بازسازی زنانه مفاهیم: اشتغال

0
326

تا قانون خانواده برابر: چه کسی شاغل است؟ بی کار چه کسی است؟ مرز میان شغل و کار -اگر وجود دارد- چیست؟ این ها سئوالاتی است که پاسخ های یکسانی در جامعه شناسی کار برای آن یافت نمی شود. اما شاید یکی از جامع ترین تعاریفی که برای کار ارائه شده است، این باشد «کار به عنوان یک فونکسیون (کارکرد) اجتماعی، نوعی فعالیت ویژه است که تولید کننده ی ارزش ها (مالی یا خدماتی) است؛ و خود قادر است در خدمت تولید، مبادله، یا مصرف در آید و در آن محو شود. بنابراین خدمات و کارهای فکری بدون تولیدات مادی که آنها را میسر می سازد، نمی تواند تحقق یابد.»[1] بر همین اساس اشتغال نیز کاری را شامل می شود که در یک دوره ی معین در مقابل آن مزدی پرداخت می شود.[2]

از سوی دیگر دولت ها به معیارهایی کاربردی تر برای ارزیابی میزان اشتغال نیاز دارند. معیارهایی که به سادگی قابل تعمیم و اندازه گیری باشد. در ایران این معیارها هر از گاهی دستخوش تغییر می شوند، طبق آخرین تغییرات در ایران، کسی شاغل محسوب می شود که حداقل یک ساعت در هفته در ازای دستمزد کار کرده باشد.

آن چه که در بالا آمد تعاریف علمی و رسمی کار و شغل بود. در این تعاریف وضعیت خانه داری به شدت مبهم است. گاهی علنا خانه داری نه تنها از دایره ی شغل بیرون گذاشته می شود، بلکه حتی «کار» نیز محسوب نمی شود.[3] از سویی دیگر در برخی کشورها، با پرداخت دستمزد به خانه داری، عملا خانه داری نه تنها کار، که شغل نیز محسوب می شود. اگر از تعاریف رسمی و علمی بگذریم، دیده می شود که درک فردی انسانها- زن و مرد- از کار و شغل و … نه تنها با هم همخوان نیست، بلکه گاه به حوزه هایی کاملا بیگانه با تعاریف مورد استناد، ارجاع می دهد. شناخت این درک متنوع می تواند تصویر واقعی تری از شرایط اجتماعی به ما بدهد.

 آن چه که در ادامه می آید جمع بندی ای از چندین مصاحبه با زنان مختلف با خاستگاه های متفاوت است که ازمعیارهای خود درباره ی اشتغال و خانه داری و مسایل پیرامون آن با ما گفته اند. این مطلب حاصل تلاشی جمعی است برای درک این که شغل چیست و شاغل کیست، درکی که نه با ارجاع به کتب علمی، که در گفتگو با زنان شکل گرفته است. بی تردید تحلیل فاصله ی معیارهایی که مصاحبه شوندگان پیرامون این موضوع ارائه داده اند با تعاریف رسمی، خود می تواند موضوع پژوهش جداگانه ای باشد که بسیار نیز راهگشا خواهد بود.

چه کسی شاغل است؟

به نظر می رسد میزان درآمد و ثبات آن، برای زنان مصاحبه شونده در تعریف اشتغال بسیار مهم است. دیده شده است زنانی که نه تنها با تعاریف رسمی، بلکه با تعاریف علمی شاغلند، خود را شاغل شناسایی نمی کنند. مهناز که روزی سه یا چهار ساعت در سوپر مارکت همراه با همسرش کار می کند خود را شاغل نمی داند. او می گوید که تنها «به همسرش کمک می کند» و شاغل نیست. زیرا شاغل کسی است که «حقوقی ثابت و یک سری مزایا کنارش داشته باشد و آینده شغلی مطمئنی نیز داشته باشد.» تاکید بر درآمد مکفی و مزایایی همچون بیمه در تعریف اشتغال، بخش ثابت پاسخی است که بسیار شنیده می شود. اگر مهناز برای کمک به همسرش مشغول کاری است که آن را شغل به حساب نمی آورد، زنان دیگری نیز هستند که برای «در خانه نماندن» شاغلند، یا برای اینکه «از خانواده پول تو جیبی نگیرند». همچنان که سمیرا که مربی مهد کودک است به این مسئله در این ارتباط معتقد است، گاهی زنان به علت علاقه شخصی کار می کنند. مرضیه در خانه کیف های زیبایی درست می کند و آن ها را به فروش می رساند. او کار خود را شغل نمی داند اما با خنده می گوید در کنار پول تو جیبی ای که از قِبل این کار به دست می آورد، برایش این کار «لذت بخش» است. او ادامه می دهد اگر این کار درآمد کافی داشت، خود را شاغل می دانست. زنان گاه برای کار بیرون از خانه فواید ویژه ای نیز قایل هستند. مثل هیمه که زنی است 26 ساله و فروشنده ی یک مغازه ی کفش فروشی در بوئین زهرا؛ و ماهی 150 هزار تومن دستمزد می گیرد. معتقد است، «کار بیرون خیلی خوب است. اطلاعات آدم زیاد می شود. نشاط دارد.»

به نظر می رسد زنانی که مشاغل خانگی دارند، بیشتر احتمال دارد که خود را شاغل ندانند. به عبارت دیگر، اشتغال در ذهن این زنان، آمیخته شده است با «خروج از خانه». فرشته بیش از بیست سال است که آرایشگر است. او که پیش از این سالنی بیرون از خانه برای آرایشگاه اجاره کرده بود، چند ماهی است که به خاطر بالا رفتن هزینه ها مجبور شده، سالن را پس بدهد و در خانه آرایشگری کند. همین برای او کافی است که دیگر خود را شاغل نداند. زیرا «حالا خانه نشین» شده است. زهرا دختری 18 ساله که در بوئین زهرا کارمند یک دفتر پیشخوان است نیز، معتقد است زنی شاغل محسوب می شود که در بیرون از خانه کار کند. البته او معتقد است که زنان خانه دار کار می کنند، گرچه شاغل نیستند زیرا دستمزدی در ازای کارشان دریافت نمی کنند. 

به نظر می رسد زنان به خوبی میان شغل و کار تمایز می گذارند و از این منظر، همه ی مصاحبه شوندگان متفق القول اند که زنان خانه دار نیز کار می کنند. گرچه میان مصاحبه شوندگان درباره ی شاغل بودن زنان خانه دار اتفاق نظر مشاهده نمی شود. مثلا صبا که دیپلمه است می گوید: «همه ی زنها شاغلند» و فرق زن کارمند با زن خانه دار را در این می بیند که حقوق زنان کارمند را «رئیس شان می دهد یا اداره شان» اما «حقوق زنی که توی خونه کار می کند را شوهر می دهد. خرجش را می دهد و…» سهیلا که در غرفه ای در یک استراحت گاه بین راهی تهران – قزوین کار می کند به نقش جامعه در شاغل ندیدن زنان خانه دار اشاره می کند. او معتقد است زنان خانه دار هم شاغلند، اما جامعه آنان را شاغل نمی داند. زیبا که خانه دار است در پاسخ به این سئوال که آیا شاغل است؟ جواب مثبت می دهد و خود را خانه دار معرفی می کند. به باور او «کسی که کاری انجام می دهد و انرژی صرف میکند تا هدفی را دنبال کند و کارش نتیجه ای داشته باشد شاغل است.» او تفاوت چندانی بین کار در خانه و بیرون از خانه نمی بیند و معتقد است این دو «تفاوت آنچنانی ندارند و فقط مسئله حقوق و مزایای کاری است، بالاخره هر دو تلاش می کنند و انرژی مصرف می کنند و هر دو کارشان نتیجه ای دارد.»

گرچه خانه داری از دید این زنان «کار» است اما این کار، بدون دستمزد است. اگر از نظرات زنانی که معتقدند خرجی ای که از همسران شان می گیرند دستمزد کاری است که در منزل انجام می دهند، صرف نظر کنیم؛ باقی مصاحبه کنندگان نظرات مختلفی درباره ی پرداخت دستمزد در ازای خانه داری داشتند. سمیرا که مربی مهد کودک است مخالف پرداخت دستمزد به خانه داری است، او نگران است که پرداخت دستمزد به خانه داری باعث شود تا «زنان را در چهاردیواری خانه زندانی کنند». او می گوید حاضر است فقط خرج رفت و آمدش را به دست بیاورد اما باز بیرون از خانه کار کند. سارا و مریم، 33 ساله و 26 ساله، که هر دو کارمند هستند نیز حاضر نیستند حتی در صورت پرداخت دستمزد به خانه داری، در خانه بمانند. سارا می گوید خانه داری جایی برای پیشرفت و ترفیع ندارد و مریم ادامه می دهد که برای او در هر حال بودن در اجتماع مهم است و حتی در صورت پرداخت دستمزد به خانه داری باز در خانه نمی ماند. زنانی هم هستند که با پرداخت دستمزد به خانه داری موافقند. اما این دستمزد را چه کسی باید بپردازد؟ شوهر یا دولت؟ مینا، زنی که پنهان از چشم شوهرش چیزهایی برای فروش درست می کند و می فروشد، معتقد است که باید برای خانه داری دستمزد تعلق گیرد، اما کسی که دستمزد می دهد نباید شوهر باشد زیرا «اگر شوهرم به من دستمزد بدهد من را دق خواهد داد». ناهید که 32 سال دارد و کارمند بهزیستی است نیز معتقد است اگر شوهر دستمزد خانه داری را بدهد معنی اش این است که زن خدمتکار مرد است. او راه حل بهتر را در اجتماعی کردن خانه داری، همچون استفاده از آشپزخانه های عمومی، مهد کودک های دولتی و غیره می داند.

 

آن چه که دربالا آمد، تنها نمونه ی کوچکی از پاسخ هایی بود که تعدادی از زنان درباره ی مسایلی چون اشتغال زنان، دوگانه ی خانه داری- اشتغال، پرداخت دستمزد به خانه داری و دیگر مسایل مربوط به این حوزه ابراز داشته اند. از همین پاسخ های محدود می توان دریافت که تا چه حد دریافت و درک این موضوعات میان زنان متنوع و البته ناشناخته اند و چه مرزی با تعاریف رسمی و علمی شناخته شده دارند. توجه به اهمیتی که این موضوعات در زندگی روزمره ی زنان دارد، یک بار دیگر خاطر نشان می سازد که هنوز راه بسیاری تا نقب زدن به زندگی واقعی زنان و گشودن راهی به سوی زیست بهتر و توام با رضایتمندی بیشتر برای زنان، وجود دارد. باشد که با همتی بیش از پیش برای تحقق این امر بکوشیم.



[1]جامعه شناسی کار، غلامعباس توسلی 1381

[2]همان

[3]همان