بیدارزنی: «این کتاب برای همه زنان نوشته شده است.» شاید در نگاه نخست این جمله کمی خنک و غیرعلمی به نظر برسد اما برای ما زنانی که در فضای فرهنگی رشد کردهایم که درباره بدنمان، روانمان و نسبت این دو باهم آموزش خاصی ندیدهایم و بعضاً تا سالهای میانسالی هم با واقعیتهای جسمی و روحیمان غریبه میمانیم؛ توصیف دقیقی برای کتاب «چرخه زندگی زنانه» خواهد بود.
«چرخه زندگی زنانه» توسط جوآن بوریسنکو دانشآموخته زیستشناسی سلول سرطانی و رفتار درمانی از دانشگاه هاروراد نوشته شده است. از او تاکنون کتابهای زیادی در زمینه سلامت جسم و جان و ارتباط تن و روان منتشرشده و برخی از آثارش مثل مراقبت از تن، بهبود روان[۱] عنوان پرفروشترین کتابهای آمریکا را نیز به خود اختصاص داده است. کتاب مورد بحث ما با عنوان «چرخه زندگی زنانه[۲]» اولین بار در سال ۱۹۹۶ منتشر شده و در ایران نیز بهتازگی با ترجمه قیطاس مردانی توسط نشر نو در ۳۸۶ صفحه با ظاهر و کیفیت مطلوب چاپ و انتشار، وارد بازار نشر شده است.
بوریسنکو در این کتاب؛ سالهای زندگی را به دورههای هفت ساله تقسیم کرده و تلاش دارد با توجه به تحقیقات علمی انجام شده؛ از تغییرات جسمی و روحی زندگی زنان صحبت کرده و آن را دستمایهای برای اثبات وجود ارتباط تعیینکننده بین جنبههای جسمی و روانی زنان قرار دهد.
او که هم پزشک است و هم روانشناس، با این بنای فکری که رسالت عمده زندگی ما چیزی فراتر از کسب مال، یافتن همسر، پیداکردن شغل، داشتن فرزند، زیبا به نظر رسیدن و تسلیم نشدن در برابر پیری است؛ تلاش کرده با نظم دهی زیست شناسانه سالهای زندگی زنان، ما را متوجه جنبههای معنوی زندگی کند و در این میان از ظرفیتهای تکامل یابندهای بگوید که توانایی ایستادن در مقابل آرمانهای غالب سرمایه دارانه و مردسالارانه را دارا است.
بوریسنکو بحث خود را با نگاهی به عمیقترین سنتهای بزرگ روحی در زندگی زنان شروع میکند. از این بحث میکند که چرخه زندگی زن بهطور سنتی با مراجعه به سه «معمای خون» (نخستین قاعدگی، زایمان و یائسگی) مورد مطالعه قرار گرفته است و در علم قدیم این سه حادثه فیزیولوژیکی هستند که گذارهای بین سه مرحله عمر را مشخص کرده و از دوران باستان تاکنون با عناوین دوشیزگی، مادری و عجوزگی شناخته شدهاند. او ادامه میدهد: این نگاه البته برای زمانی مناسب به نظر میرسد که میانگین عمر متوسط زنان فقط ۳/۴۷ سال بود و حالا این عدد در آستانه قرن بیست و یکم از ۳/۷۵ نیز گذر کرده است. در این معنا حالا میانسالی و سالمندی به دورهای مهم در زندگی زنان تبدیل شده که باید تلقیهای قدیمی از جنبههای دوشیزگی، مادری و عجوزگی را اصلاح کند.
از نظر مؤلف؛ زنان امروزی وارد سالهای نامکشوف میانسالی میشوند، زمانی از عمر که معادل پیری تلقی میشد اما امروزه بهطور بالقوهای سالهای خردمندی و تحرک محسوب میشود.
دوازده دوره هفت سالهای که مورد توجه مؤلف در شرح «چرخه زندگی زنانه» قرار گرفته، دربردارنده ویژگیها و کشمکشهایی است که باعث رشد ما میشوند. مؤلف در هر دوره از تعصباتی که زنان را از ابراز کامل توانشان باز میدارد سخن میگوید و نشان میدهد تفاوتهای زنان در بسیاری از موارد با ملاک قرار دادن مردان بهعنوان معیار رشد انسانی، بهجای آنکه در جای خود ارزشمند تلقی شوند، انحراف از ضابطه و ناهنجار قلمداد شدهاند. درواقع هیچگاه چارچوب نظری و علمی خاصی برای درک زنان که اساس آن مقایسه با مردان نباشد وجود نداشته و حتی اساسیترین جنبههای کالبدشناسی زن نیز در قیاس با هنجارهای مردانه مورد قضاوت قرارگرفته است.
بوریسنکو در به ثمر رساندن ایده پزشکی- روانشناسانه خود با معیار قرار دادن عدد هفت در «چرخه زندگی زنانه» از تحقیقات علمی ۲۵ سال گذشته توسط زنان در بخش تحقیقات زنان در استون سنتر کالج ولزلی بهره برده و نشان داده که خصوصیات عمومی انسانها که فراتر از جنسیت هستند از رشد فیزیکی، روانشناختی و روحی و ارتباط بین این سه جنبه به وجود آمده و برای راهگشایی و زندگی انسانیتر، نیازمند نگاهی واقعی و به دور از تعصبات اجتماعی و فرهنگی است.
هرچند این کتاب توسط ناشر ایرانی در زمینه موضوعی روانشناسی زنان دسته بندی شده اما من این کتاب را بیشتر زیست- روانشناسانه میبینم که علیرغم داشتن مولی از یک جامعه مرفه و بسیار متفاوت با جامعه امروزی ما؛ دربردارنده واقعیتهای علمی است که هم برای زنان جوان و هم زنان میانسال مفید و کاربردی خواهد بود. با همین نگاه شما را به خواندن این کتاب دعوت میکنم.
اگر مثل من از متولدین دهههای پنجاه یا شصت شمسی هستید و مثل اکثریت دختران این دو دهه نسبت دوری با آشنایی و آشتی با بدنتان دارید؛ حتماً این کتاب را ورق بزنید. چرا که آشتی و آشنایی با بدن از جمله مباحث فرهنگی است که برای اکثر دختران این دو دهه، سرپوشی به سفت و سختی «نگو و نپرس» داشته است.
خواندن این کتاب برای ما زنانی که سالهای ورود به نوجوانی و بلوغمان تقریباً عاری از هر گونه آموزش جنسی و فیزیولوژیکی گذشته و هرچه میدانستیم از منابع غیررسمی و بعضاً غیرعلمی گرد آمده بود، توأم میشود با حسرتهای گاه و بیگاه و این سؤالها که بالاخره چه کسی باید با ما از بدنمان میگفت؟ چه کسی باید کتابی میداد دستمان و میگفت بخوان تا بدانی چگونه رشد میکنی؟ چه سیستم آموزشی، چه معلمی، چه معلم به اصطلاح پرورشی باید دستمان را میگرفت و میگفت این واقعیتهای بدن توست و اگر بخواهی سلامت باشی و سلامت بمانی باید بیشتر و بیشتر از بدنت و فیزیولوژیات بدانی؟
شاید حالا به مدد اینترنت، شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی آزاد؛ دختران نسل جدید از گرفتاریهایی که ما در آموزشهای جنسی داشتیم کمتر و کمتر لطمه ببینند اما در این فرهنگ حاکم و بستهای که جایی برای آموزش جنسی در نظر نگرفته و بسیار سلامتها را با همین قاعده قربانی میکند، هدیه دادن این کتاب به دختران نوجوان از جمله کارهای ماندگار آموزشی خواهد بود. پیشنهاد میکنم علاوه بر هم سن و سالانمان، مادرانمان را هم به خواندن این کتاب تشویق کنیم. کتابی که علمی است اما به زبان خشک و غیرقابل فهم نوشته نشده و سرشار است از مثالهایی که اگر دقت کنیم مصداقهایش را در اطرافمان بسیار و بسیار میبینیم. در این کتاب امکان آشنایی خواننده با ویژگیها و مشکلات دختران و زنان فراهم شده و خواندن کتاب میتواند برای متخصصان، محققان، دانشجویان و مخصوصاً والدین هم سودمند باشد. روانی و خوشخوانی ترجمه، ظاهر خوشدست کتاب، بافت ویرایشی بدون غلط و کیفیت خوب چاپ هم از جمله عوامل مثبت برقراری یک ارتباط خوب و کامل با محتوای این کتاب است. ورقش بزنیم و هدیهاش کنیم که ارزشش را دارد و ما را لختی دور میکند از اینهمه غریبگی با بدنهایمان.
تماس با نویسنده: [email protected]
[۱] Minding the Body, Mending the Mind
[۲] A Women’s Book of Life; the biology, psychology and spirituality of the feminine life cycle