حقوق و سلامت جنسی و باروری: بحثی مفید برای بررسی و کنشگری فمینیستی

1
648

بیدارزنی: مبارزه برای حقوق جنسی و باروری چندین دهه از پایه‌های اساسی کنشگری فمینیستی بوده است. موج دوم فمینیسم در بسیج نهادهای زنان و جنبش‌های فمینیستی در زمینۀ حق سقط جنین؛ دسترسی امن به لوازم پیشگیری از بارداری؛ و سیاست‌ها و قوانین بهتر برای رسیدگی به تجاوز، خشونت خانگی و حذف ختنه و ناقص‌سازی عضو جنسی زنان تلاش کرد.

در این حرکت در بعضی میدان‌ها برنده و در بعضی بازنده شدیم. مشکلاتی مانند ایدز و اچ‌آی‌وی اهمیت دستاوردهای‎مان را تهدید و  کم‌ رنگ‌ تر کرده است. در حقیقت بخش بزرگی از این مبارزه باقی مانده تا زنان به آزادی کامل در همۀ زمینه‌های حقوق جنسی و باروری برسند. واقعیت این است که سازمان‌ ها و حرکت ‌های فمینیستی به‌ تنهایی نمی‌ توانند چنین تغییر بزرگی ایجاد کنند. برای این‌که زنان متوجه حقوق جنسی و باروری خودشان باشند، دولت‌ها و سازمان‌های دولتی و بین‌المللی و همچنین بازیگران غیردولتی نقشی حیاتی به عهده دارند.

بحث درباره سلامت جنسی و بارداری زنان اولین بار در میانه دهه هشتاد میلادی و در نتیجه مبارزه فمینیست‌ها در برابر تجاوز، خشونت خانگی، دسترسی امن و مؤثر به وسایل پیشگیری از بارداری و مادرانگی امن طرح شد. همان‌گونه که اشاره شد، حرکت‌های فمینیستی در کنشگری حول مسائل جنسیتی زنان در همۀ ابعادش سابقه‌ای طولانی دارد، اما این حرکت‌ها بر اختیار بر بدن و رابطه جنسی متمرکز بود و به سلامت جنسی و باروری نمی‌پرداخت. بعد از سی‌سال این موضوعات در دستورکار نهادها و بازیگران عمومی مختلف این عرصه قرار گرفت. مشکل تبدیل‌شدن به جریان «عمومی» روزانه این است که مفهومی که چهارچوبی سیاسی برای درک حقیقت زنان و سرکوب آنها بود قدرتش تقلیل یافت و معنای سیاسی خودش را از دست داد.

تغییری بزرگ در تأیید و دسترسی به برخی زمینه‌های حقوق جنسی و بارداری ایجاد شد که لزوماً از دیدگاه فمینیستی یا حقوق زنان نبود، با وجود این زندگی روزانۀ زنان را در برخی زمینه‌ها تحت تأثیر قرار داد. این شاهدی است برای حرکت‌های فمینیستی جهانی، مبنی بر این‌که بحث‌های سلامت و حقوق جنسی و باروری این روزها تا حدودی با حرکت ‌های عدالت اجتماعی و از آن بیشتر با چهارچوب‌ های ملی و جهانی سیاستگذاری – به‌خصوص آنهایی که به برابری جنسیتی و سلامت مربوطند – آمیخته شده است. مثال ‌های این آمیختگی شامل برنامه ‌های ملی سلامت، برنامه‌های ملی ایدز و برنامه‌های سلامت زنان است. مهم است که این پیروزی‌ها را جشن بگیریم و در عین‌ حال اثر عمومی ‌کردن مسئلۀ حقوق جنسی و باروری را ارزیابی کنیم؛ برای مثال، تشریح کنیم عبارت‌ها چگونه تعریف شده‌اند تا متوجه شویم در این میان چه چیزی از دستور کار گم شده و درنتیجه بر رسیدن به این حقوق تأثیر گذاشته است.

تأثیر و تغییری که کار سازمان‌های عمومی بر حقوق جنسی و باروری زنان دارد چیست؟ (عامدانه صرفاً از حقوق جنسی و باروری نوشتم و نه سلامت جنسی و باروری، چون اضافه ‌شدن خود بحث سلامت به این حوزه موضوع را تقلیل می‌دهد و تاثیر سیاسی‌اش را از بین می‌برد.) آیا پذیرفتنی است که اگر این حقوق محقق شوند، آنالیز فمینیستی از سکس، سکسوالیته و باروری را، که درک پایه‌ای است از این‌که چرا زنان سرکوب شدند و چرا مبارزه برای حق تصمیم‌گیری بر بدن مرکز تندرستی و خوشبختی زنان است، از دست بدهیم؟

این مقاله سعی می‌کند چهارچوبی برای سلامت و حقوق جنسی و باروری تعریف کند، عباراتی را که بیشتر استفاده می‌شوند با دقت بررسی کند و بپرسد که آیا این چهارچوب و اصول به اهداف فمینیستی درباره تمامیت بدن و حق زنان بر بدنشان و به‌چالش‌کشیدن مردسالاری کمک می‌کند یا نه.

دیدگاه عمومی دربارۀ حقوق جنسی و باروری

سلامت و حقوق جنسی و باروری در مقام تئوری ممکن است حقی برای همه شناخته شود؛ پیر یا جوان، مرد یا زن، تراجنسی، دگرجنس‌گرا، همجنس‌گرا، دوجنس‌گرا و تک‌جنس‌گرا، مبتلا به اچ‌آی‌وی یا سالم، همگی باید دربارۀ سکسوالیته و باروری خودشان انتخاب کنند، چون باید حق مالکیت بر بدنشان داشته باشند. تفسیر عمومی از حقوق جنسی و باروری معمولا جانب دگرجنس‌خواهی را می‌گیرد، معمولا به‌نفع مردان است و لزوماً بر زنان و به‌خصوص گروه‌های حاشیه‌ای زنان تمرکز ندارد؛ مسئله‌ای که برای فمینیست‌ها اهمیت بسیار زیادی دارد. آژانس‌های سازمان ملل، ضمن این‌که تعریف اختصاصی خودشان را دارند، لزوما همگی موافق‌اند که سلامت جنسی به وضعیت فیزیکی، احساسی، روانی و سلامت اجتماعی وابسته به جنسیت اشاره می‌کند و فقط به‌معنی نبود بیماری، نارسایی و ضعف جنسی نیست. سلامت جنسی نیازمند رویکردی مثبت و توأم با احترام به جنسیت، رابطه جنسی و همچنین امکان داشتن تجربۀ جنسی امن و لذت‌بخش و رها از اجبار، تبعیض و خشونت است. برای این‌که سلامت جنسی به‌دست بیاید و حفظ شود، حقوق جنسی همۀ افراد باید محترم شمرده شود، حفاظت شود و رعایت شود.

حقوق جنسی مفهوم سلامت جنسی را گسترش می‌دهد و به حقوق خاصی اشاره می‌کند. این حقوق شامل حق همۀ افراد برای دستیابی به بالاترین استاندارد سلامت جنسی، مالکیت بر بدن، انتخاب شریک یا شرکای جنسی، تصمیم‌گیری برای فعالیت یا عدم فعالیت جنسی، داشتن رابطۀ جنسی توأم با رضایت، تصمیم‌گیری برای این‌که چه زمان و با چه کسی ازدواج کنند، تصمیم‌گیری برای این‌که آیا می‌خواهند و اگر می‌خواهند، چه زمانی بچه‌دار شوند و داشتن ادامۀ زندگی جنسیِ امن و لذت‌بخش است.

بنابراین سلامت باروری به این معناست که افراد باید زندگی جنسی امن و رضایت‌بخش داشته باشند ‌(مرتبط با حقوق جنسی) و این‌که باید ظرفیت باروری و نیز آزادی داشته باشند برای این‌که تصمیم بگیرند این کار را انجام دهند و زمان و تعدادش را مشخص کنند. این آخرین شرط تلویحا حق زنان و مردان برای داشتن آگاهی؛ دسترسی امن، موثر و قابل پرداخت و قابل قبول به روش‌های تنظیم خانواده بر اساس انتخابشان؛ حق دسترسی به خدمات پزشکی مناسب برای زنان باردار برای گذراندن امن دوره بارداری و زایمان؛ و در نهایت داشتن بهترین شانس برای سلامت مادر و کودک را نیز ذکر می‌کند.

تعریف فمینیستی این عبارات و مفاهیم چه تفاوتی دارد؟

پایه تئوری‌های فمینیستی مفهوم سیاست جنسی ( اصولی که رابطه بین جنسیت‌ها، و جنسیت ها با قدرت را تعیین می کنند) است: بدن زن‌ها در درون و خارج رابطه خصوصی زمینِ قدرت مردسالارانه است و فضایی است که مردان بیشترین قدرت سرکوب را دارند و زنان بیشترین سرکوب را متحمل می‌شوند. کنترل بر بدن زن توسط شریک‌های خصوصی، خانواده، اجتماع و دولت خودش را در حقوق جنسی و باروری نشان می‌دهد: برای بسیاری از زنان دگرجنس‌خواه اظهار آزادانه سکسوالیته‌شان ممکن نیست و این برای زنان همجنس‌گرا، دوجنس‌گرا و تراجنسی قطعاً سخت‌تر است. علاوه بر آن، سیاست ‌های دولتی، عدم دسترسی مناسب و مؤثر به سرویس‌ها، دیدگاه مردسالارانه به زنان و نقش تولیدمثلی آنان نیز تصمیم‌های زنان دربارۀ نحوه پیشگیری از بارداری، بارداری، سقط جنین و تصمیم‌گیری دربارۀ این را که آیا می‌خواهند بچه داشته باشند و از چه کسی و چه زمانی و چند بچه، کنترل می‌کند.

در ارتباط با مسئله بدن و کنترل آن، در فهم و تعریف فمینیستی، ایده قدرت نقش مرکزی دارد. تکنوکرات‌ها درباره حق زنان صحبت می‌کنند که مثلا باید لذت جنسی داشته باشند بدون این‌که رابطه آن را با قدرت بفهمند. همان‌گونه که اشاره شد، روابط مردسالارانه با نابرابری قدرت در درجات و زمینه‌های مختلف درگیرند و بدون قدرت، زنان نمی‌توانند روابط جنسی با مردان را کنترل کنند. در مفهوم رابطه توام با نابرابری قدرت است که زنان لازم است اعمال پیشگیرانه و حفاظتی را، با هدف کمینه‌کردن ریسک ابتلا به اچ‌آی‌وی، انجام دهند. اگر بخواهیم به‌وضوح بگوییم، صرف این حق به‌اندازه کافی نیست که رسیدن به این حق را تضمین کند: زمینه و متن مهم است، مثلا حق انتخاب فردی همجنس که می‌خواهیم با او سکس داشته باشیم در کشوری که رابطه جنسی همجنس‌خواهانه جرم است، قطعا تناقض است.

به‌طور خلاصه، کنشگری فمینیست‌ها درباره حقوق جنسی و باروری از نقطه شروع مردسالاری و درک از کارکرد سکس، سکسوالیته و باروری در حمایت و نگهداری از جامعه نابرابر و سرکوبگر آمده است. کار عمومی در حوزه حقوق جنسی و باروری معمولاً چیزی بیش از کار غیرسیاسی نیست و به سرکوب زنان معمولا نمی‌پردازد؛ علی‌رغم این‌که ممکن است بر مسئله جنسیت برای آنالیز مشکل متمرکز شود. اگر زنان حقوق جنسیتی و باروری خودشان را درک کنند، ناخودآگاه می‌فهمند و باور می‌کنند قدرت‌نمایی جنس مذکر (پدرسالاری) در بسترهای مختلف و فرهنگ‌های متفاوت و مخصوصِ همان تعریف شده است.

دستورکار عمومی چیست؟

علاقه‌مندی به حقوق جنسی و باروری در سازمان‌های بین‌المللی عمومی به برخی آثار مثبت منجر شده است. متاسفانه در یک متن اجتماعی جهانی، که از زنان در قالب یکی از نقش‌ها و وظایفشان انتظار تولیدمثل می‌رود، نیاز بود میلیون‌ها زن در اثر امور مربوط به بارداری بمیرند تا سرانجام پاسخی دریافت شود. پژوهش‌های اخیر نشان داد نرخ مرگ‌ومیر مادران در افریقا و جنوب آسیا بیشتر از سایر مناطق است. نرخ مرگ‌ومیر مادران به چنین رقم بالایی رسید تا به موضوعی جهانی تبدیل شد و اکنون اقبال جهانی برای کاهش آن در دوران بارداری، زایمان و پس از زایمان وجود دارد.

اهداف توسعه هزاره، شماره ۵، بر کاهش اساسی نرخ مرگ‌ومیر متمرکز است و تایید می‌کند که زنان در جنوب آسیا و جنوب افریقا به‌شکل ویژه در معرض خطرند؛ در هر دو این نواحی زایمان بدون کمک تخصصی صورت می‌گیرد. دومین بخش این هدف رسیدن به دسترسی جهانی به خدمات بهداشتی است که شامل دسترسی بیشتر زنان به خدمات قبل زایمان، کاهش نابرابری در مراقبت دوران بارداری، گسترش دسترسی به وسایل پیشگیری از بارداری و استفاده از روش‌های پیشگیری از بارداری برای زنان است (دقت کنید که استفاده از وسایل پیشگیری بین زنان فقیر و تحصیل‌نکرده از همه کمتر است). تصدیق شده که بودجه ناکافی برای تنظیم خانواده مهم‌ترین عامل شکست برخی کشورها در انجام‌دادن تعهداتشان برای بهبود سلامت باروری زنان است. عدم دخالت و عدم تعهد دولت‌ها مانع دیگر این راه است؛ اهداف توسعۀ هزاره روی اراده سیاسی و تامین منابع مالی دولت‌ها حساب کرده است. بر مبنای مراحلی که برای این برنامه در کنفرانس پان‌افریکن در اکتبر ۲۰۱۱ در ژوهانسبورگ اعلام شده، پیشرفت‌هایی صورت گرفته است. این تعهد عمومی در نوع خودش اولین مورد در کشورهای افریقایی بود و باعث پیشرفت بسیاری در برنامۀ توسعه قرن در افریقا، به‌خصوص درباره سلامت مادر و فرزند در دوره بارداری، شد. همچنین قول‌هایی در خصوص حمایت بیشتر پارلمانی برای پیاده‌سازی این تصمیمات داده شد، اما همه این تعهدات را باید جامعه مدنی دنبال کند تا از تحققشان مطمئن شویم.

در این میان اهداف توسعه هزاره به ثابت‌ماندن و سپس کاهش شیوع ایدز از سال ۲۰۱۵ اشاره کرده است. به‌نظر می‌آید نرخ شیوع در خیلی از مناطق کم شده و مبتلایان نیز سال‌های بیشتری می‌توانند زندگی کنند. با وجود این هنوز نمی‌توان خوشحال بود، به‌خصوص که بودجۀ جهانی برای مبارزه با اچ‌آی‌وی و سل و مالاریا دارد به‌مرور کمتر می‌شود. برنامۀ اهداف توسعۀ هزاره بودجۀ اچ‌آی‌وی را بر جوانان و زنان متمرکز کرده و همچنین بر وجود رابطه بین خشونت وابسته به جنسیت و اچ‌آی‌وی، با نیاز به درنظرگرفتن این اولویت بودجه‌ای، صحه گذاشته است.

مبارزه برای حقوق جنسی و باروری شعاری همه‌گیر و جهانی نیست. علی‌رغم دستاوردهایی که توصیف شد، مسائل فمینیستی به‌طور کامل لحاظ نشده و هنوز مسائلی هست که تکنوکرات‌ها برایش مبارزه‌ای نمی‌کنند. در رویکرد عمومی به حقوق باروری و جنسی تمرکز بر مسائلی خاص است؛ مثلاا آژانس‌های وابسته به سازمان ملل به مسائلی چون نرخ مرگ‌ومیر در زایمان و اچ‌آی‌وی می‌پردازند، ولی همان اهمیت جهانی را برای دسترسی به سقط جنین قانونی و امن برای همه زنان قائل نیستند. برخی مسائل بسیار جنجالی است و جز دستورکار سازمان‌های فمینیستی باقی می‌ماند و برای عموم مردم جذاب نیست. این مسائل شامل حمایت قاطع از حقوق گروه‌های حاشیه‌ای، بارداری با کمک دارو و تکنولوژی، و استفاده از مایکروبساید (ترکیباتی که داخل واژن و مقعد برای جلوگیری از بیماری‌های مقاربتی استفاده می‌شود) برای دختران نوجوان، کارگران جنسی و زنانی است که با اچ‌آی‌وی و ایدز زندگی می‌کنند.

چه چیزهایی در دستورکار نیست؟

علی‌رغم این‌که اهداف و تلاش‌های برنامۀ توسعۀ هزاره مهم است و تغییری بزرگ در دستورکارها ایجاد کرده و بر گروه‌های خاصی از زنان تأثیر داشته، این تلاش‌ها دیدگاه فمینیستی ندارد و بنابراین بر شرایط اساسی همه زنان تاثیر نمی‌گذارد. بدون درک مفهوم نابرابری قدرت در روابط خصوصی، که در نهایت چهارچوبی برای مسائل جنسی و باروری تعیین می‌کند، عمومی‌کردن سلامت و حقوق جنسی فقط سلامت گروهی از زنان را بهبود می‌بخشد و تغییری اساسی در وضع موجود ایجاد نمی‌کند.

در نبرد برای حقوق جنسی و باروری زنان، زنان گروه‌های همگن نیستند. گروه‌های حاشیه‌ای، به‌دلیل هویتشان، دوبرابر سرکوب می‌شوند. این مسئله خصوصاً باتوجه به جغرافیا و موقعیت‌ها می‌تواند بسیار جدی باشد. این بدین معناست که درک سنتی از حقوق جنسی و باروری لزوما از واقعیت زندگی آنها و نیازهای ویژه‌شان صحبتی نمی‌کند. تا زمانی که این گروه‌ها خود برای شرایطشان برنخیزند، جریان‌های عمومی کاری برایشان نمی‌کند. شرایط حاشیه‌ای سه گروه از این زنان به‌خوبی نشان می‌دهد که چرا مسائل آنها لزوما در دستورکار نیست: کارگران جنسی، زنان مبتلا به اچ‌آی‌وی و ایدز و زنان همجنس‌گرا.

این زنان برای دسترسی به سرویس‌های باروری چالش بزرگی دارند؛ به‌خصوص کارگران جنسی در دسترسی به سرویس‌های سلامت مشکل دارند. این مشکلات بیشتر به‌علت هویت آنها به‌عنوان کارگر جنسی است. علاوه بر این، گزارش‌هایی مبنی بر عقیم‌کردن اجباری زنان مبتلا به اچ‌آی‌وی در کشورهای افریقایی و سایر کشورها وجود دارد. در این ماجراها، پس از این‌که این زنان برای دریافت خدمات بهداشتی یا خدمات بارداری به بیمارستان‌ها می‌رفتند، به‌اجبار عقیمشان می‌کردند. در بعضی نقاط زنی که به او تجاوز شده و باردار شده فقط در صورتی خدمات لازم را می‌گرفت که با عقیم‌سازی موافقت می‌کرد. واضح است که عقیم‌سازی اجباری زنان مبتلا به اچ‌آی‌وی نفی کامل حقوق آنهاست که بر هویتشان تأثیر فراوانی دارد. لازم است توجه شود که عقیم‌سازی اجباری فقط مختص زنا مبتلا به اچ‌آی‌وی در افریقا نبوده، بلکه زنان حاشیه‌ای، مانند زنانی که محدودیت‌های ذهنی یا جسمی دارند یا زنان مهاجر، نیز خلاف خواسته‌شان عقیم شده‌اند.

در ناحیه‌هایی که شیوع اچ‌آی‌وی بالاست و زنان به‌شکلی نامتناسب بیش از مردان مبتلایند، تمرکز پیشگیری طبیعا روی زنان است، اما در این میان معمولا زنانی که ناتوانی جسمی دارند و زنان همجنس‌گرا از دستورکار حذف می‌شوند. این موضوع علی ‌رغم یافته‌های جدیداست که نشان می دهد نرخ ابتلا به اچ‌آی‌وی در زنان همجنس‌گرا بالا رفته است. دسترسی به اطلاعات درباره اچ‌آی‌وی و ایدز برای زنان همجنس‌گرا تقریباً ناممکن است و، به ‌علت نوع نگاه ارائه‌ دهندگان خدمات درمانی، برای زنان سخت است که سویۀ جنسیتی خودشان را آشکار کنند تا اطلاعات و خدمات مناسب دریافت کنند.

جنبۀ دیگر سکسوالیته، که جزئی از دستورکار سنتی حقوق و بهداشت جنسی و باروری نیست اما نقشی حیاتی در تلاش‌های فمینیست‌ها دارد، این است که زنان متوجه پتانسیل کامل خودشان در زمینۀ لذت و تمایل جنسی باشند. استانداردهای دوگانه معمولاً درباره تمایلات و لذت‌های مردان در زمینه امور جنسی سخن می‌گوید و نیاز زنان به داشتن حقوق برابر در زمینۀ لذت جنسی و تمامیت بدن و اختیار بر بدن را رد می‌کند. کنترل زنان بر بدنشان ربط بسیار زیادی به کنترل واژن و اندام جنسی‌شان دارد. برای مثال، در برخی کشورهای افریقایی این فرهنگ است که تعیین می‌کند زنان چه مداخلاتی در زمینۀ بهداشت جنسی دارند و نُرم‌های اجتماع در این باره چگونه است؛ مثلاً یک شیوه مرسوم در سکس این است که از ابزارهای خشک‌کننده استفاده کنند تا مطمئن باشند واژن نرم و لغزنده نیست؛ که تنها هدفش این است که میزان لذت جنسی را در مردان بالا ببرد، و طبیعتا چنین روشی زنان را بیشتر در معرض خطر قرار می‌دهد.

ارزش چهارچوب‌گذاری برای حقوق چیست؟

چهارچوب‌بندی حقوق، که حقوق جنسی و باروری را نیز شامل می‌شود، نمی‌تواند جایگزین چهارچوب‌بندی‌های دیگری شود که هدفش تعریف وظایف جامعه به افراد است. این چهارچوب‌گذاری‌ها برای حقوق برای جوامعی که در آن مردم به‌علت حقوق نابرابر سرکوب می‌شوند، فایده‌ای ندارد. برای چنین جوامعی چهارچوب از پیش تعیین‌شده جواب نمی‌دهد؛ چهاچوب آنها باید روان و دینامیک باشد تا بیانگر مبارزاتشان باشد. سختی‌های زیادی برای زنان در به‌چالش‌کشیدن قدرت مردانه در لحظات خصوصی وجود دارد؛ مذاکره برای سکس امن از مهم‌ترین ضرورت‌هاست، چون زنان در این لحظات کمترین قدرت را دارند.

همان‌گونه که دیده می‌شود، فهم‌های متنوعی از حقوق جنسی و باروری وجود دارد. برخی از این حقوق بیشتر بر سلامت تمرکز دارند و برخی بیشتر توجه را به سمت اهمیت حق انتخاب جنسی و باروری زنان و مردان جلب می‌کنند. درک فمینیستی از سکسوالیته از این نیز فراتر می‌رود و فقدان آزادی جنسی و باروری را آنالیز می‌کند و این موضوع را در بطن جامعه‌ای مردسالار می‌داند که در آن کنترل‌نداشتن زن بر بدن خودش به‌عنوان اصلی‌ترین راه مردان برای سرکوب زنان باقی مانده است. سازمان‌های عمومی می‌توانند دستورکاری درراستای حقوق جنسی و باروری داشته باشند و تفاوت‌های خوبی نیز برای زنان در زمینۀ دستیابی به این حقوق ایجاد کنند؛ اما تا زمانی که دلایل ریشه‌ای این سرکوب و نبودن حق اختیار زنان بر بدنشان را محور قرار ندهیم و بر سرکوب‌های انجام‌شده بر زنان، به‌خصوص در موضوعاتی جنجالی چون گروه‌های حاشیه‌ای و کارگران جنسی، تأکید نکنیم، آزادی جنسی و باروری اکثر زنان مورد مصالحه قرار می‌گیرد.

منبع : http://www.osisa.org/buwa/regional/sexual-and-reproductive-health-and-rights-useful-discourse-feminist-analysis-and-activ