بیدارزنی: از لحاظ تاریخی همواره برابری جنسیتی در محیط کار و استخدام زنان با دستمزد برابر با مردان، این پتانسیل را داشت که یکی از مهمترین دستاوردهای رهایی زنان شمرده شود. گرچه این رویکرد در مواردی دستاوردهای غیرقابل انکاری داشته اما آیا میتوان با استناد به آن همواره ورود زنان به محیط کار را نشان از برابری و رهایی دانست؟ به راستی چرا کارفرمایان به استخدام زنان رو میآورند؟ کارفرمایانی که این بار علاوه بر پشتیبانی قدرت و سرمایه، همراهی فمینیست ها را هم با خود دارند.
آنچه میخوانید ترجمهایست با کمی تغییر از مطالب وبسایتهای fashionrevolution.org و cleanclothes.org که به وضعیت کارگران صنعت پوشاک میپردازند که بیشترشان را زنان تشکیل میدهند. در این یادداشت سعی شده وضعیت این زنان با نگاهی کلی به پدیدهی استخدام زنان توسط کارفرمایان مورد بررسی قرار بگیرد.
*****
از سری ادعاهای پر آب و تاب فمینیسم لیبرال، افزایش فرصتها در جامعه برای زنان به خصوص در محیط کار است. هنوز هم ارقام و نمودارهای زیادی در رابطه با افزایش استخدام زنان میبینیم که مدعی پیش بردن مسیر استقلال و راهی برای توانمندسازی زنان هستند. از لحاظ تاریخی، همواره برابری جنسیتی در محیط کار و استخدام زنان با دستمزد برابر، این پتانسیل را داشت که یکی از مهمترین راههای رهایی زنان شمرده شود. گرچه این رویکرد در مواردی دستاوردهای غیرقابل انکاری داشته اما آیا میتوان با استناد به آن همواره ورود زنان به محیط کار را نشان از برابری و رهایی دانست؟ برای مثال صنعت پوشاک که زنان ۸۰٪ از جمعیت کارگرانش راتشکیل میدهند نیز در زمره این دستاوردها قرار میگیرند؟ و اگر نه آیا میلیونها نفر باید در جهت دفاع از دستاوردهایی ناچیز، نادیده گرفته شوند؟
نویسندههای لیبرال مانند لسلی تی چانگ معتقدند صنعت پوشاک جهانی تاثیر زیادی بر توانمندی زنان داشته زیرا زنان درگیر فقر قادر به یافتن کار و درآمدزایی شدهاند. در همین راستا نایلا کبیر اقتصاددان اجتماعی تاکید میکند که کار در صنعت پوشاک به زنان بنگلادش اجازه داده است تا به خاطر سهم اقتصادی خود در خانواده به رسمیت شناخته شوند. آنها تمایل دارند که نسبت به حقوق خود آگاهتر باشند و طرز فکر پیشروتری نسبت به زنان دیگر دارند.
درکنار نادیده نگرفتن این دستاوردها باید دید واقعا چه میزان از این تاثیرگذاری مثبت در زندگی زنان کارگر دیده میشود. حتی اگر زنان بعد از ورود به محیط کاری، به حقوق خود آگاهی پیدا کنند، درصورت پایمال شدن حقوق چه میزان ساز و کار شکایت در محیط کارشان وجود دارد و چه میزان حق تشکل یابی و پیگیری حقوق در امنیت به آن ها داده شده؟
واقعا چرا کارفرمایان به استخدام زنان روی میآورند؟ کارفرمایانی که این بار علاوه بر پشتیبانی قدرت و سرمایه، همراهی فمینیستها را هم در کنار خود دارند. برای همه آشناست که در اقتصاد نئولیبرالی، کشورهای در حال توسعه با ارائهی کمترین هزینه و سریعترین تولید، انتخابی عالی برای سرمایهداران هستند. در یک صنعت وابسته به نیروی انسانی مانند پوشاک، این امر عمدتاً با ارزانتر کردن و سرکوب بیشتر نیروی کار حاصل می شود، یعنی با پرداخت حقوق کمتر، افزایش فشار برای ساعات کاری طولانی تر و کاهش استانداردهای کاری و محیطی. استخدام زنان در کارخانههای پوشاک نیز بیربط به این فرآیند نیست. صاحبان کارخانهها از موقعیت نابرابر زنان در جامعه استفاده کردهاند.
کارفرمایی که مدعی کارآفرینی برای زنان است از کلیشههای فرهنگی حاکم بر زندگی اکثریت زنان، سود میبرد. محیطی که مدعی ایجاد دموکراسی است نه تنها مشروعیت این کلیشهها را به چالش نمیکشد بلکه با آن همراه میشود. کلیشهای که زن را نزد دیگران و خودش منفعل، انعطافپذیرتر و آسیب پذیرتر نشان داده، کلیشهای که به زن مجال تصمیمگیری در بدیهیترین اتفاقات زندگی را نداده طبعا اجازهی به چالش کشیدن مدیریت را نیز نخواهد داد. کلیشهای که زن را موظف به انجام کار خانگی بدون دستمزد میداند و دستمزد زن در محیط کار را همواره به عنوان مکمل نانآور خانواده و درنتیجه به میزان قابل توجهی کمتر از مردان در نظر گرفته است. مجموع این کلیشههای سرکوبگر در چشم کارفرما ایده آل جلوه میکنند. هرجا دستمزد کمتر باشد، سهم زنان کارگر بیشتر است. همانطور که گفته شد اکثر جمعیت کارگران پوشاک، حدود ۸۰٪، زنان هستند. این رقم اتفاقی نیست و مستقیما به شرایط کار آنها مرتبط است. ۹۳٪ از این برندها مزد کافی برای امرار معاش پرداخت نمیکنند. تا زمانی که پدیدهی استثمار وجود داشته باشد زنان به خصوص در کشورهای فقیرتر اهداف راحتتری برای استثمار شدن هستند.
مشکل فقط سویههای اقتصادی نیست. بر اساس آمار، در همین محیطهایی که به ظاهر برای زنان فرصت برابری فراهم شده خشونت بیداد میکند. خشونت مبتنی بر جنسیت و آزار جنسی در محیط کار همواره با دستمزد نابرابر و سهم کمتر زنان برای تصمیمگیری رابطهی مستقیم داشته است؛ مثلا صنعت پوشاک با توجه به زنجیرهی تامین بسیار معیوبش به لحاظ ساختاری این خشونت را دائما بازتولید میکند. در برخی مصاحبههایی که با زنان کارگر انجام شده بسیاری از آنان مورد خشونت واقع شدن در محیط کار به خصوص خشونت کلامی را چنان رایج و عادی توصیف کردند که طبق گفتهی خودشان نه کارگران و نه مدیریت آن را مشکل نمیدانند. در برخی از کارخانههای پوشاک، فقط زنانی که همسر {در متن اصلی از واژهی بیسرپرست استفاده شده} و فرزندی ندارند را استخدام میکنند و برخی از آنها را وادار به امضای سندی میکنند که بر طبق آن، زنان موافقت میکنند در طول مدت اشتغال فرزندی به دنیا نیاورند. زنانی که در حین کار خود باردار میشوند ممکن است سعی کنند آن را پنهان کنند تا کمی بیشتر بتوانند به کارشان ادامه دهند.
صحبت از اشتغالیابی زنان به مثابه پدیدهای رهاییبخش و قابل ستایش معمولا امکان سرکوب زنان در محیط کار و مسئلهی مهم همدستیِ کار با بازار و قدرت و سرمایه را به حاشیه میبرد. سیستم اقتصادی معیوب در سالهای اخیر توانسته نگاه پرسشگرایانه از کل این سیستم را به سمت آمارهایی از افزایش استخدام زنان و اندک کارفرمایان زن سوق دهد و اینگونه نوعی از فمینیسم را به سمت خود بکشد؛ بنابراین، کار، به خودی خود برای ایجاد توسعه کافی نیست و لزوما نابرابری جنسیتی را به چالش نمیکشد. باید همواره بکوشیم ضمن در نظر گرفتن تاثیرات مثبت کار بر استقلال و پتانسیل قدرتمندش جهت آزادی، با نگاهی واقعبینانه و ستردن قداست {یا تقدسزدایی} از پدیدهی کار زنان، راه سوء استفادهی کارفرمایان و سرمایهداران از فمینیسم را ببندیم و تاکید کنیم که تمامی شرایط کاری در محیط کار به اندازهی خود کار مهماند و باید مورد بررسی قرار گیرند.
منبع: