، ۳۲۴ مورد ازدواج‌های کمتر از ۱۵ سال در پسران و ۱۳ هزار و ۵۴ ازدواج در دخترانِ کمتر از ۱۳ سال به ثبت رسیده است. همچنین ۱۳۳ هزار و ۸۶ ازدواج در دخترانِ ۱۴ تا ۱۸ ساله به ثبت رسیده است؛ اما نکته مهم دیگر آمار ۱۱ هزار و ۵۳۵ طلاق در سنین ۱۴ تا ۱۸ سالگی است که دامان کودک همسران» را گرفته است. طبق آخرین آمار به دست آمده در سال ۱۳۹۵ استان‌های خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، سیستان و بلوچستان و خوزستان به ترتیب رتبه‌های اول تا چهارم را در زمینه ازدواج کودکان زیر ۱۳ سال کسب کرده‌اند و تهران نیز جایگاه هشتم را به خود اختصاص داده است.

بیشتر ازدواج‌های بین ۱۰-۱۵ سال استان آذربایجان شرقی در شهرهای آذرشهر، بناب، ملکان و هشترود است، در این شهرها ۸ ازدواج زیر ۱۰ سال نیز ثبت شده است.

ازدواج کودکان گاهی در بین خانواده‌هایی که نمی‌شناسیم، گاهی در خانواده‌هایی که می‌شناسیم اما نزدیکی نداریم، گاهی در همسایگی یک خیابان، یک کوچه یا پشت دیوار خانه‌هایمان رخ می‌دهد. برای از بین بردن یا حداقل کم کردن این اتفاق از خانواده‌ها و شهرهایمان باید به‌عنوان نماینده، بزرگ محل، فعال حقوق زنان، فرد عادی و… اقدامات لازم و اساسی و یا حتی اقدامات کوچک از قبیل صحبت کردن با والدین کودکان و منع آن‌ها از این کار را انجام دهیم وگرنه معضل کودک‌همسری به‌قدری گسترش خواهد یافت که وارد خانه‌هایمان نیز خواهد شد.