برابری جنسیتی و توسعه شهری: ساختن اجتماعات بهتر برای همه

2
965
جنسیت و توسعه شهری
جنسیت و توسعه شهری

تا قانون خانواده برابر:

مقدمه

اگر با دید جنسیتی به شهرها نگاه کنیم، یکی از مهم ترین تفاوت هایی که استفاده از فضای شهری را تحت تاثیر قرار می دهد، نقش ها و مسئولیت های زنانه و مردانه است. با توجه به تقسیم جنسیتی کار، زنان بیشتر مسئولیت کارهای مراقبتی در خانواده و اجتماع را به عهده دارند. به همین دلیل زنان به عنوان کاربران کلیدی فضای شهری و تولید کنندگان کلیدی محیط های مسکونی در برنامه ریزی و توسعه شهری، ازموقعیت مرکزی و مهمی برخوردار هستند.

توسعه کنونی زیرساخت های شهری و محیط های ساخته شده نیاز دارند تا برای ارتقای بیشتر برابری جنسیتی در استفاده از مزایای فضای شهری از نو طراحی شوند. بسیاری از روندهای پیشین و کنونی برنامه ریزی و توسعه شهری بازتاب دهنده نگاه مردانه به نقش هایی است که معمولا زنان بر عهده دارند. مشاهده خانواده، اجتماعات، شهرها و مناطق با عینک جنسیتی نیازمند یک تغییر بنیادی در تفکر و عمل است.

این مقاله به طور خلاصه به اصول اساسی می پردازد که می تواند برنامه ریزی و سیاست گزاری شهری را در فرآیند طراحی و توسعه مجدد مناطق شهری به سمت یک رویکرد فراگیر، جنسیت مدار و پاسخگو در برابر همه هدایت کند.

 

زندگی شهری و جنسیت
زندگی شهری و جنسیت

 

اصلاح فضای عمومی برای زندگی روزانه

استفاده از رویکردی پراکنده در برنامه ریزی شهری در چند دهه گذشته به محیط های تفکیک شده شهری منجر شده است. جایی که مناطق مسکونی، فضاهای کاری، مراکز خرید و محیط های تفریحی در فضاهای جداگانه ای قرار دارند و با بزرگراه ها و سیستم های حمل و نقل عمومی گسترده به هم متصل می شوند. در این رویکرد، عبور و مرور شهری به وجه غالبی تبدیل شده است که تمام کارکردهای دیگر را در زندگی شهری و در میان چشم انداز گسترده ای از زیرساخت ها و فن آوری خلاصه می کند.

کسانی که به طور هنجاری عهده دار مسئولیت های مراقبتی در خانواده و اجتماع هستند باید به طور همزمان از بسیاری از جنبه های متنوع زندگی شهری بهره مند شوند و این باعث می شود تا بهره وری تکنوکراتیک محیط های شهری تک فرهنگی معکوس شود. این گروه – که عمدتا زنان هستند- برای حفظ تعادل در وظایف متعدد روزانه به فضاهای شهری چندمنظوره نیاز دارند. محله های کامل با کاربری های گوناگون ، مسیرهای کوتاه و نزدیکی به محیط کار، مهدکودک و مدرسه، دسترسی کامل به مراکز خرید و فروشگاه ها، فضاهای امن برای عابر پیاده و دسترسی مکرر و آسان به سیستم های حمل و نقل عمومی برخی از عناصر اصلی زندگی شهری است که با نیازهای زنان در نقش مراقبت کننده همخوانی دارد.

 

جنسیت و فضای شهری
جنسیت و فضای شهری

زندگی شهری برای همه است

ساختار فضای شهری اغلب چالش های سختی را به گروه های کم تحرکی مانند کودکان، سالمندان و معلولان تحمیل می کند. اعضای این گروه ها یا گروه های مشابه به حاشیه رانده شده و به زندگی در فضایی که پاسخگوی همه نیازهای آنها باشد محدود می شوند. آنها اغلب در جریان اصلی زندگی شهری پذیرفته نمی شوند. عنصر تحرک باعث شده است تا محیط های مسکونی از فضاهای اجتماعی مجزا باشند زیرا ساکنان این محیط ها در خارج از محله خود درگیر فعالیت های اجتماعی هستند. اینترنت و دیگر اشکال جدید فن آوری اطلاعات و ارتباطات نیز این روندها را تقویت کرده است.

از آنجا که عبور و مرور اتومبیل ها خیابان های محلی را به جایی خطرناک برای بازی کودکان تبدیل کرده است، دامنه فضایی که آنها می توانند در آن به طور مستقل دست به کشف محیط خانه خود بزنند، به شدت محدود شده است. نوجوانان نیز برای رفتن به مکان های مختص به خود مانند پارک ها و زمین های بازی به طور فزاینده ای به والدین خود یا بزرگسالان دیگر وابسته شده اند.

قدرت حضور

محله هایی پایدار هستند که از ترکیبی واقعی از یک جمعیت که دارای نیازها و منافع مختلف هستند، تشکیل شده باشند. این جمعیت از سوی دیگر می تواند دارایی های متفاوتی را به محله خود منتقل کند. این دارایی ها می تواند شامل زمان، مراقبت، مهارت ها، فرهنگ، سرمایه اجتماعی و پول باشد. «نوسازی» عمدتا محله ها را به محیط های اقتصادی تک فرهنگی تبدیل می کند. یک انتقاد رایج که به اجتماعات مسکونی تازه ساز وارد است این است که آنها زیبا اما کسل کننده هستند. ساکنان این محله ها بیشتر زمان خود را در خارج از محله می گذرانند. این محله ها فاقد روح و نشاط هستند.

 

برای ایمن سازی و بازگرداندن نشاط به محله ها به افرادی نیاز داریم که بتوانند و مشتاق باشند تا زمان، انرژی، خلاقیت، حضور و شبکه اجتماعی خود را به بهبود و مفرح سازی فضای محله اختصاص دهند. اگر قرار است محله ها محیط های امن و حمایتگری برای کودکان و سایر افراد وابسته باشند، همسایه ها باید یکدیگر را بشناسند، به هم توجه کنند و نسبت به محیط خود احساس مسئولیت داشته باشند. برای این منظور نیاز به انسجام اجتماعی و درک متقابل وجود دارد. چنین شرایطی دیگر مانند گذشته به راحتی به وجود نمی آید. ایجاد یا احیای چنین وضعیتی نیازمند تلاش شهروندان فعال و آگاه در کنار سیاست گزاری های بخش عمومی و خصوصی است که برای بازسازی ویژگی های فیزیکی و اجتماعی محیط های شهری ما طراحی شده است. افراد مختلف در مراحل متفاوت زندگی خود چیزهای متنوعی را برای ارائه کردن به محله خود دارند. از این چشم انداز، برنامه ریزی شهری نیاز دارد تا بر ارائه ساختارها و فرصت ها برای ایجاد یک تبادل محلی در زمینه طیف گسترده ای از دارایی ها و سرمایه های درونی یک اجتماع تمرکز کند.

اهمیت محلی

ساختن محله ها و شهرهای جامعی که بیشتر پاسخگوی نیازهای زنان باشند در گرو اعمال اصلاحات «محلی» در برنامه ریزی فضایی شهری، کاربری زمین، توسعه اقتصادی و اجتماعی، مشارکت مدنی و یکپارچه سازی فرهنگی است.

ما در برهه تغییرات اجتماعی و جمعیتی سریع زندگی می کنیم. خانواده ها در حال کوچک شدن هستند، زندگی مجردی افزایش پیدا کرده است و افراد سالمند در یک روند رو به رشد از خانواده کنار گذاشته می شوند. شبکه های اجتماعی سنتی مانند خانواده های گسترده، اجتماعات مذهبی و سازمان های خیریه که پیکره جامعه را به هم پیوند داده بودند، زمین بازی خود را از دست داده اند. در نتیجه نیاز به ایجاد راه های جدیدی برای حفظ انسجام اجتماعی به وجود آمده است. بعد فضای محلی در محله های شهری دارای پتانسیل مهمی برای توسعه اشکال جدید همبستگی اجتماعی و شبکه های اجتماعی است.

گسترش سریع جنبش بین المللی مراکز مادران[1] در دو دهه گذشته به وضوح نیاز تاریخی به حمایت اجتماعی و گسترش فضای اجتماعی با توجه به مسئولیت های والدین و مراقبت از خانواده را نشان می دهد. ضرب المثل «یچه برای بزرگ شدن نیاز به یک دهکده آدم داره»[2] یک یادآوری مهم است که مراقبت از نسل آینده کودکان و نوجوانان وظیفه ای است که انجام آن به ظرفیتی بیش از خانواده هسته ای امروز نیاز دارد. اصطلاح «محلی» یعنی پل زدن میان حوزه خصوصی- عمومی وحوزه رسمی-غیر رسمی که به خوبی با وظایف حمایتی و مراقبتی تطابق می یابد. شبکه های محلی در محله ها ویژگی های یک «دهکده شهری» را ایجاد می کند که فرصت های بیشتری را برای تقسیم وظیفه حیاتی حمایت از کودکان و سالمندان فراهم می سازد. مفهوم «محلی» نشانگر چشم انداز جدیدی در زندگی چند نسلی همسایه ها است که با جلوگیری از محدودیت دسترسی و نهادینه شدن و متمرکز شدن بیش از حد سیستم ها تحقق می یابد. این مفهوم، سالمندان را قادر می سازد تا در محیطی آشنا، نزدیک به خانواده، دوستان، اقوام، همسایه های قدیمی زندگی کنند.

 

بازگرداندن فرهنگ مراقبت به زندگی اجتماعی

باز کردن ساختارهای خانواده هسته ای به روی شبکه های حمایتی محلی در محله های شهری مسئولیت جمعی بیشتری را در قبال وظایف باروری و نگهداری از سالمندان به عرصه زندگی اجتماعی وارد می کند. این اقدام همچنین موجب می شود تا پتانسیل تنظیم تقسیم کار و مسئولیت های جنسیتی در محیط خانواده و اجتماع عملی شود. مطالعات مختلف نشان می دهد زمانی که مسئولیت های مراقبتی و حمایتی خانوادگی در یک محیط عمومی و جمعی «اجتماعی می شوند»، مردان تمایل بیشتری به همکاری در آن نشان می دهند.

فضای عمومی در زمینه شبکه های خانوادگی و محله ای همچنان شخصی و خصوصی باقی مانده است. مراکز مادران دارای فضاهای محلی خودگردانی برای خانواده ها و کودکان هستند که «اتاق نشیمن عمومی[3]» نامیده می شود و شیوه مناسبی برای توصیف این خاصیت ویژه است. از این طریق کودکان در یک محیط حفاظت شده محلی به زندگی عمومی وارد می شوند و سالمندان مشارکت کنندگان فعال این اجتماعات چندنسلی هستند.

محله های شهری مکانی برای تبادل اطلاعات، فرهنگ و دانش محلی است. این فضاها می توانند بر دشوارترین چالش های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصی جامعه معاصر تاثیر بگذرانند و به غلبه بر انزوا و از خودبیگانگی کمک کنند.

مشارکت مدنی و یکپارچه سازی

اصطلاح «محلی» نقش مهمی را در ایجاد مشارکت مدنی و فراگیری اجتماعی ایفا می کند. زمانی که فضاهای عمومی محله ها برای تسهیل تماس و ارتباط افراد باهم طراحی شوند، مکان هایی برای دیدار، آشنایی، ایجاد درک متقابل و تعریف فعالیت های مشترک شکل می گیرد. فضاهای اجتماعی و فیزیکی در مقیاس کوچک، موجب تقویت پایداری شبکه های اجتماعی می شود. فضاهای غیررسمی و آشنای این مکان ها باعث می شود تا شهروندان فعالانه از مهارت ها و منابع خود استفاده کنند و در رهبری محلی مشارکت کنند. این میزان استفاده و مشارکت در ساختارهای نهادینه شده رسمی با مقیاس بزرگ در زندگی عمومی بسیار کاهش می یابد. از سوی دیگر زنان به طور قابل ملاحظه ای در سطوح کوچک تر فضای عمومی و شبکه های اجتماعی، مشارکت و رهبری فعالانه تری نشان می دهند.

این نوع انسجام اجتماعی برای مدیریت موفقیت آمیز تنوع چندفرهنگی و ترویج صلح اجتماعی ضروری است. امروزه محل کار به دلایل مختلف کارکرد اولیه گذشته را به عنوان مکان شهری برای یکپارچگی اجتماعی ندارد بلکه اکنون این محله ها هستند که از طریق تعامل کودکان با دوستان، خانواده ها، معلم ها و دیگر اعضای کلیدی اجتماعات، فرهنگ های محلی را گسترش می دهند. بنابراین «محلی» اهمیت بسیاری برای انسجام اجتماعی به ویژه درباره مشارکت زنان در زندگی اجتماعی دارد.

توسعه اقنصادی و اجتماعی محلی

صنعتی شدن، جهانی شدن و رقابت بر سر فن آوری و اقتصاد، یک دوگانگی رو به رشدی در بین نیروی کار مولد و ماهر و کسانی که از اقتصاد رسمی کنار گذاشته شده اند، ایجاد کرده است. احیای بعد «محلی» اقتصاد اجتماع محور می تواند یک نقش کلیدی در پر کردن این شکاف بازی کند. توسعه اقتصادی محلی می تواند صرف نظر از سطح بهره وری و صلاحیت رسمی، به طور کامل از دارایی ها و منابع درون جامعه استفاده کند. این اقدام علاوه بر این فرصتی را فراهم می کند تا مردم توانایی ها و استعداد خود را پرورش دهند و آموزش و تمرین بیشتری برای ارتقای مهارت های شغلی خود داشته باشند. توسعه اقتصادی محلی می تواند اشتغال غیررسمی و کارآفرینی بخش غیررسمی را به ویژه برای زنان اعتبار بخشد. به خصوص که زنان حتی اگر شغل رسمی دارای درآمد نیز داشته باشند، عموما حجم زیادی از کارهای بدون مزد را برای خانواده و جامعه انجام می دهند.

بومی سازی توسعه اقتصادی و اجتماعی می تواند به بهبود جامعه نیز کمک کند. محله ای که توسط ساکنانش توسعه یافته است یک محصول بسیار ناب با هویت محلی است که کاملا با اجتماعات دیگر متفاوت است. در واقع توسعه شهری محلی با هر طرح دیگری که برنامه ریزان حرفه ای خودشان تولید می کنند، متفاوت است. داشتن یک هویت و مشخصات متمایز محلی چیزی است که در بازاریابی تصویر و ارزش محله ارزش رو به رشدی دارد.

توسعه شهری از پایین به بالا

ابتکارات محله ای- مثالی از مراکز مادران

«شبکه بین المللی مراکز مادران برای توانمند سازی»[4] (MINE) یک جنبش مردمی خودگردان است که از آلمان آغاز شده و طی دو دهه گذشته در 15 کشور گسترش یافته است. در این مراکز مادران- زنان دور هم جمع می شوند تا زندگی خود و خانواده هایشان را بهبود ببخشند، با خانواده هایی از پیشینه های متفاوت اجتماعی و فرهنگی آشنا شوند، فضای عمومی را برای اجتماع خود اصلاح کنند، به تخصص و تجربه زندگی روزمره خود مهر تایید بزنند و فعالانه در رهبری مدنی و اجتماعی مشارکت کنند. مراکز مادران به عنوان نقطه کانونی برای توسعه خدمات «نزدیک به خانه» از جمله مهدکودک، خانه سالمندان، خدمات غذا، کتابخانه اسباب بازی و غیره عمل می کند. این مراکز ساختارهای خانواده و همسایگی تضعیف شده را از نو می سازند. این ضعیف شدن بر اثر فرآیند نوسازی[5] (در اروپای غربی و آمریکای شمالی)، رژیم های کمونیستی سابق (در جمهوری چک و بلغارستان)، جنگ و منازعات داخلی (در بوسنی و روآندا)، فقر و اچ آی وی/ایدز[6] (در کنیا) و مهاجرت داخلی (در فیلیپین) رخ داده است.

شهرهای دوستدار کودکان و زنان

یکی از آموزه های بزرگ جنبش بین المللی مراکز مادران این است که برای پرورش فرزندان به افراد بیشتری جز پدر و مادر نیاز است. کودکان و والدین نیازمند فضای دوستانه ای در دو سمت دیوارهای منزل خود هستند. یکی از مسائل حمایتی که مراکز مادران عمدتا درگیر آن می شود ایجاد اجتماعات شهری و شهرهای دوستدار کودکان و زنان است.

در سال 2004 مطالعه ای از سوی شبکه بین المللی مراکز مادران برای توانمند سازی برای وزارت مسکن و شهرسازی هلند با عنوان «نه مرغ، نه تخم مرغ، بلکه آشیانه[7]» انجام شد. در این گزارش ما به طور کلی از درس آموخته ها و داستان موفقیت های مراکز مادران درباره مسائل مربوط به مسکن و برنامه ریزی شهری استفاده کردیم. در این پژوهش تمرکز ما بر توسعه ساختارهای اجتماعی در کنار برنامه ریزی فیزیکی برای توسعه شهری و پروژه های بازسازی بود. هدف ما این بود که روش های موثر تهییج مشارکت مدنی و رهبری اجتماعات را شناسایی و تشریح کنیم. زمین داران و بنگاه های املاک، اجتماعات شهری را در درجه اول به صورت یک سرمایه گذاری مالی از طریق طراحی، خرید، فروش یا اجاره می بینند. در اکثر موارد، مسئله انسجام اجتماعی و مشارکت مدنی بخشی از محاسبات اقتصادی نیست. و اما آشیانه! این رویکرد به منظور آشتی دادن بعد اجتماعی و فیزیکی در توسعه و مدیریت شهری اتخاذ شده است. این هدف با ایجاد «اجتماعی» که از طریق آن برنامه ریزی شهری و انسجام اجتماعی تبدیل به عناصر جدایی ناپذیر توسعه اقتصادی راهبردی شوند، محقق می شود.

«شهر یادگیری»[8]

اجتماعات، شهرها و مناطق وقتی بهترین کارکرد را دارند که دانش، منابع و مهارت های شهروندان آن در تصمیم سازی های عمومی دخیل باشد. نرم افزار و سخت افزار فضای شهری نیازمند آن است که در درجه اول دارای حساسیت جنسیتی ویژه و مداوم باشد. این مسئله در مورد مفهومی موسوم به «سازمان افزار»[9] یعنی چگونگی سازماندهی فرآیندهای برنامه ریزی و رهبری نیز به شدت صادق است.

بهترین طرح هازمانی ریخته می شوند که افراد دارای منافع حیاتی یعنی ساکنان محلی، در طراحی آن مشارکت داشته باشند. زمانی که یک محله به جای طراحی شدن از روی یک محصول مهندسی بیرون آمده از طرحی پیش نویس در دفتر سیاست گذاری، طی یک فرآیند اجتماع محور توسعه می یابد، نتیجه به دست آمده -به ویژه برای زنان- به مراتب بهتر است. به طور کلی زنان در مقایسه با مردان ساعات بسیار بیشتری را در داخل یا نزدیکی محله خود صرف می کنند. آنها بر اساس تجربه روزمره خود، دانش عمیق و روشنی درباره آنچه باید در داخل یا نزدیکی یک محله ساخته شود، دارند. برای مثال زنان بهتر می دانند که فضا، زیرساخت و خدمات عمومی چگونه باید طراحی شوند تا پاسخگوی نیاز همه اعضای جامعه باشند. برای استفاده از این دانش، افراد سازمان دهنده فضاهای محلی و محله ای باید خود را به سازمان های آموزنده تبدیل کنند. آنها باید چارچوبی از فرصت ها برای مشارکت فعال ساکنان در توسعه محله، شهر و منطقه خود به وجود آورند. آنها نیاز دارند تا زمینه مناسبی را برای شناسایی و ارزیابی ظرفیت های محلی و تلفیق دانش رسمی و غیررسمی فراهم کنند.

شبکه بین المللی مراکز مادران برای توانمند سازی، مفهوم «آکادمی های محله ای[10]» را بسط داده است. این مفهوم به روش شناسی دانش سازی برای ایجاد مشارکت و دخالت اجتماعی از طریق سازماندهی محله ها به عنوان مناطق یادگیری اطلاق می شود. این آکادمی وظیفه ساختن ارتباطات و اجتماعات داخلی را در کنار ساخت مشارکتی مرتبط با تصمیم سازی عمومی به عهده دارد. (جزییات بیشتر در وبسایت www.nest.cc قابل مشاهده است).

رویکردهای جدید به حاکمیت شهری

در برخی مراکز شهری، مشکلات اجتماعات بیشتر از آنکه نتیجه ضعف های نهادی باشد، برآیند تسلط نهادی است. برای مثال در هلند، فقدان نگاه باز به آرایش گسترده تری از ذینفعان و منابع اجتماعی، پیامد سابقه و موفقیت برنامه ریزی شهری رسمی است. این وضعیت منجر به ایجاد تقاضاهای رو به رشدی برای «نهادینه زدایی»[11]، تقویت دخالت خودگران شهروندان و ایجاد تغییرات کلیدی در نقش ها در تمام سطوح حاکمیت شهری یعنی تبدیل تصمیم سازی و ارائه خدمات به تسهیلگری فرآیند حاکمیت اجتماع محور شده است. در این مدل جدید، ساکنان منافع خود را بیان می کنند، تفاوت ها را مدیریت می کنند و مهارت ها و منابع خود را در اختیار هم می گذارند. فرآیند حاصل از همکاری احترام آمیز شامل یادگیری در تمام سطوح با تشویق مهارت و ظرفیت های شهروندی مانند ابتکار عمل، مسئولیت جمعی و مشارکت فعال می شود.

مشارکت و رهبری زنان برای موفقیت این فرآیند جدید حاکمیت شهری کاملا ضروری است. زمانی که زنان نه تنها به طور فعالانه مشارکت می کنند بلکه یک نقش مرکزی را به عهده می گیرند، توسعه بلند مدت می تواند جامعیت و پایداری بیشتری داشته باشد. در سطح جهانی، تجربه مشارکت و رهبری زنان در حاکمیت محلی پیشرفت های چشمگیری را در اثربخشی سیاسی و اجتماعی نشان داده است زیرا زنان تمایل بیشتری دارند نه فقط منافع اعضای قدرتمند و بانفوذ اجتماع بلکه نیازها و دیدگاه های همه افراد جامعه را در نظر بگیرند. زنان معمولا در پل زدن و ایجاد اتحاد میان اختلافات و درگیری های اجتماعی، فرهنگی و قومی در درون اجتماعات خود پیشرو هستند.

پیشنهادات

محیط های شهری مشارکتی و دارای حساسیت جنسیتی را می توان با سیاست گزاری های زیر حمایت کرد:

ü استفاده مختلط از فضا و ادغام کارکردهای کار، تجارت، زندگی، مراقبت و تفریح

ü توجه و سرمایه گذاری برابر روی نرم افزار، سخت افزار و ساز افزار اجتماعات

ü فراهم کردن فرصتی برای ساکنان به منظور طرح نیازها و یافتن راه حل برای آنها

ü ارائه فضا برای برگزاری نشست های خودگران برای ساکنان

ü ایجاد زیرساخت عمومی مناسب برای همه افراد جامعه: کودکان، جوانان، افراد مسن، معلولان.

ü فراهم ساختن امکان استفاده چندگانه و منعطف از فضای عمومی توسط ساکنین

ü مساعد کردن شرایط برای حفظ و توسعه فعالیت های اقتصادی شامل کسب و کار اجتماع محور و شرکت های کوچک و متوسط شخصی محلی

ü ایجاد فضاهای تجربی در اجتماعات برای توسعه خلاقیت و نوآوری از پایین به بالا

ü پشتیبانی از ابتکارات اجتماع محور مانند مراکز مادران و آکادمی های محله ای

ü هدایت منابع عمومی عمده به سمت اقدامات مردمی

ü به رسمیت شناختن ساکنان جوامع محلی به عنوان شرکا و ذینفعان مهم در برنامه ریزی شهری

ü ترویج و حمایت از مشارکت و رهبری زنان در اداره شهری و توسعه اجتماعی

نتیجه گیری

در مباحثات بین المللی اخیر در مورد مسائل مربوط به شهرنشینی، برنامه ریزی شهری و توسعه، بهترین روش پرداختن به چالش های عمده به طور فزاینده ای در تقویت منابع اجتماعی و سرمایه انسانی به جای ایجاد ساختارهای فیزیکی دیده می شود. راهبردهای بازسازی شهری، پیشگیری از خشونت و تضمین صلح اجتماعی از طریق ارتقای انسجام اجتماعی و مشارکت فعال مدنی بر بوم شناسی اجتماعی محله ها و شهرها متمرکز شده است. مردم ممکن است بخشی از مشکلات باشند اما تنها راه حل مناسب برای این مشکلات نیز هستند زیرا آنها قوی ترین و پر تعداد ترین دارایی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هر محله، شهر و منطقه هستند.

این رویکرد جدید در حاکمیت شهری قدرت صاحبان زمین و طراحان فیزیکی را محدود می کند. محله ها نیاز دارند تا از طریق یک فرآیند دخالت مستقیم و اجتماع سازی توسط ساکنان احیا شوند. در این دیدگاه، شهروندان به عنوان مصرف کنندگان و ذینفعان سیاست گزاری ها دیده نمی شوند بلکه تولید کنندگان واقعی توسعه شهری هستند.

تخریب و نوسازی محیط های ساخته شده باید با اولویت حفظ شبکه های اجتماعی و مشارکت محلی صورت گیرد. به طور معمول بیل بوردها و تبلیغات بنگاه های املاک آن دسته از المان های جذاب زندگی اجتماعی را به تصویر می کشند که آنها نمی توانند به سادگی و با ساختن سازه ها و فضاهای شهری با کیفیت فراهم کنند: مردم، فضا، اجتماع و هویت. فقط ساکنان محله، کارگران و کارآفرینان می توانند در بازیابی این عناصر اساسی از دست رفته نقش داشته باشند. به شرطی که به عنوان یک همکار به رسمیت شناخته شده و از مجال مناسب و احترام درخور در طی فرآیند توسعه و مدیریت شهری برخوردار شوند.

 – منتشر شده در  در فصلنامه تخصصی عکس و گرافیک چیدمان، زمستان 1392 

منبع:

“GENDER EQUALITY AND URBAN DEVELOPMENT: BUILDING BETTER COMMUNITIES FOR ALL” in Global Urban Development Magazine, vollume 2, issue 1, March 2006



[1]Mother Centers International movement

[2]“It takes a village to raise a child”

[3]“public living rooms”

[4]The Mother Centers International Network for Empowerment

[5]modernization

[6]HIV/AIDS

[7]“Not the Chicken, Not the Egg, But the Nest!”

[8]‘The Learning City’

[9]“orgware”

[10]Neighborhood Academies

[11]“deinstitutionalization”