بیدارزنی: در روزهای گذشته شاهد اعتراضات خیابانی مردم بودیم، اعتراضاتی که ۷ دیماه از مشهد، کاشمر، نیشابور و شاهرود شروع شد و در روزهای بعد به شهرهای کوچک و بزرگ نظیر سنندج، بانه، شیراز، دورود، کرمان، رشت، لاهیجان، زنجان، اردبیل، همدان، قزوین، خرمآباد، اصفهان، تاکستان، کرج، کرمانشاه، تهران، نجفآباد، خمینیشهر، تویسرکان، نهاوند، قم، قهدریجان، ارومیه، ساری، ایلام، زاهدان، اهواز، ایذه، چابهار، قشم، الیگودرز، آمل، باغملک، آبیک، محمدیه، ساوه، تنکابن، بندرعباس، شهرکرد، ملایر، ابهر، سمنان، بهشهر، خوی، شاهینشهر، شهرضا، خمام، قزوین، اراک، تاکستان، گناوه، خرمدره و مراغه و … گسترش یافت. در جریان این اعتراضها بیش از ۲۰ نفر کشته شدند. بسیاری در خیابان و خانهها بازداشت شدند و موج دستگیریها به دانشجویان و فعالان مدنی رسید.
برای تحلیل آنچه گذشت و همچنان هم در برخی مناطق علیرغم سرکوب به اشکالی هر چند کوچک ادامه دارد، به سراغ فعالان مدنی و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی رفتهایم تا نقطه نظر آنها را در رابطه با چیستی و بستر اعتراضها و چشمانداز آن جویا شویم. گفتگو با دکتر سیمین کاظمی جامعهشناس در این خصوص انجام گرفته است:
شما اعتراضات اخیر را چگونه میبینید و چه تفاوتی میان آن با اعتراضات ۸۸ میبینید؟
تفاوت اصلی در مشارکتکنندگان و مطالبات دو اعتراض ۸۸ و ۹۶ است. در سال ۸۸ اعتراضات از طرف طبقه متوسط و مرفه پایتخت و چند شهر بزرگ علیه بخشی از نظام سیاسی بود. در آن برهه، انباشت مطالبات سیاسی و نارضایتی از وضعیت حقوق و آزادیهای مدنی زمینهساز اصلی اعتراض بود. در واقع ناراضیان سیاسی که پس از اعلام نتیجه انتخابات، آرزوهای خود را (که تحقق آن را در روی کار آمدن کاندیدای برگزیدهشان میدانستند) برباد رفته دیدند و به خیابان آمدند.
اما اعتراضات فعلی، ماهیت طبقاتی برجستهای دارد. مشارکتکنندگان در روزهای اول جوانان طبقات فرودست و طبقه متوسط هستند که محرومیت نسبی را به مفهومی که «تد رابرت گِر» مطرح میکند، احساس میکنند و در روزهای بعد حضور سایر ردههای سنی از نوجوانان و سالمندان همان طبقات در کنار آنها بیشتر میشود. آنچه در اعتراضات ۹۶، بیش از پیش ناظران را شگفت زده میکند این است که محرومان و پابرهنگان که پایگاه اجتماعی اصلی انقلاب سال ۵۷ محسوب میشدند و طی چهار دهه گذشته حامیان طبیعی و ابدی انقلاب و حکومت انقلابی بعد از آن محسوب میشدهاند، با مشقتبار شدن شرایط اقتصادی – اجتماعی و با ناامیدی از حکومت انقلابی در برقراری عدالت و رفاه اجتماعی و احساس طردشدگی، اکنون به ناراضیان سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و نظام سیاسی تبدیل شدهاند.
در این اعتراضات مسئله دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، گستردگی جغرافیایی اعتراضات و اعتراضات خیابانی شهرهای کوچک است. در واقع در این شهرها طبقه فرودست محرومیت مضاعف را تجربه میکنند، اینها علاوه بر اینکه طبقات فرودست اقتصادی و اجتماعی شهرهای خودشان هستند، همزمان محرومیتهای ناشی از توسعهنیافتگی شهرشان و نوعی تبعیض جغرافیایی و طرد مبتنی بر قومیت را هم تجربه کردهاند، مثل ایذه در خوزستان یا نورآباد در لرستان.
تفاوت دیگر این دو جنبش اعتراضی حامیان آنها هستند. در حالیکه جنبش ۸۸ مورد حمایت قاطبه جریان اصلاحطلبی بود، اما در جنبش فعلی شاهد حمایتی از هیچ یک از دو جناح سیاسی از مردم نبودیم. جناحی که گفته میشد، حامی اعتراضات در مشهد بودهاند، به سرعت حمایت خود را پس گرفتند یا خود را از صف معترضان جدا کردند. در واقع این اعتراض غیرخودیهای اقتصادی و سیاسی به خودیهاست در نتیجه حامیان آن عمدتاً خارج از دایره حاکمیت سیاسی قرار دارند و شامل روشنفکران، دانشجویان و گروهها و فعالانی میشود که مهمترین دغدغهشان عدالت اجتماعی است.
در اعتراضات سراسری کنونی، مطالبات و نارضایتیها به صریحترین زبان بیان میشود و از نماد و نشانههایی که در سال ۸۸ به وفور به کار میرفت، خبری نیست. در دست هیچ یک از کنشگران این جنبش پلاکارد یا علامتی دیده نمیشود، حتی عکس کشتهشدگان غیر از یکی دو مورد، در رسانهها منتشر نمیشود. شعارهای این جنبش نیز جز یکی دو مورد، متفاوت از شعارهای سال ۸۸ است و اصلیترین شعاری که ماهیت این حرکت اعتراضی و مطالبات آن را نشان میدهد شعار «نان، کار، آزادی» است. در واقع شعارهای که در این حرکت بیان میشوند، هم ساختار اقتصادی و هم ساختار سیاسی را مورد انتقاد قرار میدهند. برای اعتراض به ساختار اقتصادی، اعتراض به وضعیت نامطلوب اقتصادی و معیشتی و فساد عادی شده مدیران دولتی مضمون شعارها است. اعتراض به ساختار سیاسی هم در واقع از گذشته بهویژه از سال ۷۶ مطرح شده که تاکنون بیپاسخ مانده است.
فکر میکنید منشا و بستر سراسری شدن این اعتراضات چه بود؟ چه چیزی قابلیت چنین بسیج جمعیتی را در شهرهای مختلف ایجاد کرد؟
واقعیت این است که شکاف طبقاتی و اختلاف سطح زندگی طبقه مرفه با فقرا و طبقه متوسط در جامعه امروز به بالاترین حد خود رسیده است و نارضایتی عمیق و خشم را در اذهان جامعهی نابرخوردار به وجود آورده است. به موازات شکلگیری یک طبقه فوقالعاده مرفه که از نمایش ثروت و تمایز سبک زندگی خود شرم و ابایی ندارد و پیروزمندانه منابعی را که بر آن چنگ انداخته چه در فضای اجتماعی و چه در فضای واقعی به رخ طبقات نابرخوردار میکشد، هم محرومیت واقعی و هم احساس محرومیت در جامعه شکل میگیرد و سرانجام از حد تحمل فراتر میرود. در واقع محرومان و زحمتکشانی که با راهحلهای فردی از مقابله و چارهجویی برای مشکلاتی مثل بیکاری، گرانی، تورم و تأمین هزینههای زندگی در میمانند و همزمان از نظام سیاسی که ارادهی قوی و قابل اتکایی برای بهبود اوضاع در آن دیده نمیشود، سرخورده شدهاند، سرانجام کنترل و خویشتنداری فردی را کنار نهاده و در پی یافتن راهحل جمعی بر میآید که نمونهاش تجمعات صنفی، اعتصاب و اعتراض خیابانی است.
علاوه بر اینها فساد گستردهی مدیران دولتی، سوءاستفاده از قدرت، در اولویت قرار گرفتن گروههای مختلف سهامدار قدرت سیاسی در تقسیم بودجه، کاهش بودجههای عمومی و محرومتر کردن ضعیفترین اقشار اجتماعی مانند زنان سرپرست خانوار از عوامل اصلی نارضایتی و خشم جمعی طبقات فرودست است.
شباهتها تفاوتهای این اعتراضات با جنبشهایی که حول مسائل اقتصادی بود نظیر جنبش ۹۹ درصد در امریکا چیست؟
از آنجا که هر دو حرکت، چه جنبش ۹۹ درصدی آمریکا و چه اعتراضات سراسری کنونی در ایران، واکنشی اجتماعی به نابرابریهای اقتصادی و علیه سرمایهداری و در زمینه اقتصاد نئولیبرال هستند، میتوان گفت مشابهت دارند. ولی تفاوتهایی هم دارند از جمله اینکه در ایران هنوز اعتراضات ۹۹ درصدی نشدهاست و بخش بالای طبقه متوسط که از رفاه نسبی برخوردار است، هنوز تضاد طبقاتی با آن اقلیت سرمایهدار احساس نکرده و واکنشی هم به آن نداشته است.
جنبشهای دیگر در مواجهه با این اعتراضات چه رویکردی میتوانند داشته باشند؟
جنبشهای اجتماعی مساوات طلب شامل جنبش زنان، جنبش دانشجویی و جنبش محیطزیست و جنبش کارگری و ضد سرمایهداری میتوانند متحدان طبیعی این حرکت اعتراضی باشند. در واقع بیتوجهی این جنبشها به حرکت اعتراضی فرودستان و طردشدگان و محذوفان اجتماعی به اعتبار آنها صدمه زده و جامعه را نسبت به آنها ناامید و بیاعتماد میکند. مشخصاً درباره جنبش زنان باید گفت که از آنجا که درصد بزرگی از فقرا و محرومان زنان هستند که علاوه بر نابرابریهای اقتصادی، به خاطر نابرابری جنسیتی تثبیت شده، بیش از مردان همطبقهشان دچار آسیب و متحمل رنج میشوند، از این رو مطالبه عدالت اجتماعی میتواند به بهبود شرایط آنها کمک کند. پس حرکتی که در اعتراض به وضعیت اقتصادی شکل میگیرد نمیتواند مورد بیتوجهی جنبش زنان قرار گیرد.
چشمانداز آن را چگونه میبینید؟ چه سناریوهایی برای آن متصور هستید؟
چشمانداز این حرکت بستگی به میزان انگیزهی معترضان و رفتار حکومت دارد. معترضان پیام خود را به دولت منتقل کردهاند و منتظر پاسخ مناسب هستند. بزرگترین اشتباه در شرایط کنونی نادیده گرفتن مطالبات و فراموش کردن دلیل واقعی اعتراضات است. تلاش عجولانه برای جمع و جور کردن سریع اوضاع و فرونشاندن آن و نسبت دادن اعتراض به عوامل بیرونی به انباشت خشم و نارضایتی بیشتر و بروز دوباره آن در موقعیتی دیگر منجر خواهد شد. واقعیت این است که این معترضان نه به صندوق رأی دل بستهاند، نه با ارائه آمار تخیلی مبنی بر بهبود و نه با وعدههای بدون تضمین راضی میشوند. آنها در پی یک تغییر جدی هستند که امکان زندگی شایسته و انسانی را برایشان فراهم کند.
چنین اعتراضاتی چگونه میتواند منشا اثر در سیاستهای کلان باشد؟
تغییراتی که منطقاً انتظار میرود در پاسخ به اعتراضات و مطالبات مردمی، در سیاستهای کلان ایجاد شود، شامل اینها هستند: پایان دادن به سیاستهایی که نابرابری و فاصله طبقاتی را افزایش میدهد، متوقف کردن روند رو به گسترش خصوصیسازی، افزایش خدمات عمومی و اجتماعی، توجه جدی به مشکل بیکاری، گرفتن مالیات از ثروتمندان بدون اغماض و استثناء، بازنویسی بودجه سال ۹۷ با تأکید بر وضعیت معیشتی اقشار فقیر و کم درآمد، برداشتن موانع ایجاد تشکلهای مستقل و غیردولتی برای گروههای مورد تبعیض همچون کارگران و زنان، رسیدگی جدی به پروندههای فساد مالی و … .
در واقع این تغییرات در سیاستهای کلان در شرایطی جدی گرفته میشود که صدای اعتراضات به درستی شنیده شده باشد و ارادهای برای بهبود وضعیت کنونی وجود داشته باشد. اینکه چقدر اعتراضات کنونی بتواند چنین تغییراتی را در سطح کلان رقم بزند، بستگی به میزان عقلانیت و انتقادپذیری و عبرت گیری دولت دارد.