نگاه ما به مقوله آزار جنسی زنان چقدر تغییر کرده است؟/ فریبا مرادی پور

0
12

بیدارزنی:‌در اکتبر سال ۲۰۱۷ الیسا میلانو از زنان سراسر جهان خواست که تجربیات خود را از آزار جنسی با به اشتراک‌‌‌‌‌‌گذاری هشتگ #METOO بیان کنند و با این شیوه فضایی را برای محکوم کردن هر گونه آزار جنسی زنان در محیط‌های مختلف ایجاد کنند. هشتگ یاد شده تبدیل به جنبشی اعتراضی در سراسر جهان شد و بارها و بارها در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شد و موج پدید‌‌آمده از آن نیز در عالم واقعی، پرونده‌های آزار جنسی افراد زیادی از جمله افراد سرشناس از سیاستمدار گرفته تا هنرمند و تهیه‌کننده و کارگردان سینما را برملا کرد.

هفته گذشته مجله اشپیگل به مناسبت یک‌ساله شدن هشتگ#METOO, نتایج یک نظرسنجی در خصوص میزان فراگیری و تأثیر این هشتگ و جنبش برخواسته از آن را منتشر کرد. نظرسنجی یاد شده توسط موسسه تحقیقاتی Kanter Public و برای مجله اشپیگل در فاصله زمانی ۲۷ سپتامبر تا ۱۰ اکتبر ۲۰۱۸ و به صورت تلفنی انجام شده است و ۱۰۴۸ زن و مرد در این نظرسنجی شرکت کرده و به سوالات پاسخ داده‌اند. نتیجه این نظرسنجی در مقاله‌ای تحت عنوان «اکثریت مردم آلمان چالش #METOO را مفید می‌دانند» منتشر شد. نتایج این نظرسنجی می‌گوید که به طور کلی ۶۶ درصد از شرکت‌کنندگان، چالش ایجاد شده و بحث‌های نشئت گرفته از آن ‌را- به‌خاطر روشن‌تر کردن ابعاد مسائلی که در زمینه آزار جنسی زنان وجود دارد- مثبت و موثر تشخیص داده‌اند و تنها ۲۶ درصد مردان و ۲۸ درصد زنان اعلام کرده‌اند که اثرات این چالش را منفی ارزیابی می‌کنند و یا علاقه‌ای به این بحث ندارند. اشپیگل می‌نویسد: این مایه تعجب است زیرا همیشه ادعا می‌شد که این بحث صرفاً مختص به گروه ممتازی از مردم شهرهای بزرگ بوده و عموم مردم التفات خاصی به آن ندارند. البته در این نظرسنجی سؤالات دیگری هم مطرح شده است در خصوص میزان اعتقاد شخصی شرکت‌کنندگان به برابری زن و مرد و نیز تصور آن‌ها از بهتر شدن دنیایی که در آن زنان هم به‌اندازه مردان قدرت داشته باشند و نتیجه نهایی میزان برابری خواهی بالایی را در بین آلمانی‌ها و همچنین تمایل آنان به قدرت گرفتن بیشتر زنان در دنیا را نشان می‌دهد.

بررسی آماری از میزان تأثیر این جنبش در ایران صورت نگرفته است ولی سؤالی که جا دارد مطرح شود این است که صرف‌نظر از همراهی کردن و یا نکردن مردم ایران با چالش METOO, در یک‌ سال گذشته چقدر موضع مردم ما نسبت به بحث آزار جنسی زنان تغییر کرده و یا آنان را به تفکر و یا بالاتر از آن به اقدام عملی واداشته است. جواب سؤال یقیناً چیزی شبیه آنچه که ‌‌‌‌در آلمان و برخی کشورهای اروپایی دیگر رخ داده نخواهد بود و انتظاری هم در این جهت نیست؛ ولی با توجه به رسانه‌ای شدن مواردی از آزار جنسی زنان و دختران (و به‌خصوص کودکان که متاسفانه در برخی موارد منجر به قتل کودک هم شده است) در یک سال گذشته، شاید دیگر دور از انتظار نباشد که توقع داشته باشیم لااقل در بین قشری از جامعه که در فضای مجازی فعال هستند و به صورت مرتب شبکه‌های اجتماعی را دنبال می‌کنند شاهد واکنشی در دنیای واقعی و نه مجازی باشیم.
شایعه‌ای که در هفته گذشته مبنی بر احتمال تجاوز به کودکی به نام دنیا ویسی -دختر بچه‌ای که ابتدا خبر فوت وی در زیر آوار دیوار مدرسه‌ای در یکی از روستاهای استان کردستان منتشر شد و بعد به نقل از برخی خبرنگاران محلی شایعاتی در خصوص تجاوز و قتل وی نیز بالا گرفت- پخش شد و واکنشی که نسبت به این شایعه در فضای مجازی قوی‌تر و پررنگ‌تر از دیگر فضاها شکل گرفت، از عدم بهبود چشم‌گیر موضع مردم ما نسبت به آزار جنسی زنان در جامعه خبر می‌دهد. وقتی هنوز صحبت از آن است که «لطفا تا اثبات نشدن تجاوز در پزشکی قانونی از انتشار خبر آن خود‌داری کنید و به آبروی خانواده متوفی فکر کنید»، یعنی هنوز هم جامعه ما گرفتار این کج‌فهمی است که فردی که مورد تجاوز قرار گرفته بی‌‌آبرو شده و از این‌رو جهت حفظ آبرو و اعتبار و حرمت خود فرد و خانواده و اقوام وی بهتر است که خبری در مورد تجاوز منتشر نشود و لااقل تا تأیید پزشکی قانونی، رحم کرده و نشر این بی‌آبرویی را به تاخیر بیندازید! کوشش برای عدم نشر اخبار کذب و یا شبهه دار قابل درک، پذیرفتنی و کاملا درست و اخلاقی است ولی آنچه که در این مورد آزار‌دهنده است، اصرار بر ارتباط دادن آبرو و حیثیت خانواده فرد قربانی است با ظلمی که غیر‌انسانی و غیر‌اخلاقی بر او وارد شده است، وقتی در همین فضای مجازی -که تصور می‌شود چندان سنخیتی هم با فضای واقعی کشورمان ندارد و به بیانی فرهیخته‌تر می‌نماید- در جواب این سوال که «آیا در یک‌ سال گذشته مواردی از آزار جنسی را از زبان زنان خانواده خود شنیده‌اید؟» پاسخ‌ها قاطعانه «نه» هستند و یا بدتر از آن «نه خوشبختانه در خانواده ما موردی از آزار برای زنان یا دختران رخ نداده است»، پی می‌بریم که چه میزان در زمینه آگاهی‌بخشی به جامعه در مورد ابعاد آزارهای جنسی و نیز فرهنگ‌سازی برای جامعه -که جای مجرم و قربانی را عوض نکند- کمبود داریم و بایستی برای آن به صورت مستمر تلاش کنیم.
آزار جنسی مختص به هیچ گروه، طبقه، سن، قوم، جغرافیا، فرهنگ و رده اجتماعی نیست و از طرفی محدود به تجاوز جنسی هم نبوده و همه ما تجربه آن‌ را در محیط‌های مختلف داشته‌ایم. این خشونت عریان علیه ما کاسته نمی‌شود مگر اینکه خود ما به عنوان قربانیان آن اعلام کنیم که «من هم» تجربه ناخوشایند و آزار‌دهنده لمس ناخواسته در اماکن عمومی، شنیدن شوخی‌های جنسی، دریافت پیشنهادات بی‌شرمانه از مردهای اطراف -از همکار و همکلاسی گرفته تا فروشندگان مغازه‌ها- آزار خیابانی و متلک و نگاه‌های سنگین اطرافیان را بارها و بارها داشته‌ام. بار تغییر نگاه غلط جامعه به مقوله تجاوز و آزار جنسی زنان اول از همه بر دوش ما یعنی زنان جامعه است که قربانی هر‌روزه آنیم. این ما هستیم که نباید اجازه بدهیم با نگاه سراسر غلط «قربانی خود مقصر اصلی است» یک بار دیگر قربانی شویم.