بیدارزنی: حمیرا ثاقب از فعالان زن افغانستان و بنیانگذار سایت نگاه زن است. او که روانشناسی خوانده است بعد از پایان جنگ در افغانستان از ایران به افغانستان رفته و در راه احقاق حقوق زنان افغانستان گام برمیدارد. این مصاحبه در آستانه ۸ مارس و به مناسب پرونده ویژه سایت بیدارزنی در مورد خشونت خانوادگی انجام شده است.
خانم ثاقب گرامی با تبریک ۸ مارس به شما و همه فعالان زن افغانستان، این روزها متاسفانه اخبار دردناکی در مورد خشونت علیه زنان در افغانستان میشنویم مانند خبر میخکوب شدن زنی به مدت دو شبانه روز توسط همسرش به دیوار، تیزاب پاشی، بریدن بینی زن توسط شوهر، در تنور انداختن یک زن و … بر اساس آمار در سال گذشته ۵۱۳۲ مورد خشونت علیه زنان در افغانستان ثبت شده بود که به گفته کمیسیون حقوق بشر افغانستان، ۵ درصد بیشتر از سال ۹۳ بوده است. آیا این رقم دقیق است؟ در سال ۹۵ این وضعیت چگونه بود؟
آماری که کمیسیون نشر کرده، حداقل تنها آماری هست که در افغانستان میشود در از او اعتبار کرد. در مورد خشونت علیه خانمها، اما خیلی آمار دقیقی نیست با توجه به اخباری که ما میشنویم. وزارت زنان در ماه گذشته اعلان کرد که در یک هفته بیشتر از سی و چند مورد قتل زنان از طفل سه ساله تا پیرزن ۵۷ ساله داشتهایم. این آمار میتواند بیشتر از آماری باشد که کمیسیون مستقل حقوق بشر گفته است و تکاندهندهتر باشد.
چه عواملی در خشونت خانگی علیه زنان در افغانستان تاثیرگذارهستند؟ آیا این خشونتها به یک میزان در سراسر افغانستان علیه زنان شدت دارد یا بین ایالات مختلف تفاوت هست؟
در مورد خشونت خانوادگی خیلی مهم است که شما نگاه و نگرش سنتی که مالکیت مردان را اثبات میکنند، تغییر دهید. در افغانستان زن ملک مرد حساب میشود عباراتی مانند ننگ و ناموس، نشان از ملک بودن زن است. در صورتی میتوانی تعریف شوی که دختر کسی، زن کسی یا فرزند کسی باشی. در جامعه آنقدر رسوم ناپسند هست که زنان را به عنوان انسانهای مستقل نمیشناسد و بحث نگاه خشک و واپسگرای دینی تاثیر زیادی دارد. فقط در حلقه زنان روشنفکر که از لابهلای متون دینی میخواهند راهی پیدا کنند، فقط این بحثها مطرح میشود. حضور زنان در فضای عمومی در کشورهایی مثل اندونزی، مالزی و ایران تا حدودی حل شده است اما در افغانستان آنقدر سنتهای ناپسند در جامعه موجود است که زنان را به عنوان موجود مستقل نمیشناسند، عامل دوم نگاه خشک و واپسگراست. خیلی از مباحث دیگر که در جاهای دیگر از نگاه نواندیش دینی مطرح است در افغانستان، کم صحبت میشود و فقط در حلقه زنان روشنفکری که بخواهند از لابهلای متون دینی راه حلها را پیدا کنند، یافت میشود؛ به عنوان مثال حضور زنان در جامعه در کشور دیگر. شاید بعضی مسائل حل شده باشد اما وقتی در افغانستان در مورد آنها حرف میزنید، برخی چنگ میزنند به آیههایی که هرکدام شأن نزول و زمان و مکان خاص خود را به صورت کل دارد. در افغانستان منبرهای دینی یکی از مکانهایی است که متاسفأنه زنان را در بین تفسیر کهنه و عقبگرا از دین دفن کردهاند.
علت دیگر که در ازدیاد خشونت خانگی نقش زیادی دارد عدم تطبیق قانون است. قانون منع خشونت را داریم، قانون منع آزار جنسی زنان را داریم اما چون دستگاه حکومت دستگاه مردانه هست، نگاه به همه زنان مملکت، به گونهای است که انگار ناموس ملت هستند حتی در ثبت رخدادها، در دوسیهها و پروندههای جنایی مربوط به زنان همان نگاه تأثیر خودش را دارد و در همان قدمهای اول زنان بازنده هستند. بسیار اندک و انگشتشمار در قضایای جرمی و جنایی هستیم که عاملین آن گرفتار باشند، یا قضایا پیگیری نشده است و یا کسی که مرتکب جرم شده است؛ پدر، برادر، شوهر، یا برادرشوهر در آخر قضیه بحث شده که به طالبان پیوسته است و خارج از دسترسی دولت است.
نوع خشونت و میزان خشونت در ولایات مختلف فرق دارد، به عنوان مثال در حوزههای غرب مثل هرات زنان به خودآگاهی رسیدهاند که اعتراض کنند ولو با خودسوزی و یا با اعمال و حرکاتی که باعث شود اعتراض خود را به نحوی نشان بدهند. در شمال بیشتر دار زدن و خودکشی مرسوم هست، اما نسبت به حوزه غرب زنان کمتر اعتراض میکنند و خشونت را پذیرفتهاند. در کلانشهرها زنان با آگاهی بیشتر از ابزاری که در دست دارند مثل قانون یا ارگانهای ذیربط (که حتی در بحث رسیدگی شکایت کوتاهی میکنند) برای کاهش خشونت استفاده میکنند یا حتی نسبت به مواردی که در جاهای دیگر خشونت محسوب نمیشوند اما زنان در کلانشهرها اعتراض میکنند، مثلا اجازه ندادن به ادامه کار، تحصیل یا انتخاب همسر و امثالهم؛ اما در جنوب افغانستان شما کمتر قضایایی را میشنوید که به نشر برسد به این دلیل که خبرنگاران و جامعه روشنی که در جنوب هست تصمیم گرفته است نام ولایت جنوبی بد نشود و وجه بیرونی جنوب بد نشود قضایا را انعکاس ندهند و همچنان خود زنی که در جنوب هست تعریف خشونت برای او بسیار فرق میکند با زنی که در شمال، یا مرکز یا هست.
دولت افغانستان چه اقداماتی برای کاهش خشونتهای خانگی انجام میدهد؟ نهادهای مدنی و فعالان زنان چه حمایتهایی از زنان قربانی به عمل میآورند؟
حداقل دولت افغانستان در ساختارها سعی کرده است حرکاتی انجام دهد. به عنوان مثال حکومت افغانستان تصمیم گرفت قانون منع خشونت خانوادگی را که قانون خاص هست، داخل قانون جزا و دیگر قوانین یکجا کند که فعالان حقوق زن دست به دست همدیگر دادند و اعتراض کردند و اجازه ندادند که این قانون از خاص بودن در آید. چرا که وضعیت زنان افغانستان بسیار بحرانی است و حکومت هم قبول کرد که قانون منع خشونت خانوادگی باید قانونی خاص بماند.
گام دیگری که پارلمان افغانستان برداشت، تصویب قانون منع آزار و اذیت جنسی برای زنان و اطفال بود. همچنین ثاروالانساری کل (دادستانی کل) در افغانستان معینیتی بسیار کلان و خاص برای زنان و اطفال ایجاد کرد. همچنین گماردن ثاروالان های زن در ولایات، حداقل ما را امیدوار میسازد که دولت افغانستان در حوزه زنان گامهایی بر میدارد.
چه مجازاتی در قانون منع خشونت خانگی علیه زنان برای مردانی که رفتاری خشونتآمیز علیه همسرانشان دارند در نظر گرفته شده است و آیا بازدارندگی کافی را دارا هستند؟
بستگی به این دارد که چه نوع جرمی را مرتکب شده باشد. جدا از بحثهای جنایی قتل که خودش در قانون ما مقدار معین مجازات خودش را دارد یا قصاص یا بحثهای دیگر، کسی که مرتکب خشونت خانوادگی میشود از حبس کوتاهمدت تا بلندمدت گرفته و همچنین جریمههای نقدی هم باید بپردازد. در قسمت بازدارندگی زمانی یک قانون میتواند کارآرا باشد و جزایی که تعیین میشود بازدارنده باشد که قانون تطبیق شود و اراده و عزم جدی وجود داشته باشد که قانون اجرا شود.
شما به عنوان فعال زن افغان فکر میکنید برای کاهش خشونت خانگی در افغانستان چه اقداماتی ضروری است؟
اگر قانون منع خشونت علیه زنان در افغانستان به عنوان قانون خاص باقی ماند یا هر گامی که دولت در این راه برداشته است، نتیجه فعالیت فعالان زن افغانستان بوده است. کنشگران حوزه زنان سهم بسیار مهم و ارزندهای داشتند.
تغییری که من به عنوان کنشگر زنان مشاهده میکنم؛ زنانی است که قربانی ازدواج اجباری، تجاوز دسته جمعی، زورگویی فامیل هستند و اینها به مدیاها (رسانه) مراجعه میکنند و تلاش میکنند کنشگران زنان یا فعالان مدنی را پیدا کنند تا دولت تحت فشار قرار بگیرد و کاری که قانون باید انجام دهد را سریعتر پیش ببرند. در کنار از این که کنشگران زن خانههای امن را دارند. مراکزی هم هست که وقتی که قربانی خشونت جذب میشود کمکهای روانشناسی و طبی به آنها میشود. وزارت امور زنان در این راستا کار میکنند.
در کنار اینکه باید قانونی در حمایت از زنان داشته باشیم، قانونی که پشتوانه زنان باشد، در رابطه با تطبیق کردن قانون در ادارات دولتی نیز باید پلانها و برنامههایی را داشته باشیم؛ بنابراین اراده و تعهد سیاسی دولت خیلی مهم است که قانون جنبه تطبیقی به خود بگیرد. قدم بعدی فرهنگسازی است که مردم را هم از قانون آگاه کنید و هم نگاه مالک به ملک را تغییر دهید و نگاه اینکه زنان و مردان را بهعنوان دو انسانی که دارای حق و حقوق هستند، بپذیرند. خیلی مهم است که با جوانان صحبت کنیم و گفتگوها و نشستهایی با جوانان داشته باشیم. کارهای فرهنگی، ادبی و هنری که بتواند نگاه جامعه به زنان را تغییر دهد. مهم است در مکاتب، مضامینی داشته باشیم که نگاه جامعه به زنان را تغییر دهد. همچنان که گروه نظارتکننده از جامعه مدنی که کارهایی که در حوزه زنان انجام میشود را پیگیری کند، نیاز است.