بیدار زنی: این گزارش IES (Institute for the International Education of Students) (نهاد آموزش بینالمللی دانشآموزان) رئوس مطالب روند اصلی و مسائل اشتغال زنان را در طول دو دهه از میانۀ دهه ۷۰ مطرح میکند و اطلاعاتی را درباره فعالیتهای اقتصادی، کار تماموقت و پارهوقت، تغییرات صنعتی و شغلی، پرداخت حقوق و دستیابی به امکانات آموزشی در زنان فراهم میکند. بحث تا جایی که زنان در میانه دهۀ ۱۹۹۰ همچنان در بازار کار در وضعیت نامساعدی باقی ماندند، دنبال میشود و بر حوزههای کلیدیای که پیشرفت در آن صورت گرفته است، تأکید میکند و حکایت از تبعیض دنبالهدار بر پایه جنسیت دارد.
فعالیتهای اقتصادی
طی بیش از ۲۰ سال از دهه ۱۹۷۰ بر تعداد زنان بزرگسالی که فعال اقتصادی بودند افزوده شد، درحالیکه همان مقدار برای مردان کاهش پیدا کرد (نمودار ۱). توقع میرفت این گرایشها تا قرن بعد ادامه داشته باشد و پیشبینی میشد که تا سال ۲۰۰۶ نرخ فعالیت اقتصادی زنان به ۷۵ درصد برسد.
مدل ۱: نرخ فعالیت اقتصادی مبتنی بر جنسیت: بریتانیای کبیر ۲۰۰۶-۱۹۷۱ (درصد سن مناسب برای کار در نیروی کار غیرنظامی – دادههای فراتر از ۱۹۹۴ پیشبینیشده است)
منبع: استخدام روزنامه، آوریل ۱۹۹۴
مادران شاغل
رشد فعالیت اقتصادی در بین زنان به خاطر تغییرات الگوهای کاری در میان زنان و کودکان صورت گرفت. اوایل دهۀ ۱۹۷۰ تفاوت مشخصی بین زنان شاغل و کودکان مادران شاغل و دیگر زنان به خاطر رفتارشان مطابق با بازار کار وجود داشت. این مسئله دو دهه بعد که زنان شاغل فرزندان مستقلی داشتند و احتمال کار کردن آنها بسیار بیشتر از کار نکردنشان بود، اهمیت کمتری داشت. تغییرات قابلتوجه بیشتر در میان زنانی که کودکان زیر پنج سال داشتند صورت گرفت، ۴۳ درصد از کسانی که در دهۀ ۱۹۹۰ کار میکردند، تنها با یکچهارم افراد در ۱۹۷۳ مقایسه شدهاند (مدل ۲).
مدل ۲: نرخ اشتغال زنان بر اساس داشتن فرزند و سن جوانترین فرزند
منبع: GHS ۱۹۹۲، جدول ۷٫۸
الگوهای اشتغال
بیشتر افزایش تعداد زنان در کار مزدی میتواند بهحساب افزایش کار پارهوقت نیز باشد (بین ۱۹۷۱ و ۱۹۹۳، ۹۳ درصد افزایش کل اشتغال زنان در کار پارهوقت بود). این امر موجب افزایش شدید نسبت زنان در کار پارهوقت از یکسوم در ۱۹۷۱ تا ۴۶ درصد در ۱۹۹۳ شد. (مدل ۳)
مدل ۳: زنان شاغل بر اساس وضعیت اشتغال: بریتانیای کبیر ۱۹۹۳- ۱۹۷۱
منبع: ضمیمههای تاریخی استخدام روزنامهها، اکتبر ۱۹۹۴
صنعت
در طول دو دهه از ۱۹۷۰ شاخصترین تغییرات اشتغال زنان در صنعت، کاهش در بخش تولید و افزایش اشتغال در بخش خدمات بود. این امر در مورد مردان نیز صادق است، اما این روند در زنان بیشتر قابلتشخیص بود.
در سال ۱۹۷۱، ۲۹ درصد تولید به کارکنان زن اختصاص داشت، رقمی که تا سال ۱۹۹۳، ۱۲ درصد کاهش داشت. در میان مردان نیز ارقام معادل ۱۰ و ۲۷ درصد کاهشیافته بود. (مدل ۴)
مدل ۴: تغییر در اشتغال بر اساس صنعت و جنسیت: ۱۹۹۳- ۱۹۷۱ (درصد)
منبع: برگرفته از لیندلی و ویلسن، ۱۹۹۴، جدول ۲٫۴
همچنین بخوانید: از بی توجهی به اشتغال زنان تا تاثیرات منفی شرایط سیاسی بر زنان ایرانی، بحرینی و سوری
اشتغال
با وجود تغییرات اساسی در طول ۲۰ سال، در دهه ۱۹۹۰ تفاوتهای قابلتوجهی بر اساس نوع شغلهایی که زنان و مردان بر عهده داشتند وجود داشت. نیمی از زنان شاغل در سه گروه شغلی فعال بودند (امور دفتری و منشیگری، خدمات شخصی و حراست و فروش). درمجموع این مشاغل تنها ۱۷ درصد از کار مردان را به خود اختصاص میداد. بااینحال بارزترین تغییرات کار زنان در طول دو دهه ورود آنها به مشاغل تخصصی و مدیریتی بود. در ۱۹۷۱ این مشاغل تنها به ۱۲ درصد از زنان اختصاص داشت، رقمی که تا سال ۱۹۹۳ به ۲۰ درصد افزایشیافته بود.
حقوق ماهیانه
در خصوص پرداخت حقوق به زنان نسبت به مردان پیشرفتهایی نیز حاصلشده بود. در ۱۹۷۰ یعنی پیش از اقدام علیه تبعیض جنسی {SDA} حقوق زنان نسبت به حقوق مردان ۶۳ درصد بود. تا ۱۹۹۴، این میزان به نزدیک ۸۰ درصد افزایش یافت (مدل ۵). البته بیشتر این تغییرات، در سالهای پس از اقدام علیه تبعیض جنسی در میانۀ دهۀ ۱۹۷۰ صورت گرفت و از آن زمان تا میانه ۱۹۹۰ پیشرفتها نسبتاً محدود شد.
مدل ۵: متوسط درآمد ناخالص ساعتی زنان بر اساس درصد مردان، سالهای گزینششده ۱۹۹۴-۱۹۷۰ (بهاستثنای اضافهکار، کارکنان تماموقت بر اساس نرخ بزرگسالان)
منبع: کمیتۀ فرصتهای برابر ۱۹۸۸، جدول ۴٫۱؛ تحقیق جدید حقوق ۱۹۸۹، ۱۹۹۱، ۱۹۹۳، ۱۹۹۴
پایانی برای تبعیض؟
سرکوب زنان در مشاغل مختلف در طول ۲۰ سال از دهۀ ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ با تغییراتی در مشاغل سطوح بالاتر و متمایز ساختن آنها (همچون پستهای تخصصی و مدیریتی) افزایش پیداکرده است. پس این روند نمیتواند برابر با پایانی برای تبعیض بر اساس جنسیت باشد. شواهدی از تعدادی مشاغل نشان داد که افزایش برابری دسترسی به مشاغلی خاص به معنای نرخ پیشرفت برابر برای مردان و زنان نبود. برای مثال تا دهۀ ۱۹۹۰ بیش از نیمی از داوطلبان رشتۀ حقوق، زنان بودند؛ درحالیکه تنها هفت درصد از آنان قضات عالی دادگاه شده بودند. حتی در مشاغلی که زنان تاریخ طولانیای برای دستیابی آن دارند، آنها همچنان در رأس نشان داده نشدهاند: در تدریس، زنان سهچهارم معلمان تماموقت را به خود اختصاص دادهاند، اما تنها ۲۱ درصد در مقطع متوسطه سرپرست معلمان بودهاند.
موانع اصلی مشارکت برابر زنان در بازار کار میتوانند به دودستۀ عمده تقسیم شوند:
- موانع عملی، مانند دستیابی به مراقبت از کودکان با هزینه کم و آسان و تمهیدات کاری منعطف.
- موانع فرهنگی، شامل تداوم شبکههای غیررسمی که زنان از آنها حذف میشوند، ناراحتی از قرار گرفتن زنان در موقعیتهای قدرت و تداوم فرهنگهای کاری که در آن زنان تشویق نمیشوند و یا از آنها توقع پیشرفت نمیرود.
درنتیجه، دورۀ ۲۰ ساله پس از دهۀ ۱۹۷۰، دورۀ تغییرات سریع برای زنان بود، هم در میزان مشارکت آنها در کار مزدی و هم در کیفیت گزینههای بازار کار برای آنها. به دیگر سخن، درهرصورت، تداوم زیادی مشهود بود. تبعیض شغلی همچنان وجود داشت که خودش یکی از دلایلی است که چرا بهطور میانگین، حقوق زنان همچنان زیر ۸۰ درصد حقوق مردان باقی ماند. درمجموع، تغییر فضا بههیچعنوان به معنای پایان تفاوتهای اساسی بین فرصتهای شغلی زنان و مردان نبود و این روند در دوهه بعد هم همچنان ادامه داشته است.
منبع:
Report summary: Women in the Labour Market, Two Decades of Change and Continuity