بیدارزنی: سریالهای ترکی سالهاست مهمان خانههای شهرها و روستاهای ایران شدهاند. مسئولان میترسند اخلاق ایرانیان با دیدن محتوای این سریالها که خبری از آنها در نمونههای وطنیشان نیست، فاسد شود. فمینیستها هم نگران تاثیرگذاری سریالها بر مخاطبان بهگونهای دیگرند؛ نگرانیهایی که فراتر از صحنههای عاشقانهای است که بین کاراکترهای مختلف روی میدهد. عادی شدن خشونت خانگی، تحکیم کلیشههای جنسیتی و نسبت دادن خصوصیات منفی به زنان بخشی از این دل نگرانیهاست.
دیدگاههای فمینیستی در رسانهها به طور کلی به نقد نحوه بازنمایی زنان به شیوهای جنسی، ناعادلانه و استثماری در فرهنگ عمومی و رسانه نقد دارند. فمینیستها معتقدند در فرهنگ تودهای امروز به طور کلی زنان به عنوان اُبژه یا موجوداتی حاشیهای و ابزاری بازنمایی میشوند.
تصویر فرهنگی زنان در رسانههای جمعی از نظر فمینیستها در جهت حمایت و تداوم تقسیمکار جنسی و تقویت مفاهیم پذیرفته شده درباره زنانگی و مردانگی به کار میروند که با امحای نمادین زنان به ما میگویند زنان باید در نقش همسر، مادر و کدبانو ظاهر شوند و در یک جامعه پدرسالاری سرنوشت زنان جز این نیست[۱] (استریناتی۱۳۷۹، ص۲۴۴)
در این فرصت نگاهی اجمالی به سریال برگریزان و لطیفه بهعنوان دو نمونه از سریالهای ترک میپردازم و تلاش میکنم کلیشههای بازنمایی شده در این سریالها را نشان دهم. در این سریالها کاراکترهای مشخصی وجود دارند که در همه سریالهای دیگر نیز حضور دارند و تنها کم و کیف داستانها باهم تفاوت دارد.
پدرسالاری عریان
سریال برگریزان ماجراهای یک خانه پرجمعیت است که علیرضا تکین و خیریه والدین این خانواده هستند. علیرضا خان! مردی صادق، عقلانی و مهربان است و در مقابل خیریه زنی کمعقل، حسود، وراج که تنها دغدغهاش ازدواج دخترانش و پولدار بودن است و مدام به شوهرش (بخشدار بازنشسته) سرکوفت بیپولیاش را میزند. لیلا، نجلا و فکرت، دختران این خانواده، هرکدام شخصیتهای متفاوتی دارند. فکرت که بزرگترین آنهاست دختری عاقل و سربهراه است و از این رو به نسبت دوتای دیگر موفقتر در زندگی خانوادگی.
در این سریال پدر نقشی کلیدی دارد و اوست که قوام خانواده را در نظر دارد. اما مادر خانواده نقشی حاشیهای دارد که با نادانیهایش خانواده را مسئلهدار میکند. این ویژگی تقریبا در سریالهای ترکیهای برجسته است.
لیلا دختر این خانواده، زنی فاقد اعتمادبهنفس است که تنها برایش ازدواج کردن و داشتن رابطه با یک مرد مهم است. او قادر نیست مانند خواهرش نجلا زندگی خودش را بدون اتکا به یک مرد (پدر، برادر، شوهر یا دوستپسرش) بگذارند. او به دلیل فرار خواهرش با همسرش دچار رواننژندی شد. پدرش به خاطر بارداریاش و حفظ آبرو او را مجبور کرد که با اوز ازدواج کند. ازدواجی که او دلش میخواست رخ ندهد تا مانع از سقوط او شود. اما پدر و برادرش بهسرعت ترتیب این ازدواج را دادند. او بار دیگر با مردی متاهل آشنا شد که در پی متوجه شدن زنش او را ترک کرد. سپس با مردی پزشک دوست شد که به دلیل اختلاس شوکت و رابطه نجلا با شوهر قبلیاش، او را ترک کرد و سبب شد بار دیگر لیلا در بیمارستان بستری شود و در نهایت به اوز پناه ببرد.
زنان مستقل فاقد خانوادهاند
نجلا خواهر دیگر اما عاقلتر از لیلاست بهسرعت اوز را رها کرد و گلیمش را بهتنهایی از آب بیرون کشید. اما در این سریال او زنی سرد و فاقد عشق بازنمایی میشود. او نمیتواند مردی را دوست بدارد و تنها به فکر کار کردن است! او عجولانه بعد از مرگ همسرش به دلیل توهینهایی که از طرف خانواده همسرش شد با مرد دیگری ازدواج کرد. ازدواجی که سرنوشت خوبی نداشت و به جدایی منجر شد. نجلا زنی مستقل است اما فرهنگ مردسالار ترکیه زن مستقل را برنمیتابد بنابراین نجلا را هم بهگونهای دیگر تخریب میکند.
یا در همین سریال مشاور لیلا که زنی موفق بود، دارای زندگی زناشویی مغشوشی نشان داده شد که بیشتر وقتش را برای کارش می گذارد نمی تواند رابطه درستی با همسرش داشته باشد.و همین مساله سبب شد همسرش با لیلا رابطه بگیرد.
زنان، فضول، وراج و بیعقلاند!
خیریه مادر خانواده و فرخنده عروس سابق خانواده نیز زنهایی مسئلهدار هستند. خیریه با بیعقلیها و پنهانکاریهایی که از همسرش دارد، مشکلات زیادی را برای خانوادهاش رقم میزند و فرخنده با بوالهوسیها و بدجنسیها و فضولیهایش شخصیت زن مخدوش دیگر سریال است. شوکت و خانواده تکین همه بلاهایی که بر سرشان آمده است را به گردن فرخنده میاندازند درحالیکه هرکسی خودش انتخاب میکند که چه رفتاری داشته باشد.
زنان بدون مردان هیچاند؟
فرخنده زنی طمّاع نشان داده میشود که دلیل رابطه گرفتنش با مردان، ترقی وضعیت اقتصادی و اجتماعی خودش است و دلیل خیانتش به شوکت نیز آشنا شدن با مردی پولدارتر. فرخنده بعد از طلاق احساس خلایی ناشی از نداشتن خانواده و همسر میکند.
مهم بودن نقش خانواده و محوری بودن نقش پدر در آن بدون مهم بودن زن از موارد دیگری است که در سریالهای ترکیه باید به آن اشاره کرد. لیلا با اینکه میتوانست در شناسنامه دخترش تنها نام خودش را بگذارد از نام پدرش استفاده کرد و پدر که تا قبل از آن او را فاحشه میدانست خوشحال از این نامگذاری او را دوباره پذیرفت! در این سریالها خانواده بسیار نقش مهمی دارد و آدمها فارغ از خانواده، بهعنوان فرد به رسمیت شناخته نمیشوند.
در سریالهای ترک منزلت زنان بسته به وابستگیشان به یک مرد تعریف میشود، مثلا خیریه در مراسم عروسی صدف به زنان دیگر در مورد چگونگی آشناییاش با علیرضا توضیح داد و گفت ازدواج با او مرا از یک خیریه معمولی به زن بخشدار تبدیل کرد، همه احترام و اقتدارم از او بود.
ازدواج بهتر از استقلال!
فکرت دختر بزرگ خانواده برای فرار از مشکلات خانوادهاش با مردی که اصلا نمیشناسدش، ازدواج کرد درحالیکه بعدها وقتی همسرش به او خیانت میکند او محل زندگی را ترک میکند و تلاش میکند خانه کوچکی اجاره کند. او میتوانست قبل از ازدواج نیز این گزینه را انتخاب کند اما گویی ازدواج با همه سختیهایی که برای او داشت، گزینه دم دستتری بود؛ گزینهای که گویا بیشتر مورد تایید جامعه است.
مردان تنها قدرت تصمیمگیری دارند
در سریالهای ترک این مردان هستند که حرف اول و آخر را میزنند و کمتر شاهد مشورت گرفتن از زنان توسط مردان هستیم. در سریال برگریزان، صدف، زنی که دورهای عاشق شوکت همسر سابق فرخنده شد، دختری با ویژگیهای مثبت نشان داده میشود. او عاقلانه قید زندگی با شوکت را میزند و برای پیشرفت به ایتالیا میرود. در آنجا با امیر آشنا میشود و امیر تصمیم میگیرد بعد از ازدواج به استانبول برگردند. درحالیکه صدف راضی نیست و کارش را در ایتالیا دوست دارد. در بسیاری از موارد تصمیم نهایی را مردان میگیرند بدون پرسش از زنان یا دخالت دادن آنها در تصمیمگیریها.
زنان مدرن اما حسود!
در سریال لطیفه داستانی عاشقانه که در مورد پولشویی و نقش پلیسهای فاسد و درستکار است نیز لطیفه با اینکه بهظاهر زنی مدرن و تواناست اما حسود نیز هست و خانوادهاش نیز مانند او هستند. حتی جایی که لطیفه حسادت آنها را بیمورد میداند آنها اصرار دارند که رابطه نامزد او با همکار زنش ایپک جای سوال است و لطیفه باید حسودی کند. گویا حسود بودن بخش جداییناپذیر از عشق است!
لطیفه به همکار عمر که معشوق سابق او بوده است با وجود اینکه میداند عمر چقدر او، لطیفه را دوست دارد، حسادت میکند. خیریه هم به زن پرستار همسرش حسادت میورزد و هر زنی که شوهرش با او مراوده داشته باشد. این مسئله نیز یکی دیگر از مسائلی است که می تواند بدآموزی داشته باشد.
همچنین در همه سریالهای ترک حسادتهایی توسط مردان نسبت به همسر یا دوست دخترشان وقتی با مرد دیگری در حال صحبت کردن هستند، اعمال میشود و از آن تعبیر به دوست داشتن میشود. امری که میتواند به افزایش خشونت علیه زنان در جامعه منجر شود.
به طور کلی معتقدم حسادت از جانب هر کدام از طرفین می تواند رابطه سالم را به رابطه ای غیرسالم تبدیل کند. عشق با حسادت رابطه ندارد بلکه از مالکیت نسبت به دیگری نشات می گیرد و اعتماد که پایه یک رابطه سالم است را از بین می برد. در سریال های ترک حسادت های مرد و زن علیه رقیب همیشه خشونت هایی در پی دارد. زنان به دلیل فرودست بودن با توطئه چینی علیه زنان دیگر و مردان با قلدری و کتک زدن سعی در بیرون کردن رقیب از صحنه دارند. و بخشی از داستان بر اثر همین حسادت های بیمارگونه پیش می رود.
تقبیح خشونت خانگی فیزیکی
در سریالهای ترکیه خشونت بسیاری علیه زنان اعمال میشود. خشونتهایی که بیشتر کلامی است و حساسیتی نسبت به آنها نه تنها وجود ندارد که گویا گاهی تعمدی در حق زنان روا میشود. مانند خشونتهایی که مردان در حق زنان وراج خود در این سریالها مرتکب میشوند یا خیانتهایی که به آنان میکنند و بانی اش هم شخصیت زن سریال دانسته می شود نه مردی که مرتکب خشونت شده است. اما نکته مثبت این سریالها تقبیح خشونت خانگی فیزیکی در حق زنان است و همدلی همسایهها در شکایت از شوهر خشونت گر.
نکته مثبت دیگر در برگریزان البته پذیرفته شدن رابطه خارج از ازدواج و فرزند لیلا بود. هرچند علیرضا خان سخت و دیر لیلا را پذیرفت. اما خواهر، مادر، دوستان و همسایهها، او و فرزندش را پذیرفتند.
برجسته بودن تقسیمکار سنتی
یکی دیگر از نکات منفی در سریالهای ترک تقسیمکار سنتی است که در این سریالها به چشم میخورد. در سریالهای ایرانی گاهی مردانی دیده میشوند که در کار خانه به همسرشان کمک میکنند اما در سریالهای ترکیه اصلا چنین مواردی را نمیبینیم.
نظر مخاطبان چیست؟
اما این سریالها از نظر زنان چه تاثیری بر جامعه میگذارند؟ افسانه ۴۴ ساله و لیسانس روانشناسی در مورد تاثیر سریالها بر زنان و دختران میگوید که «۵۰ درصد صفاتی که به زنان در این سریالها نسبت داده میشود منفی است و زمانی که مخاطب به کرات در برابر چنین تصاویری قرار بگیرد این صفات را پذیرفته و درونی میکند».
او همچنین از الگوپذیری زنان از نوع پوشش و آرایش زنان در این سریالها نیز نگران است. از دیگر سو او به شخصیت جمیله در سریال روزی روزگاری اشاره میکند، زنی که همسرش او را ترک کرد اما او توانست علیرغم همه سختیها موفق شود. از نظر او این سریال نشان از قدرت زنان دارد و اینکه میتوانند همیشه گلیم خود را از آب بیرون بکشند. همینطور او به سریال لطیفه و نقش پلیسهای زن در آن اشاره میکند و میگوید «در ایران پلیس زن باورپذیر نیست. با چادر در عملیاتها شرکت میکند. من که خودم چادریم نمیتوانم باور کنم که آدم با چادر بتواند در تعقیب و گریز پلیسی شرکت کند. همینطور در سریال لطیفه زنان پلیس زرنگ و باهوش هستند هم پای مردان در داستان پیش میروند درحالیکه پلیس زن در ایران تنها دنبال رو مردان است.»
سمانه خادمی فعال حقوق زنان که از منظر دیگری به این سریالها نگاه میکند، میگوید: «آنچه در سریالهای ترک همیشه توجه من را جلب کرده نمایش شکاف طبقاتی در پوشش و رفتار افراد، محوریت عشق (و این دیدگاه که عشق هر چیزی را توجیه میکند است). بازیهای متعددی که افراد به کار میگیرند تا به مقصودشان که همان عشق هست برسند. فکر میکنم در سریالی مانند برگریزان کل خانواده فروپاشید به خاطر عشقهای غلطی که افراد خانواده به آن مبتلا میشدند و این مساله که آیا من زن جذابی هستم؟ اگر کسی من را نخواهد پس من جذاب نیستم و من نمیتوانم به اندازه کافی خوب بهنظر برسم. برای اینکه این فرایند در سریال طراحی شود، استفاده از کلیشههای جنسیتی به همراه کلیشههای طبقاتی به وفور صورت میگیرد. مثلا دختری که پوشش ساده دارد و اصلا جذاب به نظر نمیرسد، بعد برای شرکت در یک جشن به خودش میرسد و آن شب در مهمانی میدرخشد و به چشم همه میاید و پس از این ماجرا موج جدیدی از حوادث رخ میدهد.»
او ادامه میدهد: «درواقع بیشترین چیزی که در سریالی مثل برگریزان یا خیلی از سریالهای ترکی به چشم میآید تلاش برای تحرک طبقاتی است که از جذابیتهای ظاهری زنان و مردان بهره میگیرد. یعنی شما میبینید که زن زیبا تلاش میکند که تحرک طبقاتی داشته باشد و افراد دیگر که این را تهدید میبینند سعی میکنند در مقابل این تلاش سنگ بیاندازند و این آغاز بازیهای عجیب و اغلب غیراخلاقی و غیرانسانی است.»
خادمی معتقد است: «سریال برگریزان با طراحی یک پدر مقتدر و مهربان و شعارگو و البته حمایتگر و سنتی و در مقابل یک مادر پولدوست و بدون اعتمادبهنفس و مهربان، تلاش داشت هر دو این کلیشه رو به چالش بکشد. علیرضا خان بارها در جریان فیلم محکوم شد که اشتباه کرده اما همچنان به عنوان یک پدر حامی تا آخرین لحظه نقشش را ایفا کرد.»
این فعال زنان ادامه میدهد: «تاثیری که من در بین مردم از سریالهای ترک میبینم نگرانی از بیپروایی عشق ترکهاست و این نگرانی که هر چیزی میتواند اتفاق بیافتد، خواهران به هم خیانت کنند، مادر ناتنی با پسر جوان همسرش روی هم بریزند، و داستانهایی از این قبیل که در آن پیروز ماجرا زنان لوند و زیبای پولدار هستند. فرخنده و نجلا تحرک طبقاتیشان را همزمان مدیون تحصیلات و البته لوندی و زیباییشان بودند. درحالیکه لیلای بیچاره هرگز نتوانست به آن سطح برسد و قربانی سادگیاش شد.»
او میگوید «این سریالها نوعی بیاعتمادی را در بین مردم ترویج میکنند. همچنین اینکه آدمها راهکار اشتباهی را برای حل مسایلشان مکرر انجام میدهند. از این جهت میتوانم با سریالهای هالیوودی مقایسه کنم که معمولا راهکارهای سازنده را به مخاطب آموزش میدهند.»
مرجان ۳۹ ساله میگوید «من سریال برگریزان را نگاه میکردم اما سریالهای دیگر را جسته و گریخته نگاه میکنم. در بسیاری از این سریالها زنان تلاش میکنند که ازدواج کنند، با هر شرایطی، این ازدواج است که آنها را مستقل میکند و به آنها شخصیت میبخشد، مثلا در چکاوک، نجمیه با اینکه سلیم دوستش ندارد و در حق او خشونت هم میکند باز برای به دست آوردن دل او تلاش میکند. درحالیکه میداند او مرد درستی نیست و دغلباز است. در سریال لطیفه، نیلوفر میخواهد فاتح را که مردی خشونت گر است با مثلا عشق خودش سر به راه کند و اینها از نظر من خطرناک است چرا که کسی را که کودکیِ خوبی نداشته و خشونت را آموخته است با عشق به تنهایی نمیتوان تغییر داد. از نظر من اینها بدآموزی دارد. اگر زنی که این سریال را نگاه میکند آگاهی جنسیتی نداشته باشد ممکن است اینها را باور کند.»
به هر حال سریالهای ترک راهشان را به منازل ما بازکردهاند. حکومت نگران خیانت زنها به شوهرانشان است که در این سریالها نشان داده میشوند. هرچند که خیانت امری مذموم است، از جانب هرکسی که باشد، اما مهمتر از آن تصویر مخدوشی است که از روابط بین مرد و زن در این سریالها ارائه میشود. امری که مانند سریالهای ایرانی به شناخت بهتر مرد و زن از هم نمیانجامد. تصویری که به برابری و رابطه بهتر بین زن و مرد در جامعهای مثل ایران منجر نمیشود؛ جامعهای با روابط مخدوش و کلیشههایی که هرروز از مردانگی و زنانگی بازتولید میشود.
[۱] استریناتی، دومینیک، مترجم ثریا پاک نظر، گام نو ۱۳۸۰
روند تلخ و سیالی که با چند موی افتاده و افشان از نظر ها دور میماند … و آتش اندر خرمن است .