بیدارزنی: در استان گیلان –برخلاف اکثر حوزههای کشاورزی کشور- زنان مستقیما در تولید کشاورزی و مزرعهداری مشارکت میکنند. گستردگی حضور زنان در فعالیتهای کشاورزی بهویژه شالیکاری (بیجارکاری) اهمیت بررسی و پرداختن به وضعیت آنها را تبیین میکند. به همین منظور در آستانه روز جهانی کارگر با یک زن شالیکار در روستای «نرکه» شهرستان املش به گفتگو نشستیم تا درباره شرایط کاری دشوار این زنان صحبت کنیم. در ادامه برای بررسی وضعیت سلامت این زنان با پزشک روستا نیز مصاحبه کوتاهی انجام دادیم.
مصاحبه با زن بیجارکار
ساعت کاری شما چه طور است؟ کار از چه ساعتی شروع میشود و تا چه زمانی ادامه دارد؟
از ساعت ۷:۳۰ صبح باید در مزرعه باشیم، ساعت ۱۲:۵ برای ناهار میرویم و ساعت ۲:۵ دوباره باید در مزرعه باشیم تا ۷:۵ غروب
صاحبکار غذای ناهار را نمیدهد؟
نه! چه ناهار خورده باشیم، چه نخورده باشیم باید سر ساعت به زمین برگردیم. خیلیها با همان صبحانه میمانند چون وقت رفتن به خانه و برگشتن سرِزمین را ندارند. یک چیز مختصری سرِ زمین میخورند. بعضی مواقع هم سرپایی یک چیز مختصری میخوریم. بعضیها هم کمی نان و پنیر ساعت ۵-۴ میخورند. همانجا در بیجار. باران هم اگر بود سرمان پلاستیک میبندیم.
در مواقع بارندگی کار تعطیل نمیشود؟
نه اصلا! کار باید تمام شود. تا غروب باید کار کنیم. خیلی وقتها برای ادرار کردن هم نمیشود از زمین بیرون رفت.
اگر کسی در روز بارندگی مریض شود، مرخصش میکنند؟
نه به هیچ وجه! باید کار کند. مگر اینکه حالش به هم بخورد، از هوش برود تا ما دورش جمع شویم، به سر و صورتش آبی بزنیم والا نباید به خاطر این چیزها کمر راست کنیم! باید کارمان را ادامه بدهیم. صاحبکار میگوید من به شما پول دادهام، باید تا غروب کار کنید.
یعنی فقط وقتی که حال کسی خیلی بد شد میتواند مرخص شود؟
از حال برود، غش کند. یک نفر از خانوادهاش بیاید ببردش، ما هم نباید بیخود کمرمان را راست کنیم، وقت تلف کنیم. باید تا ۷:۳۰ کار کنیم. نباید کار را معطل کنیم.
دستمزد یک روز چقدر است؟
۴۰ هزار تومان.
برای چند ساعت کار؟
از هفت و نیم تا دوازده و نیم. از دو و نیم تا هفت و نیم.
۱۰ ساعت کار، ۲ ساعت وقت ناهار، در مجموع ۱۲ ساعت در مزرعه هستید؟
یک ساعت و نیم تا ۲ ساعت ناهار و استراحت. اگر راه خانه دور باشد همانجا سرِ زمین یا خانهی فامیل ناهار میخوریم تا زود برگردیم سر بیجار. اگر ۱۰ دقیقه دیر کنیم آبروی آدم را میبرند. اینکه بچه کوچک دارم یا دور از جان یتیم دارم به آنها رسیدگی کردم دیر شد، نه چنین چیزی نیست، میگویند نمیتوانی نیا سر کار! او کار ما را میخواهد، بچهی من به او ربطی ندارد. من مجبورم که بروم. من به پول این کار نیاز دارم، درآمد دیگری ندارم، باید بروم.
اولین کار شما در فصل بیجارداری چیست؟
اول نشا، بعد ویجین، بعد دوباره.
نشا چند روز طول میکشد؟
۲۰ تا ۲۵ روز.
تمام این مدت را یکسره به بیجار میروید؟
باران باشد، سیل باشد، بوران باشد، باید یکسره برویم.
حتی اگر مریض باشید؟
کسی که درآمدی ندارد، هر طور شده تحمل میکند. کدئین میخوریم، تریاک میخوریم تا خلاصه طاقت بیاوریم، یکسره برویم بیجار کار. چون موقع نشا هنوز اول بهار است هوا سرد است. پا توی آب است، دست توی آب است، غروب تمام بدن آدم خیس است، تا خانه رفتن آدم لرز میکند.
بعد از نشا چه طور است؟ سختی کار کم میشود؟
ویجین هم همانطور است اما حالا که داروی علفکش هست کار کمتر شده، ۱۰ الی ۱۵ روز. دوباره هم ۱۰ تا ۱۵ روزه تمام میشود. یک ماه تا یک ماه و نیم فاصله است بعد کمکم برنجبینی شروع میشود. زنی که گرفتار باشد، بیپول باشد، از اول برنج بینی تا آخر، سر کار میرود. اگر بیجارهای املش تمام شد میرود آستانه، لشت نشا و … زنی که مجبور است کار کند راه دور هم میرود. زنی که شوهرش معتاد است، خودش میخواهد آبروداری کند، میرود کارخانهی چای میان مردها کار روزمزد میکند. موقع ویجین انگشتهای دست و پای آدم تیل فیرشه[۱] میشود، خیلی دردناک است ولی باید با همان دست کار کنی.
علت این بیماری را میدانید؟
از سم و کود شیمیایی است. قدیم نبود. الان علفکش میزنند کار ویجین راحتتر شده، اما این بیماری دست و پای آدم را اذیت میکند. اما وقتی مجبوری باید بروی با همین دست کار کنی. سردسته[۲] انتظار دارد برویم. ما هر دسته ی ۱۰ الی ۲۰ نفری یک سردسته داریم.
به این شکل یک زن چند سال می تواند کار کند؟
۱۵ سال. بعد دیگر کمردرد داری، درد پا و درد زانو داری، ولی اگر احتیاج داشته باشی باز هم کار می کنی. ما همه ی عمرمان را کار کردیم. من از مردها هم بیشتر کار کردهام. تا ظهر برنج میبریدم، بعدازظهر برنج بار می کردم، شب در کندوج برنج درز میکشیدم. کشاورزی ما همهاش مریضی و بدبختی ست. هیچ کدام از زنهای ما الان سالم نیستند، همه کمردرد و آرتروز گردن دارند. مرض عفونی میگیرند. یکی از زنها برای ادرار کردن نشسته بود و زالو وارد بدنش شده بود. دکتر رفت و برداشتند. خیلیها عفونت داخلی میگیرند.
زن حامله هم بیجار میآید؟
بله، زن حامله هم میآید. وقتی احتیاج دارد به پول، وقتی شوهر معتاد دارد، زن حامله اگر کسی را نداشته باشد مجبور است بیجار کار برود. نشا می رود، ویجین می رود … حتی کارخانهی چای میرود.
اگر اتفاقی برای زنها پیش بیاید و نیاز به درمان داشته باشند، مسئولیتش با چه کسی است؟
با خودش. کسی زنها را بیمه نکرده. به سردسته یا صاحبکار هم مربوط نیست. خودش باید برود دوا درمان کند، پولش را هم از جیب خودش میدهد. من زن حاملهای دیدهام که وسط روز دردش گرفت، دستش را توی گل مشت می کرد تا درد را از سرش وا کند، تا غروب کار کرد، همان شب زایمان کرد.
آن روز را تا آخر کار کرد؟
بله، صاحب بیجار گفت فلانی صورتت گل انداخته! خبری هست؟ میگفت نه خبری نیست. میترسید روانهاش کنند خانه، مزد آن روز را نیمه حساب کنند!
هیچ وقت پیش آمده که از مبلغ توافقی کمتر مزد بدهند؟ یا بگویند تو کم کار کردی، پول کمتری بدهند؟
نه، هیچ وقت. همیشه همان مبلغ را میدهند. اما اگر از کارت راضی نباشند میگویند از فردا دیگر نیا، به درد ما نمیخوری. صاحب زمین به سر دسته می گوید این خانم را نیاور، این کاری نیست. من کار می خواهم، این نمی تواند.
به زنان مسن هم کار می دهند؟
بله کار می دهند. از روی همسایگی و آشنایی. به دختر بچه ها هم کار می دهند، آنها را وسط ردیف نگه می داریم تا عقب نیافتند، هوای بی تجربهها را داریم تا کار را یاد بگیرند. گاممان را کمی آهسته میکنیم تا به ما برسد، تا کارش را درست انجام دهد و مزدش را بگیرد.
زنانی که بچه های کوچک و شیرخوار دارند چه میکنند؟
بچهها را میگذارند خانه و میروند سر بیجار. چارهای ندارند. بچه توی گهواره میماند تا برگردی. سال ها پیش دختربچهی یک نفر توی هالانه دستمالش به گردنش پیچید انقدر تقلا کرد تا خفه شد، مادر سر بیجار دیگری داشت کار می کرد، بچه اش مرد، هنوز هم کار می کند.
مصاحبه با «دکتر کاکرودی»؛ پزشک شهر املش که درباره شالیکاران کار می کند
به عنوان مسئله اول باید پرسید که آیا زنانی که در شالیزارها و مزارع فعالیت میکنند در معرض بیماریهایی هستند که منشا آن محیط و نوع کار آنها باشد؟
زنان با دو نوع بیماری در این مزارع مواجه هستند: یک نوع بیماری که از قدیم وجود داشته است و متاسفانه یک نوع از این بیماریها در سال های اخیر مشاهده شده که منجر به مرگومیر خاموش نیز می شود. یک گونه از بیماریها، بیماریهای مفاصل بودند که به دلیل ویژگیهای سیستم هورمونی زنان و یائسگی، اغلب زنان شالیکار با آن مواجه بوده اند. اصولا به دلیل سنگین بودن کار و ایستادن طولانی مدت در گلولای شالیزارها و…، زنان همواره در معرض فرسایش مفصلی قرار دارند که این مسئله از قدیم نیز وجود داشته است. مشکل دیگری که برای زنان شالیکار ایجاد میشود، مشکل گوارشی ست. این زنان به علت خم شدن طولانی مدت در حین فعالیت کشاورزیِ خود دچار برگشت غذا میشوند که میتواند منجر به سرطان مری و ناراحتیهایی دیگر در ناحیه معده شود. چرب و حجیم بودن غذاهای مصرفی این کشاورزان با این توجیه که از انرژی و مقاومت بیشتری در برابر سختیهای کار برخوردار باشند، این مشکلات و بیماریهای گوارشی را دوچندان میکند.
یکی دیگر از بیماریهایی که اخیرا شایع شده، بیماری تب برنج است. این بیماری که از طریق مدفوع گربه قابل انتقال است به دلیل آلوده بودن گربه ها و انتقال این آلودگی به آبهایی که در شالیزارها موجودند به بدن کشاورزان منتقل میشود و ایشان را دچار مشکل میکند. البته نظارت نهادهای مربوط به بهداشت و درمان برای جلوگیری از ابتلا به بیماری بسیار موثر خواهد بود که متاسفانه این نظارت وجود ندارد.
نوع درمان این بیماری چگونه است؟
این بیماری در اغلب موارد با عوارض زودگذر و البته با نشان دادن ضایعات کبدی دیرهنگام بروز می کند. درمان این بیماری عموما سرپایی و با تجویز آنتی بیوتیک است و در صورت بروز علائمی مانند زردی شدید، تب بالا و کاهش سطح هوشیاری، افراد مبتلا به بیمارستان اعزام خواهند شد. امکان درمان سریع برای این بیماران وجود دارد، اما عوارض ناشی از آن ممکن است در آینده آنها را با مشکلاتی مواجه کند. معضل دیگر در این حوزه استفاده از مواد شیمیایی است که برای به عمل آوری برنج مورد استفاده قرار میگیرد. متاسفانه یکی از نتایج رقابتی کردن بازار در ایران، عرضه محصولات بیکیفیت و نامرغوب است که این امر خود را در مسایل مربوط به کشاورزی با ورود مواد شیمیایی نامرغوب و غیر استاندارد نشان داده است. به خصوص در ۱۵-۱۰ سال گذشته که کیفیت سموم و علفکشها و سایر مواد شیمیایی بیش از پیش کاهش پیدا کرده است.
در گفتگو با یکی از کشاورزان متوجه شدیم که استفاده از علفکشها عملیات وجین را آسانتر کرده، اما از طرفی به دلیل تغییر کیفیت خاک موجبات نوعی بیماری را فراهم میآورد که بسیار آزاردهنده و دردناک است. نام این بیماری چیست و چه علائم و چه نوع درمانی دارد؟
نام رایج این بیماری در گیلکی «تیل فیرشه» است. این بیماری همان التهاب اطراف ناخن است که به دلیل تشکیل آبسه درد شدیدی دارد و تا خارج شدن کامل چرک این درد ادامه خواهد داشت. به دلیل استفاده از سموم شیمیایی و در نتیجه ضعف سیستم ایمنی در جدارههای ناخن با تسهیل نفوذ مواد خارجی، میکروب وارد بدن فرد شده و باعث بروز این بیماری میشود. شالیکاران برای درمان این بیماری، سابقا از دارویی که خود آن را «سیا دوا» مینامیدند استفاده میکردند.
ظاهرا با توجه به پرفشار بودن فعالیت این کشاورزان و نبود فرصت کافی برای درمان بیماری در بازه زمانی که مربوط به کشاورزی ست، شالیکاران همواره در معرض تشدید این بیماری و حتی ابتلا به بیماریهای دیگر قرار خواهند داشت.
بله، در همین رابطه باید عرض کنم که یکی از دلایل عمدهای که باعث تجویز مسکن های قوی و داروهای کورتون دار از طرف پزشک برای کشاورزان (بهویژه شالیکاران) میشود، خواست خود بیمار مبنی بر درمان سریع است. به جهت این که متاسفانه کشاورز فرصت کافی برای گذراندن دورهی درمان و استراحت را ندارد و در صورت عدم درمان سریع و از دست دادن فرصت کار کشاورزی درآمد یک سال خود را از دست خواهد داد و این مهم باید مدنظر سازمان های مسئول قرار گیرد تا اگر فردی دچار بیماری شد با خیال آسوده بتواند دوره درمان را طی کند، نه این که آنها علیرغم آگاهی از اثرات مخرب مصرف مسکن ها و داروهای قوی و تنها به دلیل نوع زندگی و وابستگی به کار کشاورزی مجبور به خطر کردن و از دست دادن سلامتی خود شوند که البته این موضوع باید در سطح کلان بررسی شود و نمیتوان با نگاه منطقهای از پس این مشکلات برآمد.
در ابتدای گفتگو اشاره بهنوعی مرگومیر خاموش در اثر بیماری ناشی از شالیکاری داشتید. آیا منظورتان فرسودگی و نوعی مرگ تدریجی ست یا مشخصا مواردی را سراغ دارید که در زمان کوتاهی اتفاق افتاده است؟
من در تجربهی کاری خود با دو نمونه از این مرگومیر مواجه شدهام. یک مورد در اوایل فعالیت پزشکیام بود که علیرغم داشتن سابقه ذهنی نسبت به بیماری تب برنج، توجیه کردن کشاورزان در رابطه با بستری شدن و جدی گرفتن این بیماری کاری دشوار بود و مهمترین دلیل آن هم همان طور که پیشتر اشاره شد محدود بودن روزهای کاری و نداشتن فرصت کافی برای پیگیری روند درمانی بود که متاسفانه در یکی از موارد منجر به فوت بیمار شد.
مورد دوم به موضوع کلیتری بازمیگردد و آن مرگ خاموش افراد میانسالی ست که دارای بیماریهایی هستند و کار کشاورزی طاقتفرسا و زحمت زیاد و عدم فرصت کافی برای استراحت در بازه ی زمانی که درگیر کار هستند، باعث تشدید بیماری (بهویژه بیماریهای قلبی) و از دست رفتن جان این کشاورزان میشود. این مسئله برای پزشکانی مانند من که دارای ارتباط دائمی با همکاران و بیماران شالیکار هستند، کاملا روشن و مشهود است.
به چه بیماریهای مشخصی که کشاورزان شالیکار بهویژه زنان با آن روبرو هستند میتوانید اشاره کنید؟
شایع ترین این بیماریها آرتروز یا همان ساییدگی مفاصل است که مهمترین دلیل بروز آن زایمانهای متعدد زنان کشاورز و همچنین کار سنگین کشاورزی است. نهایتا ساییدگی مفاصل را در پی خواهد داشت که شایع ترین مفصلی که به این عارضه دچار می شود، زانوست. از گروه بیماریهای زنان نیز به انواع عفونتهای واژینال و از بیماریهای عمده نیز، همان طور که قبلا اشاره شد، بیماریهای قلبی ناشی از فشار و سنگینی کار را میتوان برشمرد.
ظاهرا در موارد متعددی به دلیل نوع مناسبات میان کارفرما و کارگر حتی این نیروی کار فرصت و در واقع اجازه ترک محیط کار برای ادرار کردن را ندارد و مجبورند کار را به صورت نشسته انجام دهند و این خود عاملی برای ابتلا به انواع بیماری هاست.
بلی، نتیجه چنین وضعیتی بروز بیماریهای عفونی و خصوصا عفونتهای واژینال است.
در گفتگو با شالیکاران متوجه شدیم که استفاده از مواد مخدر در میان زنان در فصل کار رایج است. شما با چنین چیزی مواجه شدهاید؟
بلی، یکی از مسایل نگرانکنندهای که در سال های گذشته با آن روبرو شدم استفاده از مواد مخدر توسط بخشی از شالیکاران است که اغلب با انگیزهی افزایش توان و مقاومت بیشتر در کار مصرف میشود. البته ظاهرا به دلیل داشتن تجربهی کافی در زمینه مصرف مواد مخدر (بهویژه تریاک)، اغلب این زنان یا مردان در مدت بسیار کمی پس از اتمام کار استفاده از آن را متوقف میکنند. در واقع اعتیاد موقت به مواد مخدر پیدا می کنند.
آیا نهادهای مسئولی در ارتباط با بهداشت و درمان زنان کشاورز و به طور کلی کشاورزان وجود دارند که در روستا و شهرهای حاشیه کشاورزی پیگیر سلامتی این افراد باشند؟
من به عنوان یک پزشک، اقدامی که توسط چنین نهادهایی انجام گرفته باشد، مشاهده نکردهام و اطلاع دقیقی از وجود این نهادها نیز ندارم و معتقدم حتی اگر این اقدامات صورت پذیرفته باشد هم هیچ کار جدی و مسئولانهای نبوده و نتیجه و بازخورد مناسبی نداشته است. با توجه به افزایش سن نیروی کار کشاورزی در منطقه، نگرانی از تشدید بیماریها و افزایش تلفات افراد بیش از پیش شده است. دلیل عمده این مسئله آلودگی آب رودخانهها و به طور کلی، محیطی است که آنها در آن مشغول به کار می شوند. در گذشته چون رودخانههای منطقه سالم تر و پاکیزهتر بودند، این موضوع چندان نگرانکننده نبود. اما اکنون به معضل بزرگی تبدیل شده است که تهدید جدی برای سلامت کشاورزان بهویژه شالیکاران است. همچنین معضلات اقتصادی و فرهنگی نیز عامل مهمی در افزایش بیماریهای این قشر زحمتکش به خصوص زنان خواهد بود که همه این مسائل اقدامات جدی و پیگیری مسئولان را میطلبد. اقداماتی از قبیل اطمینان از سلامتی آبهایی که وارد شالیزار میشوند، معاینه قبل و بعد از شالیکاری زنانی که به این کار مشغول اند و همچنین نظارت جدیتر در حوزههای دیگر.
براساس آمارها، زنان بیش از ۷۵ درصد نیروی کار شالیزارها را تشکیل میدهند. دستمزد پایینتر، دقت و سرعت عمل بیشتر از دلایل رغبت مالکان به نیروی کار زنان است. با توجه به حضور فعال زنان در این عرصه، ضرورت تغییر نوع اشتغال زنان شالیکار پررنگتر میشود. کشاورزی کاری سخت و پرمشقت است، اما شالیکاری بسیار سختتر است؛ زیرا آسیبهای جسمیاش بهمراتب بیشتر است. باید به تدریج با استفاده از کشت مکانیزه، زنان شاغل در شالیزارها را به سمت شغلهای پایدار، آسانتر و با آسیب کمتر جسمی سوق داد و تا زمانی که این امر میسر نشده است، کارفرمای زمیندار باید ملزم باشد که برای حفظ سلامت کارگران خود بهویژه زنان –که آسیبپذیریهای جسمی خاصتری دارند- اقدامات لازم از جمله بیمه را در نظر بگیرند.
[۱] عارضهای که با التهاب شدید نسج کنار ناخنها در انگشتان دست و پا ظاهر میشود و تدریجا با آبسه و چرکی شدن بافت همراه است.
[۲] دلال