سیاست جز پرمساله‌ترین و کم پیشرفت‌ترین حوزه ی کاری زنان است

0
245

تا قانون خانواده برابر: آذر تشکر در نشست «مشارکت زنان در ساختارهای دولتی» که چندی پیش در راستای سلسه نشست های هم اندیشی زنان برای طرح معیارانتخاب وزرای کابینه برگزار شده بود با اعتقاد بر اینکه موضوع سیاست و زنان موضوعی به شدت فراگیر است تاکیدکرد: حوزه سیاست جز پرمشغله‌ترین، پرمساله‌ترین و کم پیشرفت‌ترین حوزه ی کاری جنبش زنان است.

به گزارش سایت «تا قانون خانواده برابر» متن سخنرانی این پژوهشگر حوزه زنان در این مراسم که به میزبانی موسسه رخداد تازه و با حضور تعدادی از فعالان و کنشگران حوزه زنان برگزاشده بود به شرح زیر است:

این جلسه بیش از هر چیز به منظور نقد و گفت و گو تشکیل شده است و نباید تصور کرد که جمع هم‌اندیشی نماینده همه زنان فعال حوزه زنان در این سال ها است. در طول هشت سال سختی که پشت سر گذاشته‌ایم بسیاری از کنشگران و فعالان زنان در حوزه‌های محلی و فرهنگی و یا درسطح خانواده‌ها بنا به این تشخیص که کار باید از سطوح پایه‌ای تری دنبال شود، کار کرده اند.

این پرسش وجود دارد که اساسا تکلیف جنبش زنان با موضوع سیاست چیست؟ به نظر می رسد که‌ ابتدا باید ببینیم که حوزه سیاست کجاهاست؟

فکر می‌کنم در شرایط حاضر موقعیتی فراهم شده که بحث سیاست و زنان به عنوان یک بحث مهم در مجموع حرکت های برابری‌طلبانه زنان ایرانی مطرح شود. در سالهای 2006 و 2007 که من روی موضوع زنان و سیاست کار می کردم چشم‌انداز روشنی نبود. کنشگران حوزه زنان روی مسائل حقوقی متمرکز بودند و به تازگی بحث زنان و شرکت آن ها در سطوح محلی و مشخصا بحث شوراهای شهر و روستا مطرح شده بود.

 در آن زمان به نظرم بحث‌ها کم فایده می‌آمد و توجیهی پیدا نمی‌کردم که بحثی که من روی آن دارم مطالعه می کنم در نهایت به گشایشی در زمینه مباحث زنان در ایران کمک کند. ولی اکنون خوشحالم که بعد از گذشت چند سال، ضمن اینکه در بخش‌های مختلف کنشگران فعال هستند، بحث زنان و سیاست را نیز دنبال می‌کنند. چیزی که در کشورهای مشابه در خاورمیانه نادر است و اغلب در حوزه‌های دیگری مثل خشونت، خانواده و حقوق متمرکز هستند ولی ما از جایی که همه ساختار حقوقی را هدف گرفته بودند به جایی رسدیم که داریم با دولت وارد مذاکره می‌شویم. معیارهای شایسته‌سالاری را مطرح می کنیم و براساس بیانیه خواستار این هستیم که کسانی که برسر کار می‌آیند با منافع زنان سر ستیز نداشته باشند. به نظر من باید از این بابت به جنبش زنان ایران تبریک گفت.

 اینکه سیاست به سیاست دولتی و سیاست غیررسمی تقسیم می‌‌شود ولی هیچکدام از این دو به هم دیگر تقلیل پیدا نمی‌کنند. ‌در چندین دهه سوالاتی در زمینه رابطه جنبش زنان با سیاست مطرح شده است. برخی بر آن بوده‌اند که قدرت جایی است که دولت است و جنبش زنان برای پیشبرد اهداف خود باید دولت را هدف‌گیری کند. عده‌ای نیز معتقد بودند قدرت در ساختار غیر رسمی و در پتانسیل اجتماعی جنبش زنان است.

من معتقدم هم در ساختار رسمی و هم در کنش های غیررسمی قدرت به خوبی قابل ردیابی و هدف‌گیری است. قدرت به عنوان موضوع مهم سیاست، برآیند فعالیت نیروهای رسمی و غیررسمی در جامعه است. اما در هر حال من معتقدم موضوع هم‌اندیشی که ما در این جلسه مورد بحث قرار می دهیم و موضوع برخورد زنان با دولتی که در آینده نزدیک روی کار خواهد آمد، بیشتر در سیاست روی موضوعات و حول و حوش ساختارهای رسمی دولت متمرکز شده است و از این رو من هم بحثم را از این زاویه مطرح می کنم.

قبل از انقلاب وزیر زن داشتیم و بعد از انقلاب نیز طی یک دوران طولانی سیاست غیررسمی را دنبال کردیم. البته حضور زنان در سیاست رسمی به طور محدودی مطرح بود. مثل اینکه بحث ریاست جمهوری زنان مطرح شد و عده‌ای از زنان برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردند یا اینکه در دوره اصلاحات مرکز مشارکت زنان را در ساختار دولت داشتیم و در رأس برخی سازمان ها مانند سازمان محیط زیست یک زن گذاشته شد.

بحث حضور زنان در ساختار رسمی دولتی موضوعی بود که جنبش زنان ایران خیلی مواقع نمی‌‌دانست که در برابر آن باید چه موضعی بگیرد. گاهی می‌گفتیم خوب است و حتی تعداد زنانی که در این حوزه مشغول بودند را می‌شمردیم، گاهی می‌گفتیم این حضور کم است، و گاهی هم می‌دیدیم که زنانی که هستند خواسته های زنان را نمایندگی نمی‌کنند. زمانی بحث سهمیه‌بندی زنان در برخی از حوزه‌های قدرت مانند احزاب مطرح شد. مثلا حزب مشارکت که موضوع سهمیه 30 درصدی برای زنان در کادر تصمیم‌گیری‌اش را در دستور کار قرار داد.

در انتخابات شوراهای شهر خیل عظیمی از زنان ثبت‌نام کردند و در دوره دوم شوراها با تعداد قابل توجهی از زنانی مواجه شدیم که در سطوح محلی در نهادهای رسمی کار می‌کردند. از سویی دیگر دفاتر امور زنان در وزارتخانه های دولت اصلاحات تشکیل شد که بعضا در ارتباط با حضور زنان در عرصه ساختار دولتی کارهایی را می‌کردند. در مجلس زنان به صورت محدود حضور داشتند و حتی به صورت رسمی فراکسیون زنان تشکیل شد. در واقع آرام آرام این ساختارها شکل گرفت بدون اینکه ما بنشینیم و یک سوال جدی در برابر خودمان بگذاریم و آن اینکه ما می‌خواهیم با موضوع سیاست چه برخوردی انجام دهیم؟ آیا می‌‌خواهیم همیشه به عنوان یک جنبش ساختارهای پدرسالار را به چالش بکشیم؟ آیا می خواهیم همیشه در خارج از ساختارهای رسمی دولت (دولت به معنی وسیع آن، نه فقط قوه مجریه) عمل بکنیم؟ یا نه تلاش می کنیم زنان مناصب دولتی را به دست بگیرند. آیا مهم این است که زنان در ساختارهای دولتی نقش ایفا کنند؟ یعنی صرف حضور زنان و اشغال پست های دولتی توسط آنان برای ما کفایت می‌کند یا نه؟ موضوع برای ما این است که کسانی در دولت حضور یابند که منافع زنان را دنبال می‌کنند؟و…

البته این سوالات همیشه در همه جای دنیا مطرح بوده و فقط مختص ایران نیست. حتی در کشورهای بسیار پیشرفته این سوالات همچنان در دستور کار و موضوع گفتگو است. بعد از این که موج اول فمنیسم شکل گرفت، فعالیت‌ها بیشتر به صورت جنبشی بود. بعد تعدادی از زنان به مرور جذب احزاب چپ شدند ولی این احزاب چپ هم ساختار پدرسالارانه داشتند و اجازه ایفای نقش های مهم تر به فعالان زن را نمی دادند. زنان در همین ساختار احزاب چپ قوی و قدرتمند شدند، کار کردند و مناسبات حوزه سیاست را یاد گرفتند.

این زنان وقتی دیدند که به آن ها اجازه داده نمی‌شود در حوزه رسمی سیاست راه پیدا کنند و موانع زیاد است، عده‌ای نتیجه گرفتند که در حوزه‌های پایه‌ای‌تر مثل حوزه‌های محلی و خانواده کار کنند. عده دیگری هم معتقد بودند که موضوع هر فعالیتی درراستای حقوق شهروندی زنان، موضوع سیاست است. مثلا وقتی می‌‌گوییم حق رای زنان، آموزش زنان، کاهش فقرزنان و..همه این ها ساختارهای قدرت پدرسالارانه را به چالش می کشد و لذا موضوع سیاست است. بنابراین لزومی به شرکت رسمی در ساختار رسمی دولت نمی‌دیدند.

از دهه 70 میلادی به بعد به ویژه دهه 80 موضوع حضور زنان در ساختار قدرت رسمی مطرح شد و جنبش‌های متعددی نیز بخصوص در فرانسه و انگلیس در این زمینه شکل گرفت.

باید به این نکته توجه داشت که موضوع سیاست و زنان موضوعی به شدت فراگیر است وحتی در کشورهایی که دارای دموکراسی پیشرفته هستند هنوز هم مطرح است . حوزه سیاست حوزه‌ای است که جز پرمشغله‌ترین و پرمساله‌ترین و کم پیشرفت‌ترین حوزه کار زنان است. هر چقدر در دیگر حوزه‌ها پیشرفت حاصل شده اما در حوزه سیاست تقریبا به صورت یکسان در همه کشورها این موضوع همیشه مساله است.

سه معیار ،عمده چالش اصلی زنان را در این ارتباط شکل داده است . سهم زنان از دنیای سیاست و چالش های آنان را در این باره می‌توان در سه مفهوم دسترسی(Access)، ترویج(Advocacy) و تغییر(Transformation) خلاصه کرد. مفهوم دسترسی به این بحث می‌پردازد که گروه های حاشیه‌ای مانند زنان باید از دنیای سیاست و مناصب و پست های آن سهمی داشته باشند. مفهوم ترویج به تأمین منافع زنان و پیگیری خواست های آنان در حوزه سیاست توجه دارد و مفهوم تغییر، امکان‌پذیری تغییر ساختارهای سیاسی را بر اساس نگرشه ای برابری‌طلبانه مورد پرسش و گفتگو قرار می‌دهد.

برای فعالان حوزه زنان همیشه این سوال مطرح بوده که آیا ما می‌‌خواهیم به مناصب و یا پست دسترسی داشته باشیم؟ آیا می‌خواهیم منافع زنان درحوزه سیاست دنبال شود و یا می‌خواهیم ساختار سیاسی را تغییر دهیم. من معقتدم که هنر ما در ایران این است که از این تجربیات، گفتمان‌ها و تلاش‌هایی که زنان در حوزه سیاست در تمام دنیا داشته‌اند با توجه به شرایط ایران استفاده کنیم و این تجربیات را به جامعه ایران انتقال دهیم و بر اسا س آنها سوالات خوبی را در برابر خودمان بگذاریم و بر روی آنها بحث و گفت‌وگو کنیم.

اکنون در رسانه‌ها و همچنین در میان فعالان زن این بحث مطرح است که چرا با وجود زنان مدیر و توانمند، ما زنان به برخی از مناصب و پستهای دسترسی نداریم. چرا رییس جمهور زن نمی‌توان داشت، چرا وزرای زن نداریم و… در واقع در اینجا بحث دسترسی مطرح است.

مبنای این بحث این است که باید گروه‌های حاشیه‌ای مانند زنان وارد حوزه رسمی سیاست شوند به این دلیل که شهروند هستند. اما باید دانست همین موضوع دسترسی نیز بی‌چالش نیست. مثلا وقتی گفته می‌شود زنان در عرصه سیاست حضور ندارند این بحث قابل طرح است که مبنای نظام دمکراتیک فرداست. فردی که به نژاد و یا جنسیت قابل تقسیم نیست. یعنی که اگر قرار باشد زنان به دلیل زن بودن به سیاست راه پیدا کنند پس باید اقوام و نژادهای مختلف هم به دلیل قومیت و یا نژادشان در دنیای سیاست وارد شوند چون آنها هم در زمره گروه های حاشیه‌ای محسوب می‌شوند. بر این اساس بحث سهمیه‌هایی که در پست ها و مناصب سیاسی مطرح شده و برخی کشورها هم آنها را اعمال کرده‌اند دارای چالش جدی می‌شود. اگر باید برای زنان سهمیه قائل شد پس باید برای همه گروههای حاشیه‌ای سهمیه قائل شد.

از طرف دیگر می‌گویند چرا بحث دسترسی؟ اگر قرار است بحث منافع زنان از طریق ساز و کارهای رسمی سیاسی دنبال شود مردان هم می‌توانند ترویج کننده این منافع باشند. لزومی به حضور مستقیم زنان نیست. کافی است که مردان معتقد به خواسته‌های زنان وارد سیاست شوند. به علاوه چه بسا زنانی که معتقد به منافع زنان نیستند در سیاست حضور دارند اما منافع زنان را دنبال نمی‌کنند. ما در ایران با این مسأله بطور جدی روبرو بودیم. نمایندگان زن مجلس که خود در تصویب قوانین مردسالار سهم جدی ایفا کردند.

علاوه بر همه این چالش ها و تشکیک ها، یکی از مسائل مهمی که مطرح می‌شود این است که از نمایندگان گروه ها و حوزه‌های محلی انتظار می‌رود که ملی عمل کنند و تصمیم بگیرند. یعنی وقتی نماینده‌ای از شهرستانی وارد مجلس می‌شود باید مسائل ملی را دنبال کند. مثلا در هنگام تصمیم گیری در مورد بودجه باید نگاه و دغدغه ملی داشته باشد نه نگاه محلی. در مورد زنان نیز این گونه است. وقتی شما می‌گویید من می خواهم منافع زنان را دنبال کنم به همین دلیل باید در ساختار قدرت باشم، همین چالش روبروی شما است آیا شما نماینده کل شهروندان ایرانی هستید و منافع همه ایرانیان را نمایندگی می‌کنید یا منافع زنان را و به منافع مردان بی‌توجه هستید؟

ما باید در برابر این مسائل پاسخ داشته باشیم. البته پاسخ هایی در دنیا به این چالش ها داده شده مثل اینکه ساختارهای مردسالارانه به نحوی سامان یافته‌اند که خواسته‌های زنان را نمایندگی نمی‌کنند و باید زنانی باشند که این خواسته‌ها و منافع زنان را نمایندگی کنند و با توجه به این موضوع باید زنانی درحوزه رسمی وارد شوند؛ چون منافع زنان فقط از طریق زنان است که نمایندگی و دنبال می‌شود.

با همین استدلال هم در کشورهایی مانند انگلیس اصطلاح فموکراسی باب شد و جنبش زنان بر آن شد که باید کاری کرد تا زنان تحصیل کرده تا آن جا که ممکن است در انواع انتخابات شرکت کنند و خود را برای انواع پست‌ها و جاهایی که می‌توانند حضور داشته باشند نامزد کنند تا مناصب را بگیرند و در واقع منافع زنان از طریق زنان دنبال شود.

بحث تغییر ساختارهای سیاسی در شرایط حاضر در تمام کشورها موضوع ایده‌آلی است. تا کنون هیچ راه‌حلی نتوانسته این موضوع را محقق کند. البته سازمان‌های بین‌المللی برای برخی از کشورهای جهان سوم راه‌حل‌هایی را مطرح کردند مثلا بحث سهمیه‌بندی به نفع زنان، به امید اینکه با حضور زنان در سطوحی از قدرت تغییرات اندکی در ساختارهای سیاسی ایجاد شود و تا حدودی برابری به وجود آید. مثلا در برخی از کشورها سهمیه 30 درصدی برای حضور زنان در ارکان قدرت و تصمیم گیری در نظر گرفته شده است.

ولی راه حل های این چنینی هم تاکنون به امید چندانی منجر نشده است و حوزه سیاست همچنان برای زنان بسته مانده است. تجربه نشان داده که زنان کم تجربه‌ای که این سهمیه‌ها را در اختیار می‌گیرند به راحتی اجازه می دهند که مردان، شوهران و پدران و برادران شان از سهمیه آنان به نفع خود بهره‌ برداری کنند و یا اینکه این سهمیه‌ها کمتر در سطوح بالا، در مجالس، در رده‌های بالای حزبی و در سطح هیأت دولت مطرح بوده است. در سطوح بالای سیاسی به شدت در مقابل هر سهمیه‌ای برای زنان مقاومت شده است. در حالی که در سطوح محلی بالاخره این موقعیت فراهم شده است. سیاست گویی حوزه‌های عمل خود را به حوزه‌های کم‌اهمیت و پراهمیت تقسیم می‌کند و حوزه‌های پراهمیت را به روی زنان بسته نگه می دارد.

با توجه به شرایط کنونی کشور و مباحثی که مطرح شد، بحث مهم این است که ما مشخص کنیم که از چه موضعی صحبت می‌کنیم آیا همچنان از موضع جنبش صحبت می‌کنیم؟ یا می‌خواهیم هر کدام با سوالات مطرح شده به نحوی دست و پنجه نرم کنیم و جلو برویم؟

 ما باید بدانیم کجا ایستاده‌ایم و از چه موضعی با دولت و ساختار دولت حرف می‌زنیم.این سوالات جدی است و باید جنبش زنان ایران درباره آن گفت‌وگو کند. بدون اینکه هیچ بخشی یا هیچ گروهی، گروه دیگر را محکوم کند.

رابطه زنان با حوزه سیاست با توجه به چند موضوع باید در دستور کار ما قرار بگیرد اول اینکه ممکن است ما بسیاری زنان تحصیل کرده داشته باشیم ولی زنان تحصیل کرده‌ای که از حوزه کار اجتماعی عقب رانده می شوند، زنانی که به آنها اجازه داده نمی شود مدارج مرتبط را طی کنند، تجربه چانه‌زنی و کار در حوزه‌های رسمی را کمتر یاد می‌گیرند و همواره این استدلال را زنده نگه می دارد که زنان تجربه کافی در زمینه کار سیاسی و دولتی ندارند و با این استدلال زنان بیشتر و بیشتر از حوزه سیاست رسمی پس زده می‌شوند.

 در کنار اینکه باید توانایی زنان در نظر گرفته شود، زنان نیز باید قدرت چانه‌زنی را یاد بگیرند و در ابتدا در ساختارهای محلی‌تر برای کسب سوابق و تجربه حضور پیدا کنند. شاید تقاضای حضور 5 وزیر زن در دولت در شرایط حاضر غیر منطقی باشد. به هر حال هر یک از چالشهایی که مطرح شد، بحثهای مهمی را پیش روی زنان می‌گذارد که باید بر سر آن گفتگوی جدی در حوزه عمومی صورت گیرد قبل از آنکه خواسته‌های اندیشیده نشده مطرح شود که هم از پیش معلوم است که به نتیجه نخواهد رسید و هم ظرفیت جنبشی فعالیت های حوزه زنان را مصرف خواهد کرد بدون آن که نتیجه مطلوب عاید شود.