معرف‌هایی به بن‌بست خورده/ مریم رحمانی

0
20

بیدارزنی:‌فیلم مستند «معرف» ساخته آزادی مقدم در جشنواره فیلم سینما حقیقت به نمایش درامد. همچنین به بیست و پنجمین جشنواره فیلم مستند هات‌داکس کانادا راه یافت. این مطلب به این مناسبت نگاشته شده است. مستند معرف با محوریت موضوع ازدواج و مسائل و مشکلات پیرامون آن می‌کوشد مخاطب را با ابعاد امروزی و پیچیده مسئله ازدواج در جامعه رو به توسعه ایران مواجه کند. پیش‌ترها ازدواج دختران و پسران از رهگذر معرف‌هایی اتفاق می‌افتاد که معتمد بودند. امروزه کم‌کم دختران و پسران بی‌واسطه با هم آشنا می‌شوند و البته چند سالی‌ است مراکز همسریابی نیز تأسیس شده‌اند. مراکزی که به نظر مدرن می‌رسند اما در عمل باید دید چه هستند. کارگردان فیلم با انتخاب یکی از مراکز همسریابی به‌عنوان لوکیشن فیلمش سعی دارد تصویری عاری از پیش‌داوری و قضاوت از فعالیت‌ها و مسائل چنین مراکزی پیش‌روی مخاطب قرار دهد. فیلم‌ساز داستانش را از زبان ۴ زنی که در این مرکز کار می‌کنند، روایت می‌کند.

فیلم با سکانسی شروع می‌شود که در آن زنی مطلقه و دارای دو فرزند برای پیدا کردن همسر مراجعه می‌کند. مسئول این موسسه (خانم صدری) به او می‌گوید شرایط زن سخت است. معمولاً مردان با زنانی دارای فرزند که تمایل دارند فرزندانشان را نزد خود نگه دارند، ازدواج نمی‌کنند.

تقریباً در هر سکانس، فیلم‌ساز ما را با مشکلات زنان برای ازدواج مواجه می‌کند. طی فیلم مسئله‌ای که به چشم می‌خورد، حق مردان برای انتخاب است. در همین سکانس متوجه می‌شویم مردان حتی در سنین بالا و باوجود داشتن فرزند و نوه به‌راحتی می‌توانند دست به گزینش بزنند و با زنان چون کالایی برخورد کنند؛ مثلاً فرشته که کارمند این موسسه است به زن مطلقه دارای فرزند می‌گوید: «یک مورد داریم اما اختلاف سنش با شما زیاده و حدوداً ۶۰ ساله است. ولی خب اون باید شما رو بپسنده. من و نپسندید گفت چاقی، زن جوان و لاغر می‌خواد، البته خیلی آقاست، خیلی خوشتیپه! و پولدار»

یکی از مسائل دیگر تمایل مردان به ازدواج موقت است نه دائم که حتی اداره‌کنندگان این موسسه را که زنان مذهبی ولایی هستند با بحران مواجه کرده است.

فرشته صیغه مردی مذهبی شده است و دوست دارد با او ازدواج دائم داشته باشد اما مرد تن نمی‌دهد، فرشته را از خانه‌اش بیرون می‌کند و همدلی با او نشان نمی‌دهد. نکته درخور توجه دیگر نگاه رمانتیک زنان به رابطه است. فرشته پا به سن گذاشته هنوز قواعد رابطه را نیاموخته و در اول راه تصویری از مردی ساخته است که با خود واقعی مرد فاصله دارد. او در ۶۰ سالگی هنوز شبیه دختری خام است. تصویری از معشوق می‌سازد که دوست دارد آن باشد، اما نیست. او دوست دارد این تصویر را به هر تازه‌واردی و همین‌طور دوربین نشان بدهد.

سکانس دیگر تنوع‌طلبی مردان و قائل نبودن زنان به داشتن هویت مستقل از مردان را روایت می‌کند. زنی که همسرش را در جنگ از دست داده است می‌گوید زن بدون همسر هیچ هویتی ندارد. او از طرد شدن توسط زنان شوهردار فامیل خسته شده است، همین‌طور از بی‌اخلاقی مردان مذهبی. در سکانسی او از مردی که مدتی است با او آشنا شده، می‌پرسد چند محرم دارید و مرد می‌گوید همسرش، زنی دیگر و خود او. مرد که می‌رود زن می‌گوید: «آقای شیرخانلو  که سه‌تیغه می‌کند، خودش هم می‌گوید مذهبی نیست از همه این حاج آقاهای مؤمن اخلاقی‌تر است و با هیچ زنی بازی نمی‌کند.»

زنی که صاحب این مرکز است نیز داستان ازدواجش را تعریف می‌کند. وقتی جوان بوده به پیشنهاد مادرش رفته بنیاد شهید و درخواست کرده با جانبازی ازدواج کند. می‌گوید از ازدواجش راضی است. فیلم‌ساز تأثیر جنگ و شرایط اجتماعی را با این دو سکانس بر زندگی زنان نشان داده است.

یکی از نکاتی که در فیلم زیاد از سوی زنان اداره‌کننده موسسه با لحنی انتقادی مطرح می‌شود، تحصیل دختران است. مسئولان مرکز معتقدند درس خواندن سبب شده این‌همه دختر بی‌شوهر بمانند. همین‌طور در مورد خیانت مردان به همسرانشان، فکر می‌کنند کوتاهی از زن بوده است نه تنوع‌طلبی مردان. بااینکه خود به‌کرات در معرض تنوع‌طلبی مردان قرار گرفته‌اند، زنی را که خیانت دیده دعوت می‌کنند به رسیدن بیشتر به خودش و همسرش. حتی توصیه‌ای برای مراجعه به مشاور به او نمی‌کنند. به جای همدلی انگشت اتهام را به سمت زنی که زیر بار خیانت شکسته شده است می‌گیرند و فشاری مضاعف بر او وارد می‌کنند.

همه این‌ها نشان می‌دهد گویا مراکز همسریابی به چیزی ضد خود تبدیل می‌شوند جایی که بی‌قدرتی زنان را می‌شود در آن دید، جایی که زنان آسیب بیشتری می‌بینند. صیغه شدن زنان نشان از بی‌قدرتی آنان دارد و وابستگی‌شان به مردان برای ادامه دادن زندگی. راهکارهای دم‌دستی در مورد خیانت دیدن، نشانه تفکر بخشی از جامعه زنان است که از دایره سنت پا فراتر نگذاشته‌اند. آنان همه چیز را در شوهر داشتن خلاصه می‌کنند. فیلم سعی می‌کند بخش‌هایی از رابطه‌ها و آدم‌ها را به تصویر بکشد و بدون شعار دادن نشان می‌دهد که مردهای پولدار در هر سنی فکر می‌کنند زن کالاست. آن‌ها هستند که حق انتخاب دارند و بخشی از زنان جامعه نیز این ذهنیت را درونی کرده‌اند. فیلم انگاره‌های بخشی از زنان جامعه را در مورد ازدواج به تصویر می‌کشد. در مستند معرف ما شاهد صحنه‌های خنده‌داری نیز هستیم مثل وقتی‌که مردی با کلاه‌گیس برای پیدا کردن همسر مراجعه کرده است. زنان حدس می‌زنند او مو ندارد و به رویش می‌آورند. فیلم دوستی‌های این زنان و شیوه زندگی کردنشان را نیز در چارچوب لوکیشن انتخاب‌شده، نشان می‌دهد. فیلم تلخ به پایان می‌رسد و ما چهره مغموم فرشته عاشق را می‌بینیم که مرد طردش کرده است.